رضایت به خاطر ۲ نوه خردسال

فرهیختگان : مجرم سابقه‌دار که پس از آزادی از زندان همسرش را قربانی بدبینی خودش کرده بود، دیروز پای میز محاکمه ایستاد و توانست به خاطر دو فرزند خردسالش رضایت اولیای دم را جلب کند.

حسن 39 ساله بیست و ششم خرداد 94 همسر 35 ساله‌اش به نام سمیرا را در خانه‌شان در خیابان پیروزی تهران مقابل چشمان فرزندان خردسالش با ضربه‌های مشت و لگد کشت و دست به خودکشی زد. این مرد که در خودکشی ناکام مانده بود با مادرزنش تماس گرفت و او را در جریان جنایت خانوادگی قرار داد.

حسن دیروز در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست محمدباقر قربان‌زاده و با حضور دو مستشار پای میز محاکمه ایستاد و از اولیای دم درخواست بخشش کرد.

 در ابتدای این جلسه پدر و مادر سمیرا برای داماد سابق‌شان حکم قصاص خواستند، اما وقتی پدر حسن که ولی قهری دو نوه خردسالش است گفت به خاطر دو نوه‌ام از قصاص گذشت می‌کنم و با دریافت دیه رضایت می‌دهم، پدر و مادر قربانی نیز پذیرفتند از خون دخترشان گذشت کنند. مادر سمیرا گفت: «دامادم دخترم را بی‌رحمانه کتک زد و او را کشت، اما حالا به خاطر دو نوه‌ام گذشت می‌کنم تا فرزندانم بدون پدر و مادر بزرگ نشوند.»

سپس حسن در جایگاه ویژه ایستاد و ابراز پشیمانی کرد.

در پایان این جلسه هیات قضایی وارد شور شد تا رای صادر کند. حسن با توجه به رضایت اولیای دم و طبق ماده 612 قانون مجازات اسلامی به سه تا 10 سال زندان محکوم خواهد شد.
 
متهم : شرمنده 2 پسر خردسالم هستم
چقدر درس خوانده‌ای؟
تا دوم راهنمایی درس خواندم.
شغلت چه بود؟
در یک طلاسازی کار می‌کردم و وضع مالی بدی نداشتم.
چند سال با همسرت زندگی کردی؟
18سال.
چطور با هم آشنا شدید؟
او غریبه بود و من خودم با او آشنا و به او علاقه‌مند شدم.
از چند سالگی به مواد مخدر معتاد شدی؟
10سالی بود که شیشه مصرف می‌کردم و زندگی‌ام تحت تاثیر مصرف مواد تغییر کرده بود.
چند سابقه کیفری داری؟
چهار سابقه حمل و نگهداری مواد دارم و تازه چند ماه بود که از زندان آزاد شده بودم.
حالا فرزندانت کجا هستند؟
پسرهایم حالا 6 و چهار ساله‌اند که آنها را پدر و مادر پیرم نگهداری می‌کنند و پدر و مادرزنم هم به آنها کمک می‌کنند. من واقعا شرمنده همه آنها هستم.
چرا همسرت را کشتی؟
او بدون اجازه من با خواهرش بیرون رفته بود و من به رفتارهای او مشکوک بودم. به همین خاطر او را کتک زدم تا ادب شود، اما قصد کشتن او را نداشتم.
هنگام درگیری با همسرت فرزندانت چه کار می‌کردند؟
آنها گریه می‌کردند. من همه وسایل خانه را شکستم. بعد چند سیلی به صورت همسرم زدم و او را به سمت اتاق بچه‌ها هل دادم که سرش به دیوار برخورد کرد و بیهوش شد.
چرا او را به بیمارستان نبردی؟
با پنبه الکلی دهان و بینی او را که خون‌آلود بود، تمیز کردم. خودم هم حال طبیعی نداشتم، به همین خاطر به اتاق رفتم و خوابیدم، اما چند ساعت بعد که بیدار شدم، متوجه شدم همسرم جان سپرده و بدنش سرد شده است.
چرا بعد از قتل دست به خودکشی زدی؟
 از این زندگی خسته شده بودم. بچه‌هایم در اتاق خواب بودند که با تیغ اصلاح رگ دستم را بریدم و به انتظار مرگ ایستادم، اما لحظاتی بعد منصرف شدم. طنابی را دور گردنم پیچیدم و آن را به میله بارفیکس وصل کردم تا به این زندگی پایان دهم، اما طناب پاره شد. من که دیگر رمقی در بدن نداشتم با مادرزنم تماس گرفتم و ماجرا را به او گفتم.
چرا قبلا گفته بودی به رفتارهای همسرت مشکوک بودی؟
چون زمان زیادی را در زندان بودم دچار توهم و بدبینی شده بودم. من واقعا همسرم ر ا قربانی بدبینی‌ام کردم.
اگر خانواده همسرت گذشت نمی‌کردند می‌دانی چه حکمی در انتظارت بود؟
آنها در حق من و بچه‌هایم لطف کردند و من سعی می‌کنم گذشته‌ام را جبران کنم. در زندان بارها کابوس اعدام دیده بودم.
رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.