گفت‌و‌گو با تعدادی از آوارگان سوری که زیر پل حافظ تکدی‌گری می‌کنند

به ما گفتند ایرانی‌ها دلسوزند، آمدیم
 

یک دستش کاغذ پرس‌شده‌ای است و دست دیگرش محکم در دست دختربچه‌ای گره خورده؛ روی شیشه سمت راننده تاکسی، برگه را می‌چسباند، بدون این‌که لب‌هایش به حرفی تکان بخورد، کمی سر را کج می‌کند.

 
سر ظهر زیر پل حافظ است، باد ملایمی می‌آید. از گرما خبری نیست. راننده برگه را نگاه می‌کند: «من آوره سوری هستم، از شما مسلمانان تقاضای کمک دارم.» دست راننده می‌رود سمت داشبورد و یک هزاری می‌گذارد کفِ دست «حسون»؛ موهای کرک مانندی، پشت لب و صورت حسون درآمده، سنی ندارد، سرش را به نشانه تشکر تکان می‌دهد و می‌رود سمت آن یکی خودرو. دخترکِ کنارش، موها را از بالا بسته، بستنی که دستش است قطره قطره روی کف خیابان و کفش‌هایش می‌چکد. «الیف» خواهرش است. سرش را که می‌چرخاند، مرا می‌بیند. فارسی بلد نیست؛ حتی یک کلمه. با او عربی حرف می‌زنم.
 
می‌پرسم: «از کجا آمده‌ای؟ سوریه؟»
 با لهجه سوری، جواب می‌دهد:
بله.
از کجای سوریه؟
 ما از حلب آمدیم.
 چند وقت است؟ چطور آمدید ایران؟
 ٢٠روزی می‌شود. با خانواده‌ام آمدیم. ما یک خانواده ١٠نفره هستیم. زمینی از ترکیه آمدیم.
 چطور توانستید وارد ایران شوید؟ پلیس جلوی شما را نگرفت؟
 ما قبلش ترکیه بودیم، بعد از جنگ، همه چیز را از دست دادیم، خانه‌هایمان خراب شده بود و جایی نداشتیم، ما هم به سمت ترکیه رفتیم. دوماهی آن‌جا ماندیم، اما هیچ‌کس زبان ما را نمی‌فهمید، همه چیز هم گران بود و شرایط زندگی برایمان سخت شده بود. یکی از اقوام‌مان که ایران زندگی می‌کند، به ما گفت برویم ایران. به ما گفتند ایران کشور مسلمانی است، دلشان به حال شما می‌سوزد و کمک‌تان می‌کنند. ما هم به سمت ایران راه افتادیم. با اتوبوس آمدیم و ٢روز در راه بودیم. پلیس به ما کاری نداشت. حتی موقع ورود به ایران ُمهری به گذرنامه‌مان زد، اما همه فامیل‌مان هنوز ترکیه هستند.
 وارد ایران که شدید، مستقیم به تهران آمدید؟
 بله، مردم به ما گفتند بروید تهران.
 حالا کجا زندگی می‌کنید؟
 وارد تهران که شدیم، به ما گفتند برویم جای زیارتی،. ما هم رفتیم. حالا همان جا، مکانی را اجاره کردیم و زندگی می‌کنیم. شبی ٥٠‌هزارتومان کرایه می‌دهیم.
 اعضای خانواده‌ات کجا هستند؟ پدر و مادرت؟
 پدرم مریض است، دیابت دارد. نمی‌تواند بیرون برود. مادرم در جنگ کشته شد. الان هم با ٦ خواهر و یک برادرم و خانواده‌اش همان جا زندگی می‌کنیم. خواهرها و برادرم هم همین اطراف هستند، آنها هم از مردم کمک مالی می‌گیرند. ما هیچ پولی نداریم، دست خالی آمدیم. باید خرج غذا و اجاره خانه‌مان را درآوریم.
 با این کاری که می‌کنید، خرجتان درمی‌آید؟
 یک روز خرجمان درمی‌آید، یک روز نه. از وقتی آمدیم تهران، خیلی شرایط‌مان سخت است، ما دنبال این هستیم که کار پیدا کنیم و خانه بگیریم.
 نگران خواهرهایت در این کشور غریب نیستی؟ زبان فارسی هم که بلد نیستند.
 نه، خدا آنها را نگه می‌دارد. چاره‌ای نداریم.
 اینجا، خیابان حافظ را چطور پیدا کردی؟ اقوامتان این‌جا را نشانتان دادند؟
 نه. همین‌طور اتفاقی آمدیم اینجا. اقوام‌مان کمکی به ما نکردند.
 می‌دانی این خیابان اسمش چیست؟
 نه، فقط می‌دانم آن‌جا اسمش علاء‌الدین است.

