سرنوشت شوم سارا کوچولو در قهر پدر و مادر

این سناریو در اعتیاد پدر به شبکه‌های موبایلی کلید خورد
 
روزنامه ایران : اعتیاد پدر خانواده به شبکه‌های موبایلی کافی بود تا نه تنها تار و پود زندگی‌ عاشقانه‌شان از هم بشکافد بلکه دخترک بی‌گناهی در سرنوشت سیاهی فرو رود.مادر این دخترک باور ندارد که بی‌مسئولیتی شوهرش و ندانم‌کاری‌ همراه با تصمیم اشتباه او چنین سناریوی تلخی را رقم زده است.این دختر 18 ماهه شبی که مادرش قهر کرد و به خانه پدرش رفت به خاطر بیماری سرماخوردگی و تب شدید پس از چند بار تشنج برای همیشه فلج شد و توان حرکتی‌اش را از دست داد. سارا کوچولو صبح روز بعد بلافاصله به مرکز درمانی انتقال یافت اما تلاش پزشکان برای نجات او مؤثر نبود و برای یک عمر فلج شد.مادر سارا کوچولو، 25 ساله است و برای شکایت از شوهرش به مراجع قضایی پناه برده است.

به دستور مقام قضایی، پرونده برای سیر مراحل قانونی به کلانتری گلشهر مشهد ارجاع داده شد. زن جوان  در تحقیقات ابتدایی اظهار داشت:  هفت سال از ازدواج من و سعید می‌گذرد. روزهای شیرین و رویایی را سپری می‌کردیم. هیچ کم و کسری نداشتیم و از زمانی که دختر کوچولویم به دنیا آمد زندگی ما رنگ و بوی دیگری به خود گرفته بود. سعید به من و بچه‌ام عشق می‌ورزید و ما شاد زیر یک سقف زندگی می‌کردیم. همه دوستان و آشنایان حسرت زندگی‌ام را می‌خوردند و هیچ وقت فکر نمی‌کردم در کمتر از یک سال به چنین سرنوشتی دچار شوم. راستش را بخواهید پارسال خواهر شوهرم ازدواج کرد و برای زندگی به جنوب کشور رفت.

سعید که وابستگی عاطفی عجیبی به خواهرش داشت احساس دلتنگی می‌کرد و نگران حال او بود. به پیشنهاد خانواده برایش یک گوشی تلفن همراه هوشمند خریدیم تا از طریق شبکه‌های اجتماعی  ارتباط راحت و کم هزینه‌ای با خواهرش داشته باشد.متأسفانه لاین، وایبر و... مثل صاعقه‌ای زندگی‌ام را زیر و رو کرد و در مدت کوتاهی متوجه شدم شریک زندگی‌ام اعتیاد شدیدی به این فضای مجازی پیدا کرده است. او دیگر کمتر به من و بچه ام توجه می‌کرد و انگار اصلاً ما را نمی‌دید.

از دست کارهایش حرص می‌خوردم و نمی‌دانستم چه کنم. جر و بحث‌های  ما هر روز بی‌نتیجه تمام می‌شد حتی وقتی هم که به پارک می‌رفتیم او سرگرم گوشی تلفن همراهش بود.    یک روز بعدازظهر که از سرکار برگشت سارا سرماخوردگی شدیدی گرفته بود، هر چه می‌گفتم بچه را دکتر ببریم توجه نمی‌کرد. یک لیوان چای خورد و دوباره گوشی‌اش را برداشت و غرق آن شد. این رفتار و خونسردی  نفرت آورش عذابم می‌داد. دوباره با هم جر و بحث کردیم. فقط به چشمانم نگاه می‌کرد و جوابی نمی‌داد. بچه را گذاشتم و از خانه بیرون زدم و به خانه پدرم رفتم. فکر می‌کردم چون سارا مریض است سعید مجبور می‌شود دنبالم بیاید اما او نیامد. با خودم می‌گفتم حتماً از مادر شوهرم کمک خواسته است. آن شب پلک نزدم و دلم هزار راه رفت. صبح روز بعد سراسیمه به خانه برگشتم. بچه‌ام  را دیدم که نزدیک مرگ بود. صدای خر و پف سعید که تا دیر وقت مشغول ولگردی در شبکه‌های اجتماعی بود هم به گوش می‌رسید. از خواب بیدارش کردم. بچه  به علت تب شدید تشنج کرده بود. او را به بیمارستان رساندیم. دیر شده بود، خیلی هم دیر شده بود. سارا کوچولوی من برای همیشه فلج شده و نمی‌توانم خودم را ببخشم. دیگر نمی‌خواهم سعید را ببینم. بچه بی‌گناهم قربانی ندانم کاری ما شد و....
 
