محاکمه یک زن و ۴ پسر به اتهام قتل / اشد مجازات برای همسر
رأی دهید
دختر 12 ساله این زن در حالی که گریه میکرد، مادرش را عامل این جنایت معرفی کرد و برای عاملان قتل پدرش حکم قصاص خواست.
در جلسه رسیدگی به این پرونده که دیروز در شعبه هشتم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست حسین اصغرزاده و با حضور دو مستشار تشکیل شد ابتدا نماینده دادستان کیفرخواست را خواند.
او گفت: «بهنام 22 ساله متهم است پس از آشنایی با فاطمه 30 ساله و با همدستی برادر 18 سالهاش بهزاد و دو دوست دیگرش به نامهای سهراب و سعید، به خانه فاطمه رفته و شوهر 38 ساله این زن به نام مهرداد را کشته است. اکنون با توجه به مدارک موجود در پرونده برای چهار متهم این ماجرا به اتهام مشارکت در قتل و برای فاطمه به اتهام معاونت در قتل اشد مجازات میخواهم.»
درخواست دختر نوجوان قربانی در دادگاه
سپس دختر 12 ساله قربانی به نام زهرا در حالی که عکس پدرش را در آغوش گرفته بود و اشک میریخت در جایگاه ویژه ایستاد و با اشاره به مادرش گفت: «این زن قاتل پدرم است. او همیشه با پدرم بدرفتاری میکرد به همین خاطر آنها با هم اختلاف داشتند اما پدرم مرد مهربانی بود. مادرم به خاطر خودش مرا از داشتن پدر محروم کرد و حالا خودش هم در زندان است. من برای عاملان قتل پدرم حکم قصاص میخواهم.»
سپس دختر 12 ساله قربانی به نام زهرا در حالی که عکس پدرش را در آغوش گرفته بود و اشک میریخت در جایگاه ویژه ایستاد و با اشاره به مادرش گفت: «این زن قاتل پدرم است. او همیشه با پدرم بدرفتاری میکرد به همین خاطر آنها با هم اختلاف داشتند اما پدرم مرد مهربانی بود. مادرم به خاطر خودش مرا از داشتن پدر محروم کرد و حالا خودش هم در زندان است. من برای عاملان قتل پدرم حکم قصاص میخواهم.»
سپس برادر قربانی که حالا قیم زهرا است روبهروی هیات قضایی ایستاد و گفت: «برادرم صاحب یک سوپرمارکت بود و وضع مالی خوبی داشت. من نمیدانم چرا همسرش دست به چنین جنایتی زد. او ما را فریب داد و گفت شوهرش ناپدید شده است، اما پلیس جنازه برادرم را در حاشیه تهران پیدا کرد. ما حاضریم تفاضل دیه را بپردازیم تا قاتلان برادرم اعدام شوند.»
تشریح آشنایی شوم
وقتی نوبت دفاع به بهنام رسید به تشریح نحوه آشناییاش با فاطمه پرداخت و گفت: «یک سال و نیم قبل از این ماجرا شماره تلفن فاطمه را از گوشی یکی از دوستانم برداشتم و با او تماس گرفتم. فاطمه میگفت از شوهرش جدا شده و با دخترش زندگی میکند. بعد از 10 ماه به دیدن فاطمه رفتم و با آنکه هشت سال از او کوچکتر بودم به او علاقهمند شدم. من مدام با او تماس میگرفتم و به دیدنش میرفتم تا اینکه یک روز گفت به من دروغ گفته و متاهل است. من از شنیدن این حرف شوکه شدم اما فاطمه گفت شوهرش مرد بداخلاقی است و مدام او را کتک میزند. فاطمه میگفت قصد دارد از شوهرش جدا شود، اما مهرداد راضی به طلاق نیست.»
وقتی نوبت دفاع به بهنام رسید به تشریح نحوه آشناییاش با فاطمه پرداخت و گفت: «یک سال و نیم قبل از این ماجرا شماره تلفن فاطمه را از گوشی یکی از دوستانم برداشتم و با او تماس گرفتم. فاطمه میگفت از شوهرش جدا شده و با دخترش زندگی میکند. بعد از 10 ماه به دیدن فاطمه رفتم و با آنکه هشت سال از او کوچکتر بودم به او علاقهمند شدم. من مدام با او تماس میگرفتم و به دیدنش میرفتم تا اینکه یک روز گفت به من دروغ گفته و متاهل است. من از شنیدن این حرف شوکه شدم اما فاطمه گفت شوهرش مرد بداخلاقی است و مدام او را کتک میزند. فاطمه میگفت قصد دارد از شوهرش جدا شود، اما مهرداد راضی به طلاق نیست.»
این پسر ادامه داد: «چند بار فاطمه با چشمان اشکبار به دیدنم آمد و گفت که شوهرش او را کتک زده است. حتی زهرا هم از بدرفتاریهای پدرش گلایه میکرد. او از من خواست تا به آنها کمک کنم. به همین خاطر به قهوهخانهای در خانیآباد رفتم و ماجرا را با برادرم و دو دوستم در میان گذاشتم. من از آنها خواستم تا برای دعوا همراه من بیایند.»