 «حسون» ١٣سالش است، با دست آن طرف خیابان را نشان می‌دهد. «الیف» خواهرش دست‌هایش را بالا می‌گیرد تا حسون بغلش کند. حسون یک کلمه هم فارسی نمی‌داند، نه فقط او که هیچ‌کدام از خواهرانش که تا آن طرف پل حافظ، لابه‌لای خودروها، دنبال کمک‌های مردمی هستند. با همان کاغذهای پرس‌شده. کاغذهایی که نوشته رویش را یک روحانی برایشان نوشته: «داشتم نماز می‌خواندم که این روحانی را دیدم، ازش خواستم برایم چیزی بنویسد تا مردم به ما کمک کنند. او هم نوشت.» «حسون» اینها را می‌گوید. سر و وضعشان، خیلی مرتب نیست. هر روز، یک ساعت در راه هستند تا خودشان را به پل حافظ برسانند. خودش و خواهرانش و برادرش. عروس‌شان هم هست: «این زندگی خوب نیست، ما هر روز می‌آییم این‌جا و از مردم کمک می‌خواهیم، کارمان خوب نیست. خجالت می‌کشیم هر روز در خیابان هستیم و دست جلوی مردم دراز می‌کنیم، مردم هم خیلی کمک نمی‌کنند.»
 
از او درباره اقامتشان در ایران می‌پرسم، می‌گوید: «ایران جای خوبی است، اما برای ما غریب است، کسی این‌جا زبانمان را نمی‌فهمد.»
 به جز خانواده شما، افراد دیگری هستند که مثل شما از مردم کمک بخواهند؟
 بله، خانواده‌های سوری زیاد هستند. همه وضع مالی‌شان بد است. ما آواره جنگیم. چیزی نداریم.
 درحلب چطور زندگی می‌کردید؟
 وضع‌مان خوب بود، اما بعد از جنگ چیزی برای ما باقی نماند.
 برای گرفتن کمک به سفارت سوریه یا جایی که بشود از آنها کمک گرفت، رفته‌اید؟
 نه، جایی نرفتیم. سفارت ترکیه رفتیم که به ما گفتند باید برای برگشت به ترکیه، ویزا بگیریم.
 درحال حرف‌زدن بودیم که «نِسرین» آمد. دختری ریزنقش با لباس عربی و شالی مشکی. چشمان ریز سبزش، درصورت گندمگونش، جلب‌توجه می‌کرد. اصلا شبیه ٢٠ساله‌ها نبود. همسر برادرِ حسون است، او هم فارسی نمی‌داند: «تو رو خدا به ما کمک کنید، من یک دختربچه کوچک دارم، می‌خواهم برایش پوشک بخرم.» پولی از جیبم درمی‌آورم و می‌دهم: « ما تازه از سوریه آمدیم، دنبال جایی برای اجاره کردن می‌گردیم. با خانواده حسون آمدیم.» می‌پرسم: «خانواده‌ات کجا هستند؟» جواب می‌دهد: «همه ترکیه هستند، ما نماندیم چون زندگی آن‌جا سخت بود. دولت ترکیه فقط به ما غذا می‌داد. ما کار و جا می‌خواستیم.»
 کسبه پل حافظ، این متکدیان را خوب می‌شناسند. از دو سه هفته پیش، آنها را زیر پل می‌بینند که لابه‌لای خودرو‌ها، درخواست کمک مالی می‌کنند. ظهر که می‌شود، یکی یکی، سر از اغذیه‌فروشی‌ها درمی‌آورند. غذا می‌خواهند. ساعت دو، سه ظهر که می‌شود، همه‌شان جمع می‌شوند و می‌روند. «٦، ٥نفری می‌شوند، بین‌شان چند پسر و دختر ٢٠ساله هم هست.» این را صاحب یکی از اغذیه‌فروشی‌های حافظ می‌گوید: «ما گاهی به آنها کمک می‌کنیم، اما هر روز که نمی‌شود.»
 کمی آن طرف‌تر، در پیاده‌راه، چند کودک کار با شیشه پاک‌‌کن و دستمال، ایستاده‌اند، دو سه هفته‌ای است که برایشان رقیب پیدا شده: «فقط این‌جا گدایی می‌کنند، چیزی نمی‌فروشند.» این را یکی از آنها می‌گوید.
 دیگری ادامه می‌دهد: «بیشترشان سمت بازار هستند، ناصرخسرو، کوچه مروی.» از آن‌جا تا کوچه مروی راه زیادی نیست. عصر اول هفته، کوچه‌ رو به خلوتی می‌رود.
 چند مرد بارکش کنار جدول نشسته‌اند، یکی‌شان می‌گوید: «این بچه‌ها همه جا هستند، زیاد هم شده‌اند. از آنها پرسیدم کجایی هستید گفتند، اهل سوریه.»
 آن یکی مغازه‌دار است: «پیش ما زیاد می‌آیند، ما هم گاهی کمک‌شان می‌کنیم، اما کاش اینها را جمع کنند.»
 در شلوغی پیاده‌راه، از آنها اثری نیست. یکی از کسبه می‌گوید: «اینها همیشه نیستند، معمولا سر ظهرها پیدایشان می‌شود.»
رأی دهید
دیدگاه خوانندگان
۴۲
عقاب سرخ - پاسارگاد، ایران

