جنون، دو سال بعد از همسرکشی
رأی دهید
مادر پیر این متهم با پرداخت دیه توانست رضایت پدر و مادر عروسش را جلب کند.
آرمین 49 ساله ظهر یکم مهر 93 در غیاب پسر 18 سالهاش همسر 34 سالهاش به نام لیلا را در خانهشان در خیابان مرتضوی تهران با ضربههای متعدد کارد آشپزخانه کشت و بینی او را با دندان کند. این مرد که بعد از جنایت هولناک فرار کرده بود، ساعتی بعد به خاطر عذاب وجدان تسلیم پلیس شد.
او در بازجوییهای پلیس گفته بود: «مدتی بود به رابطه همسرم با یک مرد غریبه مشکوک شده بودم. چند بار سر همین موضوع با همسرم درگیر شدم و آخرین بار او را بهشدت کتک زدم. من که کنترل اعصابم را از دست داده بودم با کارد آشپزخانه به جانش افتادم و از شدت خشم بینی او را با دندان کندم. برای اینکه کمی آرام شوم روی سرم آب یخ ریختم و خانه را ترک کردم، اما عذاب وجدان رهایم نکرد.»
این مرد به بازسازی صحنه جنایت پرداخت و قرار بود در دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شود که مادر سالخوردهاش که پیگیر پرونده وی بود با پرداخت دیه توانست رضایت اولیای دم را جلب کند، اما در این بین آرمین به خاطر ابتلا به بیماری اعصاب و روان به بیمارستان روزبه منتقل و در آنجا بستری شد. قرار بود این مرد که با رضایت اولیای دم از قصاص رهایی یافته از جنبه عمومی جرم محاکمه شود، اما پزشکان بیمارستان روانی روزبه اعلام کردند حال وی وخیم است و امکان انتقال او به دادگاه وجود ندارد. به این ترتیب هیات قضایی جلسه دادگاه را تا بهبودی نسبی وی به آینده موکول کرد.
مادر آرمین : پسرم عاشق همسرش بود
تحصیلات پسرتان چقدر بود؟
دیپلم دارد. عکاس بود و در تعاونی قوه قضائیه به صورت مستقل کار میکرد.
چند سال با همسرش زندگی کرد؟
پسرم و عروسم 19 سال با هم زندگی کردند.
چند فرزند دارند؟
یک پسر که حالا 18 سال دارد و از خون مادرش گذشت کرده است.
پسرتان چطور با همسرش آشنا شد؟
پسرم سر به زیر بود، به همین خاطر من دنبال همسر مناسبی برای او میگشتم تا اینکه در اتوبوس لیلا را که دختر نوجوانی بود، دیدم و به خواستگاریاش رفتم.
رابطه پسر و عروستان چطور بود؟
آنها رابطه خوبی با هم داشتند. پسرم عاشق همسرش بود. من هنوز هم باور نمیکنم پسرم دست به قتل همسرش زده باشد.
عروستان خانهدار بود؟
سالهای اول لیلا خانهدار بود، اما وقتی دیدم زیاد به خانه همسایهها رفت و آمد دارد خودم به او عکاسی یاد دادم تا کنار همسرش کار کند.
چطور توانستید رضایت اولیای دم را جلب کنید؟
نوهام پدرش را خیلی دوست دارد و از همان اول اعلام گذشت کرد. چند بار هم برای ملاقات پدرش به زندان رفت. من هم خانه خودم و خانه پسرم را فروختم و مبالغی از فامیل قرض گرفتم تا توانستم دیه را بپردازم و رضایت پدر و مادر عروسم را جلب کنم.
حالا کجا زندگی میکنید؟
بعد از فروش خانهام دیگر جایی برای زندگی ندارم. من و نوهام حالا در خانه خواهرم زندگی میکنیم و به همه فامیل مقروض هستیم.
از رابطه پنهانی عروستان و مرد غریبه خبر داشتید؟
نه، هیچ وقت پسرم در این باره حرفی به من نزده بود. اما در دادسرا متهم جوانی را دیدم که پلیس با بررسی پیامکهای گوشی موبایل عروسم فهمیده بود با او ارتباط داشته است.
بعد از این ماجرا پسر جوان بازداشت شد؟
او هم در زندان است و قرار بود همزمان با پسرم محاکمه شود، اما دادگاه به خاطر بیماری پسرم به بعد موکول شد.
پسرتان قبلا سابقه بیماری روانی داشت؟
نه، هیچ وقت. اما بعد از قتل همسرش به افسردگی شدید مبتلا شد. حتی در زندان هم یک بار دست به خودکشی زد.
چطور خودکشی کرد؟
به ما گفتند با خوردن قرص دست به خودکشی زده است، اما همبندیهایش زود متوجه شدهاند و ماموران زندان را در جریان قرار دادهاند.
از پسرتان خبر دارید؟
بعد از اینکه رضایت اولیای دم را جلب کردم به زندان رفتم تا پسرم را ملاقات کنم، اما فهمیدم او به بیمارستان روانی منتقل شده است. پزشکان میگویند حال او وخیم است. پسرم از عشق زیاد به همسرش دچار جنون شده است.
دیپلم دارد. عکاس بود و در تعاونی قوه قضائیه به صورت مستقل کار میکرد.
چند سال با همسرش زندگی کرد؟
پسرم و عروسم 19 سال با هم زندگی کردند.
چند فرزند دارند؟
یک پسر که حالا 18 سال دارد و از خون مادرش گذشت کرده است.
پسرتان چطور با همسرش آشنا شد؟
پسرم سر به زیر بود، به همین خاطر من دنبال همسر مناسبی برای او میگشتم تا اینکه در اتوبوس لیلا را که دختر نوجوانی بود، دیدم و به خواستگاریاش رفتم.
