محاکمه دوباره پسر ۱۵ ساله به اتهام قتل
رأی دهید
پسر نوجوان دیروز پای میز محاکمه منکر قتل عمدی شد و گفت مست بوده و چیز زیادی از ماجرا به خاطر ندارد.
سیاوش 17 ساله نیمه شب سی و یکم تیر 92 وقتی که 15 سال داشت در پارک بازیافت خیابان زنجان شمالی در حالی که مست بود با پسری 24 ساله به نام فاروق درگیر شد و او را با زدن ضربه شیشه شکسته قلیان به سفید ران پایش کشت. او در شعبه 74 دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه ایستاد و با حکم قضایی از اتهام قتل عمد تبرئه و به جرم قتل شبهعمد به پرداخت دیه، 10 سال زندان و 80 ضربه شلاق به خاطر شرب خمر محکوم شد.
اما قضات شعبه 24 دیوان عالی کشور با توجه به تصویب ماده 91 قانون جدید مجازات اسلامی که امتیازی برای محکومان زیر 18 سال قائل شده حکم شعبه 74 دادگاه را شکستند و پرونده را برای رسیدگی دوباره به شعبه همعرض ارسال کردند.
در جلسه رسیدگی به این پرونده که دیروز در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست نورالله عزیزمحمدی و با حضور دو مستشار تشکیل شد، سیاوش پای میز محاکمه ایستاد و منکر قتل عمدی شد.
او گفت: «تولد دوستم بود. برای همین ما را به پارک دعوت کرد و با هم مشروب خوردیم. داشتیم قلیان میکشیدیم که فاروق و دوستانش به بهانه بیخودی با ما درگیر شدند. آنها شیشههای قلیان را شکستند. فاروق و دوستانش مرا کتک زدند که یک تکه شیشه شکسته قلیان را برداشتم، اما نمیدانم چطور شیشه با پای فاروق برخورد کرد. من حال طبیعی نداشتم و چیز زیادی از ماجرا به خاطر ندارم.»
نه به کوچه میروم، نه مدرسه
سیاوش افزود: «13ماه در کانون بودم و بعد از اینکه شعبه 74 دادگاه حکم به قتل شبه عمد داد با قرار وثیقه آزاد شدم، اما همیشه در خانهام، زیرا بچههای محل مرا به چشم یک قاتل نگاه میکنند. حتی به مدرسه هم نمیروم و فقط هفتهای یکبار در جلسات مشاوره روانشناسی شرکت میکنم. زمان وقوع این ماجرا فقط 15 سال داشتم و نمیدانستم مجازات کسی که دست به قتل میزند چیست. من در کانون با قانون آشنا شدم.»
سیاوش افزود: «13ماه در کانون بودم و بعد از اینکه شعبه 74 دادگاه حکم به قتل شبه عمد داد با قرار وثیقه آزاد شدم، اما همیشه در خانهام، زیرا بچههای محل مرا به چشم یک قاتل نگاه میکنند. حتی به مدرسه هم نمیروم و فقط هفتهای یکبار در جلسات مشاوره روانشناسی شرکت میکنم. زمان وقوع این ماجرا فقط 15 سال داشتم و نمیدانستم مجازات کسی که دست به قتل میزند چیست. من در کانون با قانون آشنا شدم.»
او در حالی که گریه میکرد، گفت: «پدر و مادرم در زمانی که من در کانون اصلاح و تربیت بودم بارها با برادر کوچک مقتول که تنها ولی دم اوست صحبت کردند، اما او میگفت پدر و مادرش را سالها پیش از دست داده و چون تنها ولی دم فاروق است به هیچ قیمتی گذشت نمیکند. این ماجرا و اینکه هر روز خودم را پای چوبه دار تصور میکردم تاثیر بدی در روحیهام گذاشته است. حالا از هیات قضایی تقاضا دارم در مجازاتم تخفیف قائل شود.»
در پایان جلسه هیات قضایی وارد شور شد تا رای صادر کند.
