پسر ۱۴ساله مقتول خرج خانواده را میدهد
رأی دهید
به دنبال شکسته شدن حکم تبرئه کارمند پیمانکار شهرداری از قتل عمد مردی که مشغول جمعآوری ضایعات بود در دیوان عالی کشور، این مرد دیروز برای دومین بار پای میز محاکمه ایستاد.
او پیشتر به اتهام قتل شبهعمد به پرداخت دیه محکوم شده بود.
پسر 14 ساله قربانی که شاهد جنایت بود به تشریح جزئیات ماجرا پرداخت و گفت که بعد از مرگ پدرش به ناچار همراه برادر 10 سالهاش میوهفروشی میکرده، اما حالا صبحها به مدرسه میرود و عصرها در مغازه عمویش کار میکند تا مخارج زندگی خواهر دانشجو و خواهر و برادر کوچکش را تامین کند.
رسیدگی به این ماجرا از صبح شانزدهم مرداد 93 به دنبال درگیری میان محمد 31 ساله که پیمانکار شهرداری بود با علی 41 ساله و پسر نوجوانش ابوالفضل که در خیابان ایزدپناه مشغول جمع کردن ضایعات بودند، آغاز شد.
پیمانکار شهرداری و سه نفر از همکارانش سوار بر خودروی مزدای برخورد با سد معبر، در خیابانهای منطقه چهار شهرداری پرسه میزدند که با علی چراغی و پسرش روبهرو شدند و به آنها اعتراض کردند و این شروع درگیری بود.
محمد، پارسال در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاده و گفته بود: «هنوز باورم نمیشود که علی با ضربه مشت من کشته شده باشد. چون قبلا بوکسور بودم و مشتهای سنگین دارم ضربهای که به سر او زدم موجب مرگش شد ولی من قصد کشتن او را نداشتم.»
در پایان آن جلسه هیات قضایی وارد شور شد و با توجه به مدرکهای موجود در پرونده محمد را از اتهام قتل عمد تبرئه و به اتهام قتل شبهعمد به پرداخت دیه محکوم کرد. سه متهم دیگر این پرونده نیز به جرم شرکت در درگیری منجر به قتل به شش ماه زندان محکوم شدند.
با اعتراض اولیای دم به حکم صادره پرونده در شعبه 29 دیوان عالی کشور تحت رسیدگی موشکافانه قرار گرفت و تایید نشد. به این ترتیب رسیدگی به این پرونده از سر گرفته شد.
رسیدگی دوباره به پرونده
در جلسه رسیدگی به این پرونده که دیروز در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست محمدباقر قربانزاده و با حضور دو مستشار تشکیل شد، پدر مقتول در جایگاه ویژه ایستاد و برای قاتل پسرش حکم قصاص خواست. سپس ابوالفضل که حالا 14سال دارد و شاهد مرگ پدرش بود در جایگاه ویژه ایستاد و گفت: «من و پدرم سوار بر وانت مشغول جمع کردن ضایعات بودیم که ماشین مبارزه با سد معبر سر رسید. آنها به پدرم اعتراض کردند و از او مجوز خواستند اما پدرم گفت مجوزی برای جمع کردن ضایعات ندارد. به همین خاطر آنها با پدرم درگیر شدند و در آن دعوا پدرم پیراهن متهم را پاره کرد. آنها میخواستند ماشین پدرم را به پارکینگ ببرند و توقیف کنند که دعوا بالا گرفت. پدرم گفت قتل که نکردهام فقط مجوز ندارم. من همراه شما نمیآیم و اجازه نمیدهم ماشینم را توقیف کنید. اما مردان جوان با مشت و لگد به جان پدرم افتادند. آنها به فریادهای من هم اعتنایی نکردند. پدرم با گوشی موبایل من با پلیس تماس گرفت و در حال صحبت کردن بود که محمد به ماشین مبارزه با سد معبر برگشت و پنجهبوکس برداشت. او از پشت سر و ناغافل ضربهای به سر پدرم زد و پدرم روی زمین افتاد. من با چشمانم دیدم که محمد با پنجه بوکس به سر پدرم زد اما حالا به دروغ میگوید فقط سیلی به پدرم زده است.» وی درباره وضعیت زندگیشان گفت: «خواهر بزرگم دانشجوی رشته حسابداری است و من حالا در فروشگاه پوشاکی که عمویم دارد کار میکنم تا مخارج زندگی مادرم و دو برادر و یک خواهر کوچکم را تامین کنم. من و برادر 10سالهام بعد از مرگ پدرم سر کوچهمان میوهفروشی میکردیم تا خرج زندگیمان را تامین کنیم اما حالا صبحها به مدرسه میروم و در کلاس نهم درس میخوانم و عصرها در مغازه عمویم کار میکنم.»
