چهار جریان روحانیت بینامزد؛ آیتالله خامنهای و سر بیکلاه روحانیون
مجید محمدی ( جامعه شناس )
روحانیت شیعه در انتخابات ۱۳۹۲ چه موضعی دارد؟ طیفهای مختلف آن به این انتخابات و نامزدهای موجود چگونه نگاه می کنند؟ روحانیون و مدرسین قم چه موضعی در برابر نامزدهای متعدد انتخابات ۱۳۹۲ دارند؟ آیا نامزدها وعدهای مرتبط با روحانیت عرضهی کردهاند تا نظر روحانیون را جلب کنند؟
چهار جریان ایدئولوژیک، چهار روحانی
انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ عرصهی برخورد چهار جریان در دورن روحانیت است: عملگرایان، شریعتگرایان، موعودگرایان و ربانی سالاران. همهی این جریانها اسلامگرایند به این معنا که از نردبام دین برای کسب و حفظ و تحکیم قدرت استفاده می کنند. در سه دههی اخیر این چهار جریان با یکدیگر در حال رقابت بودهاند تا همهی قدرت را به دست آورند اما هنوز هیچ یک به تمامه موفق نشدهاند. آیتالله خمینی بیشتر حامی عملگرایان و شریعتگرایان بود و آیتالله خامنهای بیتشر حامی موعودگرایان و ربانی سالاران. اما هر دو به جریانهای دیگر نیز نیاز داشتهاند.
در نوع رهیافت به مسائل دورهی محمود احمدی نژاد، جریان عملگرایی تضعیف و جریان موعودگرایی تقویت شد. اما شریعتگرایان (موتلفه و گروههای همراه) و ربانی سالاران (بخشی از جامعهی روحانیت مبارز و جامعهی مدرسین قم) که در دور اول با دولت محمود احمدی نژاد همپیمان بودند و در کابینهی وی پستهای مهمی مثل وزارت اقتصاد و کشور و خارجه را در دست داشتند به تدریج از او جدا شدند. روحانیون ربانی سالار و شریعتگرا با همراهی با آیتالله خامنهای رانتها و امتیازات خود را در این دوره حفظ کردند گرچه نظامیان سهمی بیش از آنها دریافت کردهاند.
هر یک از این چهار جریان توسط یکی از روحانیون شناخته شده و با نفوذ در جمهوری اسلامی نمایندگی می شود: اکبر هاشمی رفسنجانی که با سرکوب جنبش سبز، رد آستانهی انتخابات اصلاح طلبان را نیز در پشت سر خود داشت نماد جریان عملگراست، محمد تقی مصباح یزدی، که به عنوان واسطهی میان جبههی پایداری و شارع مقدس عمل کرده و نمایندهی ارزشها در این گروه است، جریان موعودگرایی را هدایت می کند، محمد یزدی، که رسالت خویش را حذف رفسنجانی از سیاست می داند تا آن حد که رد صلاحیت کسانی مثل رفسنجانی توسط شورای نگهبان را ثواب می خواند، از چهره های قدرتمند شریعتگرایان است، و محمدرضا مهدوی کنی، که نبض جامعهی روحانیت مبارز را در اختیار دارد و منتظر است غبار شلوغیها بنشیند و بعد وارد عرصه شود، ذرهای از برساختن اشرافیت روحانی کوتاه نیامده است.
اکبر هاشمی رفسنجانی و عملگرایان
از نظر هاشمی رفسنجانی کسی جز خودش نمی توانست در شرایط حاضر جریان اسلامگرای عملگرا در کشور را سازماندهی و مدیریت کند و به همین دلیل علی رغم همهی مخاطرات نامزد انتخابات ۹۲ شد. با نزدیک شدن به اعلام نامزهای تایید شده، شمار نیروهایی که حتی خواهان رد صلاحیت وی بودند (در میان موعودگرایان و شریعتگرایان) رو به افزایش گذارد (۱۰۰ عضو مجلس، و اطلاعیههایی به نام گروهی از دانشجویان، گروهی از حقوقدانان، و چندین بسیج دانشجویی). جریانهای شریعتگرا و موعودگرا دیگر نیازی به یک جریان اسلامگرای عملگرا را ضروری نمیبینند. اما ناکارآمدی موعودگرایان و شریعتگرایان تا حدی بوده که عملگرایان علی رغم دریافت ضربات زیاد از رقبای خود زمینه را برای بازگشت مناسب می دیدند. رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی توسط شورای نگهبان این جریان را از انتخابات ۹۲ حذف کرد.
