کوروش به چه کار ما میآید؟
رأی دهید
پیام یزدانجو
نویسنده و پژوهشگر فرهنگی
به دنبال تکوین و ترویج «مطالعات پسااستعماری» در محافل آکادمیک غربی، در واپسین دهههای قرن گذشته، اکنون رسم رایجی است که پژوهشگران پسااستعماری، این سوژههای دوچندان استعمارشده، تاریخ مستعمرات قدیم را بار دیگر و با نگاهی نهایتاً شرمنده و خودخوارکننده، برای مخاطبان غربی و غیرغربی، بازنویسی کنند.
به نظر میرسد، انگیزه اینچنین مطالعاتی از یک سو رد کردن انتقادات غربی از فرهنگ ممالک مستعمراتی و از سوی دیگر ابطال ستایشهای غربمحورانه از متلعقات فرهنگی این ملتها است («شرقشناسی» ادوارد سعید و آثار پیروان هندیتبارش نمونههای گویایی از اینگونه پژوهش تاریخی است).
با این حال، و با توجه به جذابیت این پژوهشها هم برای مفسران غربی و هم برای محققان جهانسومی، میراث تاریخی ایرانیان هم اخیراً – به رغم تجربههای شبهمستعمراتی محدودشان – به موضوع مطالعاتی اینگونه بدل شده، شمار فزایندهای از «استادان» ایرانی شاغل در دانشکدههای اروپایی و آمریکایی آشکارا به انکار ارزشهای منتسب به میراث ایرانیان اقدام میکنند.
از جمله نمونههای چنین اقداماتی البته یورشهای مورخانه و «دانشورانه» این ناقدان به کوروش و بیارزش شمردن میراث او است.
چنین ناقدانی اغلب با اتکا به تصورات غیرتاریخی از تمایز تاریخ و اسطوره، با عدول از این اصل اولیه که هرگونه پژوهش تاریخی عملاً یک بررسی تطبیقی است، پدیده پیچیدهای را به سادگی از بستر باستانیاش جدا کرده و با معیارهای (سیاسی، اجتماعی، و اخلاقی) امروزی ارزیابی و بیدرنگ محکوم میکنند: به گمانشان، نه فقط کوروش امپراتور استعمارگری از نوع کهن بوده که منشور «اساطیری»اش (آنچه به عنوان «اولین منشور حقوق بشر» آوازه یافته) هم افسانهای نوشته به دست باستانگرایان و نژادپرستان ایرانی در راستای روحیات شوونیستی - امپریالیستی «فارسها» یا به اصطلاح «آریاییها» است.
جالبتر آن که، این ارزشداوریهای ایدئولوژیک و احکام ایدئالیستی عمدتاً بدون هرگونه گواه تازه و صرفاً به اتکای منابع محدودی – از جمله «تواریخ» هرودوت، «کوروشنامه» گزنوفون، و اندک اشارات «عهد عتیق» – عرضه میشود که متقابلاً گواه بزرگی کوروش از دید ستایشگران او به شمار میروند.
در هر حال، انتقاداتی اینگونه اساساً برآمده از بیتوجهی به این حقیقت بنیادی است که، «کوروش» بیش از آن که به واقعیات مشروح و مستدل و مستندی در ایران باستان اشاره کند، نام نمادینی برای هویتخواهی ملی و مقاومت فرهنگی در ایرانِ معاصر ما است.
در این گفتمان ملیگرایانه، کیستی کوروش آن اندازه اهمیت ندارد که چیستی او: شخصیت کوروش و کیفیت کارنامهی او چیزی افزون از آمال و اعمالِ منتسب به نام نمادینِ او نیست.
«کوروش» آن کسی نیست که ارزش و اعتبارش مقید به راستیآزمایی دانشورانه در اعصار کهن شود، آن چیزی است که مخاطبان امروزی از آن پدیده ساخته و خود مستقلاً به آن ارزش و اعتبار میبخشند.
با این حال، و مهمتر آن که، بیتوجهی به کارکرد نمادین کوروش و کارنامهی او در انحصار ناقدان و نکوهندگان او نیست؛ ارجگذاران و ستایندگان کوروش هم اغلب این حقیقت، این نقش «نمادین»، را ندیده گرفته، در نتیجه خود را گرفتار مخاطرهای مضاعف میکنند.
