بختیار کشته شد اما نمرد!
رأی دهید
هیچ ملتی در یکی از بحرانیترین دورههای تاریخش، به چنین بخت بلندی دست نیافت که ملت ایران. و هیچ ملتی چنین نابخردانه، لگد به بخش خویش نزد که ملت ایران. در عرض فقط سی و هفت روز، ملت ایران به آنچه می خواست رسید. شاه علناً اذعان کرد که «صدای انقلاب» مردم ایران را شنیده و از کردار پیشین اظهار ندامت کرد. قول داد به حاکمیت ملت، نظام پارلمانی دموکراتیک و مبانی مشروطیت بازگردد. او بالاخره راه دموکراتیک را برگزید و بر خلاف نظر برخی از نزدیکانش، به خونریزی دست نزد که ایران را به سرنوشت امروزی سوریه دچار کند. مطیع قانون اساسی مشروطه شد و قدرت و حکومت را به نخست وزیر واگزار کرد و با چشمانی گریان، ایران را ترک گفت. معلوم بود که دیگر بر نمی گردد. شاه، مقام نخست وزیری را به یکی از سر سختترین مخالفان خود و یکی از وفادارترین رهروان راه مصدق سپرد.
برای کسی که بیست و پنج سال تمام، بغض مصدق و غیض به او را در دل انباشته بود، چنین تصمیمی نشانه آشکار شکست سیاسی شاه بیمار بود که همین، بزرگترین ضربه روانی راهم به او وارد ساخت. اتفاقاً در همین تراژدیهای شکسپیری است که ژرفنای کاراکتر اشخاص رو مینماید. این است که اگر بتوان شهامت اخلاقی در شاه سراغ گرفت، آن در همین است که او در نبرد درونی با خویشتن، بر انباشته بغض و غیضی که در دل داشت چیره شد و در برابر اراده ملت سر فرود آورد.
***
حال، شاپور بختیار، نخست وزیر مشروطه، جانشین مصدق، بر آمده از پدری از مبارزان بنام جنبش مشروطیت، همو که به دست پدر شاه کشته شده بود. کسی که در جوانی با فاشیسم و نازیسم ستیزیده. فرزانهای با آشنائی عمیق با فرهنگ ایرانی و اروپایی. مردی نجیب و درستکار. آزاده و دموکرات. سالها زندانی همین شاه. حال اوست که می بایست رشته گسسته نهضت ملی ایران را بهم بپیوندد. در عرض فقط سی و هفت روز، بختیارتوانست شمار مهمی از آرمانهای دیرینه و سرکوب شده ملت ایران را تحقق بخشد. آنهم در سختترین شرایط: استقرارمجدد حاکمیت ملی واحیای دموکراسی پارلمانی، استقرارآزادی بیان و آزادی کامل مطبوعات، آزادی اجتماعات، آزادی احزاب، سندیکاهها و سازمانهای مدنی، اجتماعی و فرهنگی، آزادی همه زندانیان سیاسی، انحلال ساواک و...... همه این شرایط و آزادیها را دولت بختیار تأمین کرد.
پس در این معنا، انقلاب تحقق یافته بود. وآنچه بعد از آن به اسم «انقلاب شکوهمند» انجام شد، «انقلاب» نبود، «ضد انقلاب» بود. یک گزینه دیگر هم وجود دارد و آن اینکه بگوییم ملت ایران برای وصول به این اهداف انقلاب نکرد. هدف انقلاب مردم ایران فقط ایجاد «جمهوری اسلامی» بوده است. چون نمیتوان منکر این امر شد که صرف نظر از امور دیگر، دوگانه «استقلال و آزادی» در زمان دولت بختیار کاملاً تأمین بوده است.
پس می ماند: «جمهوری اسلامی، نه یک کلمه بیشتر، نه یک کلمه کمتر». به اضافه یکی دو تا طرحهایی از جنس فکاهی مثل «دیکتاتوری پرولتاریا» و رویکرد اسلامی آن: «جامعه بیطبقه توحیدی» که همگی در نهایت از یک جنس بودند و در جمهوری اسلامی مستحیل شدند.
باز اگر به هر دلیل نخواهیم واژههای «انقلاب» و «ضد انقلاب» را به کار ببریم، گزینه آخر آنکه بگوییم ما شاهد دو انقلاب بودهایم: یکی «انقلاب ملی» که توسط بختیار انجام گرفت با همکاری اجباری شاه و دیگری «انقلاب اسلامی» توسط خمینی با همکاری افتخاری مهدی بازرگان.
پس از خروج شاه این گزینه به واقعیت نزدیکتر شد. رویارویی «شاه و خمینی» موضوعیت خود را از دست داد و به رویارویی « بختیار و خمینی » تبدیل شد. اسناد منتشر شده، اعلامیهها و روزنامهها و بده بستانهای آن زمان همه گواهی میدهند که پس از خروج شاه، پیکان حملات خمینی، کریم سنجابی، حزب توده و سایر گروههای چپ و راست متوجه بختیار است. به موازات همین روند، نقشه واژگون کردن دولت بختیار و خنثی کردن ارتش، دو محور اصلی تبانیهای بازرگان و پیشکارش، ابراهیم یزدی را با آمریکاییها تشکیل میدهد.
ترس از موفقیت بختیار و کوشش همه جانبه برای شکست او، به این گروهها و اشخاص محدود نمیشود. آقای ابوالحسن بنی صدر هم با آگاه شدن از خبر آمدن احتمالی بختیاربه نوفل لوشاتو و ملاقاتش با خمینی شدیداً نگران میشود. ایشان به زبان خود واقعه را در کاستهایی که چند سال پیش بیبی سی تحت عنوان "صدای انقلاب" منتشر کرد، شرح میدهد. شرح واقعه به طور خلاصه و با نقل به مضمون این چنین است: «وقتی از این خبر مطلع شدم، بلافاصله به مقر خمینی در نوفل لوشاتو تلفن کردم و خواستم با احمد (پسرخمینی) صحبت کنم. حدود نیمه شب بود، گفتند خوابیده است. گفتم مسئله مهمی است. بیدارش کنید. گفتند طول میکشد. اصرار کردم و گفتم من پای تلفن میمانم تا بیاید. طول کشید اما بالاخره آمد. به احمد گفتم هرچهزودتر به پدرت بگو اگر بختیار بیاید، او ماندنی میشود و شما رفتنی. نگذارید بیاید».
