بامداد سرخ , بررسی یکپرونده جنایی
رأی دهید
کریم مدعی است چیز زیادی از ٢٧فروردین سال٨٩ بهیاد ندارد و نمیداند چرا چاقو را برداشت و به جان همسرش افتاد. وقتی کریم در راهروی دادگاه منتظر تشکیل جلسه دادگاه است، مرتب چشمانش را میبندد و میخوابد. او بهسختی حرکت میکند و وقتی خانوادهاش، که برای دیدنش به دادگاه کیفری استان تهران آمدهاند، نزدیکش میروند، نمیتواند خوب با آنها صحبت کند و وقتی وکیلش را میبیند، با او حرف نمیزند. خانواده کریم میگویند علت این بیحالی داروهایی است که پزشکان برای کنترل کریم تجویز میکنند. مرد جوان، حتی هنگامیکه دربرابر پرسشهای قضات قرار میگیرد با مکثهای طولانی به سوالات پاسخ میدهد: او گاه سکوت میکند و بعد از مکثی طولانی میگوید درست یادش نیست چه اتفاقی افتاده است. کریم گاهی هم خانواده همسرش را به بدرفتاری متهم میکند و میگوید آنها او را از خانه بیرون میکردند.
کریم در بازجوییهای اولیه که در دادسرا انجام گرفت به قتل همسرش اعتراف کرده و گفته بود: «زنم را دوست داشتم. عاشقش بودم و نمیخواستم او را از دست بدهم. فکر میکنم حالم بد شد که این کار را کردم. صبح بود. یادم نیست ساعت چند از خواب بیدار شدم، به آشپزخانه رفتم صدایی در گوشم میگفت او را بکش. فکر میکردم به من خیانت کرده است. چاقو را برداشتم و به خانه پدرزنم رفتم. زنم شب را در خانه پدرش مانده بود. وقتی به آنجا رسیدم سارا را بیدار کردم و او را با چاقو زدم. نمیدانم چندضربه و چطور زدم. چیز زیادی یادم نیست.»
کریم بعد از دستگیری ادعا کرده بود بهدلیل اینکه همسرش با مردی دیگر رابطه داشت، او را بهقتلرسانده، اما وقتی برای محاکمه به دادگاه منتقل شد گفت ادعاهای قبلیاش دروغ است و نمیداند چرا سارا را کشته است. مادر سارا درباره نحوه آشنایی دخترش با کریم میگوید:«خواهر کریم دوکوچه پایینتر از خانه ما زندگی میکرد کریم در رفتوآمدهایی که به خانه خواهرش داشت دخترم سارا را دیده و عاشقش شده بود. آنها به خواستگاری سارا آمدند، ما گفتیم نمیشود. قصد نداریم دخترمان را شوهر دهیم. گفتیم سارا خیلی بچه است فعلا آمادگی اداره یک زندگی را ندارد. خواهر کریم گفت دختر شما خیلی زیباست و برادر من هم عاشق او شده است. امکان ندارد دست بکشد. خواهش کردند با این ازدواج موافقت کنیم خیلی رفتو آمد کردند دختر ما ١٣ سال بیشتر نداشت، اما آنقدر اصرار کردند که دیگر نتوانستیم مقاومت کنیم و با خودمان گفتیم حتما قسمت دخترمان این است و وقتی پسری تا این حد او را میخواهد نباید با خوشبختیشان مخالفت کنیم. اینطور بود که آنها نامزد شدند. زمانی که نامزد بودند هیچ اختلافی با هم نداشتند و ما اصلا در جریان مشکل روحی و روانی دامادمان نبودیم. خانوادهاش هم چیزی در اینباره به ما نگفته بودند.»
خواهر متهم گفتههای مادر سارا را رد میکند. او که واسطه این ازدواج بود، میگوید: «برادرم سال ٨٧ به دلیل مشکل روحی و روانی بستری شد و چند ماهی در بیمارستان بود. البته مشکل خیلی حاد نبود و بعد از مدتی هم مرخص شد، اما خانواده همسرش در جریان این مشکل بودند. مگر میشود مردی در بیمارستان بستری شود و همسرش متوجه نشود؟ بعد از آن هم برادرم بارها مشکل پیدا کرد. بعد از ازدواجشان هر وقت برادرم بدحال میشد، خانواده همسرش در جریان قرار میگرفتند. البته ما کریم را به دکتر میبردیم. وضعیت برادرم به حدی بد بود که چندبار به خانواده سارا گفتیم بیایید طلاق دختران را بگیرید و او را ببرید. گفته بودیم ادامه این زندگی مشترک کار دست همه ما میدهد، اما قبول نکردند. نمیخواستند دختر مطلقه در خانهشان باشد. نمیدانم حالا چرا ادعا میکنند در جریان بیماری برادرم نبودند.»