او افزود: «من از رابطه پنهانیام با فاطمه حرفی به آنها نزدم. برادرم و دوستانم فکر میکردند دعوا ناموسی است. ساعت 8 شب بود که ما مقابل خانه فاطمه رفتیم و فاطمه در را برایمان باز کرد. ما وارد خانه شدیم و من به تنهایی به اتاق خواب مهرداد رفتم. او خواب بود که گلویش را گرفتم اما بیدار شد و درگیری ما بالا گرفت. همان موقع برادرم و دوستانم وارد اتاق شدند. من دیدم که بهزاد شلواری را که روی زمین بود به دست سهراب داد تا آن را دور گردن مهرداد بپیچد. من پاهای مهرداد را گرفته بودم و نمیدانم چه کسی او را خفه کرد.»
بازسازی صحنه جنایت در دادگاه
او که در دادگاه، صحنه درگیری با مهرداد را بازسازی کرده بود، درباره انتقال جنازه نیز گفت: «ما جنازه را داخل صندوق عقب ماشین گذاشتیم و آن را در محل خلوتی در شهر جدید آفتاب رها کردیم. ما هرگز فکر نمیکردیم دستگیر شویم اما پلیس از طریق تماسهای تلفنی من و فاطمه به ماجرا پی برد.»
سپس بهزاد در جایگاه ویژه ایستاد و گفت: «من مست بودم و چیز زیادی از ماجرا به خاطر ندارم. من به همراه برادر و دوستان به خانه فاطمه رفتیم و با هم شلواری را دور گردن مهرداد پیچیدیم تا جان سپرد.»
سپس با توجه به طولانی شدن جلسه ادامه آن به روزهای آینده موکول شد.
او که در دادگاه، صحنه درگیری با مهرداد را بازسازی کرده بود، درباره انتقال جنازه نیز گفت: «ما جنازه را داخل صندوق عقب ماشین گذاشتیم و آن را در محل خلوتی در شهر جدید آفتاب رها کردیم. ما هرگز فکر نمیکردیم دستگیر شویم اما پلیس از طریق تماسهای تلفنی من و فاطمه به ماجرا پی برد.»
سپس بهزاد در جایگاه ویژه ایستاد و گفت: «من مست بودم و چیز زیادی از ماجرا به خاطر ندارم. من به همراه برادر و دوستان به خانه فاطمه رفتیم و با هم شلواری را دور گردن مهرداد پیچیدیم تا جان سپرد.»
سپس با توجه به طولانی شدن جلسه ادامه آن به روزهای آینده موکول شد.
دیدگاه خوانندگان
۵۸
دوستدار - استهکلم، سوئد
اگر دادگاه عادل باشد یکنفرشان را به حکم اعدام محکوم نمیکند بلکه هر پنج نفرشان را به اعدام محکوم میکند . چون این گونه اشخاص زنده بودنشان بر ضد جامعه ایست که در ان خانه و خانواده موجود است.
چهارشنبه ۲ دی ۱۳۹۴ - ۱۰:۰۱
۵۸
دوستدار - استهکلم، سوئد
اگر دادگاه عادل باشد یکنفرشان را به حکم اعدام محکوم نمیکند بلکه هر پنج نفرشان را به اعدام محکوم میکند . چون این گونه اشخاص زنده بودنشان بر ضد جامعه ایست که در ان خانه و خانواده موجود است.
چهارشنبه ۲ دی ۱۳۹۴ - ۱۰:۰۱
۵۸
دوستدار - استهکلم، سوئد
اگر دادگاه عادل باشد یکنفرشان را به حکم اعدام محکوم نمیکند بلکه هر پنج نفرشان را به اعدام محکوم میکند . چون این گونه اشخاص زنده بودنشان بر ضد جامعه ایست که در ان خانه و خانواده موجود است.
چهارشنبه ۲ دی ۱۳۹۴ - ۱۰:۰۱
۵۸
دوستدار - استهکلم، سوئد
اگر دادگاه عادل باشد یکنفرشان را به حکم اعدام محکوم نمیکند بلکه هر پنج نفرشان را به اعدام محکوم میکند . چون این گونه اشخاص زنده بودنشان بر ضد جامعه ایست که در ان خانه و خانواده موجود است.
چهارشنبه ۲ دی ۱۳۹۴ - ۱۰:۰۱
۵۸
دوستدار - استهکلم، سوئد
اگر دادگاه عادل باشد یکنفرشان را به حکم اعدام محکوم نمیکند بلکه هر پنج نفرشان را به اعدام محکوم میکند . چون این گونه اشخاص زنده بودنشان بر ضد جامعه ایست که در ان خانه و خانواده موجود است.
چهارشنبه ۲ دی ۱۳۹۴ - ۱۰:۰۱