درخواست طلاق از زن طمعکار

سهیلا روزبه‌روز حرص و طمعش بیشتر می شد و یاسر هم روزبه‌روز از همسرش فاصله می‌گرفت. هر چه سهیلا بیشتر طمعکار می‌شد، یاسر بیشتر احساس خطر می‌کرد. کم‌کم جسارت و خشونت پر از غرور سهیلا در مقابل چشمان یاسر جذابیتش را از دست داد و به یک دیوانگی آزاردهنده تبدیل شد.
دیوانگی‌ای که ادامه آن برای زندگی یاسر خطرآفرین می شد. چهار سال گذشت تا این‌که یاسر متوجه شد باید چشمش را روی عشقی که نسبت به همسرش دارد ببندد و برای همیشه به این زندگی پر از استرس پایان دهد. برای همین او همراه همسرش به شعبه 268 دادگاه خانواده تهران رفت و درخواست طلاق داد.
 
یاسر زمانی که در مقابل قاضی قرار می‌گیرد، می‌گوید: آقای قاضی، از حرص و طمع همسرم خسته شده‌ام. طمعکاری همسرم مرا می‌ترساند. او روزبه‌روز کارهای خطرناک‌تر و پیشنهادات ترسناک‌تری می کند. تا جایی که کم‌کم از او فاصله گرفتم و هر بار بیشتر از همسرم بیزار شدم.
 
در این لحظه قاضی عموزادی از مرد می‌خواهد توضیح بیشتری بدهد. یاسر هم نگاهی به همسرش که در سکوت به روبه‌رو خیره شده است، می‌اندازد و ادامه می‌دهد: چهار سال پیش با سهیلا آشنا شدم.آن زمان سهیلا هنوز متاهل بود و قصد داشت از شوهرش جدا شود. وقتی با سهیلا آشنا شدم به من گفت یک سال است که از شوهرش جدا شده ولی کارهای طلاقش هنوز تمام نشده است. برای همین منتظر ماندم که به‌طور رسمی از شوهرش جدا شود تا بعد از آن بتوانم با او ازدواج کنم. آن زمان آن‌قدر عاشق سهیلا شده بودم که برایم مهم نبود او پیش از این ازدواج کرده و یک زن مطلقه است. حتی وقتی مخالفت شدید خانواده‌ام را هم دیدم، باز هم از سهیلا دست نکشیدم و با او ازدواج کردم. در آن روزها هیچ‌وقت از سهیلا نپرسیدم چرا از شوهرت جدا شدی. فقط به من گفته بود که به‌خاطر نداشتن تفاهم از شوهر اولش جدا شده است. من هم هیچ‌وقت پیگیر این موضوع نشدم و به خواستگاریش رفتم. مراسم عقد و ازدواج ما با وجود مخالفت شدید خانواده‌ام، خیلی زود برگزار شد و من و سهیلا با هم زیر یک سقف رفتیم. اوایل مشکلات زیادی با هم نداشتیم. سهیلا زن مقتدر و خشنی بود و خیلی جسارت داشت. او در همه مسائل جسارت به خرج می‌داد و همیشه سعی می‌کرد حرف اول را بزند. سهیلا می‌گفت باید در زندگی‌مان پیشرفت کنیم و به پول زیادی برسیم. همیشه می‌رفت و جست وجو می‌کرد تا ببیند چطور می‌توانیم به سرمایه زیادی برسیم یا پول‌هایمان را جوری پس‌انداز کنیم که در آینده نزدیک سود زیادی نصیبمان شود. او با همین کارهایش باعث پیشرفت خودش و من در زندگیمان شد و حتی چند بار کاری کرد تا به پول خوبی برسیم. برای همین همیشه عاشق این جسارت‌ها و حسابگری‌های سهیلا بودم و از این‌که این زن تا این اندازه پا به پای من برای زندگیمان می‌جنگید خوشحال بودم.
 
او ادامه می‌دهد: مدتی گذشت تا این‌که کم‌کم رفتارهای سهیلا برایم عجیب شد.
 
ما هر چه پول درمی‌آوردیم او باز هم طمع و حرص داشت و مرتب می‌خواست از هر راهی شده به پول برسد. از من می‌خواست با آدم‌های مهم و ثروتمند نشست و برخاست داشته باشم و سعی کنم رفت و آمدم را با آنها بیشتر کنم تا شاید بتوانم از طریق نفوذ آنها به پول برسم. هر چه می‌گذشت بیشتر تعجب می‌کردم. طمع سهیلا تمامی نداشت و از صبح تا شب به من گوشزد می‌کرد که فلان کار را انجام بدهم و فلان پول را به حساب بریزم. کم‌کم باعث شد رفت و آمدم با دوستانی که برایم سود و منفعت نداشتند قطع شود و در عوض با افرادی معاشرت کنم که برای به‌دست آوردن پول از هر راهی استفاده می‌کنند.
 