در جلسه رسیدگی به این پرونده که دیروز در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست محمدباقر قربانزاده و با حضور دو مستشار تشکیل شد، پدر مقتول در جایگاه ویژه ایستاد و برای قاتل پسرش حکم قصاص خواست. سپس ابوالفضل که حالا 14سال دارد و شاهد مرگ پدرش بود در جایگاه ویژه ایستاد و گفت: «من و پدرم سوار بر وانت مشغول جمع کردن ضایعات بودیم که ماشین مبارزه با سد معبر سر رسید. آنها به پدرم اعتراض کردند و از او مجوز خواستند اما پدرم گفت مجوزی برای جمع کردن ضایعات ندارد. به همین خاطر آنها با پدرم درگیر شدند و در آن دعوا پدرم پیراهن متهم را پاره کرد. آنها میخواستند ماشین پدرم را به پارکینگ ببرند و توقیف کنند که دعوا بالا گرفت. پدرم گفت قتل که نکردهام فقط مجوز ندارم. من همراه شما نمیآیم و اجازه نمیدهم ماشینم را توقیف کنید. اما مردان جوان با مشت و لگد به جان پدرم افتادند. آنها به فریادهای من هم اعتنایی نکردند. پدرم با گوشی موبایل من با پلیس تماس گرفت و در حال صحبت کردن بود که محمد به ماشین مبارزه با سد معبر برگشت و پنجهبوکس برداشت. او از پشت سر و ناغافل ضربهای به سر پدرم زد و پدرم روی زمین افتاد. من با چشمانم دیدم که محمد با پنجه بوکس به سر پدرم زد اما حالا به دروغ میگوید فقط سیلی به پدرم زده است.» وی درباره وضعیت زندگیشان گفت: «خواهر بزرگم دانشجوی رشته حسابداری است و من حالا در فروشگاه پوشاکی که عمویم دارد کار میکنم تا مخارج زندگی مادرم و دو برادر و یک خواهر کوچکم را تامین کنم. من و برادر 10سالهام بعد از مرگ پدرم سر کوچهمان میوهفروشی میکردیم تا خرج زندگیمان را تامین کنیم اما حالا صبحها به مدرسه میروم و در کلاس نهم درس میخوانم و عصرها در مغازه عمویم کار میکنم.»
وی درباره اینکه چرا همراه پدرش ضایعات جمع میکرده نیز گفت: «پدرم قبلا خیاط بود اما چون کار و کاسبیاش کساد شد یک وانت خرید تا با آن ضایعات جمع کند و بفروشد. چون تابستان بود من هم همراه پدرم کار میکردم تا اینکه درگیری پیش آمد. من و خواهر و برادرهایم به هیچ قیمتی از خون پدرم گذشت نمیکنیم چون پدرم بهناحق کشته شده است. چون در خانه اجارهای زندگی میکنیم شهرداری اعلام کرده حاضر است 400 میلیون تومان به ما بپردازد تا یک خانه بخریم، اما ما حاضر به مصالحه نیستیم.»
انکار قتل عمدی
وقتی نوبت دفاع به متهم رسید منکر قتل عمدی شد. وی حرفهای قبلیاش را تکرار کرد و گفت ناخواسته موجب مرگ علی چراغی شده است. وی گفت: «من و همکارانم مسئول جمعآوری ضایعات در منطقه چهار شهرداری بودیم. به همین خاطر وقتی با علی روبهرو شدیم که ضایعات را جمعآوری کرده و بار وانتش میکرد به او اعتراض کردیم. اما او فحاشی کرد. به او گفتیم باید همراه ما به مقر شهرداری بیاید اما قبول نکرد. او پیراهن مرا پاره کرد. میخواستم سیلی به صورتش بزنم که سرش را کنار کشید و ضربه به گردنش خورد. من هیچ ضربهای به سر او نزدم. او خودش روی زمین افتاد و احتمالا سرش با زمین برخورد کرده و ضربه مغزی شده است.» وی ادامه داد: «شاهدان علیه من دروغ گفتهاند که پنجه بوکس همراه داشتهام. باور کنید من قصد کشتن علی چراغی را نداشتهام.»
