ناصر حجازی، روزی که عکس خمینی را در دست نگرفت
رأی دهید
ایران وایر : زمان چندانی از انقلاب ۱۳۵۷ نمیگذرد. در تونل استادیوم یکصدهزارنفری شهیاد که به تازگی نام آزادی را به خود گرفته است، هواداران تاج با پرچمهای آبی توزیعشده میانشان که بر آنها عنوان جدید باشگاه یعنی «استقلال» نوشته شده، پا میکوبند و منتظر دیدن دوبارهی ناصر حجازی درون دروازهی تیمی هستند که او جز همین یکسال و نیم اخیر همیشه حافظ آن بوده است.
یک سال و نیمی که به دلیل اختلافات مالی، حجازی در آستانهی جام جهانی تاج را ترک کرده و به شهباز میرود. مأموران انقلاب تمثالهایی با عکس روحالله خمینی را در تونل به کاپیتانهای دو تیم میدهند تا با آنها وارد زمین مسابقه شوند و حین خواندهشدن قرآن، این نشانها دست مردان اول هر دو تیم باشد. کسی نمیداند در آن چند دقیقهای که ناصر حجازی از تونل تا پاگذاشتن روی چمن ورزشگاه یکصدهزارنفری را از سر میگذراند، چه در ذهنش میگذشته، اما میشود حدس زد که او حداقل به یک چیز فکر کرده: این همان انقلابیست که به واسطهی رخداد و ژست غربستیزیاش از همان نخستین روز، او بزرگترین شانس زندگیاش را پس از تجربهی اولین جام جهانی، برای بازی در منچستر یونایتد محبوبترین باشگاه فوتبال جهان نزد ایرانیها در آن سالها از دست میدهد و هیچ علاقهای به خدمت یا ترویج آن ندارد.
پس تمثال را به عبدالعلی چنگیز میدهد، و خودش درحالیکه برای هواداران مشتاق بازگشت دوبارهاش به دروازهی تاج دست میزند وارد زمین میشود. چه حجازی به این قصه فکر کرده باشد و چه، هرچیز دیگری که از ذهنش گذشته باشد، این شروع جنگی علنی میشود میان او و حاکمیت تازهی ایران. او، ناصر حجازی، دروازهبانی که جایگزین نامهای سرشناسی چون امیر آقاحسینی، قربانعلی تاری و عزیز اصلی درون دروازهی تیم ملی فوتبال ایران میشود و در تمام دههی پنجاه و دو سه سال قبل از آن، از ۱۹سالگی بیش از ۶۰بار با پیراهن ملی به نبرد حریفان خارجی میرود؛ اینسو نظامی که در ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ با مشروعیتی که تحت عنوان «جمهوری اسلامی» میگیرد، کمر به حذف تمام عناصری میبندد که حتی ذرهای با نگاه رادیکال سردمدارانش زاویه داشته باشند. از همان سال ۱۳۵۸ حجازی یکی از همین «زاویهدار»ان است.
جلسهی فوری با یک هدف: حذف عناصر نامطلوب از فوتبال
به قانون ۲۹سالهها معروف است. طرحی که تنها چند روز پس از این رفتار ناصر حجازی در سازمان تربیتبدنی وقت تصویب و بلافاصله اجرا میشود. ناصر حجازی متولد آذرماه ۱۳۲۸بود و چه شگفتانگیز؛ وقتی به او اعلام میکنند سقف سنی که برای حضور بازیکنان در تیم ملی فوتبال درنظر گرفتهاند ۲۹ سال است، او هم دقیقا در سیامین سال زندگیاش قرار دارد. بههمین سادگی دروازهبانی که در آخرین سالهای دههی چهل و تمام دههی پنجاه درون دروازهی تیم ملی زدراکو رایکوف تا حشمتالله مهاجرانی ایستاده، در ۲۹سالگی که میگویند تازه سن بلوغ دروازهبانهاست، از تیم ملی کنار گذاشته میشود. سالها بعد همسرش در گفتوگویی فاش میکند که این قانون تنها به حجازی است که به صورت شخصی ابلاغ میشود. انگار میخواستهاند مطمئن شوند که او پیام تصویب چنین طرحی را درک کرده باشد. حجازی اما درون دروازهی استقلال باقی میماند. تا ۱۳۶۵، که فشارها بر او افزایش مییابد، از او میخواهند مراتب ارادتش به انقلاب را در سالهای پر از فشار میانهی دههی ۶۰ و پاکسازیها اعلام کند، و در نهایت حجازی آخرین گزینهی ممکن را برای خودش انتخاب میکند: تبعید خودخواسته به بنگلادش برای قرارگرفغتن در دروازهی تیمی به نام «محمدان». خودش تعریف میکرده که: «روزهای اولی که در هند و سپس بنگلادش بودم فقط میتوانستم روزی یک وعده شکمم را سیر کنم آنهم نه با غذای خوب و مقوی بلکه با نان یا موز که ارزان بود. این سختیها را به جان خریدم تا از اصولم برنگردم، تا جلوی کسی تعظیم نکنم، تا دست کسی را نبوسم، تا مردانگیام را به حراج نگذارم، تا خداوند را ناراحت نکنم که آدم با شرافت و با عزتی باشم.»
