بررسی روزنامههای صبح تهران؛ یکشنبه ۱۲ بهمن
رأی دهید
روزنامههای امروز در اولین روز از ده روزی که به مناسبت همزمانی با ورود آیت الله خمینی به تهران و سقوط رژیم پادشاهی به دهه فجر معروف است و به یادآوری خاطرات انقلاب اختصاص می یابد همچنان صحنه شدیدترین حملات گروههای تندرو و محافظه کار به دولت و پاسخگویی رییس دولت است که بیشترین تاکیدهایشان هم بر مذاکرات هسته ای می گذرد.
ادامه تحلیل ها و مقالاتی درباره محکومیت معاون اول سابق رییس جمهور و نامههای احمدی نژاد و محمدرضا رحیمی به یکدیگر از جمله مباحثی است که روزنامههای مختلف به آن پرداخته اند.
رئیسجمهور چه گفت؟
تیتر و عکس محمد پرتو، آرمانغلامعباس توسلی در مقاله ای با عنوان رییس جمهور چه گفت در آرمان به سخنان تازه رییس جمهور اشاره کرده و نوشته: متاسفانه جامعه امروز ایران دچار چنین اختلالهایی شده است که اغلب از سوی گروه و عدهای خاص مطرح میشود و این امر موضوعی است که کاسه صبر دولت یازدهم را لبریز کرده و دکتر روحانی را به واکنش واداشته است. آنچه این گروه تحت عنوان منتقدین مذاکرات مطرح میکنند را نه در نام و نه در روش و نه بر اساس هیچ اصول منطقی نمیتوان انتقاد دانست.
رئیسجمهور چه گفت؟
به نوشته این استاد جامعه شناس دانشگاه: آنچه متاسفانه در طول یک سال و نیم گذشته و بعد از روی کار آمدن دولت یازدهم رخ داده این است که هر گاه حرکت مفیدی میخواهد صورت گیرد که میتواند پیشرفت و موفقیت را به دنبال داشته باشد انواع سنگاندازیها به نام انتقاد در برابر آن آغاز میشود و نهتنها مسائل کارشناسی نشده و مورد مداقه و واشکافی قرار نمیگیرند بلکه مسائل کوچک و پیش پا افتاده و مباحثی که به طور کلی از مسیر انتقاد سالم بیرون است مطرح میشود.
مقاله آرمان بدان جا رسیده که: افرادی که این موضوعات را عنوان میکنند و با تریبونها و ابزاری که در اختیار دارند به آن پرو بال میدهند گویا مسائل اخلاقی به ورطه فراموشی سپرده شده است و تنها منافع شخصی و گروهی است که برای برخی حرف نخست را میزند. از آنجایی که تخریب کنندگان هرروز از متانت دولت سوءاستفاده کرده و گامی جلوتر میگذارند و به نظر میرسد، باید در برابر آنها ایستاد و اجازه نداد که منافع ملی را فدای منافع شخصی کنند.