اووووف ترکیه و استانبول پر از گداهای سوری کوچیک بزرگ شده..کسانی هم که دستشون به دهنشون میرسه هم در هتل ها و مهمانسرا ها هستن..یه عده هم به خودفروشی و فحشا رو آور ن .آدم جیگرش کباب میشه که اینها تا چند سال پیش کشور آزاد و لاییکی داشتن همشو ن سر پناه داشتن 😨 چه کردی اسد ادمکش با ملت و کشورت.ارزش داشت واسه حکومت ملت و کشور را ویرانه واواره کنی و مملکت را پناهگاه گرگ کفتار و شعال های اسلامی کنی 😲
‌سه شنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۵ - ۱۲:۲۲
۴۸
Southern Star - سیدنی، استرالیا

دمتون گرم، طلاها رو گنبد و ضریح کنید و بفرستید اونور بجاش ازینا وارد کنید، آورین!
‌سه شنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۵ - ۱۲:۵۲
۵۴
Pezhman - وین، اتریش

کاشکی کمپ موقت پناهندگان برایشان تهیه کنند. زیرا بصوت دولتی هم ارزانتر و هم هماهنگتر انجام میشود.ما بطور مستقیم و غیرمستقیم در مسایل سوریه دخالت کرده و دولت ایران اخلاقآ در مورد کودکان بیگناه سوری مسولیت دارد. مردم تهران حالا کمک میکنند ولی اگر اینگونه پیش برود دیر یا زود بدرفتاری را آغاز و همه ما را شرمگین خواهند کرد. پس بهتر است هرچه زودتر بخشی از پناهندگان سوری را در ایران بصورت کارشناسانه اسکان و امکانات ابتدایی زندگی را برایشان فرآهم کنیم.
‌سه شنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۵ - ۱۳:۲۶
۵۰
Dur az persia - فرانکفورت، آلمان

حسون جان ایران پر است از افراد محتاجی مثل شما ولی‌ اصلا نگران نباش چون تو عرب هستی‌ و ایرانی‌ نیستی‌ و از همه مهمتر از سوریه آمدی به ایرانیها اولویت داری کمی صبر کن جانم براتون چنان بریزو بپاشی کنن که دیگه از ایران تکون نخورید البته بجاش باید در مواقع حساس چماق بدست بگیری و توی سر ایرانیهای معترض بکوبی.
‌سه شنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۵ - ۱۳:۲۶
۵۱
ab5534 - هلسینکی، فنلاند

آدرس بیت رهبری را بهش میدادی ایشون هم عربی‌ بلده هم وضع مالیش خوبه کمکشون میکرد
‌سه شنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۵ - ۱۳:۵۷
۵۰
Sharmandeh hastam - لندن، انگلستان

[::ab5534 - هلسینکی، فنلاند::]. شما رفتی‌ فلاند کیس دادی ادرسه خونه بیت رهبری شو نو بهت دادن یا بردنت تو کمپ؟ البته فنلاند هوا خیلی‌ سرده 9 ماه شب هست و فلاکت. اشکال نداره میفهمم چه تاثیری روت گذشته.
‌سه شنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۵ - ۱۵:۲۹
۳۷
araz kartuli - شانگهای، چین

[::Pezhman - وین، اتریش::]. آی دی عوض میکنی افغانی،،،کم از شما ها هم تو جن، سوریه شرکت نداشته،،ولی خب شما ها خودتون هم آواره هستین،حرجی بهتون نیست
‌سه شنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۵ - ۱۵:۴۲
۲۸
smart - دانمارک، دانمارک