قتل چطور اتفاق افتاد و چرا صبح روز حادثه سارا در خانه پدریاش بود؟ مادر مقتول در اینباره میگوید: «شب حادثه دخترم گفت تصمیم گرفتم امشب در خانه شما بمانم. ما هم قبول کردیم. دخترمان بود و فکر کردیم دلش برایمان تنگ شده است. البته خانه دخترم دور نبود، او طبقه بالای خانه ما زندگی میکرد. طبقه پایین مستاجر بود و وسط هم خودمان مینشستیم ما آنقدر دخترمان را دوست داشتیم که نمیخواستیم در سختی باشد، چون دامادمان جوان بود و مال و اموالی نداشت، تصمیم گرفتیم طبقه بالای خانه را برای زندگی به دخترمان بدهیم. نمیدانستیم این داماد بلای جانمان میشود. شب که قرار شد سارا در خانه ما بماند دامادم به خانه خودشان رفت و ما هم خوابیدیم. حدود ساعت ٧ صبح بود دامادم وارد خانه شد، به سمت دخترم رفت، او را بیدار کرد و سپس یک ضربه چاقو به او زد و بعد هم از خانه بیرون رفت.» برادر سارا شاهد این جنایت بود. آن روز صبح وقتی کریم به خانه پدرزنش رفت برادر سارا بیدار شد، اما به تصور اینکه کریم با همسرش کاری دارد به او نزدیک نشد. پسر جوان لحظهای بعد با شنیدن صدای فریاد خواهرش به سمت او دوید و سارا را غرق در خون پیدا کرد. پسر جوان بلافاصله اورژانس را خبر کرد اما ضربه آنقدر کاری بود که در همان لحظات اولیه جان سارا را گرفت. در گزارش پزشکی قانونی آمده است دختر نوجوان به دلیل پارگی شدید عروق قلب و خونریزی شدید داخلی جانش را از دست داده و شریانهای حیاتی در قسمت چپ و پهلوی مقتول بریده شده است.
انگیزه قتل یکی از نکات ابهامآمیز در این پرونده است. پدر سارا از شرایط روحی دامادش ابراز بیاطلاعی میکند و میگوید:« اگر مشکلی بین دخترم و دامادم بود من خبر نداشتم دخترم چیزی نمیگفت، او حتی به مادرش هم در اینباره حرفی نزده بود. من واقعا نمیدانم چرا دخترم را کشت هر علتی داشت حالا کریم باید تاوان کاری را که کرده پس بدهد. دخترم آنقدر مظلوم بود که آزارش به مورچه هم نمیرسید کریم باید توضیح دهد چطور توانست دختری را که در خانه پدرش خواب است و هیچ کاری هم نکرده، بیدار کند و بکشد؟ دخترم در خانه من میهمان بود.»
خانواده کریم اصرار زیادی بر بیماربودن او دارند. برادر کریم میگوید: «بارها و بارها برادر سارا با من تماس گرفت و گفت بیا برادرت را به دکتر ببر او باز حالش بد شده است. من هم هربار میرفتم تا اینکه شب قبل از حادثه دوباره زنگ زد و گفت باز برادرت درگیری ایجاد کرده است، بیا. آن زمان از سرکار به خانه برمیگشتم. گفتم میآیم حتی تا دم در هم رفتم اما بعد با خودم گفتم بهتر است حداقل امشب وارد این درگیری نشوم چون خیلی خسته بودم، با خودم گفتم داخل میروم و حرفی به برادر سارا میزنم آن وقت دعوا میشود، بهتر است فردا بیایید؛ اما متاسفانه این حادثه اتفاق افتاد. راستش را بگویم برادرم مشکل دارد و همه ما این را میدانیم و خانواده سارا هم میدانستند هربار که برای مراجعه به پزشک یا خرید دارو میرفتم او هم میآمد حتی آن شب به من گفت کریم گفته بیایید سارا را ببرید ممکن است او را بکشم. مدتی قبل از این حادثه هم یک روز متوجه شدم خانواده سارا تصمیم گرفتهاند کریم را پیش دعانویس ببرند؛ میگفتند دکتر دیگر فایده ندارد حتما او را جادو کردهاند و باید با دعا برطرف شود.»
