'ایرانی'؛ مجادله جنجالی با چند روحانی
فیلمساز طبیعتا از ابتدا می داند که دست گذاشتن بر چنین سوژه ای در داخل ایران مشکلات خاص خود را خواهد داشت
"ایرانی" عنوان فیلمی است از مهران تمدن، مستندساز ایرانی ای که بیشتر عمرش را در فرانسه گذرانده و حالا پس از تجربه بحث انگیز قبلی اش با عنوان "بسیجی"، بار دیگر سوژه پرسرو صدایی را دستمایه فیلم تازه اش قرار داده است؛ فیلمی که در جشنواره برلین در بخش "فوروم" به نمایش درآمد.
فیلم ساختار مستند ساده ای دارد؛ با نماهای عمدتا داخلی با دوربین های ثابتی که ناظر یک بحث هستند. حتی فیلمساز ابایی ندارد که از صحنه ای استفاده کند که صدابردارش از گوشه کادر رد می شود. در واقع فیلم ماهیتش را بر سوژه جذاب اش بنا می کند: جمع کردن چند "ملا" در یک خانه و تلاش برای همزیستی مسالمت آمیز تفکرهای متضاد و بحث و مجادله یک فیلمساز فلسفه خوانده که خود را آته ئیست می خواند با این چند روحانی درباره مفهوم مذهب و ساختار حکومت اسلامی.
فیلمساز طبیعتا از ابتدا می داند که دست گذاشتن بر چنین سوژه ای در داخل ایران مشکلات خاص خود را خواهد داشت؛ در ابتدای فیلم اعلام می کند که در مراحل ساخت این فیلم سه بار بازجویی شده و در انتهای فیلم هم تاکید دارد که از او خواسته اند که دیگر به ایران بازنگردد.
در نریشن ابتدای فیلم از مشکل راضی کردن چند روحانی برای حضور در این فیلم هم می گوید:او سه سال تلاش می کند تا چند روحانی را راضی کند تا در این فیلم شرکت کنند، اما غالب آنها راضی نمی شوند یا اگر قبول می کنند، در لحظه آخر از شرکت در این فیلم پشیمان می شوند.
ایرانی در جشنواره برلین در بخش "فوروم" به نمایش درآمد
تمدن می گوید که سرانجام با عوض کردن راه روبرو شدن با آنها، این سه نفر روحانی را راضی می کند که در این طرح شرکت کنند و یکی از آنها یک طلبه را هم با خود می آورد.
نتیجه، حضور این سه روحانی و این طلبه در خانه ویلایی فیلمساز در جایی خارج از شهر است که این اقامت کوتاه آنها با بحث و جدل درباره مسائل ممنوع همراه است.
بحث با حجاب و ضرورت آن آغاز می شود و به صحبت درباره مشروعیت مردمی حکومت ایران می رسد. در عین حال در میانه کار با شوخی ها و صحنه های صمیمی ای روبرو هستیم که ضمن آماده کردن جوجه کباب درباره ذات زن و مرد و نیروی جنسی متفاوت آنها حرف می زنند.
طرح "همزیستی مسالمت آمیز" با طراحی یک راهرویی که قرار است برای همه آنها باشد، ادامه می یابد. هر کدام عکسی از کتابخانه هایشان را در این اتاق عمومی فرضی نصب می کنند تا آستانه تحمل یکدیگر را اندازه بگیرند و هر کدام عکس های اشخاص مورد علاقه شان را برای نصب روی دیوار عمومی می آورند: از عکس های آیت الله خمینی و آیت الله خامنه ای از سوی روحانیون تا عکس های مصدق و فروغ فرخزاد از سوی فیلمساز.
فیلمساز با تصاویر مذهبی مخالفت می کند و طلبه جوان با عکس مصدق و فروغ. قرار است فیلم به نقطه مشترکی برسد؛ که در نهایت نمی رسد.
مهمترین مشکل فیلم از جایی آغاز می شود که فیلمساز- که خود بخود به نماینده جامعه آزاد جهانی در برابر یک تفکر بسته مذهبی بدل می شود- نمی تواند به اندازه کافی به نظرات و حرف های این چند روحانی پاسخ دهد. تمدن در بسیاری از قسمت های فیلم در برابر حرف های سنتی آنها کم می آورد و نمی تواند جواب قانع کننده ای بدهد؛ به شکلی فیلم به آنها اجازه می دهد تا حدی برنده این بحث باشند.
این چند روحانی همسران خود را هم به این خانه می آورند، اما بجز یک صحنه، آنها هیچ حضوری در فیلم ندارند؛ در اتاق های خود هستند و درخواست اولیه فیلمساز برای دعوت از آنها برای حضور در بحث به جایی نمی رسد. همین نقطه- نحوه رفتار این چند روحانی با همسرانشان که به آنها اجازه حضور در جلوی دوربین را نمی دهند- می توانست نقطه آغاز بحث درخشانی از سوی فیلمساز درباره حق و حقوق زنان به عنوان یک انسان باشد که فیلمساز توجهی به آن نمی کند.
فیلم ساختار مستند ساده ای دارد؛ با نماهای عمدتا داخلی با دوربین های ثابتی که ناظر یک بحث هستند
از طرفی تمدن در برخی صحنه ها در جواب حملات آنها سکوت می کند، گویی که قانع شده یا جوابی برای حرف های آنها ندارد؛ ضمن این که صحنه قبول کردن نماز خواندن با آنها، هر چند بیشتر به شوخی می ماند، اما می تواند برداشت های متفاوتی را هم رقم بزند.
هرچند فیلمساز می گوید که قصد ندارد "رینگ بوکس" به راه بیندازد، اما این سوژه با این مختصات - و اصلاً شکل گرفتن این فیلم- بر مبنای همین رینگ بوکسی است که فیلمساز از آن ابا دارد. این چند روحانی از هر فرصتی برای حمله در این رینگ بوکس استفاده می کنند و فیلمساز فلسفه خوانده که زندگی آزاد را در فرانسه تجربه کرده به دلایلی- شاید مهمانداری، شاید ترس، یا شاید عدم تسلط کامل و سخنوری در زبان فارسی- از این رینگ سالم بیرون نمی آید.
در نهایت فیلم به همین دلیل با یک تناقض روبرو می شود: بجای اثبات حق زندگی و احترام به بشری که میلیون ها نفر در جهان بر اساس آن زندگی سالمی دارند، گهگاه به تریبونی برای دفاع از نوع زندگی بسته مذهبی بدل می شود، تا آنجا که یکی از روحانیون هم حرف جالبی می زند:«چرا نباید بیائیم جلوی دوربین؟ ما از خدامونه که یکی حرف های ما رو ببره به غرب!"
نقطه قوت فیلم اما زمانی است که آنها در لابلای صحنه ها، از بحث فارغ می شوند و زندگی می کنند. تلاش فیلمساز برای ثبت لحظه های عادی زندگی آنها در کنار هم، بسیار موفق تر و انسانی تر از صحنه های بحث است. یعنی فیلم اساساً بر محور بحث شکل گرفته اما در یک تناقض عجیب زمانی موفق است که بحثی در کار نیست و تنها زندگی است که جریان دارد؛ از غذا پختن تا نشان دادن عکس بچه ها در مهدکودک تا شوخی درباره مادر فیلمساز.