راز تلخ میهمان پولدار نیمکت پارک‌ها

 پسر جوانی که در خانه اعیانی‌شان در پر طاووس زندگی می‌کرد، با طلاق پدر و مادر میهمان همیشگی نیمکت چوبی پارک‌ها شد.

فرشید جوان 25 ساله‌ای است که به خاطر کش‌روزنی‌های سریالی در بازداشت است. این پسر جوان که به مواد مخدر اعتیاد داشته و مدتی می‌شود شب‌ها داخل پارک‌ها می‌خوابد در تحقیقات ابتدایی به قاضی گفت: اهل تهران هستم. در خانواده‌ای مرفه بزرگ شده‌ام. من لباس‌های مارک دار می‌پوشیدم، خودروهای آخرین مدل سوار می‌شدم و برای خودم کسی بودم. هر چه اراده می‌کردم خانواده‌ام مهیا می‌کردند و هیچ کم و کسری‌ای نداشتم، اما آنچه مایه عذابم شده بود درگیری‌های تکراری و خسته‌کننده پدر و مادرم بود. مادربزرگم نیز با دخالت‌های خود آتش‌بیار معرکه شده بود و اجازه نمی‌داد یک لیوان آب خوش از گلویمان پایین برود.  وی افزود: حتی در تفریح‌ها و مسافرت‌هایی که می‌رفتیم همیشه شاهد جنگ و دعوای پدر و مادرم بودم. بالاخره سر همین لج و لجبازی‌ها، آنها از هم جدا شدند.

روزی که مادرم از پدرم طلاق گرفت مادربزرگ و عمه‌هایم با چشمانی گریان ادعا می‌کردند نمی‌گذارند اخم به ابروهایم بیاید و مرا روی پر طاووس بزرگ خواهند کرد.

 تا چند ماه اوضاع خوب بود اما خیلی زود از ترحم و دلسوزی‌های اطرافیان خسته شدم. تنها دلخوشی‌ام پدرم بود. افسوس که او هم از وقتی که زن گرفت کمتر وقت می‌کرد با من حرف بزند و...

در این شرایط روز به روز از خانه فاصله گرفتم. هیچ کس حواسش به من نبود. به سراغ مادرم رفتم. حدود دو سال با او بودم. قرص اعصاب مصرف می‌کرد و حالش خوب نبود. همیشه از خودم می‌پرسیدم ما که این قدر پول و ثروت داریم چرا زندگی‌مان بدریخت و تلخ است.  من در کنار مادرم زندگی می‌کردم تا اینکه او به اصرار خاله‌ام ازدواج کرد. دوباره به خانه مادربزرگم برگشتم. ناپدری‌ام حاضر نبود مرا ببیند. پدرم و همسرش هم درگیر زندگی خودشان بودند و خوش نداشتند مزاحم‌شان شوم.  پس از یک سال باخبر شدم ازدواج دوم مادرم به شکست انجامیده است. به سراغش رفتم، اوضاعش حسابی به هم ریخته بود، روانی شده بود و آرام و قرار نداشت. خیلی نگرانش بودم و با دیدن او عذاب می‌کشیدم. من برای فرار از این وضعیت با دختری جوان آشنا شدم. تینا معتاد بود و مرا هم به دام مواد انداخت. شیشه می‌کشیدم تا بی‌خیال دنیا شوم. همین بلا بیچاره‌ام کرد. پدرم وقتی فهمید چه بلایی سرم آمده از خانه بیرونم انداخت. مادرم هم وسایلش را جمع کرد و به خانه خاله‌ام رفت. من ماندم با یک دنیا خستگی و تنهایی و افسردگی. دلم شکسته بود. سوار اتوبوس شدم و به مشهد آمدم. می‌خواستم از راه گدایی خرج موادم را تأمین کنم. هرکس به قیافه‌ام نگاه می‌کرد سرش را تکان می‌داد و رو بر می‌گرداند. برای همین هم از مغازه‌ها کش‌روزنی می‌کردم. پلیس در حال سرقت دستگیرم کرد. در پایان فقط می‌توانم بگویم خسته‌ام، خسته و دلتنگ و بی‌پناه. واقعاً راست می‌گویند پول خوشبختی نمی‌آورد.
رأی دهید
دیدگاه خوانندگان
۳۶
پرنده پروازی - حیدراباد، هندوستان

