قتل برادر برای رهایی از شکنجه
رأی دهید
عصر یکم تیر 92 به پلیس پاکدشت خبر رسید پسر 29 سالهای به نام حمید در خانه پدریاش جان سپرده است. پلیس وقتی به خانه مورد نظر رفت با زنی میانسال روبهرو شد که بهشدت اشک میریخت.
صحنهسازی برای گمراه کردن پلیس
این زن گفت: «پسر بزرگم در غیاب من و پسر دیگرم دست به خودکشی زده است. وقتی از محل کار به خانه برگشتم با جنازه خونین پسرم روبهرو شدم.» جنازه خونین با دستور قضایی به پزشکی قانونی فرستاده شد. اما تحقیق از همسایهها که مدعی بودند ساعتی قبل از این ماجرا صدای درگیری دو برادر را شنیدهاند مسیر تحقیقات را وارد مرحله تازهای کرد و شک پلیس دوچندان شد. وقتی پزشکی قانونی در گزارشی اعلام کرد مرگ حمید خودکشی نبوده و وی با ضربههای چاقوی شخص دیگری به قتل رسیده است پلیس بار دیگر به خانه مورد نظر رفت و به بررسی پرداخت.
این زن گفت: «پسر بزرگم در غیاب من و پسر دیگرم دست به خودکشی زده است. وقتی از محل کار به خانه برگشتم با جنازه خونین پسرم روبهرو شدم.» جنازه خونین با دستور قضایی به پزشکی قانونی فرستاده شد. اما تحقیق از همسایهها که مدعی بودند ساعتی قبل از این ماجرا صدای درگیری دو برادر را شنیدهاند مسیر تحقیقات را وارد مرحله تازهای کرد و شک پلیس دوچندان شد. وقتی پزشکی قانونی در گزارشی اعلام کرد مرگ حمید خودکشی نبوده و وی با ضربههای چاقوی شخص دیگری به قتل رسیده است پلیس بار دیگر به خانه مورد نظر رفت و به بررسی پرداخت.
پلیس در بازرسی خانه یک قبضه چاقوی آشپزخانه خونین را در پشت بام یافت. به این ترتیب زن میانسال لب به بیان حقیقت گشود و گفت: «پسر کوچکم محمود که بیمار و کم فهم است برادرش را کشته است.»
اعتراف به برادرکشی
با افشای این ماجرا، محمود 27 ساله بازداشت شد و به قتل برادرش اعتراف کرد. این پسر گفت: «برادرم را کشتم، چون از شکنجههای او خسته شده بودم.»
در حالی که کیفرخواست علیه محمود صادر شده بود، پدر و مادر او به دادسرای ورامین رفتند و اعلام گذشت کردند. به این ترتیب محمود دیروز از جنبه عمومی جرم پای میز محاکمه ایستاد.
در جلسه رسیدگی به این ماجرا که در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست باقر قربانزاده و با حضور دو مستشار تشکیل شد، ابتدا نماینده دادستان کیفرخواست را خواند.
او گفت: «با توجه به رضایت اولیای دم از آنجا که جرم محمود موجب اخلال در نظم عمومی جامعه شده است، طبق ماده 612 قانون مجازات برایش تقاضای کیفر دارم.» سپس محمود پشت تریبون دفاع ایستاد و در حالی که سرش را پایین انداخته بود و با صدای آرام و بریده بریده صحبت میکرد، گفت: «برادرم مدام مرا شکنجه میداد. آخرین بار میخواست با چاقو مرا بزند که ترسیدم و چاقو را از دستش گرفتم و چند ضربه به شکمش زدم، ولی نمیخواستم او را بکشم.»
اشکهای مادر قربانی در دادگاه
در این بین مادرمحمود که اشک میریخت، گفت: «پسرم صبور و آرام بود، اما برادر بزرگش مدام او را شکنجه میداد.»
در این بین مادرمحمود که اشک میریخت، گفت: «پسرم صبور و آرام بود، اما برادر بزرگش مدام او را شکنجه میداد.»