وجه نخست این مخاطره کوششهای بینتیجه و بلکه گمراهکننده برای استخراج الگوی سیاسی - اجتماعی کاملی از کارنامهی کوروش به منظور استفاده در ایرانِ امروزی است: در نبود منابع مکفی، هر تلاشی برای ترسیم تصویر کاملی از سرشت و سرگذشت کوروش به شکست میانجامد.
به علاوه، اینچنین تلاشی عملاً نتیجهی بیاعتنایی به واقعیتی بنیادی است، این واقعیت که ایرانیان باستان، در مقایسه با یونانیان معاصرشان، آثار مدون و مشروحی در عرصه تاریخنگاری و همچنین اندیشههای سیاسی، فلسفی، اجتماعی، و علمی عرضه نکردند؛ داستان این کاستی را محققانِ فراوان روایت کرده، در شرح ماجرا به آمیزه تفکیکناپذیری از واقعیت و افسانه – از فقدان فرهنگ پژوهش و محدود بودن آموزشهای عمومی و کمبود تولید دانش تا یورشهای یونانیان و تاراج میراث مکتوب ایران و نهایتاً کتابسوزی اعراب – استناد کردهاند.
در هر حال، حتا با استناد به آثار کتابشناسانهای از قبیل «الفهرست» ابن ندیم، آنچه از ایرانِ آن زمان به جا مانده عمدتاً متون دینی و آیینی («اوستا»، «ارداویرافنامه»، «وندیداد»، و امثال آن) بوده، نه تألیفات مورخانه یا علمی و یا اجتماعی (کافی است این سیاهه را، برای نمونه، با صفحاتی از آنچه دیوگنس لاترتیوس در «احوال و آرای فلیسوفان سرشناس» و در شرح آثار متفکران یونانی آورده قیاس کنیم و به عمق تفاوت پی ببریم)؛ در نتیجه، نه فقط از شخص کوروش و کارنامهاش که از کل ایران باستان هم اطلاعات مکتوب و موثق چندانی در دسترس نیست.
در این موقعیت، نه فقط استخراج یک الگوی سیاسی - اجتماعی از کردوکار کوروش به نتیجه نرسیده، که منتسب کردن انواع نوشتههای فیلسوفانه، گزینگویههای حکیمانه، نکات نغز، و نظایر آن به این پدیدهی تاریخی، اگر نشان کوتهفکری و کممایگی نباشد، چیز چندانی به ارزش و اعتبار «نمادین» کوروش اضافه نمیکند.
گذشته از این، چنین نگرشی انکارکننده این حقیقت تاریخی است که، از دست رفتن اعتبار و عظمت ایران، و به ویژه تسلیم نسبتاً آسان ایرانیان به اعراب و گردن گذاشتن به آداب و آیینشان، به ویژه معلول بیبهرگی از پیوستارهای پویا و پرتوان در عرصه اندیشه و فقدان فرهنگ دانشپژوهی در ایران باستان بوده، به همین علت امکان نوزایی فکری و نواندیشی فرهنگی در قالب یک رنسانس ایرانی تا قرنها (تا دوران مشروطه و آشنایی ایرانیان با اندیشهها و ارزشهای فرهنگی غرب) وجود نداشت: رنسانس غربی با بازگشت اروپائیان به فکر و فرهنگ یونان باستان، به عنوان بدیلی در ازای آیین و اندیشههای مسیحی، رقم خورده بود؛ در ایران باستان اما فکر و فرهنگی آنچنان برای رجوع و رجعت یا برای مقاومت در برابر میراث اعراب وجود نداشت – یا، دست کم، به دست ما نرسیده بود.
اشتباه دیگر، و وجه دوم مخاطره مذکور، اما بیاعتنایی به همان خردهدانستههای اندک و ارزندهای است که از کوروش و کارنامهاش به جا مانده: منش کوروش در مقام فرمانروا و منشور او به عنوان خط مشی فرمانرواییاش.
