زنان نامرئی هند

بیوه های ساکن شهر ورینداوان – آنها توسط خانواده هایشان طرد شده و به اینجا پناه می‌آورند

روپا جا

بخش هندی بی بی سی


سال ٢٠١٢ تجاوز و قتل دختری دانشجو در اتوبوسی در دهلی خبر اول بسیاری از رسانه‌ها شد، این حادثه جرقه ای برای شروع اعتراض‌ها به خشونت علیه زنان در هند شد. زنان مجرد در هند با دشواری‌های بسیاری روبرو هستند و معمولا زندگی عادی ندارند.


اولین بار که کودو را دیدم، پیراهن زرد بلندی پوشیده بود و با موهای بافته و روغن زده در خانه روستایی‌اش مشغول کارهای خانه بود. برای یک لحظه کودو به نظرم یک خدمتکار کم سن و سال آمد. دختری کوچک که آشپزی و نظافت می‌کرد. درست مثل میلیونها دختر جوان هندی که در خانه ها و روستاهای هند کار می‌کنند. اما وقتی برگشت و لبخند ملایمی به من زد، چهره زنی میانسال را دیدم. با شرم و اندوه فهمیدم که کودو مستخدم خانه نیست.

کودو و مادر بیوه‌اش با یک خانواده پر جمعیت در یک خانه شلوغ زندگی می‌کردند. همراه خاله‌ها و دایی‌ها و خانواده هایشان.

کودو حدود پنجاه سال داشت و هنوز مجرد بود، چهار خواهر و برادرش در گوشه و کنار هند مشغول کار بودند. پدرش سال ها پیش فوت کرده بود. کودو به مرور زمان از یادها رفته بود، او در کارهای طاقت فرسای روزانه غرق شده بود و خانواده کاملا فراموشش کرده بود. خانواده او را "نمونه مصیبت بار" می خواند، یکی از اعضای خانواده اش به من گفت "گاهی به نظر می‌رسید کودو اصلا وجود خارجی ندارد".

ازش پرسیدم چرا مثل دختربچه ها لباس می پوشی؟ مادرش به جای او جواب داد که "کودو مجرد است و نباید مثل زن های ازدواج کرده لباس بپوشد". خانواده نمی‌توانست بپذیرد که یک زن می تواند آدم بالغی باشد ولی هنوز ازدواج نکرده باشد، برای آنها کودو دختر بچه ای بیش نبود.

کودو نمونه ای از هزاران دختر هندی است که به دست فراموشی سپرده شده‌اند. مجرد بودن آنها به انتخاب خودشان نبوده، بلکه محصول شرایط یا سرنوشتی است که با یک اتفاق تغییر کرده.

در این جامعه که زن بنا بر سنت زمانی کامل می‌شود که ازدواج کند- ترجیحا با مردی که والدینش برای او انتخاب می‌کنند- تجرد می‌تواند سخت و غیر قابل تحمل باشد.

طبق سر شماری سال ٢٠٠١ تعداد زنان مجرد، مطلقه و بیوه بالای سی سال در هند حدود ٤٠ میلیون نفر است. این یک تخمین محافظه‌کارانه است.

امروزه بسیاری از دختران هند ازدواج نمی کنند و سعی می کنند با استقلال از خانواده، مخالفت خود را با این رسوم نشان دهند و مانند کودو به کمک پر منت نزدیکان وابسته نباشند.

چهره شهرهای بزرگ هند به سرعت در حال تغییر است و زنان مجرد آرام آرام پذیرفته می‌شوند. اما این روند برای زنانی که هر روز با مشکلات تجرد دست و پنجه نرم می‌کنند به شدت کند و آزار دهنده است.

وقتی تجرد یک زن او را تا این حد به حاشیه می‌راند، می شود تصور کرد که طلاق چقدر می‌تواند ترسناک باشد. جامعه از طلاق یک ننگ می‌سازد و با آن زندگی زنان را احاطه می‌کند. به ویژه زنان خانه دار که برای گذران زندگی به همسر وابسته‌اند.

داستان اینجا تمام نمی‌شود، وقتی یک زوج از هم جدا می‌شوند، زن برای دریافت سهم عادلانه از خانه و زندگی راهی سخت در پیش دارد. حتی تعیین آنچه حق اوست در سیستم بسیار کند دادگاههای هند گرفتار می‌شود.



دیپالی از ننگ اجتماعی طلاق می ترسد



دیپالی بیست و پنج ساله و اهل بمبئی است. او یکی از مثال‌هایی است که نشان می‌دهد چگونه دادگاههای کند و بدنامی اجتماعی طلاق می‌توانند ناخواسته علیه یک مادر مجرد دست به دست هم دهند.

او در یک اتاق محقر با پسر چهار ساله‌اش زندگی می کند. کارهای کوچک انجام می‌دهد: از پیش خدمتی در مراسم عروسی تا نظافت خانه‌های مردم. خانواده شوهرش او را نمی پذیرفت، و بالاخره شوهر دیپیالی او را ترک کرد و به دنبال طلاق رفت. دیپالی می‌گوید شوهرش در سه سالی که از هم جدا هستند هیچ خرجی به او نداده است. تصمیم دیپالی واقعیت جامعه هند را نشان می‌دهد : او می ‌گوید حاضر است دوباره به زندگی مشترک برگردد. زندگی با شوهری که مرتب او را کتک می‌زد.