اسم آن الکلی را هم نیاورید!
میانهی دههی ۷۰ خورشیدی. حالا ناصر حجازی در کسوت مربی چندسالیست که به فوتبال ایران بازگشته و به کرمان و اصفهان و تبریز میرود تا به تیمهای میانمایه «شخصیت» تزریق کند. همان چیزی که هوادارانش معتقد بودند خصیصهی اصلی اوست؛ همان چیزی که سبب میشود در همان یک سال حضورش در بنگلادش، پرسپولیس را با تمام ستارههایش در بنگلادش از جام باشگاههای آسیا حذف کند و ایرانیها برای برگرداندانش در کسوت مربی از هم سبقت بگیرند.
فوتبال ملی حال و روز خوشی ندارد. پس از قهرمانی در بازیهای آسیایی ۱۹۹۰ پکن، همان تیم پابهسنگذاشته با هدایت علی پروین، در هیروشیمای ۹۲ جواب نمیدهد و در مسیر راهیابی به جام جهانی ۱۹۹۴ آمریکا هم ناکام میماند. تماشاگران از استادیومهای فوتبال قهر میکنند و این اولین سالهایی است که آزادی بازیهای خالی از تماشاگر پرسپولیس و استقلال را تجربه میکند.
فوتبال آن روز در دست سه مرد بود؛ یکی عیان و دو نفر دیگر در پنهان. داریوش مصطفوی ریاست فدراسیون فوتبالی را تحویل میگیرد که بحرانزده است و سیاستهای عابدینی با مربیان خارجیاش راه به جایی نبرده، پس به دو تصمیمگیرندهی دیگر یعنی مصطفی هاشمیطبا معاون رئیسجمهور رفسنجانی و رئیس سازمان تربیتبدنی و سعید فائقی معاون هاشمیطبا پیشنهاد میدهد که با آوردن دوبارهی نامهای محبوب قدیمی مثل حجازی و پروین، در سایهی محبوبیت آنها فوتبال ملی را ترمیم کنند. پیشنهادی که البته رویهی پوپولیستی دارد و مثل باقی تصمیمات دیگر مصطفوی در آن سالها عوامفریبانه است، اما بهنظر منطقی میرسد. پیشنهاد مشخص این بوده: ناصر حجازی، سرمربی. علی پروین، مدیر فنی. اما حجازی سرمربی نمیشود. دلیل؟ همان عناد قدیمی میان او و حاکمیت.
امروز، هر دو طرف درگیر در پرونده، همهچیز را انکار میکنند.
برای همین احتمالا باید دیوارهای آکادمی ملی المپیک را به تأیید، شاهد گرفت وقتی رئیس وقت سازمان تربیتبدنی با شنیدن پیشنهاد حضور حجازی و پروین در رأس فوتبال، بر سر رئیس فدراسیون فوتبالش فریاد میزند که «اسم آن الکلی را هم نیاورید. ما آمدهایم تا جا برای بچهحزباللهیهایی مثل ممد مایلی باز شود.» و روز بعد محمد مایلیکهن به ناگاه سرمربی تیم ملی ایران میشود تا تمام نسل ستارگان دههی شصت را هم از تیم ملی بیرون کند. هاشمیطبا حالا در پاسخ این نقلقول از او، گفته است: «من غلط بکنم به کسی اتهام بزنم. زندگی شخصی آدمها به من چه ربطی دارد.» اما میدانیم در تمام این سالها زندگی شخصی آدمها اولین ملاک تصمیمگیری نزد همهی مدیران جمهوری اسلامی بوده است.
