گفتوگو با جوانترین متهم دستگیر شده در آخرین عملیات پلیس : اول راهنمایی مواد مصرف کردم
رأی دهید
***
اولین باری که برای سرقت وارد منزل کسی شدی یادت هست؟
خانهای در ورامین بود. ساعت حدود پنج بعدازظهر بود و همه خانواده به قصد میهمانی از خانه خارج شدند. ما هم با پیچگوشتی در را باز کردیم و داخل شدیم.
وسیلهای هم سرقت کردید یا فقط طلا و پول؟
از این خانهفقط طلا برداشتیم. طلای زیادی در کشوی دراور داشتند. تا آنها را برداشتیم از خانه بیرون آمدیم.
خانههای مالباختگان را چطور انتخاب میکردید؟ چگونه آمار میگرفتید، چه زمانی میروند و چه زمانی برمیگردند؟
ما که سارق حرفهای نبودیم. درکل پنج بار سرقت کردهایم. همین جوری میدیدیم هر خانهای در غروب چراغش روشن نیست میرفتیم داخل.
ولی افسر پروندهات گفت بیش از 30 فقره سرقت از منزل در پروندهات داری.
هر وقت پول کم میآوردم، سرقت میکردم. با دو نفر از دوستهایم در کوچهها راه میرفتیم و وقتی غروب میشد چون بعضی از خانهها چراغشان روشن نمیشد میفهمیدیم نیستند و داخل میشدیم.
چند خواهر و برادر هستید؟
سه برادر و یک خواهر دارم. پدرم پیر است و حقوقش کم.
خانواده از تو انتظار داشتند خرجیشان را بدهی؟
تقریبا. چون برادر بزرگم متاهل و درگیر خانواده خودش است. برادر دومم سرباز است. نامزد کرده و گفتهاند باید بروی سربازی. برادر دیگرم هم 12 سال اعتیاد شدید داشت و تازه پاک شده است.
در این وضعیت مالی ضعیف خانواده که خرجی هم میدادی چرا مواد مصرف میکردی؟
اولین بار اول راهنمایی بودم که حشیش کشیدم. خیلی آرامم میکرد. بعد از آن هر وقت پول نداشتم هرچه دوستانم داشتند مصرف میکردم. خانوادهام حتی نمیدانند سیگار میکشم.
درآمدت در باربری چقدر بود؟
ماهی حدود دو میلیون تومان.
چرا بیرون آمدی؟
زانوهایم ساییده شده. مبل و میز جابهجا میکردیم. خیلی اذیت میشدم. همیشه استخوانهایم درد میکرد. یک روز دوستم گفت تا آخر عمرت که نمیتوانی باربر بمانی. سرقت از منزل بیدردسر و پر پول است.
بی دردسر بود؟
نه.
تا حالا پیش آمده بود وقتی در منزل کسی بودید صاحبخانه برسد؟
نه. چون ما دنبال وسیله و چیزهای بزرگ و سنگین نبودیم. هر چیز سبک و قیمتیای را که راحت قابل حمل بود، برمیداشتیم و فورا از خانه خارج میشدیم.
آزاد شوی چه کار میکنی؟
من فکرش را هم نمیکردم کار به اینجا برسد. اگر از اینجا خلاص شوم برمیگردم باربری.
او به دستبند روی دستش که انگار تنگ بسته شده و روی دستش جا انداخته بود، نگاه میکند و میگوید «اگر از اینجا خلاص شوم این وضعیت امروزم را هیچ وقت فراموش نمیکنم. اگر آزاد شوم امکان ندارد دیگر حتی به سرقت فکر کنم.»