آنچه از این دو بر میآید عموماً به کوشش کوروش در راه رفاه شهروندان و رهاییبخشی به ستمدیدگان و همچنین باورش به رواداری فرهنگی و آزادی دین و آیین و ارج نهادن به حقوق دیگر اقوام و اقلیتها اشاره داشته، همین باورها، با هر حدی از تحققیابی تاریخی، او را به نمادی الهامبخش و الگویی ارزنده بدل کرده، اسباب بزرگشماریاش شدهاند: بدل کردن این انگاره، آن منشور و منش، به سلاح سرکوبگری برای برتریجویی «آریایی» (ملیتگرایی افراطی، ایرانشیدایی و پارسیپرستی، دشمنشماری اقوام ایرانی، خوارداشت همسایگان ایران، بیگانههراسی و دیگرستیزی، و در نهایت اثبات هویت خود را از راه انکار هویت دیگران و تحقیر تفاوت آنان) چیزی سوای سوءاستفاده از اسم کوروش و تعبیر نادرست میراث او – به ویژه اندیشه ایرانشهری – نیست.
این همه در حالی است که، هویتخواهی ایرانی عموماً در معرض این دسیسه بوده که با دخالت دولتهای مستقر از مسیر درست خود منحرف شده، با تهی شدن از نیروی ایجابیاش، عملاً – به صورت سلبی – در خدمت اهدافی عاری از آرمانهای اولیه در آید. به ویژه در ایران معاصر، این سوءاستفاده از نماد «کوروش» و مسخ ملیگرایی ملهم از آن منحصر به شهروندان نیست؛ حاکمان هم در این زمینه نقش برجسته ایفا کردهاند.
انگیزش احساسات میهنپرستانه در روند مناقشات هستهای حکومت با غرب، تبلیغ «مکتب ایران» و «اسلام ایرانی» و صحهگذاری بر عظمت ایران باستان از سوی هواداران احمدینژاد، و چفیه انداختن او به گردن سرباز هخامنشی در مراسم رونمایی از «استوانهی کوروش» علناً نمونههایی از استفاده ابزاری، عوامفریبانه، و فرصتطلبانه از نمادهای آرمان و آرزوهای یک ملت در جریان جنگ قدرت حاکمان در درون ساختار سیاسی است.
سوءاستفادهی دیگر، و البته خطرناکتر، آنجا اتفاق میافتد که سامان سیاسی حاکم با صحه گذاشتن بر استفادههای سوء شهروندان از افتخارات ملی و احساسات ملیگرایانه عملاً راه دستیابی به مطالبات ملی و احقاق حقوق شهروندی را بر همهی ایرانیان میبندد.
نادیده گرفتن انواع نژادپرستی و نفرتپراکنی که زیر نام کوروش و در پوشش آریاییگرایی و فارسیستایی و در راستای تحقیر اقوام ایرانی و تضییع حقوق اقلیتها (در قالب ترکستیزی، کردستیزی، عربستیزی، و امثال آن) در گفتمان فرهنگی و اجتماعی اتفاق میافتد، انگیزه یا اثری سوای مشغول کردن اکثریت و همچنین اقلیتها به درگیریهای درونی و استمراربخشی به وضع موجود از طریق تحکیم تفرقهها ندارد.
انکار حق «آموزش انواع زبانهای مادری» از سوی اکثریت فارسیستایان و اصرار فعالان حقوق اقوام و اقلیتها بر حق «آموزش به انواع زبانهای مادری» (انکار و اصراری به یک اندازه مغایر با ملیگرایی مترقی و آرمان ایرانشهری)، و در نتیجه حفظ وضع کنونی، نمونه تازهای از تبعات این رویکرد منفعلانه در راستای حفظ قدرت دولت و تثبیت سامان سیاسی است – سامانی که اقلیت و اکثریت هردو در استقرار و استوارسازی آن سهیم بودهاند.
ملیگرایی ایرانی هم این قابلیت ناگوار را دارد که، با اتکا به اوهام و افسانههای «اصالت» و با بتوارهسازی از ابتکارات و افتخارات ملی، همانند هر ناسیونالیسمِ نابالغی گرایشی ارتجاعی، شوونیستی، و حتا فاشیستی بیابد، و این مخاطرهای است که نباید احتمال و عوارض آن را دست کم گرفت.