محمد یزدی و شریعتگرایان
شریعتگرایان پس از چهار سال انتقاد از احمدی نژاد و فاصله افتادن میان بیت و تیم وی داشتند خود را آماده میکردند که دولت را در اختیار بگیرند. اما بخشی از نیروهای بیت با ائتلاف ۲+۱ بر آنها پیشی گرفتند. آنها در واکنش به این ائتلاف، ائتلاف ۳+۲ را تشکیل دادند. اما حتی قبل از ثبت نام رفسنجانی این ائتلافها در حال فروپاشی بود. از ائتلاف۳+۲ دو نفر ثبت نام کردند (ابوترابی فرد و متکی) گرچه قبلا به قید قرعه ابوترابی فرد را انتخاب کرده بودند. ابوترابی فرد در نهایت از نامزدی کناره گیری کرد چون نه در میان دلالان سیاسی و نه در میان رای دهندگان جایی برای خویش میدید.
در ائتلاف ۲+۱ نیز علیرغم توافق اولیه برای رجوع به نظرسنجیها برای تعیین نامزد نهایی، ولایتی موضوع را به جامعهی روحانیت مبارز و جامعهی مدرسین ارجاع داد. به همین دلیل بلافاصله بعد از ثبت نام هاشمی قالیباف فرصت را مغتنم شمرده و اعلام کرد که «ائتلاف صورت مسالهای پاک شده است.» (قالیباف، الف، 25 اردیبهشت 1392) با گرایش حداد و زاکانی به جلیلی، قالیباف و ولایتی باید توجه شریعتگرایان را برای حمایت از خویش جلب کنند.
شریعتگرایان در نهایت مجبورند نامزدی واحد در برابر روحانی یا عارف داشته باشند (اما نه ضرورتا در دور اول): ولایتی یا قالیباف. البته آنها بدون این نامزد نیز میتوانند منافع خود را از مجرای بیت تامین کنند اما بدان قانع نیستند. در جمهوری اسلامی قناعت به آنچه دارند یعنی افول. آنها نیز همانند موعودگرایان میخواهند بر منابعی که در اختیار دولت است، کاملا تسلط داشته باشند تا تازه به میدان آمدهها آنها را حذف نکنند.
مصباح یزدی و موعودگرایان
محمد تقی مصباح یزدی در این دوره هم همانند سالهای ۸۴ و ۸۸ فقط به دادن معیار اکتفا نکرده است، بلکه از نامزد خاصی حمایت می کند. او برای احمدی نژاد سنگ تمام گذاشت: «دیشب یکی از دوستان ... در حال أحیاء پیش از نیمۀ شب به خواب میرود. در خواب به او ندا میشود که بلند شو برای احمدینژاد دعا کن، وجود مقدس ولیعصر دارند برای احمدینژاد دعا میکنند. (گفتمان مصباح، رضا صنعتی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص ۸۸۳)
انتخاب احمدینژاد برای وی در حد معجزه بود: «خدای متعال را شاکریم که زمینۀ انتخاب چنین شخصیتی ... مشحون به کرامات و معجزات بود ... عنایات حضرت ولیعصر یار ملت ایران بود که به چنین موفقیتی دست یافت و تلقی ما این است که این نفخۀ الهی که در این زمان در جامعۀ ما دمیده شده و آثارش در علاقۀ بیشتر مردم به دین و اندیشههای اسلامی ظهور یافته، مرتبهای از مراتب چیزی است که در زمان پیامبر اسلام تحقق پیدا کرد و انشاءالله مرتبۀ کاملش در زمان ظهور حضرت ولیعصر تحقق خواهد یافت.» (همان، ص ۸۸۱)
نامزد مورد نظر وی در سال ۹۲ باقری لنکرانی بود. او لنکرانی (وزیر بهداشت احمدی نژاد در دور اول) را «صالح ترین فرد روی زمین و زیر آسمان» نامیده و در بارهی او می گوید: «هفت سال است که روی آقای لنکرانی در حال مطالعه بودم و از هفت سال قبل زمانی این درایت، مردمداری و تیزهوشی را در ایشان دیدم به این نتیجه رسیدم که ایشان بهترین گزینه است.» (الف، ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۲) اما با سیگنال شورای نگهبان به لنکرانی مبنی به رد صلاحیتش او به نفع جلیلی کنار رفت.