حجازی را به تیم ملی راه نمیدهند، او به باشگاه خودش استقلال بازمیگردد و با آبیپوشان پایتخت تا فینال جام باشگاههای آسیا پیش میرود؛ بالاترین جایگاهی که از آن روز تا به حال، یک تیم باشگاهی ایرانی در رقابتهای آسیایی به آن رسیده است.
مردی که میخواست ۳۰میلیون رأی جمع کند
این سالهای آخر، ناصر حجازی آشکارتر در سیاست ظاهر میشود. در انتخابات ریاستجمهوری ۱۳۸۴ به وزارت کشور میرود، ثبتنام میکند و میگوید بیش از ۳۰میلیون رأی خواهد آورد. کسی شک نداشت که رد صلاحیت میشود. او رجل سیاسی نبود، و اگر هم بود، در روزهایی آرامتر از انتخابات ۸۴ شخص حجازی و مرامش برتابیده نشده بود.
همزمان با تبدیلشدنش در درون استادیومها بهعنوان «نماد فوتبال پاک» و یادکردن از سبک تیمداری او بهعنوان «مکتب حجازی»، بیرون از فوتبال هم کنار مردم ایستاد و در جریان اعتراضات به انتخابات سال ۸۸ یکی از مردم بود. همان روزهایی که بیماریاش بیشتر از قبل خود را به رخ میکشید اما حاضر نشد از دولت برآمده از آن انتخابات کمکی قبول کند و گفت: «خیلی از مسئولان آمدند. من احتیاجی به کمک آنها نداشتم. آنها عددی نیستند که بخواهند به من کمک کنند، در اندازهی این حرفها نیستند که بخواهند به ناصر حجازی کمک کنند.»
روزهای آخر، به محمود احمدینژاد، رئیسجمهور برآمده از همان انتخابات ۸۴ که حجازی میخواست خودش به پشتوانهی محبوبیتی که داشت برندهاش باشد، تاخت که «دولت میگوید ۴۰هزار تومان در ماه به مردم کمک میکنیم، مگر مردم گدا هستند؟ مردم ایران روی گنج خوابیدهاند، نفت، گاز و ... . دولت حق ندارد به مردم کمک کند، دولت باید کار کند، خدمت کند و زحمت و دسترنج مردم را دودستی تقدیم آنها نماید. چهل هزار تومان در ماه به مردم میدهند و بعد چند برابر آن را از جیب مردم برداشت میکنند و سپس ادعای خدمت به مردم دارند. از دید مسئولان، خدمت دولت به مردم یعنی کار کردن مردم برای دولت و اینکه مردم کار کنند و پولشان را تقدیم دولت نمایند! با دیدن این شرایط نباید عصبانی شوم؟ نباید حرص بخورم و شرایط جسمانیام مثل امروز شود؟». حرفهایی که باعث شد رسانههای اصولگرای حامی دولت عنان اختیار پاره کنند و بیملاحظهی وضع جسمی حجازی و میزان محبوبیت مردمیاش سایتی چون رجانیوز بنویسد: «به دروازهبان اسطورهای سالهای دور استقلال توصیه میکنیم در چارچوب خود حرکت کند و پا را فراتر از حد خود نگذارد، چون مردم طاقت همراهی او با دشمنان کشورشان را ندارند.» یکی از همان تهدیدهای همیشگی. آن دسته مردم فرضی که لابد در ستون خوانندگان کیهان زندگی میکنند.
او نماد اعتراض باقی ماند
ته این داستان بیش از سی سال مقابله و عناد دوطرفه، نزدیکتر از آن است که فراموش شود. جمعیتی که بهجای استادیوم امجدیه در مرکز شهر تهران، به آزادی فرستاده شدند، تا پیکر دروازهبان اسطورهایشان را تشییع کنند، نیروی انتظامی و حکومتیهایی که این تشییع را در ید قدرت خود گرفتند، و مردمی که خشمگین فریاد میزنند «نیروی انتظامی شرمت باد... شرمت باد...»؛ و متعاقبش شعارهای برآمده از اعتراضهای ۸۸ که تمام جمعیت را فرا گرفت.
