حسن حبیبی مردی که حاضر نشد خاطرات بنویسد

حسن حبیبی در جوانی. عکس از شفقنا

حسن حبیبی متولد سال ۱۳۱۵ در تهران، تحصیل کرده حقوق و فلسفه از دانشگاه تهران و سوربن فرانسه بود.
 


حسن حبیبی مدرک دکترای خود را از دانشگاه سوربن در رشته حقوق اخذ کرد و تا پیش از بازگشتش در سال ۱۳۵۷ به ایران،  ۱۵ سال در فرانسه زندگی کرد.

 
در این سال‌ها او تعدادی کتاب فلسفی و حقوقی را ترجمه کرد؛ از جمله ترجمه تعدادی از کتاب‌های آندره ژید از آثار اوست.
 
همزمان با وقوع انقلاب اسلامی حسن حبیبی همراه با آیت‌الله خمینی به ایران بازگشت. وی  از اعضای شورای نهضت آزادی بود اما در سال‌های پس از انقلاب تغییر آشکار تفکرش، انتقادات زیادی را علیه او برانگیخت.
 
پروانه وحید منش، خواهرزاده حسن حبیبی در مورد این تغییر منش سیاسی دایی خود به رادیو فردا می‌گوید:
 پروانه وحید منش: «من فکر می‌کنم هم برگرفته از شخصیت ایشان بود که در یک خانواده به شدت مذهبی-سنتی رشد کرد و گاهی وقت‌ها ما به شوخی به او می‌گفتیم شما چون کاشی هستید بسیار محافظه‌کار و اهل سکوت هستید.به نظر من این یک تصمیم سیاسی بود که ایشان در اول انقلاب گرفتند و از دامن ملی‌گرایی در ایران که بازرگان و سحابی‌ها از آن حمایت
 

 


​​می‌کردند، یکباره به دامن حزب جمهوری اسلامی و آقای هاشمی و بهشتی پناه بردند.
 کلا در کنار اینکه هر انسانی علاقه به این دارد که قدرت را حس کند و در جایگاه قدرت بماند، ایشان یک علاقه خاصی هم به ایران داشتند و فکر می‌کردند که این سیستم اصلاح‌پذیر است و می‌شود در محدوده همین سیستم هم کار کرد. از آن جایی که زمینه خیلی مذهبی داشتند و پدر ایشان هم تحصیلات حوزوی داشت ولی البته
 

 

اکبر رفسنجانی و حسن خمینی در خانه حسن حبیبی(عکس از سایت جماران)


 ​​معمم نبودند، من فکر می‌کنم علائق مذهبی ایشان بر  تحصیلات ایشان در غرب و بودنشان در فرانسه همراه با گروه‌های ملی چربید و ایشان به طرف جریان جمهوری اسلامی جهت‌گیری کردند.»
 
حسن حبیبی از جمله حقوقدانانی بود که پیش نویس متن قانون اساسی جمهوری اسلامی را تهیه و تدوین کرد.
 
ولی در دولت مهندس بازرگان مسئولیت وزارت ارشاد، علوم و آموزش عالی را بر عهده داشت و در دولت میرحسین
 

 

حسن حبیبی در مجله گل آقا


 ​​موسوی، وزیر دادگستری بود.
 
حسن حبیبی در سال‌های ۱۳۶۸ تا ۱۳۸۰ معاون اول دو رئیس جمهور ایران، اکبر هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی بود. در این زمان در کنار فعالیت‌های سیاسی ، تصویر او را می‌شد در مجله طنز گل آقا یافت به گونه‌ای که بیشتر روی جلدهای این  مجله به طنز تصویری از حسن حبیبی اختصاص یافته بود.


 

محمد خاتمی در منزل حسن حبیبی   


 
پروانه وحید منش در پاسخ به این سئوال که چرا حسن حبیبی سوژه طنز این مجله بود، می‌گوید: «دایی من دوست صمیمی کیومرث صابری بود و خود آقای صابری یک بار به من گفت که من هر هفته با دایی تو یک چای می‌نوشم و با هم تصمیم می‌گیریم که این هفته چطور ایشان را روی جلد گل آقا سوژه کنیم.
 
من فکر می‌کنم که در عین حال که دایی من یک شخص کاملا جدی بود و نمی‌شد بیشتر از یک حد خاص به او نزدیک شد، یک جورهایی طنز را دوست داشت و مایل بود به مسائل طنز بپردازد و در این مسیر یک سری ساختار شکنی هم انجام داده بود.
 