همه این شواهد نشان میدهد که شاه دیگر مسئله اصلی نبوده. هدف، خنثی کردن ارتش و واژگونی دولت بختیار بوده است. حال این بختیار چه کرده بود که همه بر سرش ریختند که واژگونش کنند؟ جرم این پدر کشته آن بود که سد راه پیروزی «انقلاب اسلامی» شده بود. او بر آن بود تا به جای رژیم شاه، یک نظام ملی، دموکراتیک و سکولار ایجاد کند. اما هنوز هم پس از سی و هفت سال، برای شخصی مثل آقای بنیصدر «انقلاب اسلامی» مطرح است که آن را عنوان روزنامه خود قرار داده، منتهی این بار «در هجرت»! با این همه، آقای بنی صدر نقش زیادی در به ثمر رساندن «انقلاب شکوهمند» نداشته و طبق اسناد تا کنون منتشر شده، در ساخت و پاختهای ابراهیم یزدی با آمریکاییها نقشی ایفا نکرده و چه بسا از این جریانات اطلاع نداشته است. نقش اصلی را البته خمینی و آخوندهای اطرافش داشتهاند. اما آنان به تنهایی قادر به قبضه کردن قدرت نبودند. به «محلل» نیاز داشتند. این نقش را مهدی بازرگان و دستیارش ابراهیم یزدی ایفا کردند. البته در آن زمان، اینان نمیدانستند که وسیله تطهیری بیش نخواهند بود. برخی تصور میکنند اینان از تصادف روزگار به خمینی پیوستند. ابداً چنین نیست. سالهای سال بود که سودای قدرت در سر میپروراندند. سالهای سال بود که بازرگان روی آخوندها حساب باز کرده بود. پس از فوت آیتالله [سید حسین طباطبائی] بروجردی با مرتضی مطهری و محمد بهشتی همدست شد تا در برابر آیاتی مثل [سید محسن] حکیم و [سید محمد رضا] گلپایگانی و [سید محمد کاظم] شریعتمداری که به اعتدال شهرت داشتند، خمینی (نیمه ناشناخته آن زمان) مطرح و بزرگ شود. در پی جلسات متعدد درمحل «شرکت انتشار»، کتاب معروف «مرجعیت و روحانیت» منتشر شد. هدف واقعی نشر این کتاب، لوث کردن مرجعیت آیتالله حکیم از راه پیش کشیدن تز «مرجعیت شورایی» بود. سپس با تأسیس «نهضت آزادی» در برابر «جبهه ملی» کوشیدند در برابر نیروهای ملی و سکولار، نیروهای مذهبی را سازماندهی کنند (ملی ـ مذهبی). آنگاه با شرکت عملی در بلوای پانزده خرداد و آن اعلامیه ننگین و ارتجاعی، در حقیقت خمینی را در برابر مصدق علم کردند. حتی در جلب رضایت مرتجعترین آخوندها تا آنجا پیش رفتند که در کوبیدن علی شریعتی (که او شیعه علوی بدون آخوند «تزویر» میخواست) بازرگان با مرتضی مطهری همدست شد و آن بیانیه را امضا کرد. و حال آنکه وقتی صدای پای آمدن نعلین را شنید، از امضای نامه معروف به شاه (سنجابی، فروهر، بختیار) سرباز زد. و مسائل دیگر که تحلیلهای دیگری را میطلبند.
***
روز شانزدهم بهمن هزار و سیصد و پنجاه و هفت، بازرگان حکم نخستوزیری موقتش را گرفت. از کی؟ از آخوندی که میگفت: «من توی دهن این دولت (بختیار) میزنم. من دولت ... تعیین میکنم». خمینی او را « بر حسب حق شرعی و قانونی...»اش منصوب کرد تا همانطور که در حکم آمده، با انجام رفراندم، نظام «جمهوری اسلامی» را مستقر سازد. «حق شرعی» به جای خود، «حق قانونی» از کدام قانون نشئت گرفته بود؟ کسی سؤال نکرد. و چه افسوس که در آن لحظه انتصاب، بازرگان از خود نپرسید: آیا شاه در ایران است؟ آیا چیزی از رژیم شاه باقی مانده است، جز ارتش که حفاظت تمامیت کشور را بر عهده دارد؟ آن نخستوزیر که در کاخ نخستوزیری نشسته، چه کسی است؟ و آن عکس بزرگ پشت سر آن نخستوزیر عکس کیست؟ای کاش بازرگان لحظهای به نگاه آن پیرمرد توی عکس توجه میکرد. چه بسا، از قبول آن حکم شرمآور سر باز میزد! اما نه، خیال میکرد اوست که بالاخره پس از سالها حبس و انتظار قدرت را به دست خواهد گرفت. حتی به اندرز یار دیرینهاش، آیتالله سیدمحمود طالقانی گوش نکرد.اصلاً این بار استخاره هم نکرد. و شد آنچه شد. ارتجاعیترین انقلاب جهان به ثمر رسید. همه انقلابها خونین بودهاند. چه انقلاب انگلیس، چه انقلاب فرانسه، چه انقلاب روسیه و چه انقلاب چین. اما همه این انقلابها، هر چه بودند، به سوی جلو حرکت میکردند، جز انقلاب اسلامی در ایران که هدفش رجعت به هزار و چهارصد سال پیش است.
***
پس از پیروزی «انقلاب اسلامی» و آشکار شدن بلایی که بر سر ایران و مردم ایران آوردهاند، جانشینان و هواداران رنگارنگ بازرگان و دارودستهاش، برای رفع مسئولیت، ترفندهای مختلفی به کار بردهاند: «خود شاه مقصربود»، «دیر شده بود»، «کشور دست تودهایها میافتاد، تجزیه میشد....» و از این قبیل. از جمله ظریفترین این ترفندها، شکستن کاسه و کوزه بر سر علی شریعتی است. با تردستی و ساختن عناوینی نظیر «معلم انقلاب» و بزرگنمایی نقش او در تحقق انقلاب، عملاً شریعتی را عامل انقلاب معرفی میکنند. در این شک نیست که افکار شریعتی (که من با کلیت آنها مخالفم) در انقلابی شدن بخش قابل توجهی از جوانان مسلمان تأثیر داشته. همچنانکه عقاید کارل مارکس در انقلاب بلشویک. اما در تحقق این دو انقلاب، اینان، هیچگونه نقش عملی نداشتهاند. شخص متوفی که نمیتواند انقلاب بکند! شریعتی از زیر خاک نمیتوانست خمینی را از نجف به پاریس واز پاریس به تهران بیاورد ودر زد و بند با آمریکاییها و خنثی کردن ارتش نقش ایفا کند.
***
اکنون، سی و هفت سال از آن سی وهفت روز میگذرد. پنجم ماه اوت آینده، بیست و پنجمین سال قتل بختیار است. به دست عمال جمهوری اسلامی. بختیار کشته شد اما نمرد. هرچه زمان به پیش میرود، حقانیت بختیار عیانتر میشود. هوادارانش بیشتر و نامش پر آوازهتر. درست به عکس، با گذر زمان، روز به روزعمق نقش ویرانگر «ملی ـ مذهبی»ها در جا انداختن جمهوری اسلامی آشکارتر میشود. فرق است بین کسی که تجربه و آگاهی عمیق از فاشیسم و نازیسم دارد و کسی مثل مهدی بازرگان که مرشد فکریاش یک بیولوژیست نازی است به نام آلکسیس کارل!
کلام آخر آنکه در سال ۱۹۱۹ میلادی، وثوقالدوله [حسن وثوق] قراردادی با مقامات انگلستان بست. هرچند آن قرارداد عملی نشد، اما پس از گذشت حدود صد سال، عاقد آن قرارداد هنوز در ذهنیت مردم ایران، «خائن» تلقی میشود. این با جوانان و نسلهای آینده ایران است که خود نام بایستهای برای تبانیکنندگان با آمریکاییها و جااندازان رژیم خمینی برگزینند.
