آیا فقه اسلامی میتواند بهائیان را به عنوان 'اهل کتاب' به رسمیت شناسد؟
رأی دهید
آیتالله منتظری در موضوع حقوق بهائیان تحول فقهیای از سر گذراند
یاسر میردامادی
دانشآموخته سابق حوزه علمیه و پژوهشگر دین و فلسفه
قتل عطاءالله رضوانی، شهروند بهائی ساکن بندرعباس، دیگربار توجهها را به سوی تنگناها و تبعیضهای نظاممندی جلب کرده است که بهائیان ایران با آن دست و پنجه نرم میکنند.
این تنگناها و تبعیضها که عمرِ آن به پیش از انقلاب پنجاه و هفت در ایران میرسد، با تغییر نظام سیاسی در سال پنجاه و هفت تشدید گردید و ابعاد تازهای یافت.
بهائیان اکنون حق تحصیل در دانشگاه (و حتی در مواردی پیش از آن) را ندارند. از حق استخدام در شغلهای دولتی و عمومی به طور کامل محروم اند. در بسیاری موارد از داشتن شغل آزاد نیز محروماند.
آنها همچنین اکنون حق داشتن دانشگاهی مخصوص به خود را نیز ندارند. افزون بر این، حق برگزاری مراسم مذهبی و نیز حق تبلیغ مذهبی ندارند.
در موارد بسیاری اموال بهائیان مصادره و یا غارت شده و یا خود آنها به قتل رسیده و یا به زندانهای دراز مدت محکوم شدهاند. این سیاهه را میتوان همچنان ادامه داد و موارد متعدد دیگری به آن افزود.
از این گذشته بهائیان در دیگر کشورهای اسلامی نیز با تنگناهای مشابهی مواجه اند و به عنوان نمونه در مصر از ثبتنام آنها در مدارس عمومی جلوگیری به عمل میآید و برای آنها کارت هویت و شناسنامه صادر نمیشود.
تردیدی نیست که بخش مهمی از تنگناها و تبعیضهای نظاممندی که علیه بهائیان از سوی حکومت ایران به کار گرفته میشود، جنبه سیاسی دارد. حکومت ایران، کمابیش «دیگری» را برنمیتابد و آن را تهدیدی برای کسب، حفظ و بسطِ سلطه سیاسی خود میداند.
دایره این «دیگری» چنان دامنگستر است که میتواند شامل مرجع تقلیدی با سابقه انقلابی اما منتقد حکومت در قم باشد و یا تاجر بهائی خوشنامی در بندرعباس.
با این حال امکاناتی که دستگاه مشروعیتساز حکومت، یعنی فقه اسلامی، برای تبعیضسازی و دیگریسازی در اختیار حاکمانِ روحانی قرار میدهد، تفاوت مهمی میان آن دو نوع دیگری، یعنی مرجع تقلید منتقد و فرد بهائی، مینهد: اولی مسلمان شیعه دوازده امامی است و دومی «ضالّه و مضلّه» (گمراه و گمراهکننده) است.
بر این اساس، فرزندِ آن مرجع تقلید منتقد ممکن است بتواند به دانشگاه برود و در دستگاه دولتی استخدام شود اما فرد بهائی چنین امکانی ندارد.
این دستگاه تبعیضساز همچنین فرق مهمی مینهد میان شیعه دوازده امامی با شیعه اسماعیلی و میان شیعه به طور کلّ با مسلمان سنّی و میان مسلمان به طورِ کل با غیر مسلمانِ اهل کتاب (مسیحی، زرتشتی و یهودی) و میان غیر مسلمانِ اهل کتاب به طور کل با غیر مسلمان غیرِ اهل کتاب (بهائی، اهل حق و ...). سیاهه این تبعیضها را نیز میتوان ادامه داد و موارد متعدد دیگری به آن افزود.
چگونه میتوان با ذهنیت فقهیِ دیگریسازی که این تبعیضها را موجه میسازد، مخالفت نظری موجه کرد؟ به طور خاص، چگونه میتوان (و آیا اصلاً میتوان) امکانات سرکوبی را که فقه اسلامی در اختیار حاکمیّت ایران مینهد، به ناامکان تبدیل ساخت؟
پارهای از روشنفکران دینی، گرچه به اصلاح دین باور دارند، به اصلاح فقهِ رایج باور ندارند. به نظر آنها فقه موجود اصلاحشدنی نیست بلکه باید آنرا برانداخت و فقهی نو با مبانی جدید کلامی و فلسفی برساخت.
به نظر آنها تا زمانی که ریشههای فقه موجود از تصورات و تصدیقات سنتیِ کلامی و فلسفی سیراب میشود، سراسر تبعیضساز و دیگریستیز باقی خواهد ماند.
به عنوان مثال، آنان معتقدند تصویر رایج از خداوند در کلام، فلسفه، فقه و اصول فقه سنتی، تصویر ارباب (مولی) قاهر سیطرهداری است که بنده (عبد) او باید از او سراسر اطاعت کند.
بر این اساس، این عده از روشنفکران دینی (مانند عبدالکریم سروش و محمد مجتهد شبستری) گرچه منتقد تبعیضهای فقهی هستند اما به جای بازسازی جزیی فقهِ موجود، میکوشند تصویر کلی سنتی از خدا و رابطه او با انسان، مقوله وحی و رابطه عقل و دین و مواردی از این دست را به نقد بکشند.