رابطه پسر و عروستان چطور بود؟
آنها رابطه خوبی با هم داشتند. پسرم عاشق همسرش بود. من هنوز هم باور نمیکنم پسرم دست به قتل همسرش زده باشد.
عروستان خانهدار بود؟
سالهای اول لیلا خانهدار بود، اما وقتی دیدم زیاد به خانه همسایهها رفت و آمد دارد خودم به او عکاسی یاد دادم تا کنار همسرش کار کند.
چطور توانستید رضایت اولیای دم را جلب کنید؟
نوهام پدرش را خیلی دوست دارد و از همان اول اعلام گذشت کرد. چند بار هم برای ملاقات پدرش به زندان رفت. من هم خانه خودم و خانه پسرم را فروختم و مبالغی از فامیل قرض گرفتم تا توانستم دیه را بپردازم و رضایت پدر و مادر عروسم را جلب کنم.
حالا کجا زندگی میکنید؟
بعد از فروش خانهام دیگر جایی برای زندگی ندارم. من و نوهام حالا در خانه خواهرم زندگی میکنیم و به همه فامیل مقروض هستیم.
از رابطه پنهانی عروستان و مرد غریبه خبر داشتید؟
نه، هیچ وقت پسرم در این باره حرفی به من نزده بود. اما در دادسرا متهم جوانی را دیدم که پلیس با بررسی پیامکهای گوشی موبایل عروسم فهمیده بود با او ارتباط داشته است.
بعد از این ماجرا پسر جوان بازداشت شد؟
او هم در زندان است و قرار بود همزمان با پسرم محاکمه شود، اما دادگاه به خاطر بیماری پسرم به بعد موکول شد.
پسرتان قبلا سابقه بیماری روانی داشت؟
نه، هیچ وقت. اما بعد از قتل همسرش به افسردگی شدید مبتلا شد. حتی در زندان هم یک بار دست به خودکشی زد.
چطور خودکشی کرد؟
به ما گفتند با خوردن قرص دست به خودکشی زده است، اما همبندیهایش زود متوجه شدهاند و ماموران زندان را در جریان قرار دادهاند.
از پسرتان خبر دارید؟
بعد از اینکه رضایت اولیای دم را جلب کردم به زندان رفتم تا پسرم را ملاقات کنم، اما فهمیدم او به بیمارستان روانی منتقل شده است. پزشکان میگویند حال او وخیم است. پسرم از عشق زیاد به همسرش دچار جنون شده است.
دیدگاه خوانندگان
۳۸
dast nayaftani - ملبورن، استرالیا
وقتی میری واسه پسر ۳۰ ساله آات دختر ۱۵ ساله میگیری که تو اوج جوانی عروست پسرت بشه یه پیرمرد فکر اینجا شم باید میکردی چقدر آدم احمق و خودخواه باشه آخه
یکشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۸:۱۵
۵۴
londonlondon - لندن، انگلستان
انشالا تو زندان بپوسی مردیکه روانی خاک تو سر اون ولی دم مردم تو ایران چشونه اه پول میگیرن از خونه عزیزانشون میگذرند اه اه تأسف باره
دوشنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۳:۱۴
۵۴
londonlondon - لندن، انگلستان
انشالا تو زندان بپوسی مردیکه روانی خاک تو سر اون ولی دم مردم تو ایران چشونه اه پول میگیرن از خونه عزیزانشون میگذرند اه اه تأسف باره
دوشنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۳:۱۴
۳۸
dast nayaftani - ملبورن، استرالیا
وقتی میری واسه پسر ۳۰ ساله آات دختر ۱۵ ساله میگیری که تو اوج جوانی عروست پسرت بشه یه پیرمرد فکر اینجا شم باید میکردی چقدر آدم احمق و خودخواه باشه آخه
یکشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۸:۱۵
۳۸
dast nayaftani - ملبورن، استرالیا
وقتی میری واسه پسر ۳۰ ساله آات دختر ۱۵ ساله میگیری که تو اوج جوانی عروست پسرت بشه یه پیرمرد فکر اینجا شم باید میکردی چقدر آدم احمق و خودخواه باشه آخه
یکشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۸:۱۵
۵۴
londonlondon - لندن، انگلستان
انشالا تو زندان بپوسی مردیکه روانی خاک تو سر اون ولی دم مردم تو ایران چشونه اه پول میگیرن از خونه عزیزانشون میگذرند اه اه تأسف باره
دوشنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۳:۱۴
۳۸
dast nayaftani - ملبورن، استرالیا
وقتی میری واسه پسر ۳۰ ساله آات دختر ۱۵ ساله میگیری که تو اوج جوانی عروست پسرت بشه یه پیرمرد فکر اینجا شم باید میکردی چقدر آدم احمق و خودخواه باشه آخه
یکشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۸:۱۵
۵۴
londonlondon - لندن، انگلستان
انشالا تو زندان بپوسی مردیکه روانی خاک تو سر اون ولی دم مردم تو ایران چشونه اه پول میگیرن از خونه عزیزانشون میگذرند اه اه تأسف باره
دوشنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۳:۱۴
۵۴
londonlondon - لندن، انگلستان
انشالا تو زندان بپوسی مردیکه روانی خاک تو سر اون ولی دم مردم تو ایران چشونه اه پول میگیرن از خونه عزیزانشون میگذرند اه اه تأسف باره
دوشنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۳:۱۴
۳۸
dast nayaftani - ملبورن، استرالیا
وقتی میری واسه پسر ۳۰ ساله آات دختر ۱۵ ساله میگیری که تو اوج جوانی عروست پسرت بشه یه پیرمرد فکر اینجا شم باید میکردی چقدر آدم احمق و خودخواه باشه آخه
یکشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۸:۱۵