من به یاد دارم یک بار گل آقا تصویر مادر بزرگ مرا کشیده بود و دایی‌من پاهایش روی هوا بود و اتاقش به هم ریخته بود و مادر بزرگ من آمده بود داخل اتاق و از دایی من می‌پرسید که چرا اتاق این همه بهم ریخته است؟ ولی دایی من داشت مشق می‌نوشت و می‌گفت : ادب مرد به ز دولت اوست و مادر بزرگ من به شدت ناراحت شده بود از چاپ این تصویر و به دایی من می‌گفت چرا تو با همه چیز شوخی می‌کنی . من که سال‌ها محجبه بوده‌ام چرا باید عکسم روی جلد مجله گل آقا باید منتشر شود؟»
 
با این که حسن حبیبی از ابتدای انقلاب تا سال‌های طولانی پس از آن از دست‌اندرکاران جمهوری اسلامی بود، اما به گفته پروانه وحید منش خاطرات مکتوبی از وی به جای نمانده است.
 
پروانه وحید منش: «من بارها به عنوان دانشجوی تاریخ و یک روزنامه‌نگار از ایشان خواستم هفته‌ای یکبار با هم مصاحبه داشته باشیم و گفتم که من همه کاست‌های مصاحبه را می‌گذارم پیش خود شما تا اگر مایل بودید بعد از مرگتان، دخترتان مصاحبه‌های شما را منتشر کند. ولی به من گفتند که من یا باید بیایم دروغ بگویم و همه چیز را غیر واقع بگویم و یا باید بیایم و بگویم که ما اشتباه کردیم و تمام این سال‌ها مسیر غلطی رفته‌ایم. ولی من نه آدمی هستم که دروغ بگویم و نه آدمی هستم که بیایم و اعتراف کنم و بگویم که اشتباه کرده‌ام.»
 
حسن ابراهیم حبیبی در پی یک دوره بیماری طولانی روز دوازدهم بهمن ماه در بیمارستان فرهنگیان تهران از دنیا رفت.

رأی دهید
Nerse - اهواز - ایران
من یا باید بیایم دروغ بگویم و همه چیز را غیر واقع بگویم و یا باید بیایم و بگویم که ما اشتباه کردیم... مطمئنم بلاخره به این مردم میگید چقدر در حقشون خیانت کردین ولی حیف که تا بخواید بگید چند نسل رو تو ایران به فنا دادین
جمعه 13 بهمن 1391 - 11:05
باتو_1360 - ایران - ایران
همین که راستش رو نگفت یعنی پنهان کردن واقعیت؛ یعنی ....مسیر رو اشتباه اومدیم ????!!قابل توجه شهادت_مهرآسا_ اکزام
جمعه 13 بهمن 1391 - 10:52
ذک گرجی - فررارا - ایتالیا
حاظر به نوشتن خاطرات نشد برای اینکه در خا طرات 34 ساله اش در ایران می نوشت که به ملت خیانت کرده است در قتل مردم با خمینی دجال همراه بوده است در دزدی د رکشتار جوانان با خمینی دجال وخامنه ای وحشی همراه بوده است کسی خاطرات را می نویسد که دم مرگ خاطرات تلخ وشیرینی داشته است ونه جهل و جنایت دزدی غارت مردم فکر می کنم وجدانش دم مرگ به او اجازه نمی دادخیانتهارا مثل نوری زاد تحریف کند واز مردم طلب بخشش کند
جمعه 13 بهمن 1391 - 12:17
perspolis_1966 - استهکلم - سوید
هر چی‌ بدبختی ،فقر فرهنگی،فساد، این آدمهای کوته فکر که با خودشون به همراه خمینی به ایران اوردن،چه خاطره‌ای .که گند زدن به ایران
جمعه 13 بهمن 1391 - 13:33
garmsari - یورک - بریتانیا
اکر خاین نبود در این حکومت به مدارج بالا نمى رسید.
جمعه 13 بهمن 1391 - 17:50
Pezhman - وين - اتريش
وظیفه اش بوده حقیقت را بگوید.با این کارش نام نیکی از خود بجا نگذاشت۰خاطرات علاوه بر روشن شدن حقایق این خاصیت را هم دارند که درست یا دروغ بودن خاطرات دیگر افراد همزمانش را از لحاظ وقوعشان در زمان خاصی را مشخص میکند. ترسو بودنش را میشود بخشید.اما پوشاندن جنایتهای همدستانش را نامی جز ننگ نتوان نهاد.
جمعه 13 بهمن 1391 - 18:36
Royan - کالیفرنیا - آمریکا
برای اینکه روش نمیشه اعتراف بکنه که چه خیانتی به این کشور و مردمش کرده. برای اینکه اگر خراطراتش را بنویسد و سالیان سال نسلهای آینده این خاطرات را بخوانند همیشه مورد لعن و نفرین خواهد بود و در تاریخ اسمی منفور خواهند بود دلش میخواد هر چه زودتر فراموش بشه, محو بشه.
جمعه 13 بهمن 1391 - 19:36
mamoti - کرج - ایران
از هر چیزی که بوی جمهوری اسلامی بده هم متنفرم حتی از حسن حبیبی
جمعه 13 بهمن 1391 - 20:05
sepherdad - سیدنی - استرالیا
خدا نیامرز, ادم بیسواد و مفت خوری بود و به کشورایران هم خیانت کرد.
شنبه 14 بهمن 1391 - 04:04
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.