قصاص برای قاتل مرموز در تنگه بولان

 این متهم با دروغگویی خانواده قربانی را پنج سال سرگردان کرد
مرد جوان که به بهانه معامله عتیقه زیرخاکی پسر صاحبخانه‌اش را به باغی در دماوند کشاند و او را کشت دیروز پای میز محاکمه ایستاد و به قصاص محکوم شد. این مرد با دروغ‌هایش خانواده قربانی را پنج سال سرگردان کرده بود.
بیست و سوم مهر 84 چوپانی که همراه گوسفندانش از تنگه بولان دماوند عبور می‌کرد به دنبال پارس سگ گله‌اش متوجه چیزی عجیب شد. او با پلیس تماس گرفت و گفت: «گله‌ام را برای چرا به حاشیه دماوند آورده بودم، اما یکباره سگ گله شروع به پارس کرد و به سمت گودالی رفت که از آن بوی خون به مشام می‌رسید.»

  کشف جنازه ناشناس

پلیس همان موقع به محل مورد نظر رفت و به بررسی پرداخت. در نتیجه با جنازه یک مرد که با ضربه‌های چاقو از پا درآمده و صورتش متلاشی شده بود، روبه‌رو شد. جنازه مرد ناشناس به پزشکی قانونی فرستاده شد و پلیس به رازگشایی پرداخت. پلیس در نخستین گام از تحقیقات به پرس‌وجو از اهالی روستای تنگه بولان پرداخت. در آن بین پسر صاحب باغی که جنازه در کنار آن کشف شده بود به نام ابراهیم (18ساله) تحت بازجویی قرار گرفت و ادعا کرد مقتول را می‌شناسد. پسر جوان گفت: «جنازه متعلق به مرد 30 ساله‌ای به نام جان محمد اهل افغانستان است.» جنازه به سردخانه پزشکی قانونی منتقل شد. در حالی که هیچ سرنخی از خانواده قربانی به دست نیامده و چند ماه از ماجرا گذشته بود جنازه با دستور قضایی و به‌عنوان مجهول‌الهویه دفن شد.

  5سال سرگردانی
 پنج سال از این ماجرا گذشته بود که اواخر اسفند85 زن جوانی به اداره آگاهی دماوند رفت و از ناپدید شدن شوهر 30 ساله‌اش به نام پرویز خبر داد. این زن گفت: «پنج سال قبل شوهرم همراه پسر 18ساله همسایه‌مان به نام ابراهیم برای یک معامله از خانه بیرون رفت و دیگر بازنگشت. نیمه شب ابراهیم به تنهایی به خانه برگشت و گفت او و شوهرم برای معامله عتیقه زیرخاکی به یکی از روستاهای دماوند رفته بودند، اما شوهرم با یک مرد افغان به نام جان‌محمد که برای معامله آمده بود، درگیر شد و او را با ضربه‌های سنگ کشت. ابراهیم می‌گفت شوهرم از ترس فرار کرده است و به من گفته این خبر را به خانواده‌اش برسانم.»
 زن جوان در حالی که اشک می‌ریخت، گفت: «من و خانواده شوهرم حرف‌های او را باور کردیم. ما امیدوار بودیم که شوهرم بالاخره به خانه برگردد، اما حالا ابراهیم مدعی است شوهرم از کشور خارج شده است. شوهرم مرد بی‌فکری نبود و محال است برای همیشه ما را رها کرده و به کشور دیگری رفته باشد. ما حالا با گذشت پنج سال سرگردانی از این ماجرا به ابراهیم مشکوک شده‌ایم.»

  شناسایی جنازه پس از 5سال
 به‌دنبال اظهارات این زن تصاویر جنازه‌های مجهول‌الهویه‌ای که از پنج سال قبل در حوزه دماوند کشف شده بود به خانواده محمد نشان داده شد و آنها جنازه محمد را شناسایی کردند. این همان جنازه‌ای بود که در حاشیه باغ پدری ابراهیم پیدا شده و ابراهیم مدعی بود متعلق به مرد افغان است.