برای کسی که بیست و پنج سال تمام، بغض مصدق و غیض به او را در دل انباشته بود، چنین تصمیمی نشانه آشکار شکست سیاسی شاه بیمار بود که همین، بزرگترین ضربه روانی راهم به او وارد ساخت. اتفاقاً در همین تراژدیهای شکسپیری است که ژرفنای کاراکتر اشخاص رو مینماید. این است که اگر بتوان شهامت اخلاقی در شاه سراغ گرفت، آن در همین است که او در نبرد درونی با خویشتن، بر انباشته بغض و غیضی که در دل داشت چیره شد و در برابر اراده ملت سر فرود آورد.
***
حال، شاپور بختیار، نخست وزیر مشروطه، جانشین مصدق، بر آمده از پدری از مبارزان بنام جنبش مشروطیت، همو که به دست پدر شاه کشته شده بود. کسی که در جوانی با فاشیسم و نازیسم ستیزیده. فرزانهای با آشنائی عمیق با فرهنگ ایرانی و اروپایی. مردی نجیب و درستکار. آزاده و دموکرات. سالها زندانی همین شاه. حال اوست که می بایست رشته گسسته نهضت ملی ایران را بهم بپیوندد. در عرض فقط سی و هفت روز، بختیارتوانست شمار مهمی از آرمانهای دیرینه و سرکوب شده ملت ایران را تحقق بخشد. آنهم در سختترین شرایط: استقرارمجدد حاکمیت ملی واحیای دموکراسی پارلمانی، استقرارآزادی بیان و آزادی کامل مطبوعات، آزادی اجتماعات، آزادی احزاب، سندیکاهها و سازمانهای مدنی، اجتماعی و فرهنگی، آزادی همه زندانیان سیاسی، انحلال ساواک و...... همه این شرایط و آزادیها را دولت بختیار تأمین کرد.
پس در این معنا، انقلاب تحقق یافته بود. وآنچه بعد از آن به اسم «انقلاب شکوهمند» انجام شد، «انقلاب» نبود، «ضد انقلاب» بود. یک گزینه دیگر هم وجود دارد و آن اینکه بگوییم ملت ایران برای وصول به این اهداف انقلاب نکرد. هدف انقلاب مردم ایران فقط ایجاد «جمهوری اسلامی» بوده است. چون نمیتوان منکر این امر شد که صرف نظر از امور دیگر، دوگانه «استقلال و آزادی» در زمان دولت بختیار کاملاً تأمین بوده است.
پس می ماند: «جمهوری اسلامی، نه یک کلمه بیشتر، نه یک کلمه کمتر». به اضافه یکی دو تا طرحهایی از جنس فکاهی مثل «دیکتاتوری پرولتاریا» و رویکرد اسلامی آن: «جامعه بیطبقه توحیدی» که همگی در نهایت از یک جنس بودند و در جمهوری اسلامی مستحیل شدند.
باز اگر به هر دلیل نخواهیم واژههای «انقلاب» و «ضد انقلاب» را به کار ببریم، گزینه آخر آنکه بگوییم ما شاهد دو انقلاب بودهایم: یکی «انقلاب ملی» که توسط بختیار انجام گرفت با همکاری اجباری شاه و دیگری «انقلاب اسلامی» توسط خمینی با همکاری افتخاری مهدی بازرگان.
پس از خروج شاه این گزینه به واقعیت نزدیکتر شد. رویارویی «شاه و خمینی» موضوعیت خود را از دست داد و به رویارویی « بختیار و خمینی » تبدیل شد. اسناد منتشر شده، اعلامیهها و روزنامهها و بده بستانهای آن زمان همه گواهی میدهند که پس از خروج شاه، پیکان حملات خمینی، کریم سنجابی، حزب توده و سایر گروههای چپ و راست متوجه بختیار است. به موازات همین روند، نقشه واژگون کردن دولت بختیار و خنثی کردن ارتش، دو محور اصلی تبانیهای بازرگان و پیشکارش، ابراهیم یزدی را با آمریکاییها تشکیل میدهد.
ترس از موفقیت بختیار و کوشش همه جانبه برای شکست او، به این گروهها و اشخاص محدود نمیشود. آقای ابوالحسن بنی صدر هم با آگاه شدن از خبر آمدن احتمالی بختیاربه نوفل لوشاتو و ملاقاتش با خمینی شدیداً نگران میشود. ایشان به زبان خود واقعه را در کاستهایی که چند سال پیش بیبی سی تحت عنوان "صدای انقلاب" منتشر کرد، شرح میدهد. شرح واقعه به طور خلاصه و با نقل به مضمون این چنین است: «وقتی از این خبر مطلع شدم، بلافاصله به مقر خمینی در نوفل لوشاتو تلفن کردم و خواستم با احمد (پسرخمینی) صحبت کنم. حدود نیمه شب بود، گفتند خوابیده است. گفتم مسئله مهمی است. بیدارش کنید. گفتند طول میکشد. اصرار کردم و گفتم من پای تلفن میمانم تا بیاید. طول کشید اما بالاخره آمد. به احمد گفتم هرچهزودتر به پدرت بگو اگر بختیار بیاید، او ماندنی میشود و شما رفتنی. نگذارید بیاید».
همه این شواهد نشان میدهد که شاه دیگر مسئله اصلی نبوده. هدف، خنثی کردن ارتش و واژگونی دولت بختیار بوده است. حال این بختیار چه کرده بود که همه بر سرش ریختند که واژگونش کنند؟ جرم این پدر کشته آن بود که سد راه پیروزی «انقلاب اسلامی» شده بود. او بر آن بود تا به جای رژیم شاه، یک نظام ملی، دموکراتیک و سکولار ایجاد کند. اما هنوز هم پس از سی و هفت سال، برای شخصی مثل آقای بنیصدر «انقلاب اسلامی» مطرح است که آن را عنوان روزنامه خود قرار داده، منتهی این بار «در هجرت»! با این همه، آقای بنی صدر نقش زیادی در به ثمر رساندن «انقلاب شکوهمند» نداشته و طبق اسناد تا کنون منتشر شده، در ساخت و پاختهای ابراهیم یزدی با آمریکاییها نقشی ایفا نکرده و چه بسا از این جریانات اطلاع نداشته است. نقش اصلی را البته خمینی و آخوندهای اطرافش داشتهاند. اما آنان به تنهایی قادر به قبضه کردن قدرت نبودند. به «محلل» نیاز داشتند. این نقش را مهدی بازرگان و دستیارش ابراهیم یزدی ایفا کردند. البته در آن زمان، اینان نمیدانستند که وسیله تطهیری بیش نخواهند بود. برخی تصور میکنند اینان از تصادف روزگار به خمینی پیوستند. ابداً چنین نیست. سالهای سال بود که سودای قدرت در سر میپروراندند. سالهای سال بود که بازرگان روی آخوندها حساب باز کرده بود. پس از فوت آیتالله [سید حسین طباطبائی] بروجردی با مرتضی مطهری و محمد بهشتی همدست شد تا در برابر آیاتی مثل [سید محسن] حکیم و [سید محمد رضا] گلپایگانی و [سید محمد کاظم] شریعتمداری که به اعتدال شهرت داشتند، خمینی (نیمه ناشناخته آن زمان) مطرح و بزرگ شود. در پی جلسات متعدد درمحل «شرکت انتشار»، کتاب معروف «مرجعیت و روحانیت» منتشر شد. هدف واقعی نشر این کتاب، لوث کردن مرجعیت آیتالله حکیم از راه پیش کشیدن تز «مرجعیت شورایی» بود. سپس با تأسیس «نهضت آزادی» در برابر «جبهه ملی» کوشیدند در برابر نیروهای ملی و سکولار، نیروهای مذهبی را سازماندهی کنند (ملی ـ مذهبی). آنگاه با شرکت عملی در بلوای پانزده خرداد و آن اعلامیه ننگین و ارتجاعی، در حقیقت خمینی را در برابر مصدق علم کردند. حتی در جلب رضایت مرتجعترین آخوندها تا آنجا پیش رفتند که در کوبیدن علی شریعتی (که او شیعه علوی بدون آخوند «تزویر» میخواست) بازرگان با مرتضی مطهری همدست شد و آن بیانیه را امضا کرد. و حال آنکه وقتی صدای پای آمدن نعلین را شنید، از امضای نامه معروف به شاه (سنجابی، فروهر، بختیار) سرباز زد. و مسائل دیگر که تحلیلهای دیگری را میطلبند.
