پسر شرور پدرش را زنده زنده به آتش کشید

پسر جوانی که دل به یک دختر بسته بود، تصمیم گرفت با او ازدواج کند اما پدرش در مخالفت با این وصلت، تصمیم گرفت برای تنبیه فرزند، خودروی پژوی او را از زیرپایش درآورد تا نتواند سوار بر آن به گشت و گذار با دختر موردعلاقه‌اش برود. پسر جوان هم از سر کینه‌توزی با پاشیدن بنزین هم پدر را به آتش کشید و هم خودروی پژو را در آتش سوزاند.

در این حادثه که چندی قبل در محله یافت‌آباد تهران اتفاق افتاد، پدر 46 ساله جوان کینه‌توز که بشدت دچار سوختگی شده بود پس از انتقال به بیمارستان جان سپرد و فرزند جوانش نیز پا به فرار گذاشت.

کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ پس از حضور در محل واقعه به تحقیق از خانواده قربانی پرداختند تا این که مشخص شد جوان فراری – فرامرز- از حدود دو ماه پیش در پی آشنایی با دختری با پدرش اختلاف پیدا کرده و همین موضوع سبب شده بود پدرش، خودروی پژوی 206 فرزند را از او بگیرد و اختلاف پدر و پسر شدت پیدا کند.کارآگاهان در ادامه تحقیقات پلیسی اطلاع یافتند جوان فراری بتازگی و به صورت مخفیانه به محل کارش در یک کارگاه خیاطی بازگشته است.بنابراین مأموران با شناسایی مخفیگاه فرامرز در کارگاه خیاطی در منطقه یافت‌آباد، این محل را تحت مراقبت قرار دادند و سرانجام روز پنجشنبه او را در مخفیگاهش دستگیر کردند.

فرامرز پس از انتقال به اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ به‌ آتش زدن خودرو 206 و مرگ پدرش در این ماجرا اعتراف کرد. متهم درباره اختلاف خود با پدرش به کارآگاهان گفت: چند ماه پیش با دختری آشنا شدم و پس از مدت کوتاهی به وی علاقه‌ پیدا کردم تا اینکه موضوع را با اعضای خانواده‌ام در میان گذاشتم اما پدرم با این موضوع بشدت مخالفت کرد و همین موضوع سرآغاز اختلاف من با او شد به گونه‌ای که از حدود دو ماه پیش من دیگر شب‌ها به خانه‌مان نمی‌رفتم و پس از پایان کار در همان کارگاه خیاطی می‌ماندم.
اختلافی که به فاجعه انجامید

متهم درخصوص انگیزه‌اش برای آتش زدن خودرو 206 گفت: پس از گذشت مدتی، پدرم خودرو 206 شخصی‌ام را از من گرفت. در حالی که من با پول خودم این خودرو را خریده بودم. به این خاطر بسیار عصبانی شده بودم و همین موضوع باعث شدت اختلاف‌های من و پدرم شد تا اینکه شب حادثه طی یک تماس تلفنی خبر دادم که ماشین را به آتش خواهم کشید.

فرامرز درخصوص شب حادثه نیز گفت: ساعت 3 بامداد، پس از تهیه چند لیتر بنزین به خانه پدرم که ماشین پژو 206 من هم مقابلش پارک بود، رفتم. با عصبانیت زیاد بنزین را روی ماشین ریختم، پدرم با شنیدن صدای فریادهای من، از خانه بیرون آمد. او قصد داشت بطری بنزین را از من بگیرد که بقیه بنزین داخل بطری را به روی صورت و بدنش پاشیدم. یک فندک همراه داشتم؛ آن را روشن کردم و به سمت ماشین پرتاب کردم و ناگهان ماشین شعله‌ور شد و پدرم آتش گرفت. من که بسیار ترسیده بودم به سرعت از محل فرار کردم و پس از چند روز متوجه شدم پدرم در بیمارستان فوت شده است.

سرهنگ کارآگاه حمید مکرم، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ، در این باره گفت: با توجه به اعتراف صریح متهم، قرار بازداشت موقت او از سوی سجاد منافی‌آذر بازپرس شعبه سوم دادسرای امور جنایی صادر شد.