  اعتراف به جنایت تکان‌دهنده
با افشای این ماجرا ابراهیم بازداشت شد. او که همچنان قصد گمراه کردن پلیس را داشت به ناچار به قتل پسر صاحبخانه اعتراف کرد.
او گفت: «دو سال بود که در خانه پدری پرویز مستاجر بودم و می‌دانستم او پول نقد دارد. به بهانه معامله عتیقه او را به نزدیکی باغ پدری‌ام کشاندم و او را با چاقو کشتم. سپس برای اینکه شناسایی نشود با سنگ به صورتش کوبیدم. جنازه را دفن کردم و به خانواده‌اش گفتم پرویز دست به جنایت زده و گریخته است.» او ادامه داد: «من برای گمراه کردن پلیس هم گفتم جنازه کشف شده متعلق به مردی افغانی است.»
به دنبال اعتراف‌های تکان‌دهنده این مرد او دیروز در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاد. در جلسه رسیدگی به این پرونده که به ریاست نورالله عزیزمحمدی و با حضور دو مستشار تشکیل شد، ابتدا نماینده دادستان کیفرخواست را خواند.
سپس پدر قربانی در جایگاه ویژه ایستاد و با اشاره به متهم گفت: «این مرد من و همسر و عروسم را سه سال به بازی گرفت. او هر بار حرف تازه‌ای می‌زد. او می‌گفت پسرم به شمال، مشهد و جنوب کشور رفته و در آنجا زندگی مخفیانه در پیش گرفته است.»
او ادامه داد: «من حالا قیم نوه خردسالم هستم و از طرف آنها برای قاتل پسرم حکم قصاص می‌خواهم.»
نوبت دفاع به متهم که رسید در مقابل سوالات هیات قضایی سکوت کرد. او گفت: «من 18 ساله بودم که دست به چنین جنایتی زدم و حالا برای مرگ آماده‌ام.» در پایان این جلسه هیات قضایی وارد شور شد و ابراهیم را به قصاص محکوم کرد.
 
 
 
همسر قربانی :حضور قاتل در جامعه خطرناک است
چند سال با شوهرت زندگی کردی؟
هشت سال. پسر بزرگم هفت ساله و پسر کوچکم پنج ماهه بود که شوهرم از خانه بیرون رفت.
 شوهرت نگفت چرا همراه ابراهیم بیرون می‌رود؟
گفت قصد دارد از یک باغدار دو و نیم میلیون تومان انار بخرد و آنها را در تهران به چند مغازه دار بفروشد.
چه طور حرف‌های ابراهیم را باور کردید؟
شبی که شوهرم ناپدید شد ابراهیم موتور شکسته او را به ما تحویل داد و گفت او پس از درگیری با یک مرد افغان فرار کرده است. او می‌گفت شوهرم گاهی اوقات با او تماس می‌گیرد و احوال ما را می‌پرسد.
چرا به پلیس اطلاع ندادید؟
ابراهیم گفته بود نباید به پلیس اطلاع دهیم. ما هم می‌ترسیدیم اگر پلیس در جریان قرار بگیرد شوهرم را اعدام کند.
چطور جنازه شوهرت را شناسایی کردید؟
وقتی عکس جنازه‌های مجهول‌الهویه را دیدیم از روی نشانی که روی دست شوهرم بود او را شناسایی کردیم، اما او در بهشت‌زهرا به خاک سپرده شده و ما بعد از پنج سال سر مزار او رفتیم.
حالا فرزندانت چه کار می‌کنند؟
 پسر کوچکم حالا 10 سال دارد. او هنوز هم فکر می‌کند پدرش زنده است و روزی به خانه بر می‌گردد. پسر بزرگم هم در سال آخر دبیرستان درس می‌خواند. من 20 ساله بودم که شوهرم کشته شد.
تو و فرزندانت حاضر به گذشت از اعدام نیستید؟
 ابراهیم 18ساله بود که دست به این جنایت زد و ما را پنج سال سرگردان و چشم انتظار نگه داشت. معتقدم او باید اعدام شود. حضور او در جامعه خطرناک است.
رأی دهید
دیدگاه خوانندگان
۵۷
parvin55 - مادرید، اسپانیا