آنها حتی در مواردی تلاشهای صورتگرفته از سوی برخی دیگر از روشنفکران دینی (مانند محسن کدیور) و یا فقیهان نواندیش (مانند آیتالله منتظری) در چارچوب امکانات فقه موجود برای تبعیضزدایی از فقه را «رفوگری فقهی» نامیدهاند؛ و این یعنی از نظر آنها جامه فقهِ موجود مندرستر از آن است که با کوک و بستی بتوان رخنههای آن را گرفت، بلکه این جامه را باید به کل دور انداخت و جامهای نو به تن کرد.
حتی اگر حق با سروش و شبستری باشد که فقهِ موجود، با وجود جدّ و جهدهای «رفوگرانه»، سراسر تبعیضگریز و برابریطلب نخواهد شد، پرسش اینجا است که: آیا چنین فقهی، این امکان را دارد که کمتر تبعیضآمیز و قدری برابریطلب گردد؟
تاریخ تحولات فقهی نشان میدهد که چنین امکانی به روی فقه موجود گشوده است. نمونه آن تحول فقهیای است که آیتالله منتظری در موضوع حقوق بهائیان از سر گذراند.
او که در جوانی، به روایت خاطرات خود، بهائیستیز بوده و برای آنها حقوق اولیه نیز قائل نبوده و در عمل نیز برای سلب حقوق اولیهشان میکوشیده، در دوران پیری فتوا به «اهل این کشور» بودن و «حق آب و گل» داشتن و برخوردار بودن بهائیان از «حقوق شهروندی» میدهد.
حتی اگر با منتقدان فتوای وی همراه شویم که او درکی نیکو از مفهوم مدرن حقوق شهروندی نداشته است، با این حال اینقدر هست که به نظر او نباید بهائیان را از حقوق اولیهشان (امنیت جانی، مالی، شغلی و تحصیلی) محروم ساخت.
نمونه دیگر از این دست تحولات فقهی، تغییر فتاوا در موضوع دیه اهل کتاب است. در حالی که بر اساس رأیی نزدیک به اجماع در فقه اسلامی، دیه فرد غیر مسلمان از اهل کتاب، نصف دیه مسلمان است، نه تنها فقیهانی مستقل از حکومت مانند آیتالله صانعی حکم به تساوی دیه مسلمان و غیر مسلمان دادهاند، بلکه حدود ده سال قبل بر اساس حکم ثانویه رهبر ایران، دیه مسلمان و غیر مسلمان در ایران، به طور قانونی، مساوی شد.
اگر بپذیریم که-تا زمانی که فقهی طراز نوین برساخته نشده است-«رفوگری فقهی» میتواند دستکم تا حدودی تبعیضزدا و برابریگرا باشد، آنگاه این پرسش مطرح میشود که: در فقهِ موجود، چه امکانی برای به رسمیت شناختن حقوق اولیه بهائیان وجود دارد؟ بگذارید از نزدیک نگاهی بیندازیم به فتوای مشهور آیتالله منتظری در باب بهائیان، متن آن چنین است:
«فرقه بهائیت چون دارای کتاب آسمانی همچون یهود، مسیحیان و زرتشتیان نیستند در قانون اساسی جزو اقلیت های مذهبی شمرده نشده اند، ولی از آن جهت که اهل این کشور هستند حق آب و گِل دارند و از حقوق شهروندی برخوردار می باشند، همچنین باید از رافت اسلامی که مورد تاکید قرآن و اولیا دین است بهره مند باشند.»
منتظری در این فتوا این امکان که بهائیان را بتوان جزو اهل کتاب به شمار آورد، ردّ میکند اما این امکان را گشوده نگاه میدارد که حقوق افراد یک کشور صرف نظر از باور دینیشان محترم شمرده شود. این را میتوان اصل حقوق شهروندی نام نهاد.
بسیار پدیده مبارکی است که یک فقیه اصل حقوق شهروندی را بپسندد. اما پسند یک فقیه ممکن است از دل فقه بیرون نیاید و در مورد اصل حقوق شهروندی به نظر میرسد که موضوع از این قرار باشد.
اولا در فقه، ملیت به هیچ عنوان تعیینکننده حقوق نیست بلکه عقیده تعیینکننده است. فرد اگر مسلمان باشد، اهل هر کشوری که باشد، در مقایسه با کسی که مسلمان نیست، حال اهل هر کشوری که باشد، از حقوق بیشتری برخوردار است.
بر این اساس استدلال آیتالله منتظری مبنی بر اینکه بهائیان «اهل این کشور هستند» و در نتیجه «حق آب و گل دارند» استدلالی نیکو است اما استدلالی فقهی نیست.
گرچه فقیهان در عمل ممکن است تحت تأثیر اصل حقوق شهروندی، فتوایی برابریطلبانه صادر کنند، اما بسیار بعید است که در ساحت نظر بتوان بر اساس فقه اسلامی، قاعدهای برساخت که مطابق آن افراد صرف نظر از عقیده مذهبیشان و صرفاً بر اساس عضویت در یک ملیت، و یا به حکمِ انسان بودن، از حقوق مساوی برخوردار باشند.
فتوایی مبتنی بر اصل حقوق شهروندی را نمیتوان بدون انقلاب در مبانی فقه، و به رسمیت شناختن استقلال حقوق انسانها از باور دینیشان، به جدّ گرفت.