رأی دهید
دیدگاه خوانندگان
۵۱
اصحاب کهف - بروکسل، بلژیک

گناه خودت هم کمتر از اون احمق نیست.رفتی‌،اوکی‌, بچه مریضت رو هم با خودت می‌بردی نامادر!!!! مرده شور هرچی‌ والدین نفهم رو ببرن
‌سه شنبه ۳ شهریور ۱۳۹۴ - ۰۸:۲۹
۶۱
MehranIrani - وین، اتریش

منبع : شرکت مخابرات ایران که بدلیل شبکه هایی چون وایبر و واتس اپ و غیره درآمدش کمتر شده و دست به دامن هر سناریویی میشه تا دیگر کسی با این برنامه ها کار نکنه.
‌سه شنبه ۳ شهریور ۱۳۹۴ - ۱۰:۱۱
۵۵
نیایش - تهران، ایران

این چندمین باره که سر بچه ها بلا میاد به خاطر قهر مادر ! وقتی می بینی شوهرت بی مسولیته خوب چرا بچه رو با خودتون نمی برید اون از بچه هفت ماهه که بعد قهر مادرش پدرش خفه اش کرد اون یکی بچه چهار ساله که چهار روز پیش جنازه مرده پدرش تنها مونده بود و نزدیک مرگ بود که نیمه جون نجاتش دادن چون مادرش قهر رفته بود و اینم از این که تا آخر عمر بچه بدبخت شد !
‌سه شنبه ۳ شهریور ۱۳۹۴ - ۱۱:۰۷
۷۱
senator x - تهران، ایران
خانم شما باید بازداشت وتحت پیگرد قانونی قرار بگیری.تو دقیقا میدانستی شوهرت شعور ندارد چرا بچه بیمارت را تنها رها کردی و رفتی؟تو 100%مقصری
‌سه شنبه ۳ شهریور ۱۳۹۴ - ۲۱:۴۵
۵۳
mehrnoosh - اهواز، ایران
مادر بچه 15 ماهه مریض رو به هر دلیلی شما بگو اعتیاد بدترین مرد دنیا ول میکنی میری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ مادررررررر ؟؟؟؟ من شوهرم ماه به ماه ماموریت بود گاهی پسرم میگفت مامان من بابا دارم یانه؟ این سوالش آتیشم میزد آخرش اگه شب کمی نفسش نامنظم میشد خس خس میکرد یا هرچی نصف عمر میشدم بعد تو ول کردی رفتی؟ شوهر من بعد از اون همه ظلمی که به ما کرد تصادف کرد حالا برای شلوار پوشیدنش هم محتاج منو پسرمه. درسته منم کم زجر نکشیدم بعد از تصادفش ولی خیلی چیزا هم فهمیدم اطرافمو بهتر شناختم و مردم اطرافم. من فقط بخاطر پسرم که شیش سالش موند و نگه بابا ندارم موندم تحمل کردم شما 15 ماهه رو ول کردی رفتی؟ گاهی میگم یا من خرم یا اینا یه چیزیشون میشه!
‌چهارشنبه ۴ شهریور ۱۳۹۴ - ۱۶:۳۳
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.