ناصر حجازی پس از مرگ هم دست از سر «جمهوری اسلامی» برنداشت. او تا همیشه، خار چشم کسانی که مقابل او ایستادند تا زندگیاش را به تباهی بکشانند، باقی میماند. مردی که میتوانست در سطح اول فوتبال جهان دروازهبان اول منچستر یونایتد انگلستان باشد، اما بازی خداحافظیاش را در یکی از بیاعتبارترین لیگهای بینالمللی با پیراهن «محمدان» بنگلادش انجام داد. این ثمرهی انقلاب برای ناصر حجازی بود.
alborzi - کرج - ایران
منچستر یونایتد تیم محبوب ایرانیا نبود اون موقع بایر مونیخ خیلی خیلی محبوب بود با دروازه بان افسانه ای بنام سپ مایر .
پنجشنبه 15 خرداد 1393 - 22:43
سلطنت طلب - ابوظبی - امارات متحده عربی
یک اسطوره به یاد ماندنی یک قهرمان و دلاور که با اخوند جماعت سازش نکرد خدارحمتت کند
پنجشنبه 15 خرداد 1393 - 23:23
ghomar baz - کوپنهاگ - دانمارک
زنده باد تمام انسانهای آزاده مثل زنده یاد سلطان ناصر حجازی که همیشه در قلب ایرانیان با وجدان میماند.
پنجشنبه 15 خرداد 1393 - 23:48
Artosh - آدلاید - استرالیا
با اینکه شدیداً پرسپولیسی ام ، اما ناصرخان تو دل همه جا داره. روحش شاد باشه. کاش مردانی چون حجازی و علی کریمی بیشتر تو فوتبالمون داشتیم
جمعه 16 خرداد 1393 - 00:21
malek khorshid - روتردام - هلند
زنده باد اسطوره فوتبال ایران زمین ناصر حجازی. وطنپرستی ات همیشه در تاریخ ثبت خواهد ماند.روحت شاد .
جمعه 16 خرداد 1393 - 01:42
truth is bitter - ویکتوریا - کانادا
روحش شاد و یادش گرامی
جمعه 16 خرداد 1393 - 03:33
Geelongcat - سیدنی - استرالیا
طرح ۲۹ سالهها نبود - طرح ۲۷ سالهها بود - رئیس سازمان ورزش مصطفی داودی بود. یادمه تو استادیوم آزادی جام ۲۲ بهمن - داوودی را هو میکردند--- خیلی از این طرح انتقاد شد. مخصوصاً بعد از اینکه دینو زوف ۴۰ ساله با ایتالیا قهرمان جام جهانی شد.
جمعه 16 خرداد 1393 - 04:04
arkadash - نیکوزیا - قبرس
اینا رو ول کن پرسپولیسو بگو که از بنگلادش خورده!!!!....هاها ها!!!!....من اولش زیاد علاقه مند به فوتبال نبودم...اما از لیگ هفتاد و شیش عاشق استقلال شدم و همچنان دوسش دارم...لیگ هفتاد و شیش همون لیگیه که ناصرخان استقلالو قهرمان کرد...و دلیل اصلی استقلالی بودنم هم شخصیتشه!.. الگو باید متین و باکلاس و متکی به اصول باشه مثل ناصرخان....حالا سلطان لنگیا حرف یومیه و لباس پوشیدنش مثل چاله میدونیاست..فحش خارمادرم که جزو کاراکترشه....برای همینه که هرچی ادم باکلاس و تحصیلکرده هست استقلالیه...هرچی بنگاهی و مبلفروش و بوتیکی و مصالحفروش هست لنگیه...
جمعه 16 خرداد 1393 - 04:57
سربازایران - زاهدان - ایران
ناصر حجازی ورزشکاری مردمی بود که به سرداری در جمهوری اسلامی نه گفت
جمعه 16 خرداد 1393 - 06:27
bozorg - همدان - ایران
روحش شاد یه مرد بود یه مرد
جمعه 16 خرداد 1393 - 06:52
باتيستوتا - تهران - ایران
واقعاً جای بسی تأسف داره که جای امثال ناصر حجازی ها و حسن روشن ها ، گروهبان قندلی و شرکا اشغال کرده اند.کسی که بارها و بارها علیه تیم استقلال،چه زمانی که بازیکن بود و بعداً مربی شد کودتا کرد.
جمعه 16 خرداد 1393 - 07:00
باتيستوتا - تهران - ایران
البته توی مقاله ی فوق در حق مایلی کهن بی انصافی شده.مایلی کهن کسی بود که بهترین تیم ملی تاریخ ایران را پایه ریزی کرد و نیز بارها علیه مافیای علی دایی و گروهبان قندلی جبهه گیری کرده.