کریم قبلا در شعبه ٧١ دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شده، اتهام قتل را قبول کرده و گفته بود صدایی در گوشش گفته است باید زنت را بکشی. کریم به رابطه همسرش با مستاجری که طبقه پایین زندگی میکرد مشکوک شده و در دادسرا هم انگیزهاش از قتل را خیانت همسرش عنوان کرده بود، اما بعد اظهاراتش را پس گرفت و گفت خیانتی در کار نبود و آنچه باعث این قتل شد تصورات ذهنیاش بود و هیچ وقت همسرش را حتی هنگام صحبتکردن با مستاجر پدرش هم ندیده بود.
متهم که به مواد مخدر اعتیاد داشت در دادگاه ادعا کرده بود همسرش را بسیار دوست داشت و نمیخواسته او را بکشد. کریم در دادگاه اول گفته بود: «به مادرزنم گفتم سارا را به طبقه پایین ببر، حالم خوب نیست، او را میکشم سارا که رفت تا صبح خوابم نبرد صبح هم چاقو را برداشتم و به طبقه پایین رفتم. در زدم و برادرزنم در را باز کرد، بعد سراغ سارا رفتم بیدارش کردم. نگاهم کرد و من هم یک ضربه چاقو به بدنش زدم و بعد هم بازداشت شدم. من درباره زنم دروغ گفتم. اشتباه کردم. زنم پاکدامن بود. به خاطر تهمتی که به او زدم واقعا متاسف هستم و از خانواده او درخواست بخشش دارم.»
گفتههای کریم در اولین محاکمه، عملی را که مرتکب شده بود به لحاظ قانونی توجیه نمیکرد، بنابراین رای بر قصاص صادر شد. حکم صادره مورد اعتراض کریم و وکیلش قرار گرفت اما اعتراض رد و پرونده با درخواست اولیای دم برای اجرای حکم به دادسرا فرستاده شد. در حالیکه کریم هر لحظه به مرگ نزدیکتر میشد، از زندان خبر رسید او به دلیل پارهای مشکلات روانی به بیمارستان روانی منتقل و در آنجا بستری شده است. کریم سهماه در بیمارستان بود و در حالیکه پرونده مرحله استیذان را نیز پشتسر گذاشته بود، وکیل متهم با ارایه مدارکی جدید درخواست اعاده دادرسی کرد. با توجه به این مدارک بود که یکبار دیگر پرونده به جریان افتاد و امیدی تازه برای نجات متهم به وجود آمد.
مدارک ارایهشده نشان میداد متهم دوبار در سال ٨٧ و بعد از دستگیری به اتهام قتل به دلیل بیماری روانی در بیمارستان بستری شده است. مطابق گزارشی که از زندان برای بیمارستان ارسال شده، کریم رفتارهای پرخاشگرایانه شدیدی داشت و چندبار بهطرز غیرقابلکنترل با زندانیان دیگر و نگهبانان درگیر شده و حال متهم بهحدی وخیم گزارش شده بود که مسوولان مجبور شده بودند او را در سلولی تنها نگهداری کنند. این گزارش زمانی ارایه شد که کریم هیچ دارویی مصرف نمیکرد اما وی بعد از اینکه در بیمارستان تحت مداوا قرار گرفت شرایط بهتری پیدا کرد؛ البته پزشکان تشخیص دادند با وجود اینکه حال کریم بهتر شده او دچار بیماری روانی شدیدی است و باید حتما در زندان دارو استفاده کند. متهم درحال حاضر نیز داروهای زیادی مصرف میکند و به گفته وکیلش برای اینکه در زندان به کسی آسیبی وارد نکند تدابیری خاص اندیشیده شده است.
همین دلایل بود که باعث شد درخواست اعاده دادرسی در این پرونده پذیرفته شود. پس از آن پرونده به شعبه ٧٤ دادگاه کیفری استان تهران به عنوان شعبه همعرض صادرکننده حکم قصاص، ارسال شد و قضات این شعبه تصمیم گرفتند برای مشخصشدن میزان بیماری متهم، یکبار دیگر پزشکی قانونی او را معاینه کند. هرچند در اولین معاینه که سال ٨٩ انجام گرفته، بیماری این جوان تشخیص داده شده اما آنزمان پزشکی قانونی اعلام کرده بود بیماری متهم را رافع مسوولیت کیفری وی نمیداند. با این حال کمیسیون متخصصان پزشکی قانونی که به درخواست شعبه ٧٤ دادگاه کیفری استان تهران تشکیل جلسه داد، نظری را مطرح کرد که میتواند به کریم کمک کند. در این گزارش آمده است هرچند کریم دچار جنون نیست اما به بیماری سوءظن شدید و اختلالات دیگر مبتلا است و احتمال اینکه او در زمان قتل نیز تحتتاثیر بیماری مرتکب جرم شده باشد وجود دارد. ماده ١٤٩قانون مجازات اسلامی تصریح میکند: «هرگاه مرتکب در زمان ارتکاب جرم دچار اختلال روانی بوده، به نحوی که فاقد اراده یا قوه تمییز باشد مجنون محسوب میشود و مسوولیت کیفری ندارد.»