تو بلد نبودی چطوری از پولت استفاده کنی، نمی دونم چرا خیلی ها فکر میکنن اگه کسی پولدار شه حتما مریض میشه یا مشکل خاصی براش پیش میاد، این حرف ها چیه، مگه پدر و مادر ما خیلی به ما محبت کردن،
‌سه شنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۴ - ۰۸:۰۹
۴۵
setayeshz565 - وین، اتریش

اکه یه شرایط زندکی دیکه داشتی بازم همین میشدی،جون یه عده اساسا احمق به دنیا میان،مثل این دهه هفتادیا که همش میکن ما نثل سوخته هستیم و ما فلان شدیم و بیسار شدیم و ازین جرت و برتا
‌سه شنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۴ - ۰۸:۳۱
۶۴
kolah-ghermezi - ونکوور، کانادا

[::پرنده پروازی - حیدراباد، هندوستان::] ،،،، دوست عزیز. درکش کن !! محیط بسته !!! محیط مریض !! محیط سالم هم وجود داره ولى مریضش بیشتره !!! کمبود تفریح سالم در ان ان محیط مریض !!! و سوق دادن أدمها به محیط مریض به اسانى اب خوردن !!! در رفاه ننر بار اومده و یاد نگرفته چطور رو پاى خود بایسته !!! و بدنبال ارامش بوده !!! چه بسا که محیط ارام کننده در ایران همان رفتن به دامن اعتیاد است براى دورى از غم و انده و در اخر یافتن خود در منجلابى که حیف دیگه دیر است !!! مخصوصا در این این محیط مریض !! امیدوارم که راه درست را هرچه سریعتر پیدا کنه !!! امین !!! سلامت باشین خیلى بهتر است !!!.
‌سه شنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۴ - ۰۸:۴۱
۴۴
ایران سرفرازم آرزوست - ورشو، لهستان

پول داشتن 50% کاره. بقیه کار چطور خرج کردن و در عین حال چطور درآمد داشتن. در کنار اینها فرد باید یه کار مشخص انجام بده تا از بیهودگی و روزمرگی دربیاد. اینا چیزاییه که شاید یاد این دوستمون ندادن. والبته همتون می دونین تنهایی بد دردیه
‌سه شنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۴ - ۰۸:۵۳
۵۷
parvin55 - مادرید، اسپانیا

۹۰ در صد مردم جهان هر یک به نوعی گرفتار مشکلات هستند-پس باید همه به اعتیاد پناه ببرند؟؟ اینها یک بهانه ی کودکانه است!! مامانم این را گفت پدرم این را ----معتاد شدم!!!
‌سه شنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۴ - ۰۹:۵۲
۵۷
سلام لبخند - تهران، ایران
علت : تازه به دوران رسیدن - عدم اصالت و فهم و شعور - سر در گمی در زندگی جدید - و اینکه کل خانواده خود را فراموش میکند . یعنی تمام اینها برمیگرده باز هم به همان : تازه به دوران رسیده شدن . دقیقا مثل پیج بچه های پولدار . که نشاندهنده عقده انهاست !!
‌سه شنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۴ - ۱۱:۵۳
۵۲
fereshteh-wi - سیاتل، ایالات متحده امریکا
کش‌روزنی‌های سریالی ؟؟؟؟؟ یعنی‌ چی‌؟؟؟؟
‌سه شنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۴ - ۱۷:۳۳
۵۴
Neda02 - اتاوا، کانادا
چه پدر و مادر مسئولی!!!!؟؟؟؟
‌چهارشنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۴ - ۰۱:۵۲
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.