***
روز شانزدهم بهمن هزار و سیصد و پنجاه و هفت، بازرگان حکم نخستوزیری موقتش را گرفت. از کی؟ از آخوندی که میگفت: «من توی دهن این دولت (بختیار) میزنم. من دولت ... تعیین میکنم». خمینی او را « بر حسب حق شرعی و قانونی...»اش منصوب کرد تا همانطور که در حکم آمده، با انجام رفراندم، نظام «جمهوری اسلامی» را مستقر سازد. «حق شرعی» به جای خود، «حق قانونی» از کدام قانون نشئت گرفته بود؟ کسی سؤال نکرد. و چه افسوس که در آن لحظه انتصاب، بازرگان از خود نپرسید: آیا شاه در ایران است؟ آیا چیزی از رژیم شاه باقی مانده است، جز ارتش که حفاظت تمامیت کشور را بر عهده دارد؟ آن نخستوزیر که در کاخ نخستوزیری نشسته، چه کسی است؟ و آن عکس بزرگ پشت سر آن نخستوزیر عکس کیست؟ای کاش بازرگان لحظهای به نگاه آن پیرمرد توی عکس توجه میکرد. چه بسا، از قبول آن حکم شرمآور سر باز میزد! اما نه، خیال میکرد اوست که بالاخره پس از سالها حبس و انتظار قدرت را به دست خواهد گرفت. حتی به اندرز یار دیرینهاش، آیتالله سیدمحمود طالقانی گوش نکرد.اصلاً این بار استخاره هم نکرد. و شد آنچه شد. ارتجاعیترین انقلاب جهان به ثمر رسید. همه انقلابها خونین بودهاند. چه انقلاب انگلیس، چه انقلاب فرانسه، چه انقلاب روسیه و چه انقلاب چین. اما همه این انقلابها، هر چه بودند، به سوی جلو حرکت میکردند، جز انقلاب اسلامی در ایران که هدفش رجعت به هزار و چهارصد سال پیش است.
***
پس از پیروزی «انقلاب اسلامی» و آشکار شدن بلایی که بر سر ایران و مردم ایران آوردهاند، جانشینان و هواداران رنگارنگ بازرگان و دارودستهاش، برای رفع مسئولیت، ترفندهای مختلفی به کار بردهاند: «خود شاه مقصربود»، «دیر شده بود»، «کشور دست تودهایها میافتاد، تجزیه میشد....» و از این قبیل. از جمله ظریفترین این ترفندها، شکستن کاسه و کوزه بر سر علی شریعتی است. با تردستی و ساختن عناوینی نظیر «معلم انقلاب» و بزرگنمایی نقش او در تحقق انقلاب، عملاً شریعتی را عامل انقلاب معرفی میکنند. در این شک نیست که افکار شریعتی (که من با کلیت آنها مخالفم) در انقلابی شدن بخش قابل توجهی از جوانان مسلمان تأثیر داشته. همچنانکه عقاید کارل مارکس در انقلاب بلشویک. اما در تحقق این دو انقلاب، اینان، هیچگونه نقش عملی نداشتهاند. شخص متوفی که نمیتواند انقلاب بکند! شریعتی از زیر خاک نمیتوانست خمینی را از نجف به پاریس واز پاریس به تهران بیاورد ودر زد و بند با آمریکاییها و خنثی کردن ارتش نقش ایفا کند.
***
اکنون، سی و هفت سال از آن سی وهفت روز میگذرد. پنجم ماه اوت آینده، بیست و پنجمین سال قتل بختیار است. به دست عمال جمهوری اسلامی. بختیار کشته شد اما نمرد. هرچه زمان به پیش میرود، حقانیت بختیار عیانتر میشود. هوادارانش بیشتر و نامش پر آوازهتر. درست به عکس، با گذر زمان، روز به روزعمق نقش ویرانگر «ملی ـ مذهبی»ها در جا انداختن جمهوری اسلامی آشکارتر میشود. فرق است بین کسی که تجربه و آگاهی عمیق از فاشیسم و نازیسم دارد و کسی مثل مهدی بازرگان که مرشد فکریاش یک بیولوژیست نازی است به نام آلکسیس کارل!
کلام آخر آنکه در سال ۱۹۱۹ میلادی، وثوقالدوله [حسن وثوق] قراردادی با مقامات انگلستان بست. هرچند آن قرارداد عملی نشد، اما پس از گذشت حدود صد سال، عاقد آن قرارداد هنوز در ذهنیت مردم ایران، «خائن» تلقی میشود. این با جوانان و نسلهای آینده ایران است که خود نام بایستهای برای تبانیکنندگان با آمریکاییها و جااندازان رژیم خمینی برگزینند.
دیدگاه خوانندگان
۴۸
آلونا ازنامنسکایا - مسکو، روسیه
مرد نکونام نمیرد هرگز مرده آن است که نامش به نکویی نبرند . یادش گرامی باد
پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۹۵ - ۰۰:۱۱
۳۲
IRAN+ISRAEL+USA4EVER - مونیخ، آلمان
افسوس افسوس که اون روزا تموم شد پاییز اومد هر چی که بود خزون شد،ای داد ای داد گلهای باغچه مردن، یاد مارو با خود به خاک سپردن. روح هر دوشان شاد.
پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۹۵ - ۰۱:۰۰
۴۹
tabatabayi - آلمان، آلمان
آقای مظفری، شما که ناسلامتی استاد دانشگاه هستید، البته مانند سایر اساتید دانشگاه چپ مغز که امروزه دانشگاه ها را تصرف کرده و به دانشجویان اطلاعات غلط می دهند، باید بدانید که نوشته های شما در مورد بختیار، امروزه هیچ پذیرشی برای نسل آگاه فعلی ندارد، مردم هشیار هستند و فرق بین ملی گرایان واقعی را با مصدقی ها و ملی منقلی ها می دانند. بختیار چندین مورد خیانت کرد، بزرگترین اشتباه او انحلال ساواک بود که امنیت کشور را از بین برد، سپس اشتباه بعدی که باز کردن درب زندان ها و آزاد ساختن آدمکش هایی مانند مجاهدین خلق و فداییان بود که همگی به جرم قتل سربازان این مرز و بوم زندانی شده بودند، اشتباه بعدی وی راه دادن خمینی به تهران و اجازه دادن به وی برای تشکیل دفتر و ستاد انقلاب و . بود، فاجعه ای که به تشکیل دولت موقت و سنگربندی نیروهای وابسته به او در خیابان ها منجر شد، در یک کلام، بختیار ماموریت خود را در انتقال بی دردسر و کم هزینه قدرت از سلطنت به آخوندها بسیار خوب انجام داد و در نهایت به نزد اربابان خود که در جوانی برای وطن و منافع آنها (و نه برای وطن خویش) جنگیده بود، پناه برد!
پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۹۵ - ۰۱:۴۱
۴۳
توفیق - سیاتل، ایالات متحده امریکا
تحلیلی از این بهتر تا حالا ندیده بودم. واقعا که چی میتونست بشه و چی شد.
پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۹۵ - ۰۱:۵۳
۶۴
شاه و شیخ - قم، ایران
بعله زنده یاد بختیار نمرد همانطور که زنده یاد مصدق نمرد. ولی کاسه کوزهها را سر ملت شکستن از سر بی فکری و نا آگاهی است که آش این انقلاب ننگین را بیبیسی و آمریکا و متحدانش برای این مرز و بوم پختند. آن ۳۷ روز خیلی دیر تر از آنچه فکر کنیم فرا رسید و چون دیر رسید زود هم رفت. شاه آلهیها و ساواکی هایی که در تایید این گزارش فضل فروشی میکنند بدانند که بختیار یک وطن پرست و دمکرات واقعی بود نه اهل مسلسل بود و نه خون ریزی چرا باید ۱۴ سال در زندان شاه مخلوع می پوسید تا بعدها در بحرانیترین اوضاع به افکار و اندیشههای وی رجوع شود. طرفه این که شاه با آن افکار مذهبی پوسیده خویش یک مشت افکار عصر حجری مثل شریعتی را آزاد گذاشته ولی شعرا و نویسندگان و جوانان پاک دانشگاهی این مملکت را در سیاه چالهای ساواک به اسم امنیت به چهار میخ میکشید. از یک طرف پز تمدن بزرگ را سر میداد و از طرفی هیچ جریان سیاسی مخالف خود را بر نمیتابید و میگفت "غیر قانونی اند"..!!
پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۹۵ - ۰۵:۴۴
۳۸
raminn - تهران، ایران
اگرچه لکه های ننگی چون حسین شریعتمداری و مصباح و نقدی و سپاه و آخوند و . دامن وطن را آلوده کرده اند اما نامهایی چون شاپور بختیار تا ابد بر آسمان ایران خواهد درخشید.
پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۹۵ - ۰۵:۴۵
۶۲
kasra persia - لندن، انگلستان
با تشکر از نگارنده. حقیقت محض. باید بپذیریم که ما ملت طماع و جاهلی هستیم.
پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۹۵ - ۰۶:۴۳
۵۴
فارسان - مرکزی، ایران
عصاره این مقاله در چند جمله :مصدق چی ها در برابر خیانت به ایران و ایرانی مسابقه ای باهم گذاشته بودن که المپیک و بوندس لیگا و لالیگا و.. در مقابل آن یه قل دو قل بود!!!؟؟؟
پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۹۵ - ۰۷:۱۶
۶۴
fair 50 - رنتون، ایالات متحده امریکا
[::فارسان - مرکزی، ایران::]. وقتی نمیدونی چی میگی مجبوری کامنت بذاری؟ یا واقعاً عقلت بیشتر از این قد نمیده؟
پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۹۵ - ۰۹:۵۶
۵۴
فارسان - مرکزی، ایران
[::fair 50 - رنتون، ایالات متحده امریکا::]ببین مصدق چی چار موتوره !شما از دماغ فیل افتاده های پر مدعا البته تو که اطلاعی نداری بلکه اون گنده های خرفت جبهه ملی چنان احمقانه در دوران پهلوی دوم عمل کردن یا شایدم کردید!؟که تا تاریخ هست صدای تشت رسواییه آن حضرات پر مدعا همچنان گوش نواز است !!!؟.
پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۹۵ - ۱۳:۵۳
۳۹
Liberte - تهران، ایران
درود بر روح و روان این مرد بزرگ تاریخ معاصر ایران
جمعه ۴ تیر ۱۳۹۵ - ۰۱:۰۷
۳۹
پاچه خواران همایونی - امریکا، ایالات متحده امریکا
بخیار مرد شاه مرد خمینی مرد ولی فرهنگ مرده پرستی هنوز نمرده!
یکشنبه ۶ تیر ۱۳۹۵ - ۰۱:۲۳
۳۹
پاچه خواران همایونی - امریکا، ایالات متحده امریکا
بخیار مرد شاه مرد خمینی مرد ولی فرهنگ مرده پرستی هنوز نمرده!
یکشنبه ۶ تیر ۱۳۹۵ - ۰۱:۲۳
۳۹
Liberte - تهران، ایران
درود بر روح و روان این مرد بزرگ تاریخ معاصر ایران
جمعه ۴ تیر ۱۳۹۵ - ۰۱:۰۷
۵۴
فارسان - مرکزی، ایران
[::fair 50 - رنتون، ایالات متحده امریکا::]ببین مصدق چی چار موتوره !شما از دماغ فیل افتاده های پر مدعا البته تو که اطلاعی نداری بلکه اون گنده های خرفت جبهه ملی چنان احمقانه در دوران پهلوی دوم عمل کردن یا شایدم کردید!؟که تا تاریخ هست صدای تشت رسواییه آن حضرات پر مدعا همچنان گوش نواز است !!!؟.
پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۹۵ - ۱۳:۵۳
۶۴
fair 50 - رنتون، ایالات متحده امریکا
[::فارسان - مرکزی، ایران::]. وقتی نمیدونی چی میگی مجبوری کامنت بذاری؟ یا واقعاً عقلت بیشتر از این قد نمیده؟
پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۹۵ - ۰۹:۵۶
۵۴
فارسان - مرکزی، ایران
عصاره این مقاله در چند جمله :مصدق چی ها در برابر خیانت به ایران و ایرانی مسابقه ای باهم گذاشته بودن که المپیک و بوندس لیگا و لالیگا و.. در مقابل آن یه قل دو قل بود!!!؟؟؟
پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۹۵ - ۰۷:۱۶
۶۲
kasra persia - لندن، انگلستان
با تشکر از نگارنده. حقیقت محض. باید بپذیریم که ما ملت طماع و جاهلی هستیم.
پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۹۵ - ۰۶:۴۳
۳۸
raminn - تهران، ایران
اگرچه لکه های ننگی چون حسین شریعتمداری و مصباح و نقدی و سپاه و آخوند و . دامن وطن را آلوده کرده اند اما نامهایی چون شاپور بختیار تا ابد بر آسمان ایران خواهد درخشید.
پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۹۵ - ۰۵:۴۵
۶۴
شاه و شیخ - قم، ایران
بعله زنده یاد بختیار نمرد همانطور که زنده یاد مصدق نمرد. ولی کاسه کوزهها را سر ملت شکستن از سر بی فکری و نا آگاهی است که آش این انقلاب ننگین را بیبیسی و آمریکا و متحدانش برای این مرز و بوم پختند. آن ۳۷ روز خیلی دیر تر از آنچه فکر کنیم فرا رسید و چون دیر رسید زود هم رفت. شاه آلهیها و ساواکی هایی که در تایید این گزارش فضل فروشی میکنند بدانند که بختیار یک وطن پرست و دمکرات واقعی بود نه اهل مسلسل بود و نه خون ریزی چرا باید ۱۴ سال در زندان شاه مخلوع می پوسید تا بعدها در بحرانیترین اوضاع به افکار و اندیشههای وی رجوع شود. طرفه این که شاه با آن افکار مذهبی پوسیده خویش یک مشت افکار عصر حجری مثل شریعتی را آزاد گذاشته ولی شعرا و نویسندگان و جوانان پاک دانشگاهی این مملکت را در سیاه چالهای ساواک به اسم امنیت به چهار میخ میکشید. از یک طرف پز تمدن بزرگ را سر میداد و از طرفی هیچ جریان سیاسی مخالف خود را بر نمیتابید و میگفت "غیر قانونی اند"..!!
پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۹۵ - ۰۵:۴۴
۴۳
توفیق - سیاتل، ایالات متحده امریکا
تحلیلی از این بهتر تا حالا ندیده بودم. واقعا که چی میتونست بشه و چی شد.
پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۹۵ - ۰۱:۵۳
۴۹
tabatabayi - آلمان، آلمان
آقای مظفری، شما که ناسلامتی استاد دانشگاه هستید، البته مانند سایر اساتید دانشگاه چپ مغز که امروزه دانشگاه ها را تصرف کرده و به دانشجویان اطلاعات غلط می دهند، باید بدانید که نوشته های شما در مورد بختیار، امروزه هیچ پذیرشی برای نسل آگاه فعلی ندارد، مردم هشیار هستند و فرق بین ملی گرایان واقعی را با مصدقی ها و ملی منقلی ها می دانند. بختیار چندین مورد خیانت کرد، بزرگترین اشتباه او انحلال ساواک بود که امنیت کشور را از بین برد، سپس اشتباه بعدی که باز کردن درب زندان ها و آزاد ساختن آدمکش هایی مانند مجاهدین خلق و فداییان بود که همگی به جرم قتل سربازان این مرز و بوم زندانی شده بودند، اشتباه بعدی وی راه دادن خمینی به تهران و اجازه دادن به وی برای تشکیل دفتر و ستاد انقلاب و . بود، فاجعه ای که به تشکیل دولت موقت و سنگربندی نیروهای وابسته به او در خیابان ها منجر شد، در یک کلام، بختیار ماموریت خود را در انتقال بی دردسر و کم هزینه قدرت از سلطنت به آخوندها بسیار خوب انجام داد و در نهایت به نزد اربابان خود که در جوانی برای وطن و منافع آنها (و نه برای وطن خویش) جنگیده بود، پناه برد!
پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۹۵ - ۰۱:۴۱
۳۲
IRAN+ISRAEL+USA4EVER - مونیخ، آلمان
افسوس افسوس که اون روزا تموم شد پاییز اومد هر چی که بود خزون شد،ای داد ای داد گلهای باغچه مردن، یاد مارو با خود به خاک سپردن. روح هر دوشان شاد.
پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۹۵ - ۰۱:۰۰
۴۸
آلونا ازنامنسکایا - مسکو، روسیه
مرد نکونام نمیرد هرگز مرده آن است که نامش به نکویی نبرند . یادش گرامی باد
پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۹۵ - ۰۰:۱۱
۴۸
آلونا ازنامنسکایا - مسکو، روسیه
مرد نکونام نمیرد هرگز مرده آن است که نامش به نکویی نبرند . یادش گرامی باد
پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۹۵ - ۰۰:۱۱
۳۲
IRAN+ISRAEL+USA4EVER - مونیخ، آلمان
افسوس افسوس که اون روزا تموم شد پاییز اومد هر چی که بود خزون شد،ای داد ای داد گلهای باغچه مردن، یاد مارو با خود به خاک سپردن. روح هر دوشان شاد.
پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۹۵ - ۰۱:۰۰
۴۹
tabatabayi - آلمان، آلمان
آقای مظفری، شما که ناسلامتی استاد دانشگاه هستید، البته مانند سایر اساتید دانشگاه چپ مغز که امروزه دانشگاه ها را تصرف کرده و به دانشجویان اطلاعات غلط می دهند، باید بدانید که نوشته های شما در مورد بختیار، امروزه هیچ پذیرشی برای نسل آگاه فعلی ندارد، مردم هشیار هستند و فرق بین ملی گرایان واقعی را با مصدقی ها و ملی منقلی ها می دانند. بختیار چندین مورد خیانت کرد، بزرگترین اشتباه او انحلال ساواک بود که امنیت کشور را از بین برد، سپس اشتباه بعدی که باز کردن درب زندان ها و آزاد ساختن آدمکش هایی مانند مجاهدین خلق و فداییان بود که همگی به جرم قتل سربازان این مرز و بوم زندانی شده بودند، اشتباه بعدی وی راه دادن خمینی به تهران و اجازه دادن به وی برای تشکیل دفتر و ستاد انقلاب و . بود، فاجعه ای که به تشکیل دولت موقت و سنگربندی نیروهای وابسته به او در خیابان ها منجر شد، در یک کلام، بختیار ماموریت خود را در انتقال بی دردسر و کم هزینه قدرت از سلطنت به آخوندها بسیار خوب انجام داد و در نهایت به نزد اربابان خود که در جوانی برای وطن و منافع آنها (و نه برای وطن خویش) جنگیده بود، پناه برد!
پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۹۵ - ۰۱:۴۱
۴۳
توفیق - سیاتل، ایالات متحده امریکا
تحلیلی از این بهتر تا حالا ندیده بودم. واقعا که چی میتونست بشه و چی شد.
پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۹۵ - ۰۱:۵۳
۶۴
شاه و شیخ - قم، ایران
بعله زنده یاد بختیار نمرد همانطور که زنده یاد مصدق نمرد. ولی کاسه کوزهها را سر ملت شکستن از سر بی فکری و نا آگاهی است که آش این انقلاب ننگین را بیبیسی و آمریکا و متحدانش برای این مرز و بوم پختند. آن ۳۷ روز خیلی دیر تر از آنچه فکر کنیم فرا رسید و چون دیر رسید زود هم رفت. شاه آلهیها و ساواکی هایی که در تایید این گزارش فضل فروشی میکنند بدانند که بختیار یک وطن پرست و دمکرات واقعی بود نه اهل مسلسل بود و نه خون ریزی چرا باید ۱۴ سال در زندان شاه مخلوع می پوسید تا بعدها در بحرانیترین اوضاع به افکار و اندیشههای وی رجوع شود. طرفه این که شاه با آن افکار مذهبی پوسیده خویش یک مشت افکار عصر حجری مثل شریعتی را آزاد گذاشته ولی شعرا و نویسندگان و جوانان پاک دانشگاهی این مملکت را در سیاه چالهای ساواک به اسم امنیت به چهار میخ میکشید. از یک طرف پز تمدن بزرگ را سر میداد و از طرفی هیچ جریان سیاسی مخالف خود را بر نمیتابید و میگفت "غیر قانونی اند"..!!
پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۹۵ - ۰۵:۴۴
۳۸
raminn - تهران، ایران
اگرچه لکه های ننگی چون حسین شریعتمداری و مصباح و نقدی و سپاه و آخوند و . دامن وطن را آلوده کرده اند اما نامهایی چون شاپور بختیار تا ابد بر آسمان ایران خواهد درخشید.
پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۹۵ - ۰۵:۴۵
۶۲
kasra persia - لندن، انگلستان
با تشکر از نگارنده. حقیقت محض. باید بپذیریم که ما ملت طماع و جاهلی هستیم.
پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۹۵ - ۰۶:۴۳
۵۴
فارسان - مرکزی، ایران
عصاره این مقاله در چند جمله :مصدق چی ها در برابر خیانت به ایران و ایرانی مسابقه ای باهم گذاشته بودن که المپیک و بوندس لیگا و لالیگا و.. در مقابل آن یه قل دو قل بود!!!؟؟؟
پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۹۵ - ۰۷:۱۶
۶۴
fair 50 - رنتون، ایالات متحده امریکا
[::فارسان - مرکزی، ایران::]. وقتی نمیدونی چی میگی مجبوری کامنت بذاری؟ یا واقعاً عقلت بیشتر از این قد نمیده؟
پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۹۵ - ۰۹:۵۶
۵۴
فارسان - مرکزی، ایران
[::fair 50 - رنتون، ایالات متحده امریکا::]ببین مصدق چی چار موتوره !شما از دماغ فیل افتاده های پر مدعا البته تو که اطلاعی نداری بلکه اون گنده های خرفت جبهه ملی چنان احمقانه در دوران پهلوی دوم عمل کردن یا شایدم کردید!؟که تا تاریخ هست صدای تشت رسواییه آن حضرات پر مدعا همچنان گوش نواز است !!!؟.
پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۹۵ - ۱۳:۵۳
۳۹
Liberte - تهران، ایران
درود بر روح و روان این مرد بزرگ تاریخ معاصر ایران
جمعه ۴ تیر ۱۳۹۵ - ۰۱:۰۷
۳۹
پاچه خواران همایونی - امریکا، ایالات متحده امریکا
بخیار مرد شاه مرد خمینی مرد ولی فرهنگ مرده پرستی هنوز نمرده!
یکشنبه ۶ تیر ۱۳۹۵ - ۰۱:۲۳
۴۸
آلونا ازنامنسکایا - مسکو، روسیه
مرد نکونام نمیرد هرگز مرده آن است که نامش به نکویی نبرند . یادش گرامی باد
پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۹۵ - ۰۰:۱۱
۳۲
IRAN+ISRAEL+USA4EVER - مونیخ، آلمان
افسوس افسوس که اون روزا تموم شد پاییز اومد هر چی که بود خزون شد،ای داد ای داد گلهای باغچه مردن، یاد مارو با خود به خاک سپردن. روح هر دوشان شاد.
پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۹۵ - ۰۱:۰۰
۳۸
raminn - تهران، ایران
اگرچه لکه های ننگی چون حسین شریعتمداری و مصباح و نقدی و سپاه و آخوند و . دامن وطن را آلوده کرده اند اما نامهایی چون شاپور بختیار تا ابد بر آسمان ایران خواهد درخشید.
پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۹۵ - ۰۵:۴۵
۶۲
kasra persia - لندن، انگلستان
با تشکر از نگارنده. حقیقت محض. باید بپذیریم که ما ملت طماع و جاهلی هستیم.
پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۹۵ - ۰۶:۴۳
۴۳
توفیق - سیاتل، ایالات متحده امریکا
تحلیلی از این بهتر تا حالا ندیده بودم. واقعا که چی میتونست بشه و چی شد.
پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۹۵ - ۰۱:۵۳
۶۴
شاه و شیخ - قم، ایران
بعله زنده یاد بختیار نمرد همانطور که زنده یاد مصدق نمرد. ولی کاسه کوزهها را سر ملت شکستن از سر بی فکری و نا آگاهی است که آش این انقلاب ننگین را بیبیسی و آمریکا و متحدانش برای این مرز و بوم پختند. آن ۳۷ روز خیلی دیر تر از آنچه فکر کنیم فرا رسید و چون دیر رسید زود هم رفت. شاه آلهیها و ساواکی هایی که در تایید این گزارش فضل فروشی میکنند بدانند که بختیار یک وطن پرست و دمکرات واقعی بود نه اهل مسلسل بود و نه خون ریزی چرا باید ۱۴ سال در زندان شاه مخلوع می پوسید تا بعدها در بحرانیترین اوضاع به افکار و اندیشههای وی رجوع شود. طرفه این که شاه با آن افکار مذهبی پوسیده خویش یک مشت افکار عصر حجری مثل شریعتی را آزاد گذاشته ولی شعرا و نویسندگان و جوانان پاک دانشگاهی این مملکت را در سیاه چالهای ساواک به اسم امنیت به چهار میخ میکشید. از یک طرف پز تمدن بزرگ را سر میداد و از طرفی هیچ جریان سیاسی مخالف خود را بر نمیتابید و میگفت "غیر قانونی اند"..!!
پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۹۵ - ۰۵:۴۴
۳۹
Liberte - تهران، ایران
درود بر روح و روان این مرد بزرگ تاریخ معاصر ایران
جمعه ۴ تیر ۱۳۹۵ - ۰۱:۰۷
۶۴
fair 50 - رنتون، ایالات متحده امریکا
[::فارسان - مرکزی، ایران::]. وقتی نمیدونی چی میگی مجبوری کامنت بذاری؟ یا واقعاً عقلت بیشتر از این قد نمیده؟
پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۹۵ - ۰۹:۵۶
۳۹
پاچه خواران همایونی - امریکا، ایالات متحده امریکا
بخیار مرد شاه مرد خمینی مرد ولی فرهنگ مرده پرستی هنوز نمرده!
یکشنبه ۶ تیر ۱۳۹۵ - ۰۱:۲۳
۵۴
فارسان - مرکزی، ایران
[::fair 50 - رنتون، ایالات متحده امریکا::]ببین مصدق چی چار موتوره !شما از دماغ فیل افتاده های پر مدعا البته تو که اطلاعی نداری بلکه اون گنده های خرفت جبهه ملی چنان احمقانه در دوران پهلوی دوم عمل کردن یا شایدم کردید!؟که تا تاریخ هست صدای تشت رسواییه آن حضرات پر مدعا همچنان گوش نواز است !!!؟.
پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۹۵ - ۱۳:۵۳
۵۴
فارسان - مرکزی، ایران
عصاره این مقاله در چند جمله :مصدق چی ها در برابر خیانت به ایران و ایرانی مسابقه ای باهم گذاشته بودن که المپیک و بوندس لیگا و لالیگا و.. در مقابل آن یه قل دو قل بود!!!؟؟؟
پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۹۵ - ۰۷:۱۶
۴۹
tabatabayi - آلمان، آلمان
آقای مظفری، شما که ناسلامتی استاد دانشگاه هستید، البته مانند سایر اساتید دانشگاه چپ مغز که امروزه دانشگاه ها را تصرف کرده و به دانشجویان اطلاعات غلط می دهند، باید بدانید که نوشته های شما در مورد بختیار، امروزه هیچ پذیرشی برای نسل آگاه فعلی ندارد، مردم هشیار هستند و فرق بین ملی گرایان واقعی را با مصدقی ها و ملی منقلی ها می دانند. بختیار چندین مورد خیانت کرد، بزرگترین اشتباه او انحلال ساواک بود که امنیت کشور را از بین برد، سپس اشتباه بعدی که باز کردن درب زندان ها و آزاد ساختن آدمکش هایی مانند مجاهدین خلق و فداییان بود که همگی به جرم قتل سربازان این مرز و بوم زندانی شده بودند، اشتباه بعدی وی راه دادن خمینی به تهران و اجازه دادن به وی برای تشکیل دفتر و ستاد انقلاب و . بود، فاجعه ای که به تشکیل دولت موقت و سنگربندی نیروهای وابسته به او در خیابان ها منجر شد، در یک کلام، بختیار ماموریت خود را در انتقال بی دردسر و کم هزینه قدرت از سلطنت به آخوندها بسیار خوب انجام داد و در نهایت به نزد اربابان خود که در جوانی برای وطن و منافع آنها (و نه برای وطن خویش) جنگیده بود، پناه برد!
پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۹۵ - ۰۱:۴۱
۴۹
tabatabayi - آلمان، آلمان
آقای مظفری، شما که ناسلامتی استاد دانشگاه هستید، البته مانند سایر اساتید دانشگاه چپ مغز که امروزه دانشگاه ها را تصرف کرده و به دانشجویان اطلاعات غلط می دهند، باید بدانید که نوشته های شما در مورد بختیار، امروزه هیچ پذیرشی برای نسل آگاه فعلی ندارد، مردم هشیار هستند و فرق بین ملی گرایان واقعی را با مصدقی ها و ملی منقلی ها می دانند. بختیار چندین مورد خیانت کرد، بزرگترین اشتباه او انحلال ساواک بود که امنیت کشور را از بین برد، سپس اشتباه بعدی که باز کردن درب زندان ها و آزاد ساختن آدمکش هایی مانند مجاهدین خلق و فداییان بود که همگی به جرم قتل سربازان این مرز و بوم زندانی شده بودند، اشتباه بعدی وی راه دادن خمینی به تهران و اجازه دادن به وی برای تشکیل دفتر و ستاد انقلاب و . بود، فاجعه ای که به تشکیل دولت موقت و سنگربندی نیروهای وابسته به او در خیابان ها منجر شد، در یک کلام، بختیار ماموریت خود را در انتقال بی دردسر و کم هزینه قدرت از سلطنت به آخوندها بسیار خوب انجام داد و در نهایت به نزد اربابان خود که در جوانی برای وطن و منافع آنها (و نه برای وطن خویش) جنگیده بود، پناه برد!
پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۹۵ - ۰۱:۴۱
۵۴
فارسان - مرکزی، ایران
عصاره این مقاله در چند جمله :مصدق چی ها در برابر خیانت به ایران و ایرانی مسابقه ای باهم گذاشته بودن که المپیک و بوندس لیگا و لالیگا و.. در مقابل آن یه قل دو قل بود!!!؟؟؟
پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۹۵ - ۰۷:۱۶
۵۴
فارسان - مرکزی، ایران
[::fair 50 - رنتون، ایالات متحده امریکا::]ببین مصدق چی چار موتوره !شما از دماغ فیل افتاده های پر مدعا البته تو که اطلاعی نداری بلکه اون گنده های خرفت جبهه ملی چنان احمقانه در دوران پهلوی دوم عمل کردن یا شایدم کردید!؟که تا تاریخ هست صدای تشت رسواییه آن حضرات پر مدعا همچنان گوش نواز است !!!؟.
پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۹۵ - ۱۳:۵۳
۳۹
پاچه خواران همایونی - امریکا، ایالات متحده امریکا
بخیار مرد شاه مرد خمینی مرد ولی فرهنگ مرده پرستی هنوز نمرده!
یکشنبه ۶ تیر ۱۳۹۵ - ۰۱:۲۳
۶۴
fair 50 - رنتون، ایالات متحده امریکا
[::فارسان - مرکزی، ایران::]. وقتی نمیدونی چی میگی مجبوری کامنت بذاری؟ یا واقعاً عقلت بیشتر از این قد نمیده؟
پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۹۵ - ۰۹:۵۶
۳۹
Liberte - تهران، ایران
درود بر روح و روان این مرد بزرگ تاریخ معاصر ایران
جمعه ۴ تیر ۱۳۹۵ - ۰۱:۰۷
۶۴
شاه و شیخ - قم، ایران
بعله زنده یاد بختیار نمرد همانطور که زنده یاد مصدق نمرد. ولی کاسه کوزهها را سر ملت شکستن از سر بی فکری و نا آگاهی است که آش این انقلاب ننگین را بیبیسی و آمریکا و متحدانش برای این مرز و بوم پختند. آن ۳۷ روز خیلی دیر تر از آنچه فکر کنیم فرا رسید و چون دیر رسید زود هم رفت. شاه آلهیها و ساواکی هایی که در تایید این گزارش فضل فروشی میکنند بدانند که بختیار یک وطن پرست و دمکرات واقعی بود نه اهل مسلسل بود و نه خون ریزی چرا باید ۱۴ سال در زندان شاه مخلوع می پوسید تا بعدها در بحرانیترین اوضاع به افکار و اندیشههای وی رجوع شود. طرفه این که شاه با آن افکار مذهبی پوسیده خویش یک مشت افکار عصر حجری مثل شریعتی را آزاد گذاشته ولی شعرا و نویسندگان و جوانان پاک دانشگاهی این مملکت را در سیاه چالهای ساواک به اسم امنیت به چهار میخ میکشید. از یک طرف پز تمدن بزرگ را سر میداد و از طرفی هیچ جریان سیاسی مخالف خود را بر نمیتابید و میگفت "غیر قانونی اند"..!!
پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۹۵ - ۰۵:۴۴
۴۳
توفیق - سیاتل، ایالات متحده امریکا
تحلیلی از این بهتر تا حالا ندیده بودم. واقعا که چی میتونست بشه و چی شد.
پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۹۵ - ۰۱:۵۳
۳۸
raminn - تهران، ایران
اگرچه لکه های ننگی چون حسین شریعتمداری و مصباح و نقدی و سپاه و آخوند و . دامن وطن را آلوده کرده اند اما نامهایی چون شاپور بختیار تا ابد بر آسمان ایران خواهد درخشید.
پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۹۵ - ۰۵:۴۵
۶۲
kasra persia - لندن، انگلستان
با تشکر از نگارنده. حقیقت محض. باید بپذیریم که ما ملت طماع و جاهلی هستیم.
پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۹۵ - ۰۶:۴۳
۳۲
IRAN+ISRAEL+USA4EVER - مونیخ، آلمان
افسوس افسوس که اون روزا تموم شد پاییز اومد هر چی که بود خزون شد،ای داد ای داد گلهای باغچه مردن، یاد مارو با خود به خاک سپردن. روح هر دوشان شاد.
پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۹۵ - ۰۱:۰۰
۴۸
آلونا ازنامنسکایا - مسکو، روسیه
مرد نکونام نمیرد هرگز مرده آن است که نامش به نکویی نبرند . یادش گرامی باد
پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۹۵ - ۰۰:۱۱