«غرب، شمال غرب»؛ دختر همجنس‌گرای ژاپنی و دختر مذهبی ایرانی

محمد عبدی
کمتر فیلم ژاپنی‌ای می‌توان یافت که یکی از شخصیت‌های اصلی‌اش ایرانی باشد؛ این بار اما در فیلم تازه‌ای از سینمای ژاپن، یک دختر ایرانی یکی از دو نقش اصلی فیلم را شکل می‌دهد؛ فیلمی به نام «غرب، شمال غرب» ساخته تاکورو ناکامورا که برای اولین بار در جشنواره بوسان به نمایش درآمد.
 
فیلم با این شخصیت ایرانی آغاز می‌شود؛ او را می‌بینیم که تلاش دارد ویزای اقامت در ژاپن بگیرد. از تماس تلفنی‌اش به زبان فارسی، ما (و نه تماشاگر ژاپنی و غیر ایرانی، چون حرف‌های فارسی او زیرنویس ندارد) می‌فهمیم که ظاهراً ناموفق است. او تنها و درمانده در یک کافه توجه دختری ژاپنی را به خود جلب می‌کند؛ دختری که خودش چند لحظه پیش در حال گریه کردن بود.
 
بلند حرف زدن او به فارسی در کافه، اعتراض اغراق‌آمیز مردی ژاپنی را برمی‌انگیزد. فیلم از همین جا به کلیشه‌های رایج پناه می‌برد: یک خارجی بی‌پناه که کسی را ندارد و حتی حرف زدن او به زبانی دیگر اعتراض‌های نژادپرستانه‌ای را به همراه دارد.
 
خیلی زود می‌فهمیم که نام او نعیمه تهرانی است و دانشجویی در حال اتمام تحصیل در رشته نقاشی ژاپنی است، اما قصد دارد در این کشور بماند.
 
او دختر محجبه‌ای است که نه تنها حجاب‌اش را در خیابان‌های ژاپن برنمی‌دارد، بلکه به طرز سوال برانگیزی زمانی که در داخل اتاق با یک زن هم تنهاست، هنوز حجاب بر سر دارد!
 
این نوع طرز تفکر درباره «زن مسلمان»، تنها پیرو کلیشه‌های رایجی است که ظاهراً در ژاپن بسیار قدرتمند‌تر از مثلاً اروپا خود را به نمایش می‌گذارد، در نتیجه فیلمساز از پیش پاسخ سوالاتش را دارد و حتی زحمت یک تحقیق ساده به خود نمی‌دهد که آیا یک زن ایرانی مذهبی در برابر یک زن دیگر در اتاقی تنها حجاب دارد یا نه؟ یا از طرفی اساساً قابل باور هست که یک دختر تهرانی که در ژاپن تحصیل می‌کند- آن هم در رشته‌ای هنری- تنها دغدغه‌اش پیدا کردن سوی قبله باشد؟
 
فیلم ظاهراً قرار است کلیشه‌های معمول درباره خارجی‌ها را به چالش بکشد (به ویژه شخصیت آیی که حاضر نیست مثلا کلاهی را که دختر ایرانی بر سر گذاشته، بر سر خودش بگذارد و به طرز اغراق‌آمیزی می‌خواهد همه ملحفه‌ها را گمان می‌کند یک «خارجی» روی آن خوابیده تمیز کند)، اما در ‌‌نهایت به دلیل سطحی بودن روابط و شخصیت‌ها، خود فیلم با دادن اطلاعات غلط درباره یک ایرانی، تنها می‌تواند خارجی ستیزی تماشاگر ژاپنی را وسعت دهد.
 
شخصیت نعیمه بسیار خام و ابتدایی به نظر می‌رسد؛ با بازی ساحل رزا که از کودکی به همراه خانواده‌اش به ژاپن مهاجرت کرده و فارسی را با لهجه حرف می‌زند و قطعا اطلاعات ناقصی درباره سرزمین مادری‌اش دارد، در غیر این صورت می‌توانست به عنوان بازیگر اصلی فیلم، بسیاری از نکات اشتباه (مثل حجاب داخل خانه) را تذکر دهد.
 