حسین شریعتمداری مدیر کیهان که به نظر می رسد یکی از مخاطبان اصلی سخنان رییس دولت بوده است در یادداشت روز کیهان بلافاصله به پاسخگویی برآمده و خطاب به حسن روحانی نوشته: غیر از خود شما چهکس دیگری به «کج بودن کت آقای ظریف» یا «فلانطور بودن عینک» ایشان انتقاد کرده است؟ چرا به جای پوزش از ملت به خاطر اقدام نابجای وزیر محترم امور خارجه که اهانت به حیثیت نظام و مردم بود، صورت مسئله را به گونهای تغییر میدهید که بتوانید با استناد به آن منتقدان را مسخره کنید و از کنار این حرکت ناشایست که مفهومی جز مسخره کردن ملت نداشت، بیپاسخ عبور کنید؟
نماینده ولی فقیه در کیهان در این مقاله برای چندمین بار نوشته: قدمزدن آقای ظریف با جان کری در ژنو که بلافاصله روی آنتن رسانهها رفت برخلاف آنچه جنابعالی میفرمائید یک اقدام بشردوستانه! نبود، بلکه دقیقا همانگونه که دشمنان نیز - برای آن کفزدند و هورا کشیدند- این اقدام بیآنکه آقای ظریف بداند و یا بخواهد، دهنکجی به انقلاب و نظام و مردم و مخصوصا صدها هزار شهیدی است که خون پاکشان به دست آمریکای جلاد بر زمین ریخته شده است... کت و عینک آقای ظریف در کدام نقطه این ماجرا مطرح بوده است که حضرتعالی به آن اشاره میفرمائید؟
منصور فرزامی در سرمقاله مردم سالاری به همین موضوع پرداخته و نوشته: راستی چرا باید «ظریف» در خیابانی در ژنو آن هم با وزیر امور خارجه آمریکا، پانزده دقیقه قدم بزند. چرا باید در هنگام مذاکره، بخندد ! چرا باید وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامیبه احوال پرسان برود؟ چرا باید به فرانسه رفت و به عنوان مثال، در آنجا دوبار نفس عمیق کشید؟ و...
این عیب جوییها نه شوخی است و نه بازیهای سیاسی پشت پرده، خیلی هم جدی است.
به نظر نویسنده: این مطالب همه از زبانهایی است که چند سال در دولت مهرورز و دست پاک، فروبسته مانده بود و ناگهان در بهت نتیجه آرای ۲۵ خرداد ۹۲ باز شد و آن هم با ذهنیتی که امروز روز، با پند و اندرز صالحان مشفق هم در ذهن نمیماند و خود را آفتابی میکند تا همه بدانند اینجا که این عزیزان نشستهاند، نه جای آنان است. همه در یک موضوع مشترک هستند و آن منکوب کردن و از میدان به درکردن رقیب. دیگر سخنی از نقد نیست.
سرمقاله مردم سالاری افزود ه:واما دولت باید بداند که با ذهنیتهایی عجیب مواجه است و ذهن آنان به آنچه میگویند و میاندیشند و میبینند، مهر خورده است. لذا با آگاهی از این حقیقت تلخ نباید برآشوبد. نباید از مشی تغییری که مردم به آن رای دادهاند و همچنان چشم به راهاند و حمایت میکنند، بازگردد یا منفعل شود. چون این، غایت دلواپسان مصطلح است. آنها میخواهند که دولت در سیاست داخلی و خارجی، هیچ موفقیتی کسب نکند آنها میخواهند که دولت در کیفیت اجرا و طرح لوایح، تمرکز خود را از دست بدهد و گرفتار روزمرگی شود.
سلامت باشید!
سلامت باشید!
پیمان مقدم در ستون طنز روزنامه ایران سخنان رییس جمهور روحانی را در پاسخ منقدان به پیاده روی وزیر خارجه نقل کرده و نوشته تا این را خواندم عموجان دلواپس ما هم فوراً واکنش نشان دادند: «یک دفعه بفرمایید لال شویم و حرف نزنیم. درباره
کیروش که چیزی نگوییم، به ظریف هم از گل نازکتر نگوییم، بیزحمت بفرمایید اجازه داریم درباره آلودگی هوا صحبت کنیم؟»
شما سرور ما هستید. البته با توجه به بارشهای اخیر و وزش باد در پایتخت فعلاً هوای صاف و تمیزی را مشاهده میکنیم و صحبت از آلودگی کج سلیقگی است. عموجان خشمگین شده و فرمودند: «پس کج و راستی سلیقه را هم شما باید تعیین کنید. عجب! لابد یارانه ثروتمندان را اگر قطع کنید، کج سلیقگی خواهد بود.»