تا زمانی که بر اساس مبانی فقه سنتی، این عقیده فرد است که حقوق او را تعیین میکند، و این حقوق، مستقل از باور (یا عدم باور) دینی فرد تعیین نمیشود، شاید بتوان امکان دیگری را یافت که بر اساس آن، در فقه رایج، حقوق اولیه بهائیان تأمین گردد.
و این امکان به نظر میرسد همان چیزی باشد که آیتالله منتظری در ابتدای فتوای خود راهِ آن را بست: مفهوم اهل کتاب. چرا نتوان بهائیان را مصداقی جدید از «اهل کتاب» دانست؟
ممکن است اینگونه اشکال شود که در اسلام تنها ادیانی را به عنوان اهل کتاب میتوان برشمرد که نامی از آنها در قرآن به این عنوان آمده باشد که فقط شامل مسیحیت، یهودیت و صابئین میشود.
در پاسخ میتوان گفت در قرآن مصادیق اهل کتاب، به نحو مشخص برشمرده نشده است. و از این رو است که بسیاری از فقهای شبه قاره هند آیین هندو را نیز جزئی از اهل کتاب به حساب آوردهاند، حال آنکه از این دین نیز نامی در قرآن برده نشده است.
و از این رو است که در حالی که عموماً زرتشتیان جزء اهل کتاب به حساب نمیآیند، در قانون اساسی ایران (اصل سیزده) پیروان این آیین به عنوان «اقلیت دینی» به رسمیت شناخته شدهاند.
ممکن است اشکال شود که تنها ادیان پیش از اسلام که هیچ حکمی از احکام اسلام را نقض نکردهاند، میتوانند اهل کتاب خوانده شوند. اما بهائیت که پس از اسلام آمده و از آنرو منکر خاتمیت نبوتِ محمد پیامبر اسلام است، نمیتواند مصداقی از اهل کتاب به حساب آید.
در پاسخ میتوان گفت مسیحیت و یهودیت نیز هر دو از آن رو که خود را دین خاتم میدانند، اصل آسمانی بودن اسلام را نقض کردهاند اما در عین حال از سوی اسلام به عنوان اهل کتاب شناخته شدهاند.
این در حالی است که بهائیت، بر آسمانی بودن اسلام صحّه مینهد. از این رو اگر معیار اهل کتاب بودن، نقض نکردن اسلام باشد از قضا بهائیان اهلکتابتر از یهودیان و مسیحیان اند.
و سرانجام شاید این اشکال مطرح شود که تنها ادیان آسمانی را میتوان اهل کتاب شمرد، اما بهائیت دینی بشرساخته است و از آن رو نمیتواند مصداقی از اهل کتاب خوانده شود.
در پاسخ میتوان گفت از نظر اسلام، مسیحیت و یهودیت هر دو ادیانی تحریف شدهاند، و این بدین معنا است که مطابق رأی اسلام، صورتِ فعلی این ادیان بشرساخته است. با این حال اسلام پیروان این دو دین را اهل کتاب به حساب میآورد.
بر این اساس، حتی اگر دینی را بشرساخته بینگاریم، چنین امری لزوماً مانع از اهل کتاب به شمار آوردن پیروان آن نمیشود. افزون بر این، قرآن بر نقاط مشترک اهل کتاب تأکید میکند و نه نقاط افتراق آنها:
بگو اى اهل کتاب، بیایید بر سر سخنى که میان ما و شما یکسان است بایستیم که: جز خدا را نپرستیم و چیزی را شریک او نپنداریم و بعضی از ما بعضی دیگر را به جای خدا (به عنوان) پروردگار برنگیریم.» پس اگر (از این پیشنهاد) رویگردان شدند، بگویید: «شما شاهد باشید که ما بیچون و چرا مسلمان ایم (و نه شما)...»
(۳:۶۴)
تأکید بر این نقطه مشترک توحیدی میان ادیان مختلف، در نزد قرآن، شرط مسلمانی است. بر این اساس مسلمانان میتوانند، به تعبیر قرآن، بر سخنی بایستند که میان آنها و بهائیان یکسان است و آن کلمه توحید است.
مسلمانان میتوانند بهائیان را اهل کتاب بشمارند، حقوق اولیه آنها را محترم شمارند و داوری در باب آسمانی بودن دین را به روز جزا حوالت دهند.
Pezhman - وين - اتريش
برابری دیه مسلمان وغیر مسلمان و یا قبول حق آب و گل برای اقلیتها وقوانینی از این دست, باعث خواهد شد روزی بخود خواهیم گفت:چرا زوتر این اصلاحات را انجام ندادیم.؟!..گذشته از این باید بگویم اعتقاد به امام زمان واینکه یکنفر خواهد آمد کفر است.من عالم اسلامی نیستم ولی موضوع آنقدر ساده است که لازم به پیچ و تاب دادن ندارد.اگر بگوییم مهدی میآید.معنیش آن است که محمد دروغگو است.زیرا محمد گفت: او آخرین فرستاده از طرف خدا است.شیعه از بیخ مشکل دارد و آش شله قلمکاری است که ما ایرانیها به دروغ سرهم کرده ایم.پس ما خود یک پایمان در هوا است ونمی توانیم برای ادیان دیگر قانون وطریق تعیین کنیم.ما شیعیان خود را مسلمان واقعی دانسته و سنی ها را کافر میدانیم.جالب اینجاست که نود درصد مسلمانان سنی هستند!!..یعنی اسلام تنها دین یکتاپرست است که نود درصدش کافر هستند.!!..