نعیمه قدرت تصمیم گیری ندارد و بسیار ضعیف به نظر می‌رسد. در تمام فیلم مساله او نگه داشتن حجاب، نماز خواندن و پیدا کردن قبله عنوان می‌شود و زمانی که می‌فهمد دوست تازه‌اش همجنس گراست، چنان با تعجب به او نگاه می‌کند، گویی که برای اولین بار در زندگی‌اش با شخصی همجنس‌گرا برخورد می‌کند (آیی هم در جایی از فیلم با تحقیر درباره «کشور او» و وجود همجنس گرایی و تفاوت دو فرهنگ حرف می‌زند.)
 
فیلم ظاهراً قرار است روایتگر یک عشق باشد: عشق یک دختر ژاپنی همجنس‌گرا به یک دختر ایرانی مذهبی محجبه. در وهله اول شاید داستان جذابی هم به نظر می‌رسد، اما ریتم کند فیلم و عدم شخصیت‌پردازی، ما را با دو شخصیت اصلی همراه نمی‌کند. «کی»، دختر ژاپنی، البته پرداخت معقول تری دارد، اما درباره نعیمه، با یک شبح روبرو هستیم که به هیچ وجه نمی‌تواند همذات پنداری تماشاگر را برانگیزد.
 
از طرفی از زمان مشخص شدن علاقه کی به نعیمه، فیلم به سمتی پیش می‌رود که به نظر می‌رسد دختر ایرانی هم بر خلاف اعتقاداتش در ‌‌نهایت به او علاقه‌مند خواهد شد و رابطه‌ای شکل خواهد گرفت، اما فیلم - که ریتم بسیار کندی دارد و به زحمت پیش می‌رود- در ‌‌نهایت هیچ نشانی از علاقه‌های درونی این دختر به نمایش نمی‌گذارد و حتی مشخص نمی‌کند که آیا نعیمه هم به این دختر علاقه‌ای دارد و بخاطر اعتقاداتش به این رابطه تن نمی‌دهد یا اساساً چنین علاقه‌ای در او نیست.
 
در نتبجه با فیلم سردرگمی روبرو هستیم که شخصیت‌های سرد آن با فاصله از ما قرار می‌گیرند و فضای سرد صحنه‌پردازی هم - با تکیه بر نماهای طولانی- در تقابل با یک حس عشقی گرم (که ظاهراً فیلمساز می‌خواهد روایتگرش باشد) قرار می‌گیرد، در نتیجه با کاریکاتوری از یک دختر ایرانی روبه‌رو هستیم که با پایانی‌‌ رها شده، تماشاگر را با انبوهی کلیشه از پیش مشخص درباره مذهب و ایران به خانه می‌فرستد.
رأی دهید
دیدگاه خوانندگان
۳۴
Shahin.Orel - تهران، ایران

در همه فیلم های ایرانی , زن , نه تنها هنگامی که که با زنی در خانه هست , بلکه وقتی هم تنها هست , لچک به سر داره , تعجب نویسنده برای چیه ؟ کارگردان این فیلم , وقتی بخواد تحقیقی کنه , به همین فیلم ها و چهره ای که از ایران نشون داده میشه نگاه میکنه , چیز دیگه ای ما برای نشون دادن به دنیا تولید نکردیم ! در مورد اینکه کسی بعد از سال ها در ژاپن تنها دغدغه لچک و قبله داشته باشه , عجیب نیست , در همین سایت میتونید کامنت های اسب آتش از استرالیا رو بخونین که بعد از سال ها زندگی در استرالیا دغدغه چیزی غیر از باور های متوحش و بدوی رو نداره , جای آدم ها و مدت زمان بودن در اون جا هیچ کمکی به متمدن شدن نمیکنه
‌چهارشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۴ - ۰۹:۱۸
۵۳
ahura95 - توکیو، ژاپن