کریم خودش نسبت به بیماریاش آگاهی چندانی ندارد و وقتی در دومین دور محاکمه که هفته پیش آغاز شد برای دفاع در برابر اتهام قتل در جایگاه متهم قرار میگیرد، میگوید: «من زنم را کشتم دوستش داشتم، عاشقش بودم ولی او را کشتم؛ صدایی به من گفت زنت را بکش. ما هر روز با هم دعوا میکردیم، نمیدانم چرا او با من دعوا میکرد. همیشه بداخلاقی میکرد، به من میگفت از خانه بیرون برو. چند بار مرا از خانه بیرون کرده بود. من ناراحت شده بودم. صبح بیدار شدم. چاقو را برداشتم و برای کشتنش به طبقه پایین رفتم. صدا دوباره به من گفت زنت را بکش. من هم ضربه را زدم. حالم بد بود. نمیدانم چه شده بود.»
سوال اینجاست که اگر کریم به بیماری روانی مبتلاست چرا ابتدا برای تبرئه خودش به همسرش تهمت زد و گفت او با شخصی دیگر رابطه داشت یا اینکه چطور توانست نقشه قتل را طراحی کند و چرا شب قبل از قتل به خانواده همسرش گفته بود تصمیم به قتل سارا گرفته و اگر آنها دخترشان را به خانهشان نبرند او را به قتل میرساند؟ خانواده سارا حتی حالا که پزشکی قانونی اعلام کرده کریم دچار بیماری شدید سوءظن است و احتمال اینکه تحتتاثیر بیماری، مرتکب قتل شده باشد حاضر به قبول بیماری دامادشان نیستند. آنها بر درخواست قصاص تاکید دارند و میگویند حاضر به گذشت نیستند. پدر سارا میگوید: «هیچ اتفاقی باعث نمیشود از خواسته خودم بگذرم. من این آدم را نمیبخشم. دادگاه میگوید برای قصاص باید نصف دیه را بدهم، من هم قبول کردم. بیشتر از ٦٠٠ سکه مهریه دخترم است، آن را میگیرم و برای تفاضل دیه میپردازم اما حاضر نیستم از قصاص قاتل دخترم بگذرم. او باید به ما بگوید چه کرده بودیم که چنین بلایی سرمان آورد؟ من به خاطر دخترم به کریم توجه ویژه داشتم، طوریکه به بچههای خودم آنقدر توجه نمیکردم. همه هزینه زندگیاش با من بود. به او خانه داده بودم و حتی شام و ناهار را هم در خانه من میخوردند اما او در جواب خوبیهای من، دخترم را کشت.»
این مرد باز هم تاکید میکند هیچ اطلاعی از درگیریهای دختر و دامادش نداشت: «من اصلا نمیدانستم آنها با هم دعوا دارند، اگر میدانستم به هیچوجه اجازه نمیدادم دخترم در این زندگی بماند من دخترم را دوست داشتم طلاقش را میگرفتم و نمیگذاشتم کار به اینجا برسد. ما از هیچچیز خبر نداشتیم. اگر همان ابتدا میگفتند کریم مریض است اصلا با این ازدواج موافقت نمیکردیم. آنها پنهانکاری کردند و این اصلا درست نیست. من و همسرم تصمیم خودمان را گرفتهایم و برای اجرای حکم اصرار داریم. دیه، دختر ما را بازنمیگرداند.» آنچه اولیایدم میگویند یک روی سکه است. در سوی دیگر و طبق روایت طرف مقابل پرونده، اگر خانواده کریم بیماری دامادشان را قبول میکردند و آن را به جنزده شدن تعبیر نکرده و به حرفهای پزشک اعتماد میکردند و اگر به خواسته خانواده کریم اهمیت میدادند و طلاق دخترشان را میگرفتند و اگر از ترس انگ طلاق دخترشان را مجبور به ادامه زندگی مشترک با یکبیمار روانی وادار نمیکردند، حالا سارا زنده بود. خواهر کریم میگوید: «من خودم شخصا بارها به خانواده سارا گفتم، بیایید طلاق این دختر را بگیرید و هرچه قانون بگوید، انجام میدهیم و مسالهای هم پیش نمیآید، اما آنها قبول نکردند، درحالیکه میدانستند برادر من بیمار روانی است. این انصاف نیست که حالا برای یکبیمار روانی درخواست قصاص کنند و زندگیاش را از بین ببرند. برادر ما بیمار است و به مراقبت احتیاج دارد. بااینحال اگر قانون حکم به قصاص برادرم بدهد، ما برای جلب رضایت اولیایدم اقدام میکنیم. هرچند حالا هم بهخاطر اتفاقی که افتاده واقعا ناراحت هستیم. سارا عروس خوبی بود، او هم میخواست با کریم زندگی خوبی را بسازد، که این اتفاق افتاد. ما همگی شرمنده کاری هستیم که برادرمان انجام داده است و از اولیایدم عذرخواهی میکنیم.»