توجیه ستمها به اقوام و اقلیتهای ایرانی و تن دادن به تضییع حقوق اکثریت ایرانیان (فارس و غیرفارس)، به بهانهی حفظ و حراست از اقتدار ملی و منطقهای، آن کاری نیست که در کارنامهی «کوروش»، به عنوان برجستهترین نماد همگرایی ملی، آمده باشد.
کوروش، اگر امروزه به کاری بیاید، آن کار اساساً انگیزهآفرینی برای افزایش حس هویت ملی و همبستگی اجتماعی در چارچوب ملیت چندقومیتی، چندزبانی، و چندفرهنگی ایران، و همچنین برانگیختن ما به ایستادگی در برابر باورهایی است که بنیانهای سرکوب عقیده و اندیشه، نارواداری دینی و آیینی، و سلطهخواهی سیاسی و اجتماعی را در ایران نهادهاند.
sharafYabi - بیمبه - انگولا
گذشته از تمام مطالبی که این بالا به عنوان یک بحث در میان آماده است، یک اصل کلی نباید فراموش شود. و آن این است که کوروش و دادن مساوات به تمامی مذاهب و فرهنگها در ۲۵۰۰ سال پیش! که در تورات و دیگر کتب به آن اشاره شده بود، بیشتر به افسانه شبیه بود. پیدا شدن این سنگ نبشته آب سردی را به روی آنها ریخت و مطابقت این نوشته با کتب تاریخی باعث تحکیم تمدن افسانهای ایران و دیگر نوشته ی, مورخان گردید.
جمعه 29 فروردين 1393 - 19:57
romano - تهران - ایران
کورش به همان کاری میاید که آهولا و زیگفرید ، جومانگ، سائو سائو، راما، شیوا و پسر آفتاب و و رامسس و اسکندر و .. میآید. هر ملتی دارای اسطورهای است کورش جزو معدود اسطورههایی است که واقعی بوده بربر نبوده و نماد عفو عمومیست. بعنوان آذری میگویم همانقدر که طی 36 سال حاکمیت زیر بار نمایش یک ساز ساده مثلا ستار نرفته زیر بار قانون اساسی هم نمیرودو زبانهای محلی را نمیپذیرد اینجا گناه قوم ناشناخته و نا وجودی بنام فارس کجاست (اساسا قومی به اسم فارس داریم و همینقدر من اینرا احمقانه میدانم که میگویند قوم ترک). کشورهایی که مهد دموکراسی و فدراتیو هستند داراری یک زبان واحدند چه شده همه در این هیاهو که کسی تنبان گیرش نمی آید بپوشد که ستر عورت کنند یاد کلاه افتادهاند و همه ترک و لر و عرب و شیعه و سنی شدهاند. اساس عرب در خوزستان آب خوردن دارد که جگر برای زبان مادریش بسوزانیم (ای پدرت بسوزه انگلیس). ادامه ...
جمعه 29 فروردين 1393 - 20:41
فارسان - مرکزی - ایران
جناب پیام یزدان جو به گمانم تفکرات چپی در مقاله کینه توزانه شما بد جوری موج می زنه! و خوراک خوبی برای تجزیه طلب های چپی و ایران ستیز فراهم کردی البته کور خواندی تو یک عامل بی مقدار هستی که با این مقاله بی ارزش سمت جاده صاف کنی اهداف قدرتهای جهانی را به عنوان یک به اصطلاح محقق یدک می کشی!!!