چهارشنبه 13 شهريور 1392 - 02:28
اردشیر16 - سئول - کره جنوبی
جناب پژمان از وین- نکاتی رو در مورد اعتقادات تشیع میخواستم خدمتتون عرض کنم چون در زمینه ادیان مطالعاتی رو قبلاً داشتم.اینکه محمد آخرین فرستاده خداست رو تشیع قبول داره ولی بعنوان آخرین پیامبر و موضوع امام زمان فرق میکنه چون شیعیان اعتقاد دارند که امام زمان یک امامه و نه یک پیامبر ولی اینکه آیا امام زمان واقعیته یا افسانه رو دیگه خدا داند اما در بسیاری از ادیان از جمله مسیحیت و بودیسم هم اعتقاد به ظهور یک منجی وجود داره.در هر مذهبی افراطی هم هست و متاسفانه بعضی از شیعیان افراطی, اهل سنت رو کافر میدونن همونطور که برخی از اهل تسنن شیعه رو کافر میدونند در حالیکه این موضوع اصلاً در مذهب تشیع قابل قبول نیست زیرا شروط مسلمانی در مذهب شیعه اعتقاد به یگانگی خداوند, اعتقاد به معاد و نبوت محمد و اینکه قرآن کلام خداست.عدل و امامت از اصول تشیع بودنه و نه مسلمان بودن.نکته دیگه اینکه شیعه رو ایرانیان از خودشون در نیاوردند بدلیل اینکه در بسیاری از کشورهای عربی هم مذهب تشیع موجوده از جمله در عربستان سعودی منتهی در زمان صفویه خزعبلاتی بعنوان دین وارد مذهب تشیع شد که در اینجا توضیش نمی گنجه.
چهارشنبه 13 شهريور 1392 - 08:23
iranPowerful - ایران - ایران قدرتمند
بهائیان دین ساختگی انگلیس است که انگلیس می خواد این دین ساختگی بر مردم ایران تحمیل شود و بتواند با این دین ساختگی بهائیان بر ایران سطله پیدا کند...خدا لعنت کنه انگلیس رو...که چنین ظلمی بر مردم ایران تحمیل کرد.
چهارشنبه 13 شهريور 1392 - 08:33
vahidtaheri - کوالالامپور - مالزی
این را نمیتوان انکار کردکه فقه نیاز به تحول بنیادین دارد تا بتواند با جالشهای جدید روبرو شود..ولی نویسنده متن بسیار ضعیف و التقاطی بالا کاملا مسایل را با هم مخلوط کرده تا به هدف خود که تطهیر بهاییت است نایل شود.. در مورد بهاییت و دیگر آیینهای من در آورده موجود باید گفت که آنها را نمیتوان با اسلام مرتبط دانست. آنها تعارضهای ماهوی دارند و با هم قابل جمع نیستند...بد نیست بدانیم که انگلیس وهابیت را برای ضربه زدن به اسلام سنی و بهاییت را برای ضربه زدن به اسلام شیعی ساخته و پرداخته است.
چهارشنبه 13 شهريور 1392 - 08:47
همسایه دکتر شریعتی - ایران - ایران
فقه اسلامی خودشو قبول نداره چه برسه به ادیان و مذاهب دیگه!
چهارشنبه 13 شهريور 1392 - 09:19
vahidtaheri - کوالالامپور - مالزی
Pezhman - وین - اتریش...عقاید شما محترم....ولی خواهشا فاضل مابانه فتوا صادر نکنید و در زمینه ای که دانش کافی ندارید با فاطعیت صحبت نفرمایید: 1.اعتقاد به آمدن مهدی که همه ادیان ابراهیمی آن را تایید می کنند هیچ ربطی به شرک ندارد و در قران هم امدن او وعده داده شده است. محمد پیامبر بود و کسی ادعایی ندارد که مهدی پیامبر است..2. شیعیان سنی ها را کافر نمی دانند (با استدلال حرف زدن همیشه خوب است).دز بد ترین حالت آنها را به عمل نکردن به سفازشات پیامبر متهم می کنند (این با کافر شمردن خیلی فرق دارد). سلفی ها و تکفیر یها هستند که شیعیان وحتی بعضی از سنیها را کافر می شمارند.....
چهارشنبه 13 شهريور 1392 - 09:12
توپوزی - لینز - اتریش
باید از حق انسانی افراد برای داشتن هر عقیده منجله بی دینی دفاع شود نه خرافه های جدید(بهایی) در مقابل خرافه های قدیم(اسلام)ابراهیم که گنده لات و پدر دینهای ابراهیمی است زنش سارا را به فرعون فروخت(امروزه این تیپ افراد با زن خود بیزنس نمیکنند) و چند تا خر و قاطر گرفت و فرعون بدون استفاده او را پس داد (تورات – تکوین – اصحاح 12)بهایی گری هم زائده ای از ابراهیم و محمد و موسی وبقیه دین بازان است.نگاهی به جنگ بها الله و برادرش و فرستادن تروریست و کشتن افراد یکدیگر نشان میدهد که این هم همان خرافه و توحش اسلام و یهود است.فقط اسم روسا و نحوه تحمیقش متفاوت میباشد.