کمتوجهی به بهداشت روان
مریم رامشت . روانشناس و مدرس دانشگاه
مریم رامشت . روانشناس و مدرس دانشگاه
سلامت روان در کشورهای مختلف تعاریف گوناگونی دارد، اما سازمان بهداشت جهانی اعلام کرده سلامت روان موضوعی فراتر از نبود اختلال روانی در افراد جامعه است و باید دستکم ششمولفه را دربرگیرد. فرد باید از نظر ذهنی احساس خوببودن و خودکارآمدی داشته باشد، یعنی خودش را درک کند و بداند فردی مفید است، همچنین باید استقلال، خودمختاری، احساس شایستگی و کفایت در فرد وجود داشته باشد و دیگر اینکه فرد بداند متعلق به نسلی است و بعد از او نسلهای دیگری میآیند. همچنین فرد برای بهرهمندی از سلامت روان باید خودشکوفایی و توانمندی بالقوه هیجانی داشته باشد.
ما با توجه به افزایش ٦٠درصدی اختلالات روانی طی یکدهه اخیر در جامعه، باید به سمتی برویم که بیماریهای روانی را غربالگری کنیم و تشخیص و درمان درستی برای مبتلایان در نظر بگیریم. افرادی که دچار اختلالات روانی هستند به چهاردسته عمده تقسیم میشوند. اول، کسانی که بهصورت بارز احساس اضطراب و نگرانی، تشویش و ترس دارند. دوم، افرادی که نشاط و شادابی کافی ندارند که این علامت افسردگی است. سوم، کسانی که دردهای پراکنده روانی دارند که خودش را با علایم عصبی و نوروتیک نشان میدهد.
چهارم، کسانی که کارکردهای اجتماعی بدی دارند. در این میان اختلال پارانوییدی، ازجمله بیمارهایهای روانی است که متاسفانه در سالهای اخیر میبینیم افرادی در جامعه به شکل خفیف تا نسبتا شدید مبتلا به آن هستند. خیلی از ما در طول زندگی با کسانی مواجه میشویم که به همهکس بدبین هستند و فکر میکنند دیگران به آنها آسیب میرسانند و معتقدند اگر به کسی اعتماد کنند از پشت خنجر خواهند خورد. اگر به این افراد نزدیک شویم، مثالهای متعددی از خیانتهایی که تجربه کردهاند، میآورند، حتی ممکن است مخاطب را قانع کنند که اطرفیانشان بدذات و درحال توطئه علیه آنها هستند، اما بعد از گذشت مدتی نه چندان زیاد میفهمیم این دلایل، واقعبینانه نیست و آنها بعد از مدتی حتی به خود شنونده هم مظنون میشوند.
بدبینی، تنها نشانه تشخیصی این بیماری نیست؛ این افراد بیدلیل کافی نسبت به اطرافیان مشکوکند و تصور میکنند دیگران بهدنبال اذیتکردنشان هستند. وفاداری دوستان و اطرافیان و همسر خود را بیدلیل زیر سوال میبرند. تمایلی به اعتماد به دیگران ندارند چون فکر میکنند از اطلاعاتی که دراختیار دیگران میگذارند علیه خودشان استفاده میشود. در اتفاقات و رفتارهای عادی افراد، تهدید میبینند و احساس پنهانکاری دارند. کینهتوز هستند و هیچ اهانت یا بیاعتنایی را نمیبخشند و مرتب احساس میکنند به شخصیتشان توهینشده و درمقابل این احساس واکنش شدید نشان میدهند. این خصوصیات در اوایل دوره نوجوانی بروز پیدا میکند و درطول زندگی پایدار میشود. آنچه گفته شد مشخصات شخصیت پارانویید است، اما در بعضی از انواع اختلال شخصیت مثل اسکیزوفرنی که اختلال شدید روانی است، شک و بدبینی با هذیان و توهم همراه میشود و شروع آن معمولا بهصورت ناگهانی است. متهم این پرونده هم نسبت به همسر خودش چنین رفتاری داشت و علاوهبر شک قطعا دچار توهم و هذیان بود. با توجه به اینکه متهم سابقه بستریشدن در بیمارستان را دارد به احتمال زیاد از اسکیزوفرنی پارانویید یا اختلال خیلی شدید پارانویید رنج میبرد و مدتهای زیادی درگیر این مشکل بوده است و توهم و هذیان در او بروز پیدا کرده و باعث شده دست به جنایت بزند و همسرش را به قتل برساند.