طنزنویس روزنامه ایران در نهایت نوشته: چه عرض کنیم. دلواپسان قبلاً درباره دسته گلهای دوستان سابق شان سکوت میکردند اما حالا با هر زوری شده تلاش میکنند تا این دسته گلها را با سنجاق به طرف مقابل الصاق کنند، چاره چیست؟ بعضی وقتها در بازی آنقدر لافزنی طرف مقابل تابلو و گل درشت است که چارهای جز لبخند تلخ برای تان باقی نمیماند. باشد رحیمی هم مال ما. مرتضوی و زنجانی چطور؟ تعارف نکنید؛ جا زیاد داریم.
سیاست فامیلی رفاقتی
کارتون فرشید رجبعلی، قانوناعتماد در سرمقاله خود به تحلیل محتوای نامه محمدرضا رحیمی به احمدی نٰژاد پرداخته و نوشته: در این نگرش سیاست به امری شخصی تبدیل میشود که نسبتهای فامیلی یا رفاقتی در آن مهم میشود. در این سیاست معتمدترین افراد، برادران و فرزندان و رفقای سیاستمدار هستند. وقتی رییس دفتر میخواهیم انتخاب کنیم، به ناچار باید فرد مورد اعتمادی را در سیاست برگزینیم و این کسی نیست جز برادر، فرزند یا رفیق. روابط نسبی و خویشاوندی و رفاقتی مقدم بر روابط سببی (سبب در سیاست و نه در خانواده) و همفکری یا همحزبی میشود. در این سیاست اصل بر اعتماد نهادی شده است.
سیاست فامیلی رفاقتی
به نوشته این مقاله در این سیاست افراد برحسب تحقق منافع و دیدگاههای مشترک یکدیگر را پیدا نمیکنند، بلکه برعکس آنان یکدیگر را از پیش پیدا کردهاند، روابط جداییناپذیری با هم دارند و سیاست محل و مکان مناسبی برای تامین و تعریف منافع مشترک میان این گروه فامیلی یا رفاقتی است. در حالی که در سیاست مدرن، حتی دو برادر یا پدر و فرزند لزوما در یک نگرش سیاسی طبقهبندی نمیشوند، زیرا سیاست متاثر از ساختار خانواده نیست، بلکه سیاست عرصه رقابت عمومی میان نهادهایی فراتر از خانواده مثل سندیکاها، انجمنها و احزاب و... است
اعتماد یادآوری کرده: نامه آقای رحیمی را میخوانیم متوجه میشویم که ساختار دولت احمدینژاد، مبتنی بر همین نوع تعلقات اخلاقی و رفاقتی است. بدون اطلاع طرف، برایش حکم میزنند چون رفیق است و باید مرام گذاشت و پشت او را خالی نکرد، یا به صورت رفاقتی پس از ثبتنام، اعلام انصراف میکنند. یا به صورت رفاقتی پول میدهند و پول میگیرند. یا حتی در قالب اصلاحطلبانهاش رفاقتی و مرامی دنبال خطای دیگران میروند تا مبادا به نامرامی متهم نشوند! و در تمام این رفتارها خیر و منافع عمومی مغفول است.
معمای مجلس
معمای مجلس
آمنه شیرافکن در مقاله ای در شرق نوشته:نامه رحیمی سراسر افشاگری بود. اگرچه دیر و اگرچه به بیانی توجیهمحور. اما هرچه بود، بدونتردید ناگفتههایش از شیوه مدیریتی محمود احمدینژاد فرصت دوبارهای برای تکرار و زیروزبرکردن برخی سوالها بهوجود آورد. یکبار دیگر او بود که به نام «جابر ابدالی» اشاره کرد و کمک یکمیلیاردو٢٠٠میلیونیاش به ١٧٠کاندیدای نمایندگی مجلس هشتم. بعد از آن هم دوباره فرصتی برای مرور خبر دادن چکهای پنجمیلیونی زیرمیزی در آستانه استیضاح مرحوم کردان در مجلس هشتم فراهم شد.