متاسفانه ، خانوم ساحل رز ، کتابی سراسر دروغ و تحریف و تناقض هم توی ژاپن ، و صرفا برای جلب توجه ، نوشته و به بازار نشر فرستاده که دست برقضا ، برخورد مناسبی هم باهاش نشد . تاسف بیشتر من اینه که چطور این کارگردان ، حتی بخودش زحمت نداده که از ایرانیهای دیگه که بسیار بسیار بسیار صادقتر ، تحصیلکرده تر ، و آشناتر به فرهنگ ایرانی هستن ، استفاده نکرده . من نظری راجع به فیلم ندارم ، چون فیلم رو ندیدم . اما نظری رو هم که نوشتم ، صرفا بنابه اظهارات نویسنده این متن ، و شناختی که از بازیگر فیلم دارم نوشتم . امیدوارم که بزودی بتونم فیلم رو ببینم .
‌چهارشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۴ - ۰۹:۳۷
۲۵
اسب آتش - سیدنی، استرالیا

shahin.oerl-تهران- اولا این درست نیست که وقتی من پیامی نگذاشته ام شما اسمم رو ببری چون ممکنه به اون صفحه نرفته باشم و این بهتان های تو خالی شما بصورت کاذب عرصه یکه تازی پیدا کنه. دوما من قبلا تو چند تا خبر بخاطر تناقض هائی که در نوشته هایت بود ازت توضیح خواستم ولی صلاح دیدی که دستت و کانالی که تو رو تغذیه میکنه تو تاریکی بمونه. پس برای شروع عرض کنم :که باور متوحش و بدوی میتونه اون باشه که طرف هیچی از اصول گفتمان و دموکراسی(به قول خودتون) سر در نیاره ولی دیگران رو به نداشتنش محکوم کنه،رو در رو حرف نزنه بلکه بزن در رو ای باشه،تخلیه حس سرکوفتگی بخاطر پوچ گرائی باشه تا پشت چهار تا کلمه کلیشه ای که مدیا براتون ریل گذاری میکنه خودتو قایم کنی و بتونید غیابا دیگرانی که به حق بهتون انتقاد میکنن رو با سفسطه محاکمه کنید. چیز دیگه ای هم واسه رو کردن داری جناب توانای مدنی؟! فعلا
‌چهارشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۴ - ۱۵:۱۰
۴۰
cantona - شاهین شهر، ایران

عاشق سینمای ژاپن و کره هستم . فیلم های خاص ، معنادار و متفاوتی دارند .
‌چهارشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۴ - ۱۶:۱۱
۲۵
اسب آتش - سیدنی، استرالیا

shahin.orel-تهران- فقط 7% همجنسبازا مشکل ژنیتیکی دارن که معتقدم باید بهشون بعنوان شهروند کمک بشه تا به اصل خودشون برگردن اما بقیه شون اینروزا با حمایت مدیای جهانی ، تصویری غیر واقعی دارن از خودشون ارائه میدن. فرار ازخشونت خانوادگی و آزار و اذیت بعنوان علت اصلی گرایش خود، احتیاج به حمایت از سوی کانون های خبر پراکنی، کار راحت شبانه با درآمد بالا، عدم متهم شدن به بیماریهای مقاربتی وایدز، تغییر بافت خانواده و در نتیجه فرم اجتماع به سبک خود،تمسخر اخلاق گراها در فیلمها،کوبیدن دین بعنوان عامل افشاکننده شون، لذت طلبی موضعی و غیر طبیعی و بیست وپنج دلیل دیگه هست که این موجودات از اونا واسه توجیه رفتارشون استفاده میکنن
‌پنجشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۴ - ۰۵:۰۴
۲۵
اسب آتش - سیدنی، استرالیا

shahin.orel-تهران- زیاد به رای عوام دلتو خوش نکن. هر وقت رای گیری بر اساس رای انتلکتوال انجام بشه اونوقت میزان مثبت و منفی ها رو مشاهده میکنیم.راست میگن آدم یه چشم تو شهر کورا پادشاه ست
‌پنجشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۴ - ۰۵:۰۹
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.