نباید فراموش کنیم گاهی اوقات شرایط اجتماعی نیز میتواند در ایجاد بدبینی یا احتیاط بیش از حد در فرد نقش داشته باشد که البته این مساله با بیماری روانی متفاوت است. گاه اقلیتهای قومی و فرهنگی در تعاملات خود با جامعه احتیاط و بدگمانی زیادی دارند این اتفاق معمولا بعد از تشنجات شدید اقتصادی، جنگ و امثال آن ایجاد و بدبینی بر اکثریت جامعه حاکم میشود. هرچند گسترش این نوع بدبینی به معنی افزایش اختلال شخصیت در جامعه نیست، اما شرایط بد اقتصادی و اجتماعی از دلایل بروز پارانویید محسوب میشود. شیوع اختلال روانی پارانویید در جامعه دو تا چهاردرصد است. این اختلال زمانی بیشتر میشود که دو هیجان غم و خشم بهصورت پنهان یا آشکار در جامعه بالا میرود. در جامعه ما هیجان غم و اندوه و هیجان خشم و غضب بالا و برعکس نشاط و شادابی خیلی پایین است. افراد در حالت تشویش و نگرانی مستمر بهسر میبرند و فرد نمیداند در جامعه قرار است چه اتفاقی رخ بدهد. این نگرانی نه فقط در مورد بحثهای اقتصادی، بلکه در مورد مسوولیتهای ما هم وجود دارد. یکی از عوامل اضطراب، محیطهای شغلی یا نوسان امنیت در بازار کار است اینکه فرد نمیداند چه وضعیتی دارد و این موضوع روی روابط خانوادگیاش چه تاثیری میگذارد، میتواند بیثباتی فراوانی را برای او به وجود بیاورد. دنیا به این نتیجه رسیده برای کمکردن نگرانی، ثبات بیشتری لازم دارد، در این صورت خشم و اضطراب کمتری در جامعه وجود خواهد داشت در دنیای امروز چراغ قرمز هم ثانیهشمار دارد تا فرد بتواند چند ثانیه بعدتر خود را پیشبینی کند و از تشویش ناگهانی دور شود. در جوامع غیرقابل پیشبینی اضطراب بالا و سلامت روانی پایین است.
مشکلات اقتصادی، عدم احساس امنیت، نبود رضایت از زندگی و بیعدالتی ذهنی از جمله عوامل تنش محسوب میشود. متاسفانه بیاخلاقی رو به رشد و معیارهای اخلاقی رو به افول است، قانونگرایی دیده نمیشود و شاهد هستیم موضوعات اصلی زندگی مردم به موضوعات فرعی و موضوعات فرعی به موضوعات اصلی تبدیل شدهاند؛ برای مثال رانندگی امن و آلودگی هوا که باید مساله «اصلی» باشند به یک مساله فرعی تبدیل شدهاند، اما تخلفهای اجتماعی به مساله اصلی بدل شده است و به جای برخورد با تخلفاتی که با سلامت مردم ارتباط دارد با تخلفاتی بسیار کوچکتر برخورد میشود. مکتبهای مختلف روانشناسی درباره علل بالارفتن آمار اختلالات روانی در جامعه پاسخهای مختلف دارد. روانکاوها معتقدند پارانویا نوعی مکانیزم دفاعی است. آنها بر این باورند که فرد، احساسات خصمانهای نسبت به خودش دارد و برای دورکردن آنها، این احساس خودش را به سایرین نسبت میدهد. «رواندرمانگران شناختی» تعصبات و سوگیریهای ادراکی فرد را عامل اصلی میدانند و معتقدند فرد پارانویید به برخی از جنبههای واقعیت میپردازد و خاطرات منفی را بهیاد میآورد. مختصصان «طرحواره درمانی» معتقدند مشکل بدبینی، الگوی ناکارآمد و ناسازگاری است که بر اثر تجربیات متناقض دوران کودکی بهدست میآوریم. نکتهای که همه روانشناسان با تخصصهای مختلف به آن اعتقاد دارند، تاثیر محیط و تربیت دوران کودکی و نوجوانی بر این اختلالات است. شیوههای تربیتی ناکارآمد والدین و متولیان آموزش و افرادی که بهطور مستمر با کودکان و نوجوانان در ارتباط هستند، نقش موثری در اختلالات روانی ایفا میکند. موضوع بهداشت روانی در آنچه در جامعه ما بهعنوان بهداشت معرفی میشود، دیده نشده است. مقایسه تختهای بیمارستانی مختص بیماران روانی و بیماران جسمی، این موضوع را بهوضوح نشان میدهد. حال آنکه اگر بتوانیم مبتلایان