اشکهای تمساح عاملان سرقت شیطانی
روزنامه ایران : نمیدانی باور کنی یا تصور کنی عاملان سرقت شیطانی اشک تمساح میریزند. مدام خود را سرزنش میکنند و از شرمساری و خجالت حرفهایی میزنند. در ابتدای مصاحبه وقتی همدیگر را متهم به دزدی کردند، خندهشان گرفت اما وقتی به ماجرای اقدام سیاهشان رسیدند، گلویشان پربغض شد و اشک ریختند. اصرار دارند همان روز سرقت وقتی خانه زن جوان را ترک کردند، دچار عذاب وجدان زیادی شدهاند، به یکدیگر اشاره میکنند و میخواهند هر کدام عذاب وجدان دیگری را تأیید کند.
«فرشاد» 21 ساله و محسن «20 ساله» از کودکی با هم بچهمحل و دوست بودند، هر دو شرایط بد مالی داشتهاند و هر دو ازدواج کرده و زن و بچه دارند، اما این دو مرد جوان تنها دزد نبودند، آنها در صحنه سرقت تسلیم دستور شیطان شده و زنی را در اوج وحشت هدف نیت شوم خود قرار دادهاند.
شاید گریههایشان نیز مانند گفتههایشان دروغ باشد. فرشاد اصلاً اشارهای به سابقه کیفقاپیهایش در سال 91 و حتی محکومیت و دوران زندان نمیکند و میگوید نخستین بار است که دست به سرقت زده و عجیبتر اینکه میخواهد دوست قدیمیاش را مقصر اصلی نشان دهد.
به گزارش پرونده، ساعت 10 صبح 21 مردادماه سرقتی شیطانی از خانهای در طبقه سوم ساختمانی واقع در مهرآباد جنوبی تهران رخ داد و زن قربانی دو دزد جوان شد.
مأموران اداره 16 پلیس آگاهی تهران خیلی زود با تصویری از فرشاد که در آلبوم کیفقاپان وجود داشت، وی را شناسایی و پس از دستگیریاش در صباشهر همدست وی به نام «محسن» را در همان شهر دستگیر کردند.
این دو دزد به دو سرقت مشابه از خانه با اطلاع از حضور نداشتن مرد خانه و به کیفقاپیها و گردنبندقاپیهای خیابانی در شمالغرب پایتخت اعتراف کردهاند.
اشکهای تمساح
هر دو در یک فاصله کمی پیش رویم نشستهاند. فرشاد کلوچهای را میخورد و میگوید از ترس مصاحبه به گلویش پریده و زهرمارش شده است.
پسر چندم خانوادهای؟
تهتغاریام، دو خواهر دارم که خیلی هم به آنها علاقه دارم.
از پدرت بگو.
مردی زحمتکش که در بیمارستان خدماتی است.
درس خواندی؟
تا کلاس اول راهنمایی، بعد سراغ نجاری و خیاطی رفتم.
اعتیاد داری؟
اصلاً، از یک سال پیش بود که سیگاری شدم.
چند بار سرقت کردی؟
یک یا دو بار سرقت کردیم.
چرا؟
محسن مشکل مالی داشت، تصمیم به این سرقتها گرفتیم که البته من در دزدیها نبودم و تنها سوار بر موتور منتظر میماندم.
بچه محل هستید؟
بله از کودکی با هم آشنا هستیم.
ازدواج کردهای؟
یک سال میشود ازدواج کردهام و یک بچه تازه متولد شده دارم.
همسرت از فامیل بود؟
نه در همسایگیمان بود.
الان میداند چه کردهای؟
نه نمیداند، خودم و زن و بچهام را بدبخت کردهام.
دزدی به کنار! چرا اذیت و آزار؟
اشتباه کردم، از همان لحظه نخست فهمیدم کارم غلط است، وقتی بیرون آمدیم گفتیم این درست نبود.
دزدی بعدی، دیگر اذیت و آزاری در کار نبود؟
تصمیمی به این کار نداشتیم، قول داده بودیم فقط سرقت کنیم که البته در دومین سرقت پسر خانواده تعقیبمان کرد و فرار کردیم.
چطور وارد ساختمان میشدید؟
از در باز پارکینگها وارد ساختمان میشدیم.
خودتان طوطی دارید؟
خیر، طوطی نداریم.
محسن که با ناراحتی حرفهای همدستش را گوش میداد، در میانههای مصاحبه با دلخوری گفت: نمیدانم چرا همه تقصیرها را به گردن من میاندازد، خودش پیشنهاد داد و من پذیرفتم، حداقل مردانه حرف بزند.
همین اعتراض بین هر دوی دزدان خندهای طولانی را به وجود آورد.
تو بگو چرا دزدی؟
بدبختی، بیچارگی، من یک خواهر کندذهن دارم که باید درمان شود!
کی ازدواج کردی؟
15 ساله بودم که با دختر همسایه که وی نیز 15 ساله بود ازدواج کردم.
چند تا بچه داری؟
سه تا پسر که همگی کوچک هستند.
چرا حمایت از خواهر کندذهن، مگر پدرت نمیتواند او را حمایت کند؟
خیلی کوچک بودم که پدرم درگذشت و من پس از دو سال درس خواندن سر کار رفتم، ضایعات جمع میکردم و میفروختم تا اینکه فرشاد پیشنهاد داد دزدی کنیم، چون کرایه خانهام عقب افتاده بود، پذیرفتم.
چرا اذیت و آزار؟
تو را به خدا نگویید! هر وقت میشنوم، عذاب وجدان میگیرم، یک اشتباه بود. از آن روز به بعد از زن، بچههایم و از همه خجالت میکشم.
زن خانهدار را باز دیدهای؟
حاضرم بمیرم، اعدام بشوم اما دیگر او را نبینم، واقعاً شرمندهام، جرأت دیدنش را ندارم.
بنابر این گزارش، بازپرس پرونده با توجه به جرایم گسترده این دو دزد، خواستار انتشار تصاویر آنان شده است و کسانی که در دام مشابهی در زمینه سرقت از خانه یا کیفقاپی و گردنبندقاپی افتادهاند، میتوانند به اداره 16 پلیس آگاهی تهران مراجعه کنند.
لینک مرتبط :