دیپالی می گوید " من طلاق نمی‌خواهم، من و پسرم احتیاج به نام یک مرد در زندگی‌مان داریم تا از خفت جامعه دور باشیم. نمی‌خواهم به فرزندم به چشم حرامزاده نگاه کنند."

" من ترجیح می دهم با تمام مشکلات این زندگی بسازم تا اینکه مطلقه باشم. اگر طلاق بگیریم ، وقتی که پسرم بزرگ شد راجع به مادرش چه فکر خواهد کرد. یک زن خوب که طلاق نمی گیرد."

نیمیشا زنی سی ساله و کارمند است. او با تعریف جامعه اش یک "زن خوب" محسوب نمی‌شود. او به تعداد کم اما رو به افرایش زنان هندی تعلق دارد که علیرغم تمام مشکلات اجتماعی و مالی طلاق، از همسرانشان جدا می‌شوند. تصمیم نیمیشا برای طلاق آبروی هر دو خانواده را به خطر انداخت. ولی به تدریج همه شرایط جدید زندگی او را قبول کردند. نیمیشا می گوید "مجرد یا مطلقه بودن در هند بسیار سخت است ولی من مجرد بودن را به حضور در یک رابطه زناشویی یک طرفه و آزاردهنده ترجیح می‌دهم."



شاکتی داسی بیوه که توسط پسرانش مورد ضرب و شتم قرار می‌گیرد



شاکتی داسی مثال دیگری از زنان مجرد هند است. او بیوه ای شصت و پنج ساله است که در شهر ورینداوان ملاقاتش کردم. ورینداوان شهری مقدس است که بسیاری از زنان بیوه هند برای فرار از زندگی طاقت فرسای خانوادگی‌شان به آن پناه می‌برند. شاکتی در حالیکه اشک از چشمانش جاری است با صدایی گرفته می‌گوید "وقتی شوهرم زنده بود از من مراقبت می کرد. بعد از اینکه او درگذشت، مثل یک بچه یتیم شدم. پسران و عروس‌هایم دیگر برای من ارزشی قائل نبودند و آزارم می‌دادند و حتی کتکم می‌زدند. یک بار که در این دعواها پسرم پای مرا شکست، فهمیدم که دیگر نمی توانم در کنار خانواده ام بمانم."

شاکتی مثل خیلی از بیوه های شهر ورینداوان که از خانواده های فقیر می آیند، چیزی برای از دست دادن نداشت. زندگی که او برایش دهه‌ها از عمرش را داده قبلا از او گرفته شده بود. او حالا تنها در آلونکی آجری زندگی می‌کند.


 
کلبه محقر شاکای داسی در ورینداوان 



وینی سینگ فعال اجتماعی است که در شهر ورینداوان با زنان بیوه کار می کند. او می گوید دلایل مالی باعث این تنش ها بین زنان بیوه و خانواده‌های آنها می شود. آنها یک زن بیوه را به چشم یک نان‌خور اضافه می‌بینند که ممکن است روزی ادعای مالکیت بخشی از اموال خانواده را هم بکند. او معتقد است که این مشکلات ریشه عمیقی در فرهنگ هند دارند. وینی می‌گوید "این بیوه ها امیدوارند که پس از مرگشان نگذارند جسدشان روی زمین بماند و آتش رو جسد آنها را روشن کنند. پسری که پای تو را می شکند، پسری که تو را آنچنان می‌زند که جمجمه‌ات می‌شکند، پسری که حاضر است کود گاو در دهان تو بریزد و تو هنوز میخواهی پسرت پس از مرگ هیزم روی جسدت را روشن کند. ما باید این طرز تفکر را از بین ببریم."



وینی سینگ فعال اجتماعی می‌گوید طرز فکرها باید عوض شوند 



به عنوان زنی مجرد و تنها که در اواخر سال های ۱۹۹۰ در مهمانسرایی در پایتخت هند زندگی کرده، دیدم که چگونه جامعه زنان را گاهی با نام حفاظت کنترل و محدود می کند. باید قبل از ساعت هفت شب به اتاقت برمی‌گشتی، نمی توانستی قبل از ساعت شش صبح مهمانسرا را ترک کنی، نمی تواستی مهمان مرد داشته باشی، و سهمیه ای محدود برای شب‌های خارج از مهمانسرا داشتی که برایش اجازه "سرپرست محلی" لازم بود.

آن دسته از دوستان من در هند که مجرد بودند هم همین مشکلات را داشتند. پیدا کردن خانه ای برای یک زن مجرد بسیار سخت بود، نگاه بد صاحبخانه و همسایگان همیشه آنها را دنبال می‌کرد و هیچوقت نمی‌توانستند دوست مردی را به خانه شان دعوت کنند.

همه چیز در حال تغییر است ولی با روندی بسیار کند. هند جامعه پیچیده ای است که خدایان زن پرستش می‌شوند و با این حال هنوز تبعیض علیه زنان بسیار است.

مصاحبه با زنان هند و روبرویی با مشکلاتشان در ماه های گذشته تجربه ناخوشایندی بود. اگر مجرد هستی، بهتر است ناپدید شوی. اگر مطلقه هستی یا جدا از همسرت زندگی می کنی، تمام عمرت را در دشواری می گذرانی و به همین دلیل بسیاری از زنان سعی می کنند با زندگی نا مطلوب زناشویی شان بسازند و دم نزنند. در بعضی خانواده‌ها حتی تصور بیوه بودن محال است.

رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.