سهیلا زندگی مرا از این رو به آن رو کرد و باعث شد مرتب استرس داشته باشم. در نهایت کار به جایی رسید که سهیلا از من خواست برای به‌دست آوردن پول زیاد، دست به کلاهبرداری و رشوه‌خواری بزنم. طمع این زن آن‌قدر زیاد بود که حتی اگر می‌شنید من دزدی کرده‌ام و پول به‌دست آورده‌ام باز هم خوشحال می‌شد.
 
آقای قاضی، من در زندگی‌ام با سهیلا هیچ چیزی کم نداشتم. حتی همان روزهای اول زندگیمان هم تمام امکانات برایمان فراهم بود. ولی این زن هیچ‌وقت راضی نمی‌شود و طمعکاری‌اش آن‌قدر زیاد است که الان از زندگی کردن با او می‌ترسم و دیگر هیچ‌کدام از کارهایش برایم جذابیت ندارد. برای همین با وجود علاقه‌ای که به او دارم، می‌خواهم برای همیشه از او جدا شوم.
 
در این لحظه همسر این مرد نیز به قاضی می‌گوید: من دوست دارم که در زندگی پیشرفت کنیم و از مردهای جسور خوشم می‌آید. همیشه از افرادی که ترسو هستند متنفر بودم و یاسر باعث شد بفهمم که او هم از آن دسته مردان ترسوست که نمی‌تواند در زندگی‌اش پیشرفت کند. من هم دیگر نمی‌توانم در کنار این مرد زندگی کنم.
 
در پایان تلاش قاضی برای منصرف کردن این زوج از جدایی بی‌نتیجه می‌ماند و در نهایت حکم طلاق صادر می‌شود.
رأی دهید
دیدگاه خوانندگان
۶۳
kasra persia - لندن، انگلستان

مرد حسابی برو خدارو شکر کن تا حالا سرتو نبریده آخه اینروها رسمه
جمعه ۱۱ دی ۱۳۹۴ - ۰۷:۰۳
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.
  • اجبار شرم‌آور شوهر سوری: بوسیدن پای مادر شوهر متکبر، جنجالی تازه در شبکه‌های اجتماعی! + ویدئو
  • شما حتی یک اسم مسلمانی روی این همه دختربچه نمی‌بینید! آنچه برباد رفته، «اسلام» است
  • اعتراف جنجالی کمال تبریزی: من در اشغال سفارت آمریکا حضور داشتم! + ویدئو
  • تشویق یکصدای رسول خادم توسط تماشاچیان بعد از اعلام نام علیرضا دبیر!
  • راز «زشت‌ترین حیوان جهان»؛ چه توضیحی پشت پرده دماغ میمون بینی‌دراز پنهان است؟
  • حضور معنادار مسیح علینژاد در کنار حامیان رهبر اپوزیسیون ونزوئلا + ویدیو
  • مهران غفوریان: فحاشی به دختر خردسالم دور از انسانیت است. با دختر ۷ ساله من چه کار دارید؟
  • تصویری کمتر دیده شده: بوسه محمد مصدق بر دستان ثریا اسفندیاری
  • «کوچر بیرکار»، پناهنده کُرد ایرانی که استاد ریاضی دانشگاه کمبریج شد، دومین ایرانی برنده مدال «فیلدز» پس از مریم میرزاخانی
  • جایزه فحاشی؟ کادوی آیفون ۱۷ پرومکس برای مداحی که اردستانی را حرام زاده نامید! + ویدئو
  • +200شیرین سعیدی، استاد دانشگاه آرکانزاس، به دلیل «تمجید از خامنه‌ای و مواضع ضداسرائیلی» اخراج شد
  • +148شاهزاده رضا پهلوی: هم‌صدایی و همبستگی‌ را حفظ کنید و خواستار آزادی همه بازداشت‌شدگان باشید
  • +136مهری طالبی دارستانی، از مدافعان حجاب اجباری، پس از بازجویی توسط نیروهای امنیتی سکته کرد!
  • +136حمایت مردم از شاهزاده رضا پهلوی در مراسم خسرو علی‌کردی؛ بازداشت نرگس محمدی و چند فعال دیگر
  • +125نماینده ویژه آمریکا: فقط پادشاهی در خاورمیانه کار می کند
  • +123اتریش حجاب را برای دختران زیر ۱۴ سال در مدارس ممنوع کرد
  • +108چرا یک نفر این آقای ابوالفضل اقبالی را از برق نمی‌کشد؟: پدیده شوهرکُشی در ایران از زن‌کُشی بیشتر است
  • +106شما حتی یک اسم مسلمانی روی این همه دختربچه نمی‌بینید! آنچه برباد رفته، «اسلام» است
  • +106تشویق یکصدای رسول خادم توسط تماشاچیان بعد از اعلام نام علیرضا دبیر!
  • +100برادر خسرو علی‌کردی: فریاد خون‌خواهی برادرم را در مجامع بین‌المللی مطرح می‌کنم