در پایان این جلسه هیات قضایی وارد شور شد تا رای صادر کند.
وقتی نوبت دفاع به متهم رسید منکر قتل عمدی شد. وی حرفهای قبلیاش را تکرار کرد و گفت ناخواسته موجب مرگ علی چراغی شده است. وی گفت: «من و همکارانم مسئول جمعآوری ضایعات در منطقه چهار شهرداری بودیم. به همین خاطر وقتی با علی روبهرو شدیم که ضایعات را جمعآوری کرده و بار وانتش میکرد به او اعتراض کردیم. اما او فحاشی کرد. به او گفتیم باید همراه ما به مقر شهرداری بیاید اما قبول نکرد. او پیراهن مرا پاره کرد. میخواستم سیلی به صورتش بزنم که سرش را کنار کشید و ضربه به گردنش خورد. من هیچ ضربهای به سر او نزدم. او خودش روی زمین افتاد و احتمالا سرش با زمین برخورد کرده و ضربه مغزی شده است.» وی ادامه داد: «شاهدان علیه من دروغ گفتهاند که پنجه بوکس همراه داشتهام. باور کنید من قصد کشتن علی چراغی را نداشتهام.»
در پایان این جلسه هیات قضایی وارد شور شد تا رای صادر کند.
دیدگاه خوانندگان
۵۸
liberté - مونترال، کانادا
کسی که مرده چطوری خرج میده؟ ازون دنیا کارت به کارت میکنه؟ نویسنده این خبر باید بره اکابر از اول فارسی رو یاد بگیره.
دوشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۹۵ - ۰۸:۲۵
۵۰
اصحاب کهف - بروکسل، بلژیک
رفیق،نوشته پسر مقتول نه خودش.نویسنده اکابر نیاز نداره...!!
دوشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۹۵ - ۰۹:۱۴
۵۸
liberté - مونترال، کانادا
[::اصحاب کهف - بروکسل، بلژیک::]. آی کیو داستان رو منم میدونم . تیترو غلط انداز نوشته نویسنده!
دوشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۹۵ - ۱۰:۱۳
۳۷
eydad - مونترال، کانادا
نوشته شده "پسر 14 سالهً مقتول" نه " پسر مقتول 14 ساله" ! البته از نواقص رسم خط فارسی هست که بدون حروف صدا دار مینویسیم همیشه.
دوشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۹۵ - ۱۳:۵۴
۵۴
londonlondon - لندن، انگلستان
پیمانکاری شهرداری بوده یا قصاب حیوون
دوشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۹۵ - ۱۵:۵۹
۳۸
sahandd11 - کلن، آلمان
میخواستم سیلی بصورتش بزنم، او صورتش را کشید خورد بگردنش! عجججججب.
سه شنبه ۲۴ فروردین ۱۳۹۵ - ۰۰:۲۸
۳۸
sahandd11 - کلن، آلمان
میخواستم سیلی بصورتش بزنم، او صورتش را کشید خورد بگردنش! عجججججب.
سه شنبه ۲۴ فروردین ۱۳۹۵ - ۰۰:۲۸
۵۴
londonlondon - لندن، انگلستان
پیمانکاری شهرداری بوده یا قصاب حیوون
دوشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۹۵ - ۱۵:۵۹
۳۷
eydad - مونترال، کانادا
نوشته شده "پسر 14 سالهً مقتول" نه " پسر مقتول 14 ساله" ! البته از نواقص رسم خط فارسی هست که بدون حروف صدا دار مینویسیم همیشه.
دوشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۹۵ - ۱۳:۵۴
۵۸
liberté - مونترال، کانادا
[::اصحاب کهف - بروکسل، بلژیک::]. آی کیو داستان رو منم میدونم . تیترو غلط انداز نوشته نویسنده!
دوشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۹۵ - ۱۰:۱۳
۵۰
اصحاب کهف - بروکسل، بلژیک
رفیق،نوشته پسر مقتول نه خودش.نویسنده اکابر نیاز نداره...!!
دوشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۹۵ - ۰۹:۱۴
۵۸
liberté - مونترال، کانادا
کسی که مرده چطوری خرج میده؟ ازون دنیا کارت به کارت میکنه؟ نویسنده این خبر باید بره اکابر از اول فارسی رو یاد بگیره.
دوشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۹۵ - ۰۸:۲۵
۵۸
liberté - مونترال، کانادا
کسی که مرده چطوری خرج میده؟ ازون دنیا کارت به کارت میکنه؟ نویسنده این خبر باید بره اکابر از اول فارسی رو یاد بگیره.
دوشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۹۵ - ۰۸:۲۵
۵۰
اصحاب کهف - بروکسل، بلژیک
رفیق،نوشته پسر مقتول نه خودش.نویسنده اکابر نیاز نداره...!!
دوشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۹۵ - ۰۹:۱۴
۵۸
liberté - مونترال، کانادا
[::اصحاب کهف - بروکسل، بلژیک::]. آی کیو داستان رو منم میدونم . تیترو غلط انداز نوشته نویسنده!
دوشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۹۵ - ۱۰:۱۳
۳۷
eydad - مونترال، کانادا
نوشته شده "پسر 14 سالهً مقتول" نه " پسر مقتول 14 ساله" ! البته از نواقص رسم خط فارسی هست که بدون حروف صدا دار مینویسیم همیشه.
دوشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۹۵ - ۱۳:۵۴
۵۴
londonlondon - لندن، انگلستان
پیمانکاری شهرداری بوده یا قصاب حیوون
دوشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۹۵ - ۱۵:۵۹
۳۸
sahandd11 - کلن، آلمان
میخواستم سیلی بصورتش بزنم، او صورتش را کشید خورد بگردنش! عجججججب.
سه شنبه ۲۴ فروردین ۱۳۹۵ - ۰۰:۲۸
۵۸
liberté - مونترال، کانادا
[::اصحاب کهف - بروکسل، بلژیک::]. آی کیو داستان رو منم میدونم . تیترو غلط انداز نوشته نویسنده!
دوشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۹۵ - ۱۰:۱۳
۵۸
liberté - مونترال، کانادا
کسی که مرده چطوری خرج میده؟ ازون دنیا کارت به کارت میکنه؟ نویسنده این خبر باید بره اکابر از اول فارسی رو یاد بگیره.
دوشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۹۵ - ۰۸:۲۵
۵۴
londonlondon - لندن، انگلستان
پیمانکاری شهرداری بوده یا قصاب حیوون
دوشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۹۵ - ۱۵:۵۹
۳۸
sahandd11 - کلن، آلمان
میخواستم سیلی بصورتش بزنم، او صورتش را کشید خورد بگردنش! عجججججب.
سه شنبه ۲۴ فروردین ۱۳۹۵ - ۰۰:۲۸
۵۰
اصحاب کهف - بروکسل، بلژیک
رفیق،نوشته پسر مقتول نه خودش.نویسنده اکابر نیاز نداره...!!
دوشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۹۵ - ۰۹:۱۴
۳۷
eydad - مونترال، کانادا
نوشته شده "پسر 14 سالهً مقتول" نه " پسر مقتول 14 ساله" ! البته از نواقص رسم خط فارسی هست که بدون حروف صدا دار مینویسیم همیشه.
دوشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۹۵ - ۱۳:۵۴
۳۷
eydad - مونترال، کانادا
نوشته شده "پسر 14 سالهً مقتول" نه " پسر مقتول 14 ساله" ! البته از نواقص رسم خط فارسی هست که بدون حروف صدا دار مینویسیم همیشه.
دوشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۹۵ - ۱۳:۵۴
۵۰
اصحاب کهف - بروکسل، بلژیک
رفیق،نوشته پسر مقتول نه خودش.نویسنده اکابر نیاز نداره...!!
دوشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۹۵ - ۰۹:۱۴
۳۸
sahandd11 - کلن، آلمان
میخواستم سیلی بصورتش بزنم، او صورتش را کشید خورد بگردنش! عجججججب.
سه شنبه ۲۴ فروردین ۱۳۹۵ - ۰۰:۲۸
۵۴
londonlondon - لندن، انگلستان
پیمانکاری شهرداری بوده یا قصاب حیوون
دوشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۹۵ - ۱۵:۵۹
۵۸
liberté - مونترال، کانادا
کسی که مرده چطوری خرج میده؟ ازون دنیا کارت به کارت میکنه؟ نویسنده این خبر باید بره اکابر از اول فارسی رو یاد بگیره.
دوشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۹۵ - ۰۸:۲۵
۵۸
liberté - مونترال، کانادا
[::اصحاب کهف - بروکسل، بلژیک::]. آی کیو داستان رو منم میدونم . تیترو غلط انداز نوشته نویسنده!
دوشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۹۵ - ۱۰:۱۳