زیرکی آخرین دختر قربانی , ۲ متهم به آزار و اذیت دختران جوان را به دام انداخت

 دو پسر 22 و 24 ساله که دختران را به‌عنوان مسافر سوار می‌کردند و بعد آنها را مورد آزار و اذیت قرار می‌دادند شناسایی و دستگیر شدند. یکی از دخترهایی که مورد آزار قرار گرفته بود، با آنها طرح دوستی ریخت و با زیرکی توانست آنها را به دام پلیس بیندازد.

اواخر تیر امسال بود که مرتضی و مهدی تصمیم گرفتند به قصد آزار دختران به میدان آزادی بروند و دخترهایی را که منتظر تاکسی هستند به‌عنوان مسافر سوار کنند. ساعت هفت شب بود که اولین قربانی را سوار کردند و پس از اینکه مسیر انحرافی را رفتند و با اعتراض دختر روبه‌رو شدند، او را به خیابانی فرعی بردند و مورد آزار قرار دادند.

دومین دختر را چند روز بعد در آزادی سوار کردند. او را نیز به همین شیوه و به بهانه بنزین زدن از مسیر اصلی خارج کردند و با رسیدن به خیابان فرعی آزار و اذیت خود را آغاز کردند. این شاکی در اداره آگاهی درباره این حادثه گفت: «در میان راه از آنها خواستم جایی توقف کنند تا آب بخرم. زمانی که یکی از آنها پیاده شد شماره دیگری را گرفتم، به او ابراز علاقه کردم و گفتم می‌خواهم با او دوست شوم. شماره نفر دیگر را نیز به شیوه‌ای متفاوت گرفتم و به او هم گفتم به او علاقه‌مند شده‌ام.» این شاکی ادامه داد: «هیچ یک از آنها نمی‌دانستند شماره دیگری را دارم و با هر دویشان صبح روز بعد قرار گذاشتم.» شاکی با بیان اینکه در همان حال کلانتری یافت‌آباد را در جریان موضوع قرار داده بود، گفت: «صبح روز بعد زمانی که هر دو متهم در آنجا حاضر شدند، ماموران کلانتری آنها را دستگیر کردند. گفت‌وگوی «فرهیختگان» با دو متهم این پرونده را در ادامه می‌خوانید.

روی نگاه کردن در چشمان هیچ‌کس را ندارم؛ کاش اعدامم کنند مهدی 24 ساله، یک پسر سه ساله دارد و تا سوم راهنمایی تحصیلاتش را ادامه داده است. ادعا می‌کند «مخ‌زنی» را خوب بلد است و به همین دلیل رفیقانش همیشه از او می‌خواستند با آنها برود. شغلش آزاد بوده و ماهی حدود یک میلیون و 800 هزار تومان درآمد داشته است. می‌گوید خیلی کم حشیش مصرف می‌کند، ولی با ادعاهای همدستش مجبور می‌شود اعتراف کند حداقل هفته‌ای یک بار مصرف می‌کند. او که برادر بزرگترش پزشک داروساز است در این گفت‌وگو از آزار و اذیت دختران، ‌انگیزه‌هایش برای این کار و اینکه تا چه حد پشیمان است می‌گوید.

می‌دانستی دومین دختری که باعث آزار و اذیتش شدی شما را لو داد و باعث دستگیری‌تان شد؟
بله.

فکر نمی‌کردی کسی را که باعث آزار و اذیتش شده‌ای، شماره‌ات را برای پلیس می‌خواهد و نمی‌تواند به تو علاقه‌مند شده باشد؟
او گفت به من علاقه‌مند شده است. البته فهمیدم شماره مرتضی را هم گرفته بود، ولی همان شب که از او جدا شدم، پرسیدم با مرتضی هم چت می‌کنی؟ گفت نه از او خوشش نیامده است. من هم فکر کردم از من خوشش آمده و با او تلفنی چند ساعت حرف زدم و صبح هم قرار ملاقات گذاشتیم.

همسرت کجا بود که نصف شب با تلفن حرف می‌زدی؟
خواب بود. من هم با هندزفری حرف می‌زدم.