چهارشنبه 13 شهريور 1392 - 09:44
دبل چاکلت - شیراز - ایران
در پاسخ میتوان گفت مسیحیت و یهودیت نیز هر دو از آن رو که خود را دین خاتم میدانند.... برام مهمه بدونم این ادعای خاتمیت در کجای مسیحیت و یهودیت شده. لطفاً مرجع بدید ممنون.
چهارشنبه 13 شهريور 1392 - 10:13
kamran631 - لیون - فرانسه
تحلیل جالبی بود، مرسی. این سوال رو باید در مورد همه عقیدهها و ایدئولوژیها پرسید که در نظام جل و جنون هیچ حقی ندارند.
چهارشنبه 13 شهريور 1392 - 10:13
azirooz - تهران - ایران
یه مذهبی خوب یه مذهبی مرده ست. به امید ریشه کنی مذهب و مرام و مسلک در تمام کره زمین
چهارشنبه 13 شهريور 1392 - 10:39
دبل چاکلت - شیراز - ایران
Pezhman - وین - اتریش. بنظرم یه جا اشتباه کردی. پیامبر اسلام گفته من خاتم پیامبران هستم ولی نگفته خاتم نجات دهندگان! اینه که به چالش گرفتن باورهای شیعه به این سادگی ها نیست. ولی از لحاظ فلسفه باور به شیطان شاید بشه نقدش کرد:. وقتی امام زمان بیاید شیطان دیگر بعد از آن کسی را وسوسه می کند؟ اگر نه پس بعد از آن چه می کند؟مگر او مجوز وسوسه تا روز قیامت از خدا نگرفته بود؟ اگر آری پس دنیا چطوری گلستان می شود با این همه وسوسه!؟.
چهارشنبه 13 شهريور 1392 - 12:30
iranPowerful - ایران - ایران قدرتمند
اردشیر16 - سئول - کره جنوبی:عالی بود...ممنون توضیح دادی...
چهارشنبه 13 شهريور 1392 - 14:17
mamaly_amir - بندرعباس - ایران
بیچاره این بهائیها
چهارشنبه 13 شهريور 1392 - 14:45
parvaz747 - نیس - فرانسه
با سلام بر شما تا نتوانیم به عقاید هم احترام بگذاریم و عقاید خودی را برتر از دیگری ندانیم هیچ وقت حتا صد سال دیگه هم نخواهیم توانست در کنار هم با ارامش زندگی کنیم از بس بد بین و خود خواه تشریف داریم ما ایرانیها .یک عده میتونم قسم بخورم حتی یک کتاب نه در مورد دین خود یا ادیان دیگه نخواندند اینجا دارند احضار نظر میکنند فقط نسل به نسل شنیدندکه اسم پیامبری که اسلام را اورده محمد بوده وبس و یک کسی هم غائب هست ان هم مهدیست این شد سواد این عده اسم نمیخواهم ببرم امیدوارم خودشان بفهمدند با کیها هستم.
چهارشنبه 13 شهريور 1392 - 17:43
prince of darkness - دبی - امارات
اردشیر 16...با عرض سلام میخواستم از شما درخواست کنم یک آیه صریح از قرآن بیارید که به امامت وخلافت اشاره کرده باشه و اون رو جزو ارکان دین بدونه؟؟ vahidtaheri...منظورتون از اینکه سنیها به سفارشات پیامبر عمل نکردند کدوم سفارشات بود؟ وپیامبر این سفارشات رو از کجا آورده بودند؟حتما از نزد الله بوده دیگه پس آیه مربوطه رو هم ذکر بفرمایید ممنون میشم...منتظر جواب شما عزیزان هستم
چهارشنبه 13 شهريور 1392 - 17:53
azadi199 - پاریس - فرانسه
بعد از مدتها یک نقد علمی و مستند در باره آئین بهائی دیدیم، به نویسنده آن تبریک میگویم. با یکی دو تا توضیح : اسلام آخرین دین نیست و نمیتواند باشد، ( مراجعه شود به آیات قران کریم، سوره اعراف (۷) آیه ۳۴،۳۵ و ۳۶. دوما که موضوع آمدن مهدی مطلقاً در قران نیست، و این از احادیث نقل شده، در پایان نویسنده به خوبی به این موضوع اشاره میکند که ادیان دیگر نیز خود را آخرین مینامند، و اسلام را به عنوان دین به رسمیت نمیشناسند، و اتفاقا تنها دینی که به صورت علنی و رسمی اسلام را قبول دارد و به رسمیت میشنسد ،همان آئین بهائی است که اینگونه مورد ظلم و ستم قرار میگیرد
چهارشنبه 13 شهريور 1392 - 17:56
azadi199 - پاریس - فرانسه
یادم رفت بنویسم که اسلام چطور میتواند آخرین دین باشد، با توجه که حضرت مسیح وعده رجعت دادهاند ! آنهم با یک اسم جدید ! خود مسلمانها هم معتقند که ظهور مهدی با رجعت حضرت مسیح هم زمان خواهد بود ! vahidtaheri - کوالالامپور - مالزی- نه عزیز، در هیچ کجای قران اسم مهدی آورده نشده، شما در اشتباه هستید ! اگر هست لطفا شماره سوره و آیه مورد نظر را بفرمائید ! -iranPowerful - ایران - ایران قدرتمند- برادر ! این آئین کار روس و انگلیس نیست ! نگاه کن به بشارت ادیان گذشته در مورد ظهور منجی عالم انسانی. یه کم مطالعهٔ کن قبل از مطلب نوشتن
چهارشنبه 13 شهريور 1392 - 18:01
کبالت3 - کرج - ایران
