مادر در آتش جان داد

من خیلی زود معتاد شدم. از زمانی که خودم را شناختم مواد می‌کشیدم. یعنی همان اوایل که خودم نمی‌دانستم مواد مخدر چیست. عقل یک بچه سه یا چهار ساله که به این چیز‌ها نمی‌رسد. پدرم ما را معتاد کرد.
 
به گزارش جام جم آنلاین،شب‌ها موقع خواب به ما تریاک می‌داد تا راحت و آرام بخوابیم. شاید برای این بود که به خواب عمیق برویم و مزاحم خواب او نشویم.
 
شب به شب من، برادرم و مادرم دور پدر جمع می‌شدیم و تریاک دود می‌کردیم و تا صبح راحت و آرام می‌خوابیدیم.
 
حتی اگر توپ هم کنار خانه‌مان می‌ترکید ما را نمی‌توانست از خواب بیدار کند. از پنج سالگی در خیابان‌ها به دستفروشی و گدایی پرداختم.
 
برادرم هم که از من بزرگ‌تر بود، همکارم بود. هر روز صبح بعد از خواب عمیقی که شب‌ها تجربه می‌کردیم با هم به خیابان‌ها و محله‌های مختلف می‌رفتیم و گدایی می‌کردیم.
 
این کار تا مدت‌ها ادامه داشت، تا زمانی که ما خوب را از بد تشخیص بدهیم و بتوانیم کار کنیم. با بالا رفتن سن، قدرت تشخیص هم سراغمان آمد.
 
می‌دانستیم گدایی کار خوبی نیست، پس باید کار دیگری برای خود دست و پا می‌کردیم تا بتوانیم خرج اعتیاد خود و خانواده‌مان را در بیاوریم که به نظرمان دزدی می‌توانست گزینه مناسبی برای جایگزین گدایی باشد.
 
زمان می‌گذشت و ما در دزدی خبره‌تر می‌شدیم و به مواد مخدر هم معتاد‌تر. 10 سالم بود که حس کردم تریاک دیگر کفاف نیاز‌های من را نمی‌دهد. بدنم به مواد مخدر قوی‌تری نیاز داشت. آن زمان بود که در مصرف مواد تنوع‌طلب شدم.
 
هر روز وضعیت ظاهری‌ام بدتر از دیروز می‌شد و با این‌که فقط 10 سال داشتم خیلی شکسته به نظر می‌رسیدم. نه فقط من بلکه شرایط همه خانواده‌ام مانند من بود.
 
مادرم در سکوت شاهد این قضایا بود و رنج می‌کشید. او خودش تباه شده بود و نمی‌خواست که ما هم مثل خودش تباه شویم، ولی کاری از دستش برنمی‌آمد.
 
ما را می‌دید و اشک می‌ریخت، ولی به وقت خماری اشک او برای ما نبود و فقط مواد می‌خواست. مادر بود، ولی به همان اندازه معتاد هم بود. گریه‌هایش روزبه‌روز بیشتر می‌شد.
 
از این وضع خسته شده بود. از فقر و اعتیاد بیزار بود. از این که همه مردم محل خانواده ما را می‌شناختند و دوست نداشتند با ما رفت و آمد کنند، شکایت می‌کرد.
 
دیگر بیشتر از قبل در خود فرو می‌رفت و با کسی حرف نمی‌زد. در آخر یک روز وقتی که کسی در خانه نبود در نهایت آرامش و سکوت، یک دبه بنزین روی خودش ریخت و بدون هیچ داد و فریادی خودش را آتش زد.
همسایه‌ها از بوی سوختگی و دود فراوان فهمیدند که چیزی در خانه ما می‌سوزد. فکر کردند کسی خانه نیست و خانه‌مان آتش گرفته.
 
به‌سرعت خود را به خانه رساندن و در را شکستن و وارد شدند. در نهایت ناباوری دیدند وسایل خانه که نه. بلکه خانم خانه دارد در آتش می‌سوزد. آنها سعی کردند او را خاموش کنند، ولی خیلی دیر شده بود. مادرم مرد.
 
من و برادرم از آن زمان دیگر دل و دماغ هیچ چیز را نداشتیم. اعتیادمان شدید‌تر از قبل شد و دزدی‌هایمان هم بیشتر.
 