خوشبختانه ایران کشور مسلمانی نیست. به همین خاطر هست که مردمش دلسوزتر از بقیه کشورهای اطراف هستن.
‌سه شنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۵ - ۱۵:۴۶
۴۸
کاپیتان لیچ. - لندن ، انگلستان
فامیلت گفت بیا ایران شما هم آمدید .شما هم به بقیه فامیلها و دوستان میگی اونا هم تشریف میارن و این پروسه ادامه خواهد داشت . افغانیها کم بودند و کم جنایت کردن شما هم بفرمائید .
‌سه شنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۵ - ۱۷:۲۱
۴۸
neverland007 - توکیو ، ژاپن
عقاب سرخ - پاسارگاد، ایران.بیشتر از اسد عرعرستان و ترکیه و قطر مقصر هستند.!!!
‌سه شنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۵ - ۱۸:۵۶
۳۵
غریبه_021 - تهران، ایران
واسم سواله اخه اینا چرا اینقدر زاد و ولد میکنند . لابد ایران هم اومدی یه هفت تا دیگه هم اضافه میکنی . یه بنده خدایی زیر یه خبر از تعداد کشته شده ها در غزه نوشته بود نگران نباشیداین جماعت فقط زاد و ولد بلدن نه چیز دیگه. اصلا تو همون خراب شده مملکت خودت تو دوران قبل داعش شما چیکاره بودی و چه پولی داشتی که اینهمه بچه اوردی . از نظر اینا بچه مثل حیوون فقط باید بهش غذا بدی در حد زنده موندن
شنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۹۵ - ۱۰:۳۶
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.
  • اجبار شرم‌آور شوهر سوری: بوسیدن پای مادر شوهر متکبر، جنجالی تازه در شبکه‌های اجتماعی! + ویدئو
  • شما حتی یک اسم مسلمانی روی این همه دختربچه نمی‌بینید! آنچه برباد رفته، «اسلام» است
  • اعتراف جنجالی کمال تبریزی: من در اشغال سفارت آمریکا حضور داشتم! + ویدئو
  • تشویق یکصدای رسول خادم توسط تماشاچیان بعد از اعلام نام علیرضا دبیر!
  • راز «زشت‌ترین حیوان جهان»؛ چه توضیحی پشت پرده دماغ میمون بینی‌دراز پنهان است؟
  • حضور معنادار مسیح علینژاد در کنار حامیان رهبر اپوزیسیون ونزوئلا + ویدیو
  • مهران غفوریان: فحاشی به دختر خردسالم دور از انسانیت است. با دختر ۷ ساله من چه کار دارید؟
  • تصویری کمتر دیده شده: بوسه محمد مصدق بر دستان ثریا اسفندیاری
  • «کوچر بیرکار»، پناهنده کُرد ایرانی که استاد ریاضی دانشگاه کمبریج شد، دومین ایرانی برنده مدال «فیلدز» پس از مریم میرزاخانی
  • جایزه فحاشی؟ کادوی آیفون ۱۷ پرومکس برای مداحی که اردستانی را حرام زاده نامید! + ویدئو
  • +190شیرین سعیدی، استاد دانشگاه آرکانزاس، به دلیل «تمجید از خامنه‌ای و مواضع ضداسرائیلی» اخراج شد
  • +136مهری طالبی دارستانی، از مدافعان حجاب اجباری، پس از بازجویی توسط نیروهای امنیتی سکته کرد!
  • +136شاهزاده رضا پهلوی: هم‌صدایی و همبستگی‌ را حفظ کنید و خواستار آزادی همه بازداشت‌شدگان باشید
  • +127حمایت مردم از شاهزاده رضا پهلوی در مراسم خسرو علی‌کردی؛ بازداشت نرگس محمدی و چند فعال دیگر
  • +121نماینده ویژه آمریکا: فقط پادشاهی در خاورمیانه کار می کند
  • +120اتریش حجاب را برای دختران زیر ۱۴ سال در مدارس ممنوع کرد
  • +108چرا یک نفر این آقای ابوالفضل اقبالی را از برق نمی‌کشد؟: پدیده شوهرکُشی در ایران از زن‌کُشی بیشتر است
  • +104تشویق یکصدای رسول خادم توسط تماشاچیان بعد از اعلام نام علیرضا دبیر!
  • +100برادر خسرو علی‌کردی: فریاد خون‌خواهی برادرم را در مجامع بین‌المللی مطرح می‌کنم
  • +100یک دانشجو خطاب به سعید جلیلی: دست‌ها و نفستان آغشته به خون است + ویدیو