او در توضیح بیماری پسرش گفت: «محمود در درسهایش ضعیف بود. او چند بار در دوران راهنمایی و دبیرستان رد شد و آنجا بود که او را پیش روانشناس و روانپزشک بردم و فهمیدم کندفهم است. او با زحمت زیاد توانست تا سوم دبیرستان درس بخواند. به همین خاطر پسر بزرگم مدام او را اذیت میکرد و به او سرکوفت میزد. 15 سال پیش وقتی شوهرم من و پسرانم را رها کرد و زندگی تازهای را شروع کرد مشکلاتمان بیشتر شد. حمید که پسر بزرگم بود میخواست بر محمود سلطه داشته باشد. به همین خاطر به هر بهانهای او را کتک میزد و شکنجه میداد. من پرستار سالمندان هستم و برای تامین مخارج زندگی از صبح زود تا شب کار میکنم. بارها همسایهها با من تماس گرفتند و گفتند پسر بزرگم در غیاب من محمود را کتک میزند و او را از خانه بیرون انداخته است. بدرفتاریهای حمید باعث شده بود تا حال محمود بدتر و گوشه گیرتر شود.»
این زن ادامه داد: «میدانم جدایی من و همسرم از یکدیگر باعث شد تا پسرم سالها تحت شکنجه برادرش قرار بگیرد و دست به قتل بزند. من در این ماجرا خودم را مقصر میدانم. به همین خاطر بعد از قتل چاقو را به پشت بام انداختم و به پلیس گفتم پسر بزرگم خودکشی کرده است. من از هیات قضایی تقاضا دارم تا در مجازات پسرم تخفیف قائل شوند. محمود حالا دو سالونیم است که در زندان است و در این مدت بهاندازه کافی تنبیه شده است.» در پایان این جلسه هیات قضایی وارد شور شد و طبق ماده 612 قانون مجازات اسلامی دیروز حکم آزادی محمود را صادر کرد.
دیدگاه خوانندگان
۵۶
ایران بر باد رفته - برلین، آلمان
ملاهای لجن با اطاق خواب مردم تا اونجایی کار دارند که موی دماغشان بشود، اما هیچ فرصتی برای پیشگیری از چنین فاجعه هایی برای مردم نگذاشته اند! نه مشاوره ای ، نه حمایتی !
سه شنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۴ - ۰۹:۲۹
۵۴
londonlondon - لندن، انگلستان
ولی اگر تحت نظر روانپزشک نباشه نفر بدی خود مادر هست
سه شنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۴ - ۱۳:۲۷
۵۴
londonlondon - لندن، انگلستان
ولی اگر تحت نظر روانپزشک نباشه نفر بدی خود مادر هست
سه شنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۴ - ۱۳:۲۷
۵۶
ایران بر باد رفته - برلین، آلمان
ملاهای لجن با اطاق خواب مردم تا اونجایی کار دارند که موی دماغشان بشود، اما هیچ فرصتی برای پیشگیری از چنین فاجعه هایی برای مردم نگذاشته اند! نه مشاوره ای ، نه حمایتی !
سه شنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۴ - ۰۹:۲۹
۵۶
ایران بر باد رفته - برلین، آلمان
ملاهای لجن با اطاق خواب مردم تا اونجایی کار دارند که موی دماغشان بشود، اما هیچ فرصتی برای پیشگیری از چنین فاجعه هایی برای مردم نگذاشته اند! نه مشاوره ای ، نه حمایتی !
سه شنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۴ - ۰۹:۲۹
۵۴
londonlondon - لندن، انگلستان
ولی اگر تحت نظر روانپزشک نباشه نفر بدی خود مادر هست
سه شنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۴ - ۱۳:۲۷
۵۶
ایران بر باد رفته - برلین، آلمان
ملاهای لجن با اطاق خواب مردم تا اونجایی کار دارند که موی دماغشان بشود، اما هیچ فرصتی برای پیشگیری از چنین فاجعه هایی برای مردم نگذاشته اند! نه مشاوره ای ، نه حمایتی !
سه شنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۴ - ۰۹:۲۹
۵۴
londonlondon - لندن، انگلستان
ولی اگر تحت نظر روانپزشک نباشه نفر بدی خود مادر هست
سه شنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۴ - ۱۳:۲۷
۵۴
londonlondon - لندن، انگلستان
ولی اگر تحت نظر روانپزشک نباشه نفر بدی خود مادر هست
سه شنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۴ - ۱۳:۲۷
۵۶
ایران بر باد رفته - برلین، آلمان
ملاهای لجن با اطاق خواب مردم تا اونجایی کار دارند که موی دماغشان بشود، اما هیچ فرصتی برای پیشگیری از چنین فاجعه هایی برای مردم نگذاشته اند! نه مشاوره ای ، نه حمایتی !
سه شنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۴ - ۰۹:۲۹