شک‌های بی‌پایان شوهر پس از بازگشت از سفر اروپا

 اختلافات صابر و مینو تمامی نداشت. جنجال‌ها، درگیری‌ها، شک‌های بی‌پایان و در آخر هم تصمیمی که به دادگاه خانواده کشیده شد.در واقع همه چیز بعد از بازگشت صابر به وطن آغاز شد. همه اختلافات و درگیری‌های بی‌پایان زندگی این زوج درست بعد از بازگشت صابر آن هم پس از هشت سال پررنگ شد.
به گزارش جام جم آنلاین،صابر هشت سالی می شد که در اروپا زندگی می کرد. مینو و دو دخترش را در تهران تنها گذاشت و برای انجام کارهایش و تجارت به یکی از کشورهای اروپایی رفت. مینو هم پذیرفته بود در این سال‌ها تنها و بدون شوهرش زندگی و فرزندانش را بزرگ کند.
 
او شکایتی نداشت و همه چیز طبق روال عادی پیش رفت تا این‌که صابر از اروپا بازگشت. برگشت تا زندگی مشترک با همسرش را بار دیگر پس از گذشت سال‌ها آغاز کند. ولی هیچ چیز عادی نبود.
 
شرایط تغییر کرده و این‌بار صابر بود که نمی توانست به زندگی عادی گذشته‌اش برگردد. اختلافات زیاد تا این‌که در نهایت کار به دادگاه خانواده کشیده شد.
 
حالا قاضی عموزادی، رئیس شعبه 268 دادگاه خانواده پرونده درخواست طلاق این زوج را بررسی می کند و قرار است درباره این درخواست تصمیم‌گیری کند.
 
قاضی پس از چند دقیقه بررسی پرونده از این زوج می خواهد علت درخواست طلاق خود را توضیح دهند.
پس از سوال قاضی، زن رشته کلام را در دست می گیرد و بدون این‌که به شوهرش اجازه صحبت بدهد، می گوید: 14 سال است که با صابر ازدواج کرده‌ام.
 
اوایل، زندگی خیلی خوبی با هم داشتیم و عاشقانه در کنار هم بودیم. شش سال از زندگی مشترک ما به‌خوبی و خوشی گذشت و در این مدت ما صاحب دو دختر شدیم.
 
در زندگی احساس کمبودی نداشتم تا این‌که پس از گذشت شش سال صابر به من گفت باید برای انجام کاری به یکی از کشورهای اروپایی برود.
 
از این موضوع بشدت ناراحت بودم و حتی در بیمارستان هم بستری شدم، ولی صابر تصمیمش را گرفته بود و پس از گذشت مدتی، خیلی زود کارهایش را انجام داد و من و دو دخترش را رها کرد و به اروپا رفت.
او وقتی راهی سفر می شد به من گفت اگر کارش طول کشید، کارهای قانونی من و دختران‌مان را هم انجام می‌دهد تا برای زندگی پیش او برویم.
 
صابر رفت و من با دو دخترم تنها شدم. حتی مدتی هم به بیماری افسردگی مبتلا شدم و خیلی احساس تنهایی می‌کردم.
 
اما چون عاشق شوهر و فرزندانم بودم، سعی کردم دوباره روی پای خودم بایستم و این وضعیت را تحمل کنم. در آن مدت مرتب با شوهرم در تماس بودم و خودم به تنهایی زندگی را می‌چرخاندم.
 
صابر گاهی اوقات برای ما پول می فرستاد تا از لحاظ مالی دچار مشکل نشویم. من هم سعی کردم تقدیرم را قبول کنم و بدون شوهرم زندگی را ادامه دهم.
 
در این مدت حتی یک‌بار هم تصمیم نگرفتم از شوهرم جدا شوم و حتی یک لحظه هم فکر طلاق و ازدواج با مرد دیگری به ذهنم نرسید.
 
با خودم گفتم هرچه باشد صابر شوهر من و پدر فرزندانم است و حتی اگر با من زندگی نکند، ولی باز هم همسرم است.
 
او ادامه می‌دهد: هشت سال گذشت تا این‌که صابر خبر خوشی به من داد و گفت تصمیم دارد برای همیشه به ایران برگردد.
 
از این‌که شوهرم برمی‌گشت و بالاخره من هم از این تنهایی نجات پیدا می‌کردم، خیلی خوشحال بودم. ولی از زمانی که صابر به ایران برگشته رفتارش عوض شده است. او مرتب به من شک دارد و دچار بدبینی شده است.
 
همیشه می گوید تو در این مدت به من خیانت کرده ای و با مردی در ارتباط هستی. مرتب می‌گوید مگر می شود هشت سال تنها باشی و به مرد دیگری فکر نکرده باشی.
 
هر روز تمام کارهای مرا بررسی می کند و هر شب به خاطر بدبینی اش یک دعوا به راه می‌اندازد. او مرا زندانی کرده و از حرف‌هایم برداشت اشتباه و مشکوک می‌کند. خسته شده‌ام.
 
چند سال به تنهایی زندگی کرده و بار مسئولیت یک خانواده را به دوش کشیده‌ام، آن‌وقت شوهرم مرتب آزارم می‌دهد. برای همین فکر می کنم وقتش رسیده از هم جدا شویم.
 
