راز سربهمهر جنایت با شلیک ٢ گلوله
رأی دهید
به گزارش خبرنگار ما، ١٢ سال قبل خانواده مردی اهل کرمانشاه به پلیس خبر دادند که او گم شده است. دختر مهرداد به مأموران گفت: پدرم به من گفته بود مسافری دربستی به مقصد تهران دارد؛ قرار بود تماس بگیرد و از حال خودش به ما خبری بدهد اما این کار را نکرد و ما هم که سعی کردیم خبری از او بگیریم موفق نشدیم تا اینکه به پیشنهاد عموهایم موضوع را به پلیس گزارش دادیم.
وقتی پروندهای درباره گم شدن این مرد تشکیل شد، مأموران پلیس تهران تحقیقات خود را آغاز کردند تا ردی از مهرداد پیدا کنند. آنها در اطراف شهرکی در تهران، جسد مردی را پیدا کردند که با مشخصات مهرداد همخوانی داشت؛ جسد به پزشکی قانونی انتقال یافت و خانواده این مرد برای شناسایی دعوت شدند. برادر مهرداد تأیید کرد جسد متعلق به اوست و توضیحاتی درباره زندگی مهرداد داد و گفت: او اختلافات زیادی با همسرش داشت و به همین خاطر هم تصمیم گرفتند از هم جدا شوند. مثل هر طلاق دیگری جدایی آنها هم با خوشی نبود و فرزندان مهرداد پیش ما بودند. تا سه ماه پس از جدایی تا برادرم شرایط روحی خوبی نداشت اما من نمیدانم او بهجز همسرش با کسی دیگر هم اختلاف داشت یا نه؛ او درباره مشکلاتش خیلی با ما صحبت نمیکرد. هرچند خانواده مهرداد مدعی بودند او با ماشینش به سمت تهران آمده است اما خودرو در محل کشف جسد نبود. این بار پلیس تحقیقات خود را روی پیداکردن ماشین متمرکز و چند روز بعد آن را در منطقهای در غرب تهران پیدا کرد. وقتی ماشین مقتول به طور دقیق بررسی شد، آثار انگشتی در آن به دست آمد که مورد آزمایش قرار گرفت؛ همچنین مأموران لکههای خونی هم پیدا کردند که متعلق به مقتول بود اما رد دیگری که بتواند آنها را به عامل یا عاملان قتل مهرداد نزدیک کند، پیدا نشد.
با انتقال ماشین به اداره آگاهی، خانواده مهرداد بازجویی شدند؛ دختر مقتول به پلیس گفت: پدر و مادرم سالها با هم اختلاف داشتند و ما در شرایط بدی زندگی میکردیم؛ چون همیشه شاهد دعوا و درگیری آنها بودیم تا اینکه تصمیم گرفتند جدا شوند. سه ماهی از این جدایی گذشته و همه چیز آرام شده بود، مادر و پدرم دیگر کاری به هم نداشتند و ما هم در آرامش بودیم. روزی که پدرم رفت به من گفت مسافری دربستی برای تهران دارد و دو روز هم بیشتر نمیماند اما رفت و دیگر برنگشت؛ چون مادرمان نبود، پدرم هر روز با من تماس میگرفت و از احوال خانه میپرسید و خیلی حواسش به ما بود اما وقتی به تهران رفت، دیگر تماسی نگرفت و این رفتار خیلی عجیب بود. من موضوع را به عمویم گفتم و او هم برای پیداکردن پدرم به تهران آمد. بعد از گفتههای این دختر، مأموران از همسر سابق مهرداد بازجویی کردند؛ او مدعی شد هیچ اطلاعی از سرنوشت همسر سابقش ندارد و گفت: من در این مدت هیچ ارتباطی با او نداشتم و فقط با بچههایم ارتباط داشتم؛ خانوادهام هم با او ارتباطی نداشتند و ما دیگر قبول کرده بودیم که از همدیگر جدا شدهایم. مأموران پرینت تلفنهای زن جوان و روابط او را بررسی کردند و متوجه شدند هیچ نقشی در گمشدن و قتل مقتول نداشته است. این در حالی بود که پزشکی قانونی نیز علت مرگ را اعلام کرده و در گزارشش نوشته بود مقتول با شلیک دو گلوله به سرش کشته شده است. آنطور که در گزارش مشخص بود، گلولهها از فاصله نزدیک شلیک شده و مقتول نیز بلافاصله جان خود را از دست داده بود. نوع گلولهها و آثار برجایمانده برای پلیس مشخص کرد این گلولهها از یک کلت کمری شلیک شده است. پلیس همچنین متوجه شد عامل یا عاملان قتل ابتدا با مقتول به تهران آمده و بعد او را در یک منطقه خلوت در ماشین به قتل رسانده و جسدش را در بیابان رها کردهاند. هرچند مأموران به طور حتم میدانستند که او قربانی یک سرقت مرگبار نشده است چراکه چند روز بعد از کشف جسد، ماشین رهاشده او را در غرب تهران پیدا کردند؛ بنابراین محتملترین فرضیه مربوط به یک انتقامگیری بود اما تحقیقات مأموران از کسانی که گمان میرفت با مقتول اختلاف دارند به جایی نرسید و هیچکدام از آنها نتوانستند به مأموران دراینباره کمک کنند.
با توجه به اینکه پرونده به نتیجهای نرسید و ١٢ سال نیز از موضوع گذشته بود، اولیای دم خواستار دریافت دیه از بیتالمال شدند. آنها در درخواست خودشان عنوان کردند همچنان خواستار تحقیق دراینباره هستند و در صورتی که قاتل یا قاتلان شناسایی شوند، خواستار مجازات آنها هستند اما درحالحاضر با توجه به نامشخصبودن سرنوشت پرونده درخواست دیه از بیتالمال را دارند. قضات روز گذشته بعد از بررسی این پرونده با این درخواست موافقت و رأی بر پرداخت دیه صادر کردند.