هر روز جنایت جدید-از خود پرسیده اید چرا این توحش قبل از اننننن قلاب شکوهمندتان نبود؟؟؟؟ نه صرف ندارد.بچسبید به ساواک و و..ولی‌ حقیقت این که ننگ‌ بر شورش ننگین ۱۳۵۷-----کمرنگ میشوم به درک!!!!!!
‌سه شنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۴ - ۱۰:۲۵
۵۹
siavashomaha - ماربیا، اسپانیا
[::parvin55 - مادرید، اسپانیا::]. دوست عزیز ،کاش میشد بدونه هیچ احساسی‌ از این اخبار اسفناک گذشت و بی‌ تفاوت بود، شورش 57 ما را به بی‌ آبرویی ،ناا مردمی بودن کشاند و فقط به خاطره چند میلیونی که تا خرخره مسلح هستند و جنایتکار . ملت ایران تاوان آنها‌را با بد بختی را میدهد. کمی‌ غیرت و تشکیل گروه‌های ضد رژیم کار آنها را یکسره می‌کند. من که منتظر کوچکترین حرکت مردمی هستم که با این آخوندهای کثیف و متحجر تا آخرین قطره خونم بخنگم. و چشمم به هر آخوندی بخوره یا من یا اون
‌سه شنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۴ - ۱۳:۰۴
۵۷
parvin55 - مادرید، اسپانیا
[::siavashomaha - منچستر، انگلستان::]. دوست گرامی‌ --این را از من بپذیرید تا اعتراض بالای ۷۰ در صد در داخل نشود کوچکترین اقدامی هدر دادن جان است----در حرکت سال ۸۸ صد جوان جان دادند تعدادی زندانی وقتی‌ سرکوب شد-چند روز بعد سفر شمال ملت!!! به یاد آورید زنده یاد فرخزاد و افسرانی چون زنده یاد جهانبانی خلبان ایراندوست..که زنده یادش
‌سه شنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۴ - ۱۵:۴۸
۴۵
Liberte - ارومیه، ایران
[::parvin55 - مادرید، اسپانیا::]. پروین جان.نمیشه همه رویداد ها رو سیاسی تحلیل کرد.الان نمی دونم چه مدت از کشور دورید ولی ملت از سیاست خسته شدند و حتی بدنه هایی از طبقه های حاکمیت ،دل به اصلاحات تدریجی و آینده بسته اند.الان مشکل مردم بیش از اینکه حاکمیت باشه، اراذل و اوباش و افراد جانی صفت نظیر این مرد و تصادفات رانندگی هستش که بیشتر فرهنگی تا سیاسی.الان دو سوم مردم ایران از انقلاب و ساواک که نام می بری ،اطلاع زیادی ندارند و براشون نامفهومه.
‌سه شنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۴ - ۱۸:۱۶
۵۷
parvin55 - مادرید، اسپانیا
[::Liberte - تهران، ایران::]. دوست من--- من بیش از ۳ دهه است که از ایران دور هستم..بیشتر افراد خانواده را از دست داده ام....بدون دیدن آنها..ولی‌ خشم من به خاطر خودم نیست بلکه از سیاهروزی ملت داخل اعتیاد فحشا ازدواج با کودکان زندانیان و و دلم خون است.اگر غمی هست شخصی‌ نیست
‌سه شنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۴ - ۱۹:۱۹
۷۰
senator x - تهران، ایران
این بچه دهاتی از نظر دروغگوئی رتبه بسیار بالاتری از خمینی نکبت بدست آورد
‌چهارشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۴ - ۱۵:۴۵
۴۵
Liberte - ارومیه، ایران
[::parvin55 - مادرید، اسپانیا::]. بابت اعضای خونوادتون که به رحمت خدا رفتند ،از صمیم قلب تسلیت عرض می کنم،خودتون عمر طولانی قرین سلامتی و شادی داشته باشید در هرکجای دنیا که هستید.
‌چهارشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۴ - ۱۶:۲۰
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.