کشورهای عربی در حال خرید هدفمند اجناس تاریخی اصفهان هستند
فرد خوش کلام و خوش برخوردی که دغدغه فرهنگ و تمدن ایران را دارد و وقتی که از اشیاء عتیقه و میراث فرهنگی ایران زمین سخن می گوید، برق چشمان اش دیدنی است. برای تاسیس موزه اش قید شرکت بازرگانی و بیست سال زندگی در پایتخت را زده تا موزه اش را در اصفهان و در محله پدری اش برپا دارد.
حسین پناه اگرچه از سازمان میراث فرهنگی گلایه بسیار دارد اما می گوید که عاشق موزه و تک تک اجناسی است که در اختیار دارد و به رغم مشکلات پیش رو در ادامه راهش مصمم است.
***
آقای حسین پناه برای شروع کمی از خودتان و موزه تان بگویید.
در سال 1384 مجلس شورای اسلامی قانونی را تصویب کرد که طبق آن همه افراد می توانند موزه خصوصی داشته باشند. همان سال اولین مجوز موزه خصوصی تاریخ و باستان شناسی در اصفهان را گرفتم. بعد از کسب مجوز دو خانه قدیمی را برای محل موزه خریداری کردم. 4 سال مرمت خانه ها طول کشید. خود خانه ها، موزه هستند. 167 سال قدمت دارند و سه ویژگی منحصر به فرد دارند: حجاری روی سنگ، گچ بری روی دیوارها و سقف های طرح دار.
اما در مورد خود موزه: یک فوتبالیست را در نظر بگیرید که فوتبال در خون او بوده و در دوران بچگی به دنبال توپ بوده و فوتبال عشق اش بوده. من هم به همین نحو بودم. 50 سال پیش من کلاس اول ابتدایی بودم، تمبر جمع می کردم. از پول توجیبی که پدرم می داد تمبر می خریدم و بعد از 50 سال هنوز کلکسیون تمبرم را دارم و این شاید آغازی بود برای جمع کردن کلکسیون های بعدی. کلکسیون های صوتی، تصویری و... از دبستان تا دانشگاه و از دانشگاه تا رسیدیم به اینجا.
از کلکسیون تان بگویید. چه اشیایی جمع کرده اید؟
25هزار قطعه شیء در قالب بیش از 30 مجموعه در موزه داریم، مجموعه های سکه، اسکناس، تمبر، سفال مفرغ (با هفت هزار سال پیشینه)، انواع تابلوهای ایرانی و خارجی، ظروف قلم زنی، انواع سماور، انواع دوربین عکاسی و فیلم برداری، لوازم صوتی که به جرات می توانم بگویم در سطح خاورمیانه و حتی اروپا حرف برای گفتن داریم.
فقط 1270 تا رادیوی لامپی داریم. 50-40 تا گرامافون ساخت کشورهای مختلف، گرام سیمی، حدود 14000 صفحه صوتی گرامافون، اکثر سمفونی های دنیا را داریم به عنوان مثال موسیقی جشن کریسمس یک قرن پیش در انگلیس را داریم.
ساعت های مچی، ساعت های دیواری، ساعت های ایستاده و ساعت های جیبی، بیش از 4700 قطعه عکس و سند و قباله، دستنوشته، موزه مردم شناسی داریم. دستگاهی داریم به نام زرکِشی. مخصوص گلابتون است. دستگاهی ست که طلا را به صورت نخ درمی آورد. انواع ماشین های اداری، کلکسیون کتاب های درسی از دوران امیرکبیر تا سال 1357(150 ساله).
موزه تان به طور رسمی افتتاح شده است؟
بله. بعد از کسب مجوز، در سال 1385 محل موزه هنرهای تزیینی اصفهان از طرف مدیرکل وقت میراث فرهنگی اصفهان در اختیار ما قرار گرفت تا زمانی که مرمت محل اصلی موزه تمام شود. در سال 1386 هم به صورت رسمی موزه را در محل کنونی اش افتتاح کردیم.
در دانشگاه در رشته های تحصیلی با گرایش هنر تحصیل کرده اید؟
خیر! من فوق لیسانس بازرگانی دارم. 20 سال شرکت بازرگانی ساختمانی داشتم. بعد از اینکه موزه را تاسیس کردم شرکت را تعطیل کردم. من ساکن تهران و خیابان سهروردی بودم اما به خاطر موزه به اصفهان نقل مکان کردم.
جمع کردن کلکسیون در خانواده شما سابقه داشت؟
نه ؛ به این صورت نبود. مشوق اصلی من در این راه پدرم بودند. ایشان مرا حمایت می کردند و حتی گاهی برایم خرید می کردند.