جمعه 16 خرداد 1393 - 07:04
اردشیر یکم - خوزستان - ایران
در حکومت اسلامی ریا و فریب حرف اول را می زند..رفتاری که با ناصر حجازی شد ..فقط یک نمونه از موارد بی شمار بود..... جکومت اسلامی بر پایه فریب دادن مردم شکل گرفت.
جمعه 16 خرداد 1393 - 07:06
senator x - تهران - ایران
عملکرد انسانها,آنهارا محبوب یا منفور میسازد. کشتی گیر زیاد داشتیم ولی هیچکدام , تختی نشدند. درواره بان هم همینطور, اما ناصرحجازی عزیز جاودانه شد. بازیگرسینما هم فراوان بود, ولی فردین و بهروز درخاطره های نسل پهلوی جای گرفتند/
جمعه 16 خرداد 1393 - 06:58
همسایه دکتر شریعتی - ایران - ایران
ثمره انقلاب برای خیلیها مثل ناصرخان بود برای من جز بدن پر از ترکش و برای دوستانم قطع عضو و کشته شدن.. اما خیلیهای دیگه هم بودند که الان از برکت انقلاب به همه چیز رسیدن و طلبکار هم هستن. پدر بزرگ من می گفت بترسید از روزی که کلوخ ها بیان بالا و گوهر و جواهر برن زیر این آب انقلاب که از روز اول رفتن و من و امثال من خواب بودیم
جمعه 16 خرداد 1393 - 07:12
raha1984 - هامبورگ - المان
مثل پدر من که عکس این شیطان بزرگ رو تو اطاقش نزد و نرفت با همکاران دیگرش به نماز جماعت بایسته در وقت ناهار این شد که اخراجش کردنند به جرم طاغونی !! همین شد که سال ۵۸ وطنش رو ترک کرد و تا به امروز پا به اونجا نگذاشته و میگه تا زمانی که این زالوها تو اون خاک هستند عهد کرده ام که ترک خاک کنم !!
جمعه 16 خرداد 1393 - 07:49
آرمان شهر من - استهبان - ایران
به عنوان یه پرسپولیسی همیشه زنده یاد ناصر حجازی رو دوست داشتم و ایشون رو یکی از بزرگترین اسطوره های فوتبال ایران می دونم. یادش گرامی و روحش شاد.
جمعه 16 خرداد 1393 - 08:25
zavareh - رودسر - ایران
یاد ناصر حجازی بعنوان بهترین دروازبان تاریخ فوتبال ایران و مهمتر از آن بخاطر هرگز سر خم نکردن در برابر اشغالگران میهنمان و همواره با مردم بودن زنده خواهد ماند.
جمعه 16 خرداد 1393 - 10:05
zavareh - رودسر - ایران
senator x - تهران - ایران - هموطن با شما در مورد این اشخاصی که نام بردید کاملا موافقم. ولی در مورد بهروز وثوقی با اینکه او را همیشه دوست داشته ام، لازم میبینم یادآوری کنم که ایشان در مصاحبههای گوناگون همیشه آمادگی خود برای بازگشت به ایران برای بازی در فیلم را اعلام داشتهاند. که این موضوع اصلا با آن روحیه با هر قیمتی روی پرنسیبهای خود باقی ماندن جور در نمیاید. پیروز باشید...
جمعه 16 خرداد 1393 - 10:18
Behdin - آمستردام - هلند
وقتی شادروان ناصر خان رفت بنگلادش، آبیها تو استادیوم ( با ریتم پنج دست ) به یادش فریاد میزدند؛ محمدان ناصر. بزرگ مردی که گرگ تاج و عقاب آسیا لقب گرفت. روحش شاد.
جمعه 16 خرداد 1393 - 10:25
زوربا - اصفهان - ایران
ضمن احترام به حجازی,اما ایشان یک بار خاتمی,ویک بار با حسنی خمینی در منزلش دیدار داشته.
جمعه 16 خرداد 1393 - 10:48
vahid.persian - شیراز - ایران
البته اسم قدیمی این ورزشگاه آریامهر بوده نه شهیاد...