به بیماری روانی را بهموقع و مناسب شناسایی کنیم و فرد را مورد رسیدگی قرار دهیم، آسیبهای اجتماعی بسیار کمتر میشود. غربالگری روانی که میتواند نقش موثری در شناسایی و درمان این بیماران داشته باشد بهتازگی در وزارت علوم بهوجود آمده است و دانشجویان غربالگری میشوند، اما هنوز در آموزشوپرورش چنین چیزی نداریم، درحالیکه بیماریهای روانی از دوران نوجوانی شروع میشود و نیاز اصلی غربالگری در آموزش و پرورش است. همچنین ما کلینیکهای رایگان در این زمینه نداریم. یکی از پرهزینهترین درمانها مربوط به بیماران روحی و روانی است و روانشناسان و روانپزشکان با قیمتهای بسیار بالایی به این افراد خدمات ارایه میدهند، درحالیکه میدانیم خیلی از این افراد مشکلات مالی دارند، البته نباید فقط دولت را مسوول دانست، بلکه یکهمت عمومی میتواند کنترل و درمان این اختلالات را محقق کند؛ نقش گروههای اجتماعی در این مسایل بسیار پررنگ است. تا زمانیکه لزوم کنترل اختلالات روانی از سوی دولت درک نشود و گروههای اجتماعی را در این خصوص درک نکند، حوادث بسیار تلخی مانند قتل این زن نوجوان را خواهیم داشت. شاید بتوانیم با مجازات قاتل دوباره احساسات جمعی را آرام کنیم، اما این کار، راهحل مناسبی نیست، بلکه تشخیص، درمان و حمایت درطول زندگی و آموزش اطرافیان میتواند در کاهش چنین جرایمی، تاثیر بسیار زیادی داشته باشد.
دیدگاه خوانندگان
۳۷
*بی همتا* - برلین، آلمان
خبرها از ایران . ایکاش فقط یک بامداد سرخ بود . خبرها- از بامداد سرخ گرفته شده تا عقاب شب . اینست نشان حکومت عدل اسلامی اخوندی . اعدامهاشون هم سحرگاه هان هست وتا نیمه شب . انوقت نماز صبح وشب هم میخوانند .....
پنجشنبه ۷ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۰:۲۲
۵۷
perser68 - فلوریدا، ایالات متحده امریکا
مطلب جالبی بود ! به هر حال ملاها هم که نمیتونن همه هزینه ها رو بپردازن! راست گفت دیگه! همون ناو هواپیما بر کاغذی میدونی چقدر خرج رو گردن کلفت آخوندای لاغر گذاشت و اون عکسهای یادگاری! این نهایت بی انصافی که من بخوام برای درمان فرزندم از این ملاهای مفت خور تقاضای کمک کنم! اصلاً حق تقاضا ندارم تا برسه به دریافتش! حکومت آخوندی کارای واجب تر از درمان داره! تریاکو شیشه قاچاق کنه و درآمدشو البته ۵۰درصدشو خرج انتخابات کذائیش کنه و یه مشت شغال به طویله بفرسته ! دور از جون شغال که نقش بسیار مفیدی تو طبیعت دارن ;)
پنجشنبه ۷ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۰:۵۷
۵۷
perser68 - فلوریدا، ایالات متحده امریکا
مطلب جالبی بود ! به هر حال ملاها هم که نمیتونن همه هزینه ها رو بپردازن! راست گفت دیگه! همون ناو هواپیما بر کاغذی میدونی چقدر خرج رو گردن کلفت آخوندای لاغر گذاشت و اون عکسهای یادگاری! این نهایت بی انصافی که من بخوام برای درمان فرزندم از این ملاهای مفت خور تقاضای کمک کنم! اصلاً حق تقاضا ندارم تا برسه به دریافتش! حکومت آخوندی کارای واجب تر از درمان داره! تریاکو شیشه قاچاق کنه و درآمدشو البته ۵۰درصدشو خرج انتخابات کذائیش کنه و یه مشت شغال به طویله بفرسته ! دور از جون شغال که نقش بسیار مفیدی تو طبیعت دارن ;)
پنجشنبه ۷ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۰:۵۷
۳۷
*بی همتا* - برلین، آلمان
خبرها از ایران . ایکاش فقط یک بامداد سرخ بود . خبرها- از بامداد سرخ گرفته شده تا عقاب شب . اینست نشان حکومت عدل اسلامی اخوندی . اعدامهاشون هم سحرگاه هان هست وتا نیمه شب . انوقت نماز صبح وشب هم میخوانند .....