جمعه 29 فروردين 1393 - 20:46
باور عمیق - قم - ایران
دقیقا تا نصف این نوشتار بدون موضع گیری علنی فقط و فقط کوروش و عظمت اقداماتش رو کوبیدی ای پدرسوخته .. بعد تمام تلاشت این بود که بگی از کوروش جز یک اسم هیچ چیز بدردبخوری باقی نمانده الا اینکه تبدیل بشه به یک نماد برای ایجاد تفرقه و به آشوب کشیدن مملکت یعنی همون چیزی که تو اسمشو میزاری همبستگی ملی . شدیدا هستی و چیستی وجودیت مسحور فلسفه غرب شده و بدتر اینکه پیشینه توانمندی ترجمه و پژوهش تاریخی خود را هم با این ذوب شدگی محض در باب فلسفه غرب نیز زیر سوال برده ای . اما عاشق یک جملتم : دوم خرداد بیداری نبود، خوابی بود که بعضیها هنوز از آن بیدار نشده اند
جمعه 29 فروردين 1393 - 20:52
romano - تهران - ایران
کدام قوم و قومچه را در کشور 7000 ساله جستجو میکنید مگر اینجا اوکراین است که از زبان تفرقه بیافرینید مگر اینجا عراق است که 1.5 میلیون از آن بکشند و بعد هم آنرا سه تکه کنند بعد هم همه عشق کنند کشور کردستان (پسوند ستانشون منو کشته این کشورهای ستان دار) داریم .آخ که غرب از چهارصد سال قبل تا الان چقدر دلش بحال دین و ایمان و قوم و زبان مردم میدل ایست میسوزه هر نسخهای در هند و چین در زمان استعمار پیچیدن الان دارن اینجا میپیچن.کدام زبان فارسی را می گویید که مقبرة الشعرا در تبریز زبانزده خار چشم پان مغولهاست! قوم ایرانی بدون پارسی قومچه هم نیست پارسی هم بدون قومش هیچ. ایرانی کتاب نداشت که تنها خورشیدی ۱۳۱۴ ۳۰ هزار لوح از پرسپولیس به آمریکا منتقل شد (خدایا این دیوانهها چطور تو این مملکت تیتر نویسنده گرفتن). ایرانی کتابت نداشت که 200 سال حکمران مصر بودند. اینجا هر کس به زبان محلی خود حرف میزند و بکوری چشم عرب و اروپایی و مغول همه پارسی هستند. من افتخار میکنم آذریم و پارسی.
جمعه 29 فروردين 1393 - 20:54
لهراسپ - شیراز - ایران
بزرگش نخوانند اهل خرد که نام کورش را به زشتی برد. این ها احمق هایی اند که میخان با کوچک کردن پدر دموکراسی جهان زرزر کنن
جمعه 29 فروردين 1393 - 21:50
Persianshadow1 - برایتون - انگلستان
الان ٤ تا جدایی طلب بیسواد چپی عقده ای تخم مغول میان اینجا هذیان میگن و دم از شونیسم فارس میزنند که :فارسها ما رو مسخره میکنند ما هم النگوهامون شکست و قهر میکنیم و جدا میشیم ، قهر قهر تا روز قیامت!
جمعه 29 فروردين 1393 - 23:54
Persianshadow1 - برایتون - انگلستان
Romano آقا متن شما حرف نداشت،عالی بود،این را هم اضافه کنم که مردم ایران چنان با هم آمیخته شده اند که جدا کردنشون غیر ممکنه،مثلا خانواده ما مخلوطى از اذرى،بختیاری،گیلکی،شیرازی،اصفهانی،آبادانى هستند! الان ما چطورى جدا شیم! :)
شنبه 30 فروردين 1393 - 00:06
azadi2011 - تورنتو - کانادا
درود بر دموکراسی برای همه ایران که دشمن تجزیه طلبی است! وننگ بر تجزیه طلبانی که دموکراسی را بر نمی تابند۰ دموکراسی برای یک ایران یک پارچه سپر بلای تجزیه طلبان ارتجاعی است۰
شنبه 30 فروردين 1393 - 00:09
sarbaz007 - المان - المان
پرسینشدو۱ واقع همینطوره ماها از شمال تا جنوب به هم گره خردیم ما هم از ۷ قوم ایران هستیم ، ایران هیچ موقع جدا نخواد شد و به قول شاه بزرگ ایران همیشه باقیست
شنبه 30 فروردين 1393 - 01:06
romano - تهران - ایران
Persianshadow1 - برایتون - انگلستان دوست عزیز خود همون کشوری که هستید شامل بریتانی ولزی اسکاتیش آیریش، ساکسون و .. هستش جالبه اسم GB هم میزاره روش که یک اسم کاملا نژادی از پدرانشون از شرق فرانسه هست. حالا اونا مردم تو ایران تو کپر درس میخونن نگران آموزششون نیستن نگران زبان مادریشونن. پدرسوختهها تو ایران حکومت سالی هزار اعدام میکنه شدن عاشق اهل سنت و شیعه اینها بهشون مزه داده دارن تمام کشورهای این منطقه رو که حضور نظامیشون مثل صدههای گذشته براشون ممکن نیست به تکههای کوچیک در میارن (مثل امارات و قطر، حالا هم اوکراین و سوریه و ترکیه عراق) بعد هم اینها مثل سگ براشون واق واق می کنن (مگر الهام علیف بده براشون) هر وقتم خواستن چین و شرق رو در فشار بزارن حمله میکنند و انرژی رو قطع می کنند. اینجا ایرانه در بدترین بدترین بدترین حالت هر به اصطلاح قومچهای پسر عمو اون دیگریه و حالا که اتفاقا صحبت قومیه در عشیره اگر برادر و پسر عمو خیانت کنه خونش مباحه ادامه ...