در شهری روزی سگی از کنار گربه ها گذشت. اما چون به آنها نزدیک شد دریافت که به او هیچ توجهی نمی کنند، لذا از کارشان شگفت زده شد و ایستاد. در این اثنا گربه ای تنومند که آثار هیبت و بزرگی بر چهره اش بود به دوستانش نگاه کرد وگفت: گربه ها! همواره دعا کنید، زیرا اگر دعای خود را با شدت بسیار تکرار نمائید، درخواستتان استجابت می شود و از آسمان موش می بارد!. سگ با شنیدن این پند در دل خود خندید و در حالی که از آنان روی گردان می شد با خود چنین گفت: در درک آنچه در کتابها هست، کودن تر از این گربه ها نیست. مگر درکتابها نخوانده اند که آنچه با راز و نیاز و دعا از آسمان فرود می آید، استخوان است و نه موش؟(جبران خلیل جبران)
چهارشنبه 13 شهريور 1392 - 18:23
اردشیر16 - سئول - کره جنوبی
prince of darkness - دبی - امارات- سلام عزیزم.والا من سخنگوی مذهب تشیع نیستم بلکه فقط عقاید این مذهب رو برای دوست دیگمون توضیح دادم ضمن اینکه چندان تمایلی به ورود به مباحث مذهبی در اینجا ندارم. در هر حال توضیحاتی رو در حد اطلاعاتم عرض می کنم. با این استدلال شما چون آیه ای در مورد خلافت نداریم پس خلافت سه تن از صحابه پیامبر اسلام هم نتیجتاً باید زیر سوال بره و پیروان ایشان هیچ حجت شرعی برای اطاعت کردن ندارن و این خلافت در واقع یک انتخاب و موضوعی قرار دادی بین مردمان آنزمان بوده که در زمان کنونی هیچگونه اعتباری نمی توان برای آن قایل شد این یک . دوم- بعضی از اعمالی که مسلمانان چه شیعه و چه سنی انجام میدن با جزییات در قرآن صراحتاً نیست پس تکلیف این اعمال چی میشه؟ می بینید که دلیلتون زیاد منطقی به نظر نمیاد و سوم اینکه من نگفتم امامت از اصول دین اسلامه, گفتم که از اصول مذهب شیعه است.اما در ادامه دو آیه از قرآن براتون میارم که در اون از امامت صحبت شده
پنجشنبه 14 شهريور 1392 - 01:03
اردشیر16 - سئول - کره جنوبی
حالا اینکه میشه اینا رو به امامتی که شیعیان مورد نظرشون هست ربط داد یا نه رو دیگه اجازه بدید بر عهده خوانندگان این آیات باشه و امثال من و شما بزور و اجبار چیزی رو بخورد مردم ندیم.1- و اذ ابتلى ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن قال انى جاعلک للناس اماما قال و من ذریتى قال لا ینال عهدى الظالمی.2- یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُم.همونطور که ملاحظه می کنید در اینجا هم صراحتاً به موضوع امامت اشاره شده و هم اینکه بعد از خدا و رسول او مردم باید از گروهی دیگر بنام اولی الامر هم اطاعت کنند.من باز تاکید میکنم که اینها رو من نه بعنوان مبلغ یک مذهب خاص بلکه برای بیان دیدگاههای این مذهب و آشنایی سایر هم میهنانی که در این قبیل مسایل کمتر مطالعه دارند, گفتم.اینکه این مطالب چقدر درسته یا غلط بر عهده شخصه و نه باید به کسانیکه غلط میدونند فحاشی کرد و نه کسانیکه درست میدونند.هر انسانی از شیعه و سنی گرفته تا بهایی, خودش باید دین و مرامی رو که فکر می کنه به او آرامش میده دنبال کنه و من نوعی هیچ حقی برای انتساب القاب بد به پیروان یک دین رو ندارم.
پنجشنبه 14 شهريور 1392 - 01:04
iranPowerful - ایران - ایران قدرتمند
azadi199 - پاریس - فرانسه:داداش...من تاریخ را مطالعه کردم دین بهائیان در قدیم وجود ندارد!اگه وجود داشت خب باید مدرک قوی پیدا بشه که آیا این دین بهائی رسمی هستت...اگه بت تاریخ ایران مراجعه کنید می ببیند انگلیسی با همکاری علمای بهائی نفوذ خود را در ایران بیشتر می کردند حتی در جریان کشتار مردم ایران در 60 سال گذشته همون فتوای کار بهائیان بوده است.....ولی به نظر من این دین بهائیان رسمی نیست و مورد تائید اسلام و مسیحیت و یهودیان است...دین بهائیان یک فرقه بهائیت است که دنیا هزاران فرقه دینی وجود دارد و بئانیت جز این نمونه هاست...
پنجشنبه 14 شهريور 1392 - 07:26
azadi199 - پاریس - فرانسه
iranPowerful - ایران - ایران قدرتمند - برادر، معلومه که دین بهائی در قدیم وجود نداشته، چون که این دین در سال ۱۸۴۴ میلادی متولد شد ! در باره فتوی علمای بهائی هم اشتباه کرده اید چون که اصلا بهائیان علما و یا روحانی ندارند که فتوا بدهند ! بیشتر تحقیق کنید به نتایج خوبی میرسید. پیشنهاد میکنم کتاب رگ تاک، ( در ۲ جلد ) نوشته دلارام مشهوری را مطالعهٔ کنید که به بر رسی جنبشهای اجتماعی ۲ قرن اخیر ایران میپردازد، منجمله جنبش بابیه و آئین بهائی.