در این لحظه مرد نیز به قاضی می گوید: آقای قاضی باور کنید دست خودم نیست و نمی‌توانم باور کنم که همسرم در این مدت تنها بوده باشد.
 
از طرفی کارهایش هم مشکوک است. وقتی در خانه نیستم مرتب با تلفنش صحبت می‌کند. به جاهایی می‌رود که نمی‌دانم کجاست.
 
برای همین به او مشکوک هستم و نمی‌توانم با این شک در کنارش زندگی کنم. در پایان این جلسه تلاش قاضی برای منصرف کردن این زوج از جدایی بی‌نتیجه می‌ماند.
 
برای همین قاضی آنها را به مشاوره خانواده معرفی می‌کند تا در صورت حل نشدن مشکل‌شان درخواست طلاق بدهند.
رأی دهید
دیدگاه خوانندگان
۴۰
آزاده21 - لندن، انگلستان

مرتیکه روانی بعد از هشت سال تازه یادش افتاده
جمعه ۹ بهمن ۱۳۹۴ - ۰۸:۱۱
۷۰
zan kermanshah - کلن، آلمان

کافر همه را به کیش خود پندارد. آره دیگر حق هم داره باور نداشته باشه که خانمش توی این هشت سال کسی توی زندگیش نبوده .حالا یکی نیست بپرسه خوش غیرت تویی که هشت سال زن وبچه ات رو گذاشتی رفتی توی این مدت تنها بودی کسی توی زندگیت نبود چطور هشت سال دوام آوردی حتمی توی این مدت آفتاب مهتاب رو ندیدی و باکره موندی. من اصلا باور نمیکنم.نمونه این افراد زیاد هستند که هر شب توی دیسکو ولو هستند و ماهانه پولی به ایران میفرستند ومثلا خوش میگذرونند وحالا یارو برگشته بعد 8 سال طلبکار هم هست مرد اگر مرد باشه زن وبچه اش رو ول نمیکنه بره اگر هم خانمش کاری کرده باشه بازم نوش جونش .دم زنش گرم بازم توی خونه راهش داده .
جمعه ۹ بهمن ۱۳۹۴ - ۰۸:۲۶
۵۹
ahora_nima - استکهلم، سوئد

کافر همه را به کیش خود پندارد
جمعه ۹ بهمن ۱۳۹۴ - ۰۸:۳۷
۸۰
ایران زاد - هامبورگ، آلمان

مردک ناموس پرست غیرتی . تو درست فکر می کنی و درست حدس زدی .ولی بهتر نبود ان مغز بی عقل خودت را قبل از رفتن باین سفر اخرت بکار میانداختی و این فکر ها را میکردی .مگر تو در این 8 سال گرسنه نشدی.و خودت احساس گرسنگی نداشته ای. خب معلومه ان زن بیجاره هم مثل همه انسانها صاحب ارگان طبیعی و نیاز های طبیعی است و تو باید بدانی که نیاز انسان ها در تمام دنیا مشابه همدیگر است. مردک ابله
جمعه ۹ بهمن ۱۳۹۴ - ۰۹:۵۸
۴۴
arsham 667 - کپنهاک، دانمارک

مسلمون همه رو به کیش خویش پندارد
جمعه ۹ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۰:۳۰
۳۲
agha_ehsan - تهران، ایران

در اینکه زنت که تلفنهای مشکوک داره و جاهایی میره که نمیدونی و با کس دیگه ارتباط داره شکی نیست . خودت هم که جواب خودت رو میدی . مگه غیر از این هم میشه انتظار داشت؟ همونطور که تو خودت هم هشت سال رو که با صابون گلنار نگذروندی عزیزم .
جمعه ۹ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۱:۴۱
۵۲
ordak - بن، آلمان

اخه خدا جون اون غیرتت موجود بهتری نداشتی که نماینده خودت تو زمینش کنی؟؟این مردک مریض باید اونو بفرستی پیش داعش یا طالبا که ادم بشه.بگو تو اگر میدونستی غیرت چی است ۸ سال زن و دو تا بچه را تنها میگذاشتی،اسم بیغیرت را هم نمیشه روی این یابو گذاشت چرا که بی غیرتها هم در چنین شرایتی کمی انصاف دارن،این یابو انسان و بعد مرد نیست تنها "نر" است و بس
جمعه ۹ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۱:۴۵
۴۲
piki82 - تورین، ایتالیا
تو روانی بودن مرد که شکی نیست ! البته تو خیانت کردن زن هم زیاد شکی نیست ! :)
جمعه ۹ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۲:۰۷
۷۰
senator x - تهران، ایران
تو امور زن و شوهر دخالت نکنید
جمعه ۹ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۹:۳۰
۴۰
داریوش بیرمینگام - بیرمینگام، انگلستان

فقط یه سوال اقا صابر شما چی أیا ٨سال منتظر خانومت شدی!؟مطمئنم نه پس اگرخانمتم کاری کرده باشه ، تازه مساوی شدِین ،!میگن چیزی که عوض داره گله نداره فقط یه خواهش بخاطر بچهاتون از نو شروع کنین
جمعه ۹ بهمن ۱۳۹۴ - ۲۱:۱۷
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.