شنبه 30 فروردين 1393 - 06:05
کبالت3 - کرج - ایران
کوروش به همون کاری میاد که بعدا فردوسی و خیام و سعدی و حافظ و .... اومدن حتی اگه بخشی هم فسانه باشه (این یکی دیگه سندش هم تو دل کوه و روی سنگ و سفال حک شده ) که اگه نبودن قطعا اسم نویسنده محترم بجای پیام رسول بود و الان باید عربی مقاله مینوشت ..اما در حالی که ملتهای دیگه بر پایه افسانه حتی کشور ساختن (اشکالی هم نداره ) یا زمین و زمان رو میگردن جنازه ای کوزه ای ، خر مهره ای کپر سوخته ای پیدا کنن و ازش سند هویت ملی درست کنن . یا مثل پان و پانچه بگردن ببینن کی کجا و کی یه وقتی از کنارشون رد شده و اوغور بخیر بهش گفتن یا کی سرشو کنار آبادیشون گذاشته زمین یقه شو بگیرن بکننش تو تاریخ جعلی خودشون و درش رو ببندن و ثبت و ظبتش کنن فرار نکنه اونوقت نویسنده و روشنفکر ما در مقابل نبش قبر تو داشته های خودش میکنه ببینه واقعا این بابائی که میگن همون یه سر و دو گوش خودمونه یا نه نمیدونم شاید ما زیادی از اینا داریم و باید حرس شون کنیم یاد دعوای لفظی اخوان و شاملو بر سر فردوسی افتادم واین بیت ..سعدی تو کیستی که در این حلقه کمند چندان افتاده اند که ما صید لاغریم ....کبلائی.
شنبه 30 فروردين 1393 - 06:08
romano - تهران - ایران
پدر سوختهها خیال کردن ایران بدون مرده اینجا مجددا حکومت پیشه وری و کردستان و کمونیستی میرزا کوچیک راه بیاندازند چهارصد سال سعی کردن از طریق مذهب و فرهنگ تفرقه بیاندازند نشد حالا میلیون میلیون مشکل مردم ایران حل شده فقط مونده زبان مادری یکی نیست به اینها نیست بگه خود مادر رو .. کردن شما نگران نشدین حالا فکر زبونشید. کمترین کابرد کورش بعد از 2500 سال همین حس وحدت ملی و بحثهاست اما اونها درمورد چی باید بگن باید بگن که رومنها با کشتی تو سواحلمون پیاده شدن و آمدن مادرمونو . بعد هم مارو متمدن کردن الانم باید به پشت یونان خودشون رو بچسبونن. پدرسوختهها میدونن تاریخ ما مارو گره میزنه بهم روی همون دارن ملیت رو مثل ایمون مردم که این مردم از بین برد یواش یواش حل میکنند.