پنجشنبه 14 شهريور 1392 - 17:34
tashtar12 - بلینگهام - ایالات متحده آمریکا
اگر این حکومت ولایت فقیه خشک و خالی می بود یک شانس ناچیزی در حد خیال و آرزو می توانست باشد که که بشود برای احقاق حقوق مثلا یک بهائی دلیلی هم آورد. مثلا خمینی در توضیح المسائل می گوید هر که ائمه شیعی را نپذیرد کافر است یعنی یک ملیارد مسمان سنی از دید ایشان کافر هستند. خوشمزه اینکه بهائی ها که من دین اینان را هم قبول ندارم هم توحید هم نبوت را قبول دارند و هم امام بودن ائمه شیعی را . پس اینان اتوماتیکی باید خودی باشند. اما اگر همین را به هواداران خمینی بگوئید جواب چاقو و پنجه بکس است اگر هم مهربانی کنند شاید فحش و تکفیر. ولی ما در دوره ولایت مطلقه فقیه هستیم. یعنی همه چیز فدای چشم و ابروی نظام. در چارچوب این نظام اصلا باید فکرش را نکرد که می توان منظقی هم به کار برد.
جمعه 15 شهريور 1392 - 00:29
prince of darkness - دبی - امارات
اردشیر16...با عرض سلام مجدد خدمت شما دوست گرامی...در قرآن کریم برای اصول دین اسلام که همانا توحید و نبوت و معاد هستش آیات صریح و متعددی آمده...اما از نظر تشیع عدل و امامت هم جزو اصول دین هستش سؤال من اینه که اگر جزو اصول هستش چرا آیه واسش نازل نشده.قرآن فرموده نماز بخوانید ولی نفرموده چگونه یا چند رکعت بخوانید و ما برای فهمیدن آن باید به سنت و رفتار حضرت رسول (ص) اقتدا کنیم..امام یعنی پیشوا..یعنی رهبر یعنی کسی که بقیه به او اقتدا کنند مثلا در نماز جماعت میگیم فلانی امام بشه...منظور اینه که بقیه به او اقتدا کنند در حین نماز خواندن نه اینکه فلانی رابطه با خدا داره و معصوم از خطا هستش
جمعه 15 شهريور 1392 - 14:22
prince of darkness - دبی - امارات
اردشیر16...واژه اولی الامر که در این آیه شما فرمودین أولی الأمر در زبان عربی یعنی هر کسی که مسؤلیت کشوری و یا حتی خانواده خود رو به عهده داره مثلا به دانش آموز میگویند فردا به ولیت بگوبیاد مدرسه یا مثلا ولی امر ما ایرانیان خامنه ایی هستش و ولی امر اماراتیها شیخ خلیفه هستش و الی آخر..امام از نظر شیعه معصوم هستش..یعنی گناه نمیکنه که این کاملا با این آیه در تضاد هستش..زیرا این آیه میفرماید (فإن تنازعتم فی شیً فردوه الی الله والرسول)یعنی اگر بر سر موضوعی خلاف پیش آمد و به منازعه کشیده شد آنرا به کتاب الله و سنت رسولش بازگردانید( تطبیق دهید) یعنی الله و رسولش خطا نمیکنند ولی ولی أمر خطا میکند و معصوم نیست..
جمعه 15 شهريور 1392 - 14:31
prince of darkness - دبی - امارات
اردشیر16...سخن شما کاملا درسته که فرمودید برای خلفای سه گانه بعد از حضرت رسول (ص) هم آیه نیامده بله کاملا درسته چون موضوع خلافت موضوعی بوده که حضرت رسول باید از الله دستور میگرفته و نگرفته..حضرت موسی (ع) هنگامی که برای ٤٠ روز به میقات رفت تا با خداوند را و نیاز کند برادرش هارون را جانشین خود کرد و هنگامی که برگشت دید قومش گوساله پرست شده اند..در حدیثی از حضرت رسول(ص) آمده که فرموده اند(برای خودم جانشین تعیین نمیکنم زیرا میترسم بلایی که بر سر قوم موسی آمد بر سر شما هم بیاید) ..انتخاب ابوبکر به عنوان خلیفه اول با اجتماع مهاجرین و انصار بود..اگر واقعاً خلافت و جانشینی محمد(ص) به عهده علی (ع) گذاشته شده بود و اگر واقعاً دستور مستقیم الله بود چرا حضرت علی (ع) ٢٥ سال ساکت ماند؟ و ازدستور الله سرپیچی کرد؟ به خاطر حفظ وحدت مسلمانان؟ آیا علی (ع) نسبت به چگونگی حفظ وحدت مسلمانان از الله و رسولش آگاهتر بود؟کمی اندیشه کن برادر
جمعه 15 شهريور 1392 - 14:44
اردشیر16 - سئول - کره جنوبی
prince of darkness - دبی - امارات-سلام.ببینید دوست عزیز! شما به عرض بنده توجه نکردید.من گفتم که سخن گو و یا از علمای مذهب تشیع نیستم و همچنین گفتم که مایل به ورود به مباحث مذهبی در اینجا نیستم چون در چنین مواقعی اگر هزار بار بین طرفین هم پاسخ ردو بدل بشه باز معمولاً نتیجه ای حاصل نخواهد شد و از طرفی شاید خیلی هم زیبا نباشه ما بحث رو اینجا دو نفری کنیم ولی در هر حال سعی می کنم خیلی مختصر پاسخهایی رو بگم. اولاً باز تاکید می کنم که عدل و امامت جزء اصول مذهب تشیع است ولی با این حال آیا شما که اهل تسنن هستید, به عدالت خداوند ایمان ندارید؟ خدا یا عادل است و یا ظالم و بین این دو تا هم چیز دیگری نیست یعنی نمیشه که بگوییم که خداوند نه ظالم است و نه عادل ویا هم ظالم است و هم عادل .مثلاً خداوند 16.7% ظالمه و 83.3% عادل.پس اگر کسی اعتقاد به عدل خداوند ندارد قایل به ظالم بودن اوست و کسی که خدا را ظالم میداند نه در اسلام بلکه در مسیحیت و سایر ادیان الهی آیا کافر نیست؟در نتیجه چه عدل در لیست اصول مسلمانی باشد یا نباشد اگر کسی خداوند را عادل نداند اعتقادش مشخصه.