چرا آن روز با مرتضی رفتی؟
با همسرم دعوایم شد و رفتم پیش مرتضی. حشیش کشیدیم و رفتیم دور بزنیم. نمی‌دانم چه شد که آن دختر را سوار کردیم.

تعریف کن.
من روی صندلی عقب نشستم و آن دختر که می‌خواست به یافت‌آباد برود، روی صندلی جلو. بین راه مرتضی گفت می‌خواهم بنزین بزنم. من برای اینکه آن دختر که 32 سال داشت، شک نکند گفتم پمپ بنزینی که در مسیر یافت‌آباد است خیلی شلوغ است و بهتر است مسیرمان را تغییر بدهیم. همین‌طور که مسیر را تغییر دادیم به کوچه فرعی وارد شدیم و در منطقه‌ای خلوت او را مورد آزار قرار دادیم.

همسرت فهمید به چه جرمی بازداشت شدی؟
بله.

فکر می‌کنی چه کار کند؟
می‌رود. نمی‌ماند. حق هم دارد هر کسی باشد باید برود.

مهیار سه ساله‌ات چه؟
(با صدای بلند می‌زند زیر گریه) غلط کردم، اشتباه کردم. به خدا اگر بیرون بروم روی نگاه کردن توی صورت هیچ کدام‌شان را ندارم. کاش اعدامم کنند.
 
آدم جایز ‌الخطاست نباید اعدام شوم مرتضی 22 سال دارد و در نسیم‌شهر ساوه با پدر، مادر و خواهر 25 ساله‌اش که به تازگی نامزد شده زندگی می‌کند. او تا سوم راهنمایی درس خوانده و پس از آن در پیک موتوری بدون گواهینامه کار می‌کرد. از بعد سربازی در تعمیرات یخچال فعالیت و حدودا ماهی یک میلیون تومان درآمد داشت. مرتضی که در یکی از پرونده‌ها طلاهای قربانی را نیز از او گرفته، ولی باز هم او را مورد آزار قرار داده نسبت به مهدی (همدستش) قلدر‌تر است. گفت‌وگو با مرتضی را که معتقد است آدمی را که اشتباه کرده  نباید به دلیل یک اشتباه دار بزنند، در ادامه می‌خوانید.

خیلی ادعا داری که بلدی بدون گذاشتن رد پا خلاف کنی، نه؟
هنوز هم این ادعا را دارم.

یک بچه هم می‌داند نباید به کسی که مورد آزار قرارش داده شماره تلفنش را بدهد، بعد تو با این همه ادعا شماره دادی؟
همین یک بار گول خوردم وگرنه حالا حالاها دستگیر نمی‌شدم. فکر کردم واقعا از من خوشش آمده است.

تا جایی که در پرونده‌ات خواندم، هر بار برای سوار کردن دختران به میدان آزادی می‌رفتی و هر بار هم مسافران یافت‌آباد را سوار می‌کردی. همین کارت ریسک به دام افتادنت را بالا می‌برد.
حواسم جمع بود. جاهای مختلف می‌ایستادم که تابلو نشوم. من به کسی به اجبار پیشنهاد نمی‌کردم. کسانی را که خودشان موافق بودند سوار می‌کردم.

اگر موافق بودند چرا یکی از آنها با گریه و التماس طلاهایش را به تو داده بود؟
من اصلا نمی‌دانستم آنها طلا بود. فکر می‌کردم بدل است. (افسر پرونده اعتراض می‌کند که وقتی دختر گفته بوده طلاهایم را بگیر و التماس کرده بود رهایش کنی، هم طلاها را گرفتی و هم رهایش نکردی. او حرف‌های افسر پرونده‌اش را که می‌شنود و سرش را پایین می‌اندازد.)

تاکنون با دختری دوست بوده‌ای؟
نه، هیچ وقت.

اولین باری را که تصمیم به این کار گرفتی، تعریف کن.
عصر جمعه بود. بیکار بودم و رفتم در پارک نزدیک خانه‌مان که یکی از دوستانم را دیدم. او هم زیاد سرحال نبود. گفتم برویم حشیش بکشیم. حشیش کشیدیم و رفتیم دور بزنیم که تصمیم به این کار گرفتیم و یک دختر 30 ساله را سوار کردیم.