 
گفت‌و‌گو با متهمصبح دیروز فرامرز پس از بازجویی از سوی بازپرس منافی آذر از شعبه سوم دادسرای جنایی تهران در گفت‌و‌گو با خبرنگار «ایران» به تشریح جزئیات جنایت پرداخت.
چه مدت است که با دختر مورد علاقه‌ات آشنا شده بودی؟
2 سال قبل به پیشنهاد پدرم با او آشنا شدم.
پس چرا با ازدواج شما مخالف بود؟
نمی‌دانم. می‌گفت چون خواهرش طلاق گرفته، ممکن است پایان کار ما هم به طلاق بکشد!
در برابر مخالفت‌های پدرت چه کردی؟
اول بشدت با او مخالفت کردم. حتی مدتی از خانه قهر کردم، ولی پدرم به سراغم آمد و با هم آشتی کردیم. در نهایت تسلیم خانواده‌ام شدم و گفتم هر کسی را که بخواهید، با او ازدواج می‌کنم. اما مادرم این‌بار مخالفت کرد. نمی‌دانم چرا مخالفت می‌کردند. سر همین موضوع بود که دوباره با هم دعوایمان شد و این‌بار پدرم مرا از خانه بیرون کرد. او حتی ماشینم و مدارک را هم گرفت.
چرا این کار را انجام داد؟
می‌گفت ممکن است ماشین را بفروشی و با پول آن خانه‌ای اجاره کنی و به خواستگاری دختر مورد علاقه‌ات بروی.
بعد از آتش‌سوزی کجا رفتی؟
به خانه یکی از اقوامم در شهرستان رفتم.
از فوت پدرت چگونه باخبر شدی؟
دو هفته بعد از آتش‌سوزی بود که خانواده‌ام با من تماس گرفتند و گفتند که پدرم حالش بد است و از من خواستند خودم را به تهران برسانم، اما قبل از رسیدنم پدرم فوت کرده بود و من برای آخرین‌بار او را در سردخانه بیمارستان دیدم.
بعد از مرگ پدرت فرار کردی؟
چند روزی به ترکیه رفتم اما سریع برگشتم. من قتل را عمدی انجام نداده بودم. بچگی کردم و سر یک لحظه غفلت و عصبانیت این اتفاق افتاد. برای همین به ایران برگشتم. مدتی خانه یکی از اقوام ماندم و بعد از آن به خانه خودمان برگشتم. حتی در مراسم ختم پدرم هم شرکت داشتم.
پشیمانی؟
خیلی. اشتباهی مرتکب شده‌ام که راه بازگشتی ندارد. به خدا پدرم را دوست داشتم. درست بود که با هم اختلاف داشتیم، اما چه کسی راضی به مرگ پدرش است که من راضی به قتل او باشم!
گفتی ماشین و کارگاه داری، این وسایل را پدرت برایت خریده بود؟
من از نوجوانی شروع به کار کرده بودم. سال دوم دبیرستانم که تمام شد وارد بازار شدم و از کارگری شروع کردم و کم‌کم توانستم برای خودم کارگاهی بگیرم.
چرا ماشین را آتش زدی؟
چند باری ماشین را برداشته بودم، اما چون مدارک نداشتم، نمی‌توانستم رانندگی کنم. من حتی از پدرم شکایت هم کردم ولی دوباره با هم آشتی کردیم و شکایت را پس گرفتم ولی بعد از مدتی باز هم دعواهایمان شروع شد.
از دختری که دوستش داشتی خبری نداری؟
نه، خیلی وقت است. همان موقع که از خانه قهر کردم با او هم قطع رابطه کردم و نمی‌دانم کجاست و هیچ ارتباطی هم نداشتیم.
رأی دهید
دیدگاه خوانندگان
۴۴
دژمن الله - روسیه، روسیه
هم اون پدر حقش چنین سوختنی بود هم اون مادر جقش چنین عذابی! تف به این جامعه و فرهنگی که درست کردید عرضه ندارید از پس معامله ی بچه ای که پس انداختید بر بیاید پس غلط کردید که پس انداختید حقتون همین بوده!
یکشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۵ - ۰۹:۲۴
۶۴
hamid swed - مالمو، سوئد
[::دژمن الله - روسیه، روسیه::]. دوست عزیز در اونکه اون پدر احمق بود شکی نیست, ولی مردم ما افسار گسیخته شدن, اکثرا مردمی بی فرهنگ که هر روز از طرف این رژیم بیشتر به طرف خرافه کشیده میشن , به نمایشهای حکومتی میرن(اعدام در ملا عام) و این بهشون از طرف جامعه القا شده که هر کس بر خلافشون حرف زد حکمش مرگه حتی اگر پدر یا مادر باشه, به این توجه کنیم که توی اون جامعه مردم شب و روز در حال مغز شویی شدن هستن , مخصوصا این مغز شویی ها در طبقات پایین جامعه خیلی بیشتره, مردم با دست خودشون چاهی کندن که تا بیرون اومدن از این چاه جهل و نادانی چندین نسل باید از بین برن , من سلطنت طلب نیستم ولی شاه فقید و پدرش رضا شاه بزرگ چه کارهایی که برای پیشرفت مردم و مملکت نکردن و این ملت قدر ناشناس جوابشونو چجوری دادن !!!! خلایق هر چی لایق!!!!!!!!!!!!
یکشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۵ - ۱۰:۱۸
۴۴
دژمن الله - روسیه، روسیه
[::hamid swed - مالمو، سوئد::]. عزیز من خشونت توی اون جامعه اول از همه از پدر شروع می شه! استبداد، فحش، تحقیر، اجبار و و و، بعد این خشونت و تحقیر توی مدرسه از طرف همشاگردی ها و معلم ناظم و مدیر ادامه پیدا می کنه، حالا بچه سنش رسیده به 18 معاملش افراخته دنبال سکسه توی خونواده جوابش هست؟ نیست! توی جامعه شهر نو پیدا می شه؟ نمی شه. اصلا راهی هست؟ فقط همین زن خریدن سنتی تازه اگر پول و امکانات خرید جنسی به نام زن موکود باشه!!!! و باز سر خریدن این جنس هم سلیقه و حکم پدر با پسر و مادر نمی خونه، سلیقه و حکم مادره با پدره و پسره نمی خونه و سلیقه ی پسره با هیچ کدوم. نتیجه استبداد و زور پدره پسر هم خسته شده از بس از همه ی جامعه و خونواده ی استبدادی زور شنیده دیوونه می شه و همه ی اون فشارهایی رو که از پدره و چامعه بهش وارد شده به همون شکل و صورتی که بهش وارد کردند بر می گردونه نتیجه ش می شه این!
یکشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۵ - ۱۲:۳۵
۶۴
hamid swed - مالمو، سوئد
[::دژمن الله - روسیه، روسیه::]. دوست عزیز حرف شما کاملا درست, ولی اون پدر هم زمانی که پسر بوده از جامعه و حکومت و پدرش خورده, در نتیجه این دایره شوم متاسفانه همینجور ادامه داره و چون جامعه,حکومت و نظام فاسد هست هیچ بهبودی در افق ایران دیده نمیشه مگر با مرگ این رژیم فاشیستی, به امید آزادی ایران عزیزمون, پاینده باشی.
یکشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۵ - ۱۶:۲۸
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.