جمعه 16 خرداد 1393 - 13:41
paksan - آمریکا - آمریکا
تو تمام این سالها انقدر لایک برای یک مطلب تو این سایت ندیده بودم؟ حیرت کردم . روحت شاد حالا شما این آدم نجیب و پاک را مقایسه کنید با پروین که برای اینکه سرکارش بگذارند و چند ماه مدیرعاملش کنند برای همه دولا و خم شد و همه مقدسات خودساخته رو لیس زد . واقعاً باید تاسف خورد برای پروین که انقدر ترسوست و باید به حجازی بخاطر این همه جرات و بزرگی و استقامتش افتخار کرد. الان پرچم مکتب و مرام حجازی دست اسطوره ما فرهاد مجیدی است که الحق به هیچکس باج نداده و اگر مجیدی نبود فقط یک نفر هست که تو پرسپولیس مرام حجازی رو داره و اونم علی کریمی است و کارهایی کرده و خواهد کرد که میشه گفت پرچمداره . یک نگاه به علی دایی پاچه خوار بکنید وقتی با رانت و لابی یکشبه سرمربی تیم ملی میشه همه نظام رو لیس میزنه و وقتی با اون نتایج افتضاح اخراجش میکنند داد وفریاد میکنه و میشه مخالف ،یکی نیست بگه اصلاً جایگاه تو اونجا نبود که حالا اعتراض داشته باشی!؟همین فصل پیش فدراسیون همه کار کرد تا دایی یه چیزی بشه ولی نشد معلومه از کجا دارن بهش دون میدن
جمعه 16 خرداد 1393 - 18:01
paksan - آمریکا - آمریکا
باتیستوتا - تهران - ایران : کسی اگر چیزی بارش باشه باید یکبار حتی یکبار هم شده بتونه با یک تیم دیگه نتیجه بگیره . حجازی این کار رو کرد بارها هم کرد ولی مایلی کلنگ بهترین تیم رو هم بهش بدی نابودش میکنه چون کاربلد نیست کادر فتیش کادر فنی همون تیم ملی خودش هستند و اگر واقعاً چیزی سرشون میشد باید حداقل تیمش خوب بازی کنه نه اینکه هی ببازه و گریه کنه؟!
جمعه 16 خرداد 1393 - 18:06
seyd ali geda - یورک - انگلیس
عقاب اسیا هرگز زیر یوغ لاشخور نمى رود،بلند اسمان جایگاه عقاب هست نه لجنزار،
شنبه 17 خرداد 1393 - 00:37
یا علی مدد - منچستر - انگلستان
حجازی مرحوم شده و نمی خواستم پشت سر مرده حرف بزنم اما انصافا بی ادب بود ! من هم دیدم و هم شنیدم که وقتی طرفدران بی ادب برخی از تیمهای حریف به او حرف بد می زدند او در مقابل شورت خودش را پائین می کشید و به آنها توهین می کرد که این از یک ورزشکار با ادب و با فرهنگ بعید بود ولی ایشان ابائی از این کارهای زشت و موارد مشابه نداشت. برخی خیلی ایشان را بالا می برند ! ولی انصافا اینگونه هم که می فرمایند آدم خیلی بزرگی نبود !! وقتی قضاوت می کنید هر دو ور قضیه را نگاه کنید . اما جدا از بی ادبیها ، دروازه بان لایقی بود که قابل تحسین است برای همیشه! خدایش بیآمرزد . آمین
شنبه 17 خرداد 1393 - 09:42
saeidajor - تهران - ایران
حیف که اون پویز برومند کثافت به ناصرخان خیانت کرد وگرنه قهرمان آسیا هم میشد
شنبه 17 خرداد 1393 - 21:04
ensanam arezoost - خارگ - ایران
senator x - تهران - ایران .. مردان بزرگ و محبوبی مثل زنده یاد حجازی و فردین را با بهروز وثوقی یکی میدانید؟!! کاملا اشتباهست...در تاریخ فوتبال ایران تنها یک استقلالی را بیش از پنجاه درصد پرسپولیسیها دوست داشتند که زنده یاد حجازی بود و تنها پرسپولیسی ای که اکثر استقلالیها دوستش دارند داش علی کریمی محبوب و مردمی است...روحت شاد و یادت گرامی ناصرخان..
شنبه 17 خرداد 1393 - 23:29
شاهنشاه روحت شاد - تهران - ایران
روحش شاد یه مرد بود .یه اسطوره بود.همیشه یادش گرامی باد.
یکشنبه 18 خرداد 1393 - 08:51