یک روز که مثل همیشه به خیابان‌ها رفته بودیم برای دزدی ناگهان پلیس ما را در حال دزدی غافلگیر کرد و دستگیر شدیم.
 
حدود یک‌سال از دستگیر شدنمان می‌گذرد و ما در کانون هستیم. در این مدت به همه چیز خوب فکر کردم.
به زندگی خودم به آینده‌ام به مادرم و پدرم و به این نتیجه رسیدم که به‌هیچ‌وجه دلم نمی‌خواهد سرگذشتی مثل والدینم داشته باشم.کم‌‌کم سعی می‌کنم که زندگی‌ام را از نو بسازم. انگار که در نوجوانی دوباره متولد شده‌ام.
رأی دهید
دیدگاه خوانندگان
۳۸
hossein+87+ - ایران، ایران

امیدوارم راه درست رو پیدا کنی و همچنین لعنت به روح ... که تو رو به این مسیر کشوندن.
شنبه ۱۰ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۰:۰۳
۳۷
*بی همتا* - برلین، آلمان

وای چه درداوربود سرنوشت این خانواده ..الهی دیگر بگذشته برنگردد و راه درست راانتخاب وپیش برود ..لعنت توروحت .خمینی .این بود وعده ها ومعنویات ات
شنبه ۱۰ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۲:۰۳
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.
  • اجبار شرم‌آور شوهر سوری: بوسیدن پای مادر شوهر متکبر، جنجالی تازه در شبکه‌های اجتماعی! + ویدئو
  • شما حتی یک اسم مسلمانی روی این همه دختربچه نمی‌بینید! آنچه برباد رفته، «اسلام» است
  • اعتراف جنجالی کمال تبریزی: من در اشغال سفارت آمریکا حضور داشتم! + ویدئو
  • تشویق یکصدای رسول خادم توسط تماشاچیان بعد از اعلام نام علیرضا دبیر!
  • راز «زشت‌ترین حیوان جهان»؛ چه توضیحی پشت پرده دماغ میمون بینی‌دراز پنهان است؟
  • حضور معنادار مسیح علینژاد در کنار حامیان رهبر اپوزیسیون ونزوئلا + ویدیو
  • مهران غفوریان: فحاشی به دختر خردسالم دور از انسانیت است. با دختر ۷ ساله من چه کار دارید؟
  • تصویری کمتر دیده شده: بوسه محمد مصدق بر دستان ثریا اسفندیاری
  • «کوچر بیرکار»، پناهنده کُرد ایرانی که استاد ریاضی دانشگاه کمبریج شد، دومین ایرانی برنده مدال «فیلدز» پس از مریم میرزاخانی
  • جایزه فحاشی؟ کادوی آیفون ۱۷ پرومکس برای مداحی که اردستانی را حرام زاده نامید! + ویدئو
  • +187شیرین سعیدی، استاد دانشگاه آرکانزاس، به دلیل «تمجید از خامنه‌ای و مواضع ضداسرائیلی» اخراج شد
  • +136مهری طالبی دارستانی، از مدافعان حجاب اجباری، پس از بازجویی توسط نیروهای امنیتی سکته کرد!
  • +134شاهزاده رضا پهلوی: هم‌صدایی و همبستگی‌ را حفظ کنید و خواستار آزادی همه بازداشت‌شدگان باشید
  • +126حمایت مردم از شاهزاده رضا پهلوی در مراسم خسرو علی‌کردی؛ بازداشت نرگس محمدی و چند فعال دیگر
  • +120نماینده ویژه آمریکا: فقط پادشاهی در خاورمیانه کار می کند
  • +119اتریش حجاب را برای دختران زیر ۱۴ سال در مدارس ممنوع کرد
  • +108چرا یک نفر این آقای ابوالفضل اقبالی را از برق نمی‌کشد؟: پدیده شوهرکُشی در ایران از زن‌کُشی بیشتر است
  • +102تشویق یکصدای رسول خادم توسط تماشاچیان بعد از اعلام نام علیرضا دبیر!
  • +100برادر خسرو علی‌کردی: فریاد خون‌خواهی برادرم را در مجامع بین‌المللی مطرح می‌کنم
  • +100یک دانشجو خطاب به سعید جلیلی: دست‌ها و نفستان آغشته به خون است + ویدیو