شنبه 30 فروردين 1393 - 06:09
کبالت3 - کرج - ایران
ظبط صحیح است
شنبه 30 فروردين 1393 - 06:28
siavash2a - تهران - ایران
نوروز امسال بطور متوسط روزانه 200نفر از تخت جمشید بازدید میکردند.در حالی که روزی 1000نفر هم مرقد امام در 5 کیلومتری تهران بازدید نمیکردند.خدایا شکرت که مرتب به جدایی دین از سیاست پی بردن
شنبه 30 فروردين 1393 - 06:36
دستان سام نریمان - بیرمینگهام - انگلستان
کوروش ۲۶۰۰ سال پیش اگر به دین و زبان دیگران احترام نمیگذاشت که الان دین زرتشت بزرگترین دین دنیا و ایران جز زبان پارسی زبانی زنده نبود، توی کشورهای عربی چندتا زبان صحبت میکنند؟ . اگر ایران کشوری چند فرهنگیست به خاطر تخمیست که آن بزرگمرد پاشید پس دشمنی با او نکنید.
شنبه 30 فروردين 1393 - 01:36
sepherdad - سیدنی - استرالیا
چه نویسنده بی سوادی هست این.
شنبه 30 فروردين 1393 - 11:08
راهجو - فریدونکنار - ایران
دست همگی دوستان درد نکنه که برای هویتشون وقت گذاشتن و چند کلامی نوشتن ،مخصوصا کبالت گرامی که تاریخ سازی برخی قومها رو خوب بطنز کشید! اونها زبان مادری رو پاشنه آشیل ما میدونن وشایدم تنها سلاح باقیمانده در دستشان چون سنگی بد قواره که چاره ای جز پرت کردنش بسمت ما نمبینن! بذار پرت کنن یا جاخالی میدیم و میگذره یا میخوره تو کله مون و یه چارتا فحش آبدار میدیم و میرن پی کارشون! حتی گاهی وقتا اونقدر بی کینه ایم که هیچی نمیگیم! هزاران سال بر ما تاختن حتی بر نژادمون اثر گذاشتن اما آن روان زنده است و نامیرا!
شنبه 30 فروردين 1393 - 17:40
آتیلا قشقایی - کپنهاک - دانمارک
با افسانهها زندگی بکنید، واقعیت چیز دیگر هست، پیش خودتون پهلوان هستید
شنبه 30 فروردين 1393 - 22:54
آرمان شهر من - استهبان - ایران
کورش بزرگ مردیست که با گذشت 2500 سال هنوز خاریست بر چشم دشمنان ایران زمین!
شنبه 30 فروردين 1393 - 23:03
راهجو - فریدونکنار - ایران
آتیلا قشقایی حتما واقعیت آنچیزی است که شما میگویید! مثلا ما همه از افغانستان و تاجیکستان اومدیم و مهمان شماییم!!!!!!!!
یکشنبه 31 فروردين 1393 - 10:04
sepherdad - سیدنی - استرالیا
راهجو - فریدونکنار - ایران. جدیداً رسم شده هر کس میخواد توجه مردم رو جلب کنه یه چیز میپرونه به کوروش بعد اسمش توی اینترنت معروف میشه، مثل اون پورپیرار بی سواد، یعنی اگر صد سال در مورده ایران باستان کتاب بنویسی امکان نداره کسی نام ترو ببره اما یه حرف چرند بگو به کوروش ۱۰۰ نفر برات کامنت میذاره!، ما اصل ونسب خودمون رو میدونیم اینها هم چون اصل و نسب ندارن یه جوری خودشو رو میخوان مطرح کنن.
یکشنبه 31 فروردين 1393 - 16:58
آرمان شهر من - استهبان - ایران
آتیلا قشقایی - کپنهاک - دانمارک.. مشخصه که کی با افسانه زندگی می کنه! امثال تو بهترست دل خوش کنند به افسانه های شبستری و ناصر پور پیرار . وگرنه جایگاه تمدن با شکوه ایران زمین را در جاجای این خاک اهورائی و مشهورترین و معروفترین موزه های جهان می توان یافت. ضمنا بقول پارسی گویان دریا به دهان سگ نجس نخواهد شد و این تمدن با شکوه با یاوه سرائی های این نویسنده و امثال پور پیرار خدشه ای بر نخواهد داشت.
یکشنبه 31 فروردين 1393 - 18:02