مجموعه داران معمولاً به دنبال جمع کردن دو سه چیز می روند. علت این همه تنوع در کلکسیون شما چه بوده است؟
محیط و فضا برایم فراهم بود. از کودکی که این کار را شروع کردم پدرم مرا تشویق کرد حتی پول توجیبی مرا اضافه کرد. اوایل فقط تمبر می خریدم. بعدتر پول هایم را جمع می کردم و گرام می خریدم. در دوران دبیرستان وسایل صوتی هم به سبد خریدم اضافه شد. در دوره دانشگاه به خرید اجناس خارجی هم گرایش پیدا کردم. رئیس موزه کالسووی آلمان به همراه یک گروه شش نفره آمدند و قراداد همکاری بین موزه ما و آنها برای برگزاری نمایشگاه در آلمان و ایران امضا شد.
رئیس موزه کالسووی می گفت برای من خیلی جالب است، من فکر می کردم حالا که برای بازدید از یک موزه خصوصی آمده ام احتمالاً تنها شاهد بازدید اجناسی مربوط به فرهنگ ایران خواهم بود اما حالا می بینم که اجناس مربوط به اکثر کشورها در این جا هست.
بنده در جوابش گفتم فرهنگ کشورها برای من هیچ فرقی نمی کند. من به همان اندازه که برای فرهنگ شاخ آفریقا ارزش قائلم برای اروپا، آمریکا، آسیا و هر گوشه جهان ارزش قائلم. ما یک خالق داریم و همه مخلوق او هستیم. سنگ نگاره هایی که 30-40 هزار سال قدمت دارند و در یکی از ایالت های آمریکا هستند و نقوشی که روی کوه ها کشیده اند با سنگ نگاره هایی که در قسمت مرکزی ایران حوالی خمین کشیده شده اند، همخوانی دارند. پس ما نمی توانیم بگوییم فرهنگ ما بالاتر یا پایین تر از آنهاست. همه ساخته دست بشرند و قابل احترام.
کلکسیون تان را چطور جمع کرده اید؟ آیا برای خرید به کشورهای خارجی هم رفته اید؟
هم سفر خارجی رفته ام و هم داخلی. وقتی شما کاری را شروع می کنید مدتی طول می کشد تا در سطح محله، شهر و کشورت شناخته شوی. الان خوشبختانه در اکثر شهرهای ایران مردم از ارزش اجناس قدیمی مطلع اند. این افراد با ما تماس می گیرند چون می دانند که خریداریم و زیر نظر سازمان میراث فرهنگی اجناس شناسنامه دار می شوند. فروشنده ها معمولاً از فروش راضی هستند چون می دانند که با این کار اجناس شان در کشور باقی می ماند. قبلاً به عناوین مختلف سعی می کردند اجناس را از کشور خارج کنند که یا گیر می افتادند و مجازات می شدند یا اینکه موفق می شدند کالا را از کشور خارج کنند و هویت فرهنگی ایران را از کشور خارج می کردند.
خوشبختانه حالا که از خروج اجناس به خارج از کشور جلوگیری می شود، افراد اشتیاق بیشتری به فروش اجناس شان در داخل کشور دارند. ترجیح می دهند به میراث فرهنگی بفروشند و مخصوصاً از خرید اجناس شان توسط موزه های خصوصی استقبال می کنند. چون افراد از مراجعه به بخش دولتی می ترسند؛ برای اینکه باید در مورد اینکه جنس را از کجا آورده اند توضیحات قانع کننده ای به میراث فرهنگی بدهند.
اما بخش خصوصی مانند پزشک و وکیل است؛ ما جنس را می بینیم قدمت اش را می گوییم و قیمت اش را. فردی که 20 سال شیئی را در خانه نگه داشته و از عرضه اش می ترسد وقتی می فهمد موزه خصوصی راه اندازی شده بسیار راحت مراجعه می کند.
نگهداری این همه شیء با این تنوعی که از آن سخن می گویید، مشکل نیست؟
نگهداری اجناس خیلی سخت است. اکثراً آسیب پذیرند. مثلاً سفال باید در دمای مشخصی نگهداری شود، نقاشی ها همینطور.
در خانه ای که بازسازی کرده اید. تمامی شرایط را برای نگهداری اشیاء در نظر گرفته اید؟
بله! هر آنچه که یک موزه در حد استاندارد جهانی به آن نیاز دارد برای موزه ام پیش بینی کرده ام. ولی به مشکل مالی خوردم و برخی دستگاه ها را نتوانستم تهیه کنم.