شنبه 16 شهريور 1392 - 16:35
اردشیر16 - سئول - کره جنوبی
اما در مورد اولی امر, درست که ولی ممکنه به پدر و مادر و حتی به موجوداتی مانند شیطان و یا یک پادشاه ظالم اتلاق شود اما آیا خداوند ما رو به اطاعت از شیطان و یا ظالمان سفارش می کند؟ آیا در قرآن نیامده که به پدر و مادر احترام کنید ولی اگر آنها شما را به سمت شرک هدایت کردند اطاعت نکنید؟آیا در قرآن نیامده که شیطان ولی کسانیست که به خداوند ایمان نیاوردند؟ پس روشنه که فرمان خداوند به تبعیت از اولی الامری بوده که پیروی از آنها انسان رو به گمراهی نکشاند در ضمن با طبیق این دو مطلب که یکی رو خودتون گفتید که خدا و رسول خطا نمی کنند و این آیه که از خدا و رسول و اولی الامر اطاعت کنید, آیا این اولی الامر کسانی نیستند که با عنایت و لطف خداوند آنها هم مانند پیامبر اسلام از خطا مبرا هستند منتهی در جایگاهی پایین تر از پیامبر.اگر از ولی حتی یک گناه سر بزند و من با توجه به قول خداوند مبنی بر پیروی از هر اولی امری از او نیز پیروی کنم پس این با حکمت خداوندی که جای خود حتی با عقل شمای آدمیزاد هم جور در میاید؟اصولاً چرا تفکر در آیات قرآن توصیه شده اگر فقط همان ظاهر قرآن برای انسان کافیست؟
شنبه 16 شهريور 1392 - 16:40
prince of darkness - دبی - امارات
اردشیر16...برادر من شما چرا صفات خداوند رو با اصول دین قاطی میکنی؟ عدل صفت خداوند هستش..خداوند رحمان است چرا رحمانیت رو جزو اصول دین نمیگی؟ ای بابا. ما داریم میگیم اصل اسلام سه تاست...توحید نبوت معاد....یعنی کسی که خدا رو قبول داشته باشه و محمد (ص) رو قبول داشته باشه و به آخرت اعتقاد داشته باشه یک شخص مسلمانه ..حالا دیگه میزان پایبندی او به سایر مسایل یعنی نماز و روزه و حج و مهربانی و حلال خودن و زنا نکردن و غیره درجه ایمان اون شخص رو مشخص میکنه...متوجه عرض بنده هستی؟ وقتی ما میگیم امامت جزو اصوله باید براش دلیل بیاریم..
دوشنبه 18 شهريور 1392 - 16:56
prince of darkness - دبی - امارات
اردشیر16...قران میگه اگر در موردی باهم نزاع کردید (فردوه الی الله والرسول)..یعنی آن مورد نزاع را به کتاب الله و سنت رسولش تطبیق دهید یعنی اگر من با شما بر سر چیزی اختلاف پیدا کنیم باید آنرا به کتاب الله و سنت رسول الله تطبیق دهیم تا معلوم بشه حق با کیه...مثلاً میخوای ثروتی رو تقسیم کنی میری آیات مربوطه و سنت رسول الله رو میخونی و انجام میدی تمام شد رفت...نگفته برگردونیدش به اولی الامر چون اولی الامر خطا میکند مثل خود ما ولی حضرت رسول خطا نمیکند چون به او وحی میشود ولی به ائمه وخلفای راشدین وحی نمیشده پس خطا میکرده اند..الله در قرآن به رسولش میفرماید که به مردم بگوید که ( اگر غیب را میدانستم کارهای خیر بیشتر انجام میدادم و مرا آسیبی نمیرسید) ( قل لو کنت اعلم الغیب لاستکثرت من الغیب و ما مسنی السوء) برادر اگر ائمه و خلفا غیب میدانستند که شهید نمیشدند..غیب را کسی میداند که به او وحی شود همین..معصوم بودن هم لازمه اش وحی الهی هستش که فقط پیامبران را شامل میشود...اگر باعث مکدر شدن خاطر مبارک شدم پوزش میطلبم..
دوشنبه 18 شهريور 1392 - 17:06