قتل همسر مقابل چشمان فرزندان

مرد جوان که مقابل چشمان دو فرزند همسرش را قربانی بدبینی خود کرده بود , دیروز پای میز محاکمه ایتاد و به درخواست فرزندانش به قصاص محکوم شد.
احمد ۴۵ ساله بیست و هفتم آبان ۹۳ همسر ۴۰ ساله اش به نام فاطمه را  در خانه شان در جاده قم با ضربات متعدد چاقو کشت و سپس با پلیس تماس گرفت . این مرد دیروز در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست امین مقدم زهرا و با حضور دو مستشار پای میز محاکمه ایستاد و وقتی با درخواست دختر و پسرش مبنی بر قصاص روبه رو شد , فقط سکوت کرد . این مرد در تشریح جزئیات ماجرا گفت : " من به رفتار های زنم مشکوک بودم. از پنج سال پیش وقتی در یک تصادف رانندگی کمر شکست و خانه نشین شدم رابطه همسرم با من بد شد. من گمان می کردم با کسی در ارتباط است به همین خاطر وقتی که او خواب بود با چاقوی آشپزخانه بالای سرش رفتم و چند ضربه به گردن و پهلویش زدم ." او ادامه داد :" خودم هم نمی دانم چرا دست به این قتل زدم وحالا پشیمانم ." در پایان این جلسه هیات قضایی وارد شور شد و احمد را به قصاص محکوم کرد.

تا پنجم دبستان درس خوانده ام.

قبلا یک بار به جرم شرب خمر بازداشت شده ام.

بعد از تصادف رانندگی و شکستن مهره های کمرم به پیشنهاد دوستانم تریاک می کشیدم و چند بار هم شیشه مصرف کردم , اما وقتی همسرم را کشتم یک سال بود که مواد را ترک کرده بودم.

در پمپ بنزینی در جاده قم کارگر بودم , اما بعد از تصادف , ماه ها در خانه نشستم . بعد از آن پسرم را همراه خودم به پمپ بنزین می بردم تا بتوانم مخارج زندگی مان را تامین کنم.

زمانی که در خانه بودم می دیدم با تلفن صحبت می کند. در گوشی موبایلش یک اسم را برای چندین شماره تلفن ثبت کرده بود . چند بار هم دیدم با پیکان یک پسر جوان که کارگر نانوایی بود به این طرف و آن طرف می رفت .

به او گفتم می خواهم طلاقش دهم اما جوابم را نداد.

نمی دانم . ظهر بود که همسر و فرزندانم خواب بودند . من چاقوی آشپزخانه را برداشتم و چند ضربه به همسرم زدم . پسر و دخترم وقتی از خواب بیدار شدند شوکه بودند و گریه می کردند . من هم ضربات بعدی را زدم تا همسرم جان داد.

آنها فکر می کردند مادرشان زخمی شده . مدام او را صدا می زدند تا اینکه خودم با پلیس تماس گرفتم.

وقتی فرزندانم به مرگم راضی هستند من هم برای اعدام آماده ام.

۲۱ ساله ام.

دیپلم نقشه کشی دارم . می خواستم درسم را ادامه دهم که پدرم تصادف کرد و من مجبور شدم همراه او برای کار به پمپ بنزین بروم.

حالا هم در همان پمپ بنزین کار می کنم.

او کلاس ششم است . چون از صبح زود سرکار می روم خواهرم را در خانه خاله ام می گذارم تا از او مراقبت کند. خودم هم شب ها به آنجا می روم و خواهرم را می بینم.

خواهرم غیر از من کسی را ندارد . می خواهم کفالت او را قبول کنم.من حتی نمی دانم چطور باید دنبال معافیت سربازی بروم . اما اگر بتوانم معافیت سربازی بگیرم یک خانه اجاره می کنم و همان جا با خواهرم زندگی می کنیم. مرگ مادرمان تاثیر بدی در روحیه خواهرم گذاشته است . او خیلی شب ها کابوس می بیند و در خواب گریه می کند.

ما به سختی زندگی مان را می گذرانیم . پول ویزیت دکتر نداریم.

چون پدرم مادرم را بی گناه کشت . مادرم حتی سواد نداشت که بتواند از گوشی موبایل شماره ای بگیرد, اما پدرم به دروغ می گوید او با افراد غریبه ارتباط داشت و با آنها تلفنی صحبت می کرد . مادرم حتی از خانه بیرون هم نمی رفت .

پدرم تحت تاثیر مصرف مواد مخدر به همه بدبین شده بود . ما حتی به زور یک بار هم او را به کمپ ترک اعتیاد بردیم و بستری کردیم اما فایده ای نداشت.