پرسنل موزه تان را چطور انتخاب کردید؟
از طریق انجمن موزه داران کشور کلاسی برگزار کردیم. یک دوره شش ماهه مباحث موزه داری را برای دوستان و هنرمندان تدریس کردیم. بعد از پایان دوره از آن ها امتحان گرفتیم و من پرسنل موزه ام را از میان قبول شدگان این دوره انتخاب کردم.
قبل از تصویب قانون و بعد از تصویب قانون در وضعیت شما تغییری ایجاد شده است؟
قبل از تصویب قانون من مجموعه ام را در خانه ام داشتم. دوستان و هنرمندان برای بازدید می آمدند.به تکمیل کلکسیون ام هم مشغول بودم.
رابطه تان با سازمان میراث فرهنگی چطور است؟
اگر میراث فرهنگی، حمایت ها و کمک هایش نبود ما به این مرحله نمی رسیدیم. اما من به عنوان اینکه میراث فرهنگی متولی 100 درصدی این مقوله است انتظاراتی داشته ام که برآورده نشده اند. مشکل از میراث فرهنگی اصفهان یا تبریز یا شیراز نیست، مشکل از میراث فرهنگی کل کشور است. شنیده ام که آقای ملک زاده رئیس کل میراث فرهنگی شده اند. من شخصاً از شنیدن این خبر بسیار خوشحال شدم.
چرا؟ آقای ملک زاده در زمینه میراث فرهنگی تخصص دارند؟
با دیدی که نسبت به ایشان دارم و با شناخت دوری که از ایشان دارم، خوشحال شدم. ایشان در این زمینه تا حدودی سابقه کار دارند. کسی که رئیس میراث فرهنگی می شود باید دلسوز باشد و کار کند. نسبت به هویت فرهنگی ما احساس مسؤولیت داشته باشد. الان سازمان میراث فرهنگی در این وادی ها نیست. در کشورهای خارجی اهمیت زیادی به موزه هایشان می دهند، سازمان میراث فرهنگی از ما نمی پرسد چه می کنید، حتی ما را به چشم رقیب نگاه می کنند.
یکی از دوستان من دو سال پیش روزنامه ای را نشانم داد که نوشته بود در انگلیس فردی موزه جاروبرقی تاسیس کرده و در آن 135 جاروبرقی را در معرض دید گذاشته است. دولت انگلیس از این فرد حمایت می کند. مگر از اختراع جاروبرقی چند سال می گذرد که موزه داشته باشد؟ ببینید کشور ما و انگلیس چقدر فرق دارند. الان در اصفهان باید حداقل 50 موزه خصوصی فعالیت داشته باشند.
چند موزه خصوصی در اصفهان هست؟
به نام تاریخ و باستان شناسی فقط موزه ما فعالیت می کند.
شما اطلاع دارید چند موزه خصوصی در اصفهان و در کل ایران وجود دارد؟
نمی دانم. این ها را باید از سازمان میراث فرهنگی بپرسید.
شما با موزه داران خصوصی دیگر در ارتباط نیستید؟
در ارتباط هستم اما اکثر افراد مجموعه دار هستند. موزه دار و مجموعه دار فرق می کنند. موزه دار باید یک سری خصوصیت ها داشته باشد. از نظر کیفیت و کمیت اجناسی که دارد و از نظر سطح سواد و شناختی که نسبت به اجناس دارد باید در سطح بالایی باشد. من ادعایی ندارم اما بعد از پنجاه سال اجناس ام را می شناسم. با تک تک شان زندگی می کنم.
افرادی هستند که فوق لیسانس مرمت از میراث فرهنگی دارند ولی هیچ شناختی نسبت به اجناس ندارند. چون صرفاً مباحث را به طور تئوریک خوانده اند. این فرق می کند با کسانی که این سفال ها را دیده اند، لمس اش کرده اند. کارشناسان نباید کتابی باشند باید عملی کار کرده باشند. ما کارشناسانی داریم که تا جنس را می بینند، قدمت اش را دقیق می گویند، اصل و تقلبی بودن اش را تشخیص می دهند حالا شما بیا و کربن گیری 14 انجام بده.
آلمانی ها که آمده بودند پیشنهاد دادند تمام کلکسیون صوتی مرا بخرند. گفتم هیچ کدامشان را نمی فروشم. پیشنهاد دیگری مطرح کردند که ما اجناسی که از کشور شما داریم اعم از سفال و مفرغ و سکه را به شما می دهیم، این رادیوگرام ها را که مربوط به کشور خودمان است از شما می خریم. من پذیرفتم. ولی وقتی فکرش را کردم قیدش را زدم چون از مشکلات اش ترسیدم، چون فرد دلسوزی نداریم که با او مشورت کنم و ماجرا را به او بگویم و او از من در این راه حمایت کند تا اجناسی را که مربوط به پیشینه تاریخی ایران است و به ناحق از کشورم خارج شده به ایران بازگردانم و وصله ای به من نچسبانند.