این روزنامه نگار با اشاره به افشاگری هایی که در مجلس گذشته اتفاق افتاد اما هیچ تاثیری نگذاشت نوشته: مگر همان سال٨٧ با افشای خبر ارایه چکهای پنجمیلیونی در آستانه استیضاح کردان اتفاقی افتاد؟ چرا همانزمان نام تمام نمایندگانی که چنین پولی را دریافت کردهاند، رسانهای نشد و چرا اسمها باز هم پشت ابر ماند. اینروزها نمایندگان مجلسنهم بهدرستی به برخی بازیهای رسانهای امثال مرتضوی و رحیمی و انداختن توپ به زمین مجلس اشاره میکنند اما سوال مهم این است که چرا وقتی برخی مسایل افشا و شفاف شده، از خواندن و آوردن نام نماینده خطاکار طفره رفتهاند.
مقاله شرق با طرح این سووال که چرا هر یک از این مفاسد در زمان افشایش مورد بررسی قرار نمی گیرد نوشته امروز در راهروهای مجلس ایده توجیهگرایانهای به گوش میرسد که بسیار خطرناک است. اینکه اصلاحطلبان نباید سر ماجرای پرداختهای صورتگرفته به برخی نمایندگان چندان طعنه بزنند و نقد کنند چون در سنت انتخابات همیشه منابع مالی برای نمایندگان و کاندیداها هزینه میشود و نباید درباره چرایی آن پرسید.
فضل الله یاری هم در سرمقاله ابتکار نوشته: رفتار این دو نفر که تا همین دوسال پیش مقامات اول و دوم اجرایی کشور بودند، تنها چیزی که به یاد میآورد، رفتار وحشت زده مجرمان همدستی است که دربرابر قاضی اتهامات را به گردن دیگری میاندازند تا شاید مفری برای رهایی از مجازات بیابند.
این رابطه اما ضلع سومی هم داشت؛ اصولگرایان. در همه سال های حضور این دو نفر در فضای سیاسی ایران، جناح اصولگرا، چنان برای آن ها سنگ تمام گذاشت که گویی دو گوهر درخشان را از دل معدنی تاریک و دشوار پیدا کرده است.
به نوشته این مقاله احمدی نژٰاد و رحیمی در این روزهای تلخی و دشواری ضلع سوم مثلث خود( یعنی اصولگرایان) را فرموش نکرده و درنامه های خود سهم آنان را نیز پرداخت کرده اند.احمدی نژاد «رحیمی محکوم» را نه متعلق به گروه خود، که منتسب به مجلس اصولگرای هشتم میداند و رحیمی نیز در پاسخی که ظاهرا به احمدی نژاد داده است، نمایندگان همان مجلس – که بخش
اعظم آن در مجلس فعلی حضور دارند – را متهم به گرفتن پول از خودش و البته تهدید به افشاگری کرده است.
ابتکار در نهایت نوشته: این چنین است که دوستان همدل دیروز میخواهند سهمی از جرائم و اتهامات خود را نیز مانند روزهای خوشی به حساب شرکای سابق واریز کنند و در این میان امتناع و عدم تمایل آنان پذیرفته نمیشود. در میانه این معرکه پر گردوغبار، اصولگرایان خار در چشم و استخوان در گلو، وضعیت جدید را مینگرند و انگشت حسرت به دندان میگیرند که چرا چشم خود را بربسیاری از حقایق بستند و هشدارهای رقبا را نشنیدند و بر روی بازندگان از پیش معلوم شده یک مسابقه بزرگ شرط بندی کردند.
غلامرضا حیدری نماینده ادوار پیشین مجلس در مقاله ای در شرق سخنان خود را در اسفند سال ۷۱ نقل کرده که در آن هشدار داده که اگر خداینکرده پول بخواهد بهعنوان مهمترین معیار تعیین ارزشها و روابط گردد... باید انتظار این را داشته باشیم که وکیل مجلس، وزیر، رییسجمهور و... را نیز پول تعیین نماید. اگر پول مهمترین عامل تعیینکننده باشد که بهقولمعروف بخواهد حرف اول و آخر را بزند، بحث عدالت اجتماعی، فرهنگ و اصالت فرهنگی چه میشود؟ بحث واژههایی همچون ایثار و گذشت، شهادت و ازخودگذشتگی، سادهزیستی و زیِ طلبگی چه میشود؟..