بدین ترتیب خامنهای در انتخابات ۹۲ نه تنها از اصلاحطلبان و تیم دولت بلکه از پیروان مصباح نیز فاصله گرفت و همه را یکجا حذف کرد. ظاهرا عصر تاریخ مصرف مصباح نیز برای خامنهای و سپاهیان رو به اتمام است چون نامزد اصلح وی را حذف کردند.
مهدوی کنی و ربانی سالاران
افق دید مهدوی کنی در محافظت از جمهوری اسلامی و تحکیم منافع قشرروحانیت بسیار گسترده تر از محمد یزدی یا محمد تقی مصباح یزدی است. این دو فقط به منافع کوتاه یا میان مدت خود و نزدیکانشان می اندیشند. برای او، مهدوی کنی، مهم نیست چه کسی رئیس جمهور شود یا نشود؛ او می خواهد کسی رئیس دولت باشد که طبقه یا صنف روحانیت را تنها طبقهی شایسته برای حکومت بداند و برای آن امتیازات اریستوکراتیک قائل باشد. تا وقتی که منافع قشر روحانیت تضمین شود مهدوی کنی مشکلی با خامنهای یا دولت ندارد.
مصطفی پورمحمدی عضو جامعه روحانیت مبارز تهران در وعدههای انتخاباتی خود اعلام کرد که «کمک به روحانیت از آن مواردی است که هزینهکردن برای آن مزایا و منفعت زیادی برای جامعه دارد.» (باشگاه خبرنگاران جوان، ۳۱ فروردین ۱۳۹۲) اما مهدوی کنی و دیگر روحانیون قم و نجف میدانند که کسانی مثل پورمحمدی حتی در میان طرفداران جمهوری اسلامی رای نمیآورند و آنها باید تخم مرغهای خود را در سبد دیگری بگذارند.
رفسنجانی در پی این بود که مراجع شیعه مثل سیستانی و وحید خراسانی را به جمع عملگرایان وارد کند و عملا در برابر خامنهای قرار دهد، اما بلافاصله با تکذیب آنها مواجه شد. آنها در جمع ربانیسالاران قرار میگیرند و مسئلهی مهم برایشان آن است که رئیس دولت چگونه منافع قشر روحانیت را تامین میکند. در میان نامزدهای موجود مشخصا کسی نیست که همهی منابع کشور را تحت انقیاد آنها قرار دهد اما کسی هم نیست که منافع موجود آنها را به خطر اندازد. به همین دلیل آنها هم مثل مهدوی کنی سکوت میکنند تا هر کسی که آمد بتوانند با وی کار کنند.
از این جهت مهدوی کنی و جامعهی روحانیت مبارز تهران و بخش عمدهی مراجع قم و نجف سعی خواهند کرد در انتخابات آینده در رقابت میان روحانی و قالیباف و ولایتی (اگر در عرصه بماند) و جلیلی در کنار گود بایستند و تماشاگری کنند. هیچ کدام از نامزدهای موجود مطلوبیت ویژهای برای روحانیت ربانی سالار ندارند چون آنها رانتهایشان را عمدتا از خامنهای دریافت میکنند و حتی اگر چیزی از دولت بخواهند از طریق خامنهای آن را راحتتر به دست میآورند. در میان روحانیون، خامنهای بیش از عملگرایان و شریعتگرایان و موعودگرایان به ربانی سالاران نیاز دارد. او در طول دورهی رهبری خویش بیش از همه به آنان باج و خراج داده است.