پنجشنبه ۷ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۰:۲۲
۳۷
*بی همتا* - برلین، آلمان
خبرها از ایران . ایکاش فقط یک بامداد سرخ بود . خبرها- از بامداد سرخ گرفته شده تا عقاب شب . اینست نشان حکومت عدل اسلامی اخوندی . اعدامهاشون هم سحرگاه هان هست وتا نیمه شب . انوقت نماز صبح وشب هم میخوانند .....
پنجشنبه ۷ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۰:۲۲
۵۷
perser68 - فلوریدا، ایالات متحده امریکا
مطلب جالبی بود ! به هر حال ملاها هم که نمیتونن همه هزینه ها رو بپردازن! راست گفت دیگه! همون ناو هواپیما بر کاغذی میدونی چقدر خرج رو گردن کلفت آخوندای لاغر گذاشت و اون عکسهای یادگاری! این نهایت بی انصافی که من بخوام برای درمان فرزندم از این ملاهای مفت خور تقاضای کمک کنم! اصلاً حق تقاضا ندارم تا برسه به دریافتش! حکومت آخوندی کارای واجب تر از درمان داره! تریاکو شیشه قاچاق کنه و درآمدشو البته ۵۰درصدشو خرج انتخابات کذائیش کنه و یه مشت شغال به طویله بفرسته ! دور از جون شغال که نقش بسیار مفیدی تو طبیعت دارن ;)
پنجشنبه ۷ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۰:۵۷
۳۷
*بی همتا* - برلین، آلمان
خبرها از ایران . ایکاش فقط یک بامداد سرخ بود . خبرها- از بامداد سرخ گرفته شده تا عقاب شب . اینست نشان حکومت عدل اسلامی اخوندی . اعدامهاشون هم سحرگاه هان هست وتا نیمه شب . انوقت نماز صبح وشب هم میخوانند .....
پنجشنبه ۷ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۰:۲۲
۵۷
perser68 - فلوریدا، ایالات متحده امریکا
مطلب جالبی بود ! به هر حال ملاها هم که نمیتونن همه هزینه ها رو بپردازن! راست گفت دیگه! همون ناو هواپیما بر کاغذی میدونی چقدر خرج رو گردن کلفت آخوندای لاغر گذاشت و اون عکسهای یادگاری! این نهایت بی انصافی که من بخوام برای درمان فرزندم از این ملاهای مفت خور تقاضای کمک کنم! اصلاً حق تقاضا ندارم تا برسه به دریافتش! حکومت آخوندی کارای واجب تر از درمان داره! تریاکو شیشه قاچاق کنه و درآمدشو البته ۵۰درصدشو خرج انتخابات کذائیش کنه و یه مشت شغال به طویله بفرسته ! دور از جون شغال که نقش بسیار مفیدی تو طبیعت دارن ;)
پنجشنبه ۷ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۰:۵۷
۵۷
perser68 - فلوریدا، ایالات متحده امریکا
مطلب جالبی بود ! به هر حال ملاها هم که نمیتونن همه هزینه ها رو بپردازن! راست گفت دیگه! همون ناو هواپیما بر کاغذی میدونی چقدر خرج رو گردن کلفت آخوندای لاغر گذاشت و اون عکسهای یادگاری! این نهایت بی انصافی که من بخوام برای درمان فرزندم از این ملاهای مفت خور تقاضای کمک کنم! اصلاً حق تقاضا ندارم تا برسه به دریافتش! حکومت آخوندی کارای واجب تر از درمان داره! تریاکو شیشه قاچاق کنه و درآمدشو البته ۵۰درصدشو خرج انتخابات کذائیش کنه و یه مشت شغال به طویله بفرسته ! دور از جون شغال که نقش بسیار مفیدی تو طبیعت دارن ;)
پنجشنبه ۷ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۰:۵۷
۳۷
*بی همتا* - برلین، آلمان
خبرها از ایران . ایکاش فقط یک بامداد سرخ بود . خبرها- از بامداد سرخ گرفته شده تا عقاب شب . اینست نشان حکومت عدل اسلامی اخوندی . اعدامهاشون هم سحرگاه هان هست وتا نیمه شب . انوقت نماز صبح وشب هم میخوانند .....
پنجشنبه ۷ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۰:۲۲