نویسنده سپس افزوده: تکرار رخدادهای مفاسد اقتصادی تبدیل به یک روند شده است. سطحینگری است که بخواهیم تحلیل و علتیابی موضوع را در سطح یک فرد و یک رخداد کاهش دهیم. باید به تجزیه و تحلیل ساختاری که این روند را موجب شده است پرداخت و برای علتالعللیابی چنین ساختاری باید به تجزیه و تحلیل مولفههای مدل ذهنی آن پرداخته شود، وگرنه محمدرضا رحیمیهای دیگری نیز بهقول خودشان بازی را بار دیگر در صحنه رفاقت میبازند. اما اگر بخواهیم عمیقتر و دوراندیشانه نگاه کنیم؛ این جمهوریاسلامی است که مورد خدشه واقع میشود.
شصت سال بس نیست
کارتون محسن ایزدی، بی قانونژاله شادیطلب در مقاله کوتاهی در روزنامه شرق به قانون استخدام کشوری اشاره که سال ۱۳۰۱ به تصویب رسیده و شرط جنسیت در آن مطرح نشده اما در نخستین سرشماری رسمی کشور در سال١٣٣٥؛ تعداد زنان فعال اقتصادی (جمع شاغل و بیکار) حدود ٥٧٦ هزارنفر گزارش شد که سهمی نزدیک به ١٠درصد از کل جمعیت فعال کشور بود.
شصت سال بس نیست
این استاد دانشگاه یادآور شده: بهتازگی وزارت کار، تعاون و رفاه اجتماعی که متولی مساله اشتغال و بیکاری کشور است، همایشی درباره زنان در فرآیند توسعه برگزار کرده که از عالیترین مقام این وزارتخانه نقل شده که فرمودهاند: «ساختارهای اجتماعی - اقتصادی کشور برای اشتغال زنان آماده نیست. (نقل به مضمون)». با گذشت حدود یک قرن از تصویب قانون استخدام کشوری بدون تبعیض جنسیتی، ثبتنام تقریبا برابر دختران و پسران در مدارس-به برکت توجه به آموزش در دوره بعد از پیروزی انقلاب اسلامی- و گسترش آموزشعالی و ورود تحسینبرانگیز دختران به دانشگاهها –در حد ٦٢درصد- چگونه است.
مقاله شرق به این سووال رسیده که: آیا ٦٠سال برای فراهمکردن این ساختار یا دستکم ٣٥سال اخیر برای ارتقای سهم ١٠درصدی زنان فعال اقتصادی از سال١٣٣٥ تا ١٣٩٠ کافی نبوده؟ چنددهسال دیگر دختران جوان ما باید مدارج تحصیلی را طی کنند و خانوادهها دخترانشان را با طیب خاطر به مدارس و دانشگاهها بفرستند و هزینههای مادی و غیرمادی آن را بپردازند؟ آیا برای آمادهسازی این ساختار نیمقرن کافی نیست و اگر نیست مسوول آن چه کسی است؟
سرمایه هایی که گریخت
سرمایه هایی که گریخت
نادر هوشمندیار در مقاله ای در اعتماد با اشاره به اهمیت فرار سرمایه ها از کشور و اثر مخرب آن بر اقتصاد نوشته: درست در زمانی که اقتصادمان نیاز دارد تا با سرمایههای مولد جانی تازه کند، این سرمایهها فرار را بر قرار ترجیح میدهند. آن طور که آمارها میگویند در شش ماه ابتدایی سال ۹۱ بیش از ۴۰۰ شرکت در ترکیه به ثبت رسیده است و اکثر این شرکتها نیز شرکتهای سرمایهگذاری بودهاند ، آن وقت در ایران درست در سال ٩١ بعد از چشیدن مزه بیشترین درآمدهای نفتی، رشد بخش صنعت به منفی ١٠ درصد نزدیک میشود، چون سرمایه مولد یا وجود نداشته یا تن به فرار داده است.