وقتی دید در مسیری جز یافت‌آباد می‌روی، چه شد؟
اعتراض کرد و گفت چرا از این طرفی آمدم.

چه گفتی؟
گفتم آن طرف شلوغ است میانبر زدم. (افسر پرونده بار دیگر وارد بحث می‌شود و می‌گوید در اظهاراتش نوشته به دختر گفته است فهمیدی خفتت کرده‌ایم؟ و دختر می‌زند زیر گریه.)

دختر که گریه کرد با توجه به اینکه اولین بارت بود، دلت نسوخت؟
نمی‌دانم.

گفتی خواهرت 25 سال دارد؟
(سرش را پایین می‌اندازد.)

خب؟
 آخر ما که دختران موجه را سوار نمی‌کردیم. کسانی را سوار می‌کردیم که موافق باشند.

چه کسی موافق تجاوز است؟ از کجا می‌فهمیدی؟
سر و وضع‌شان مناسب نبود.

بعد که گریه کرد، چه شد؟
انگشترهایش را درآورد و گفت ولش کنیم. اما به او رحم نکردیم.

می‌دانی حکم اعدام در انتظارت است؟
آدم را نباید به دلیل یک اشتباه دار بزنند. انسان جایز‌ الخطاست. من خدا را شکر می‌کنم که دستگیر شدم و به اشتباهم پی بردم.

یعنی تا کی می‌خواستی این کار را ادامه بدهی؟
تا زمانی که دستگیر شوم، ادامه می‌دادم. خوب شد دستگیر شدم. خوشحالم.
رأی دهید
دیدگاه خوانندگان
۴۶
علی میهن - میلتونکینز، انگلستان

بی ناموسها حیوان مرگ خیلی تنبیه کمی هست برا شما
شنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۵ - ۰۸:۱۵
۶۷
Madjid aramesh - پاریس، فرانسه

بى شرف اگر یکى با اون خواهر ٢٥ سالت این کارو میکرد باز هم یک اشتباه بود و قابل بخشش؟
شنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۵ - ۰۹:۴۳
۶۴
kolah-ghermezi - ونکوور، کانادا

اوه اوه اوه !!! که انسان جایزالخطاست !!؟؟ من نمیدونم کدوم بى فانوسى این جمله رو ( انسان جایزالخطاست ) رو تو دهن مردم گذاشته !!؟؟ کى گفته انسان اجازه خطا کردن رو داره !!!؟؟؟ یعنى انسان جایز هستش که خطا کنه !!؟؟ نخیر انسان امکان الخطاست ، یعنى ممکن که خطا کنه !! این کثافتها رو مثل خر ازشون بیگارى بکشین تا روزى صد بار ارزوى مرگ بکنن !! به عصمت و عفت ناموس مردم دست درازى میکنن پرو پرو انتظار دارن فرش قرمز براشون پِهِن کنن!! امیدوارم که شدیدترین حکم و تنبیه رو براشون در نظر بگیرن !! سلامت باشین !!
شنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۵ - ۰۹:۴۶
۳۲
agha_ehsan - تهران، ایران

این قلدره دیگه واقعا قلدره . چقد راحت حرف میزنه که اشتباهی بوده حالا کردم و خوشحالم که الان به اشتباهم پی بردم !! یعنی اینو آزاد بذارن ایندفعه برای گرفتن انتقام میافته به جون دخترهای مردم . دم دختره هم گرم خوب حالشونو گرفته .
شنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۰:۴۴
۵۶
seaboy - کلن ، آلمان
بابا سالهاست داره این اتفاق (بخصوص در تهران ) میفته. چرا ماشینهای مسافرکشی رو نشانه دار نمیکنن؟ چرا اجازه میدان هرکسی بدون امتیاز مسافرکشی با ماشین شخصی‌ و بدون آرم با ناموس مرد م همچین کاری بکنه؟ کی‌ می‌خوایم از خواب بیدار شیم ؟؟
شنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۵ - ۲۰:۰۴
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.