نویسنده اقتصاددان با اشاره به سناریوهای مختلفی که درباره بهای جهانی نفت تهیه می شود نوشته: نگاه کردن به آمار ٤٥ میلیارد دلار فرار سرمایه، فعالان اقتصادی، اندیشمندان دانشگاهی، مخاطبان و حاضران در عرصههای اقتصادی را به تفکر و چارهاندیشی فرا خوانده است. اگر این ٤٥ میلیارد دلار در اختیار مدیران عقل محور قرار میگرفت، میتوانست توسعه اقتصادی را در ایران زیر و رو کند، اما حالا چه اتفاقی افتاده است.
و خلاصه مقاله اعتماد این که: چون اقتصاد بیمار است در بسیاری از مواقع نیز سرمایهگذاران مجبور به فعالیت تهاتری میشوند. آنها کالا و خدمات تولید میکنند و به شکل طبیعی میخواهند به پول خود برسند. اما در روند معیوب اقتصاد کشور به دلیل چالههای سرمایه به جای پول خود خودرو، ساختمان، زمین و... دریافت میکنند. یا در شکل خیلی سیستماتیک سرمایه خود را در مناطقی نظیر آنتالیا، دوبی، کشورهای تازه به استقلال رسیده و برخی از نقاط ایتالیا صرف خرید ساختمان و زمین میکنند و در امور دلالی رها میشوند.
۴۷ مدیر در سطح جهانی
کارتون احمد رضا سهرابی، فرهیختگانآیدین سیارسریع در مقاله ای در ضمیمه طنز بی قانون در روزنامه قانون نوشته: دولت بهار تا از همه اقرار نگیرد که در آن هشت سال چقدر خوب و نازنین بوده دست بردار نیست. برای رسیدن به این مقصود هم هر روز یک چیز جدید میزند. یک روز دانشگاه میزنند، روز دیگر روزنامه میزنند، الان هم دارند سایت میزنند.
۴۷ مدیر در سطح جهانی
به نوشته این طنزنویس: از بس که هر روز یک چیز جدید میزنند هر دفعه که اینها را میبینیم باید بپرسیم «این اواخر چی زدی؟» البته سوال مهمتری که مطرح است و هنوز کارشناسان نتوانستهاند پاسخ درستی به آن دهند این است که «اینا چی میزنن که اینقدر شادن؟» سایت؟ روزنامه؟ دانشگاه؟ ماری جون اینا؟ محمود جون اینا؟ کدام یک از موارد فوق در روحیه این جماعت اینقدر تاثیر دارد؟ یکی دیگر از تاثیرات سوء مصرف بیش از اندازه عناصر نشاط آور توسط این گروه نازنین این است که اعلام کردهاند ۴۷ نفر سایت احمدی نژاد دات آی آر را مدیریت میکنند. من نگاهی که به این لیست انداختم دیدم همگی از چهرههای فرهنگی و سیاسی نزدیک به احمدینژاد هستند.
این سوال در ذهن ایجاد میشود که آیا مدیریت یک سایت شخصی واقعا به ۴۷ نفر نیرو لازم دارد؟ خیر اینطور نیست. آقای احمدی نژاد در دفتر ولنجک این ۴۷ نفر را جمع میکند و میپرسد: کی بلده جهان رو مدیریت کنه؟ همه دستشان را بالا میبرند. بعد میپرسد حالا کی بلده سایت رو مدیریت کنه؟ همه دستهایشان را میآورند پایین. در آخر تصمیم میگیرند یک نفر مهندس را از بیرون بیاورند تا کارهای سایت را انجام دهد، آن ۴۷ نفر هم کل بودجه را بگیرند و آن یک نفر را مدیریت کنند!