حمایت های میراث فرهنگی بسیار مهم است. ما پشتوانه فرهنگی عظیمی داریم. آنها می آیند فیلم 300 را می سازند. چرا ما باید به آنها اجازه دهیم که چنین فیلمی را بسازند؟ یا سریال حریم سلطان را ببینید. به این وسیله برای خودشان فرهنگ سازی می کنند. عرب ها سه سال است به اصفهان آمده اند و جنس می خرند. نباید خوشحال شویم که خنجر 50 هزار تومانی را 2 میلیون می فروشیم چون ما با این کار فرهنگ و میراث تاریخی مان را می فروشیم.
آنها دارند در امارات موزه تاسیس می کنند، اجناس فولادی را از ایران می خرند و به نام خودشان ثبت می کنند. امارات 50 سال است که از زمان تاسیس اش می گذرد، پیشینه تاریخی ندارند. ما نباید همیشه از دولت توقع داشته باشیم. منِ نوعی باید خودم در زمینه فرهنگی قدم بردارم، نباید چشم امیدم را به دیگران بدوزم. اگر عشق و علاقه به فرهنگ ایران و احساس مسؤولیت وجود داشته باشد می توان مثمر ثمر بود.
منِ حسین پناه اعتقادم این است که درست نیست 70-60 سال از خدا عمر بگیرم و از موهبت هایش استفاده کنم و بعد بمیرم و همه چیز تمام شود. مرگ زمانی خوب است که آدمی اثر و ردّی از خودش بر جای بگذارد. هر کس در جایگاه خودش اگر احساس مسؤولیت کند وضعیت تغییر خواهد کرد.
مردم اصفهان شما را به عنوان موزه دار خصوصی می شناسند؟
اهالی هنر کمابیش مرا می شناسند. اما عامه مردم نه. این هم یک وظیفه دیگر میراث فرهنگی است که به نظرم در اجرای آن کوتاهی کرده است. میراث فرهنگی از یک آگهی تلویزیونی حتی در شبکه استانی هم دریغ کرده است.
با توجه به اینکه افراد زیادی از کشورهای مختلف برای بازدید اصفهان می آیند، آیا شما تا به حال میزبان توریست های خارجی بوده اید؟
خیر! موزه ما را نمی شناسند. باز هم جا دارد که گله ای از میراث فرهنگی کنم. آن ها مهمان خارجی دارند و می توانند موزه ما را به توریست ها معرفی کنند.
آیا موزه شما در لیست آثار تاریخی شهر اصفهان ثبت شده است؟
خیر. کسی پیدا شود و به مسؤولان بگوید شمایی که برای موزه من مجوز صادر کرده اید، در قبال من مسؤولیت دارید. چرا برای فلان روستا که چند شتر برای بازدید گذاشته، تبلیغ اینترنتی می کنید و پوستر چاپ می کنید ولی برای موزه تاریخ و باستان شناسی با 25هزار قطعه شیء این کار را انجام نمی دهید؟ درد من این است.
موزه چهلستون در ایام عید روزانه 20 تا 30 هزار نفر بازدیدکننده دارد، چه اتفاقی می افتد اگر پوستری از موزه ما بزنند که فقط مردم بدانند چنین موزه ای وجود دارد؟ این وظیفه سازمان میراث است که اگر پیگیر اصل 44 است و می خواهد اصل خصوصی سازی را رونق بخشد از امثال من حمایت کند.
شما از چه راه هایی برای برقراری ارتباط با مردم و جذب مخاطب استفاده کرده اید؟ به خاطر تشابه اسمی با حسین پناهی حتی پیدا کردن نام شما در اینترنت مشکل است.
دو ویدئوی کوتاه برای معرفی موزه ساختیم. به دوستان سفارش دادم که بسازند. آن ها را روی سایت یوتیوب قرار دادیم. صفحه ای برای موزه در فیس بوک ساختیم که علاقمندان را در جهت شناخت موزه یاری کنیم. سعی کردم سایت موزه را راه اندازی کنم. اما احساس کردم افرادی که می خواهند سایت را طراحی کنند آنچه را مدنظر من است تحویلم نخواهند داد. اخلاق خودم هم طوری ست که وقتی می خواهم چیزی بخرم یا بهترین اش را می خرم یا اینکه نمی خرم. می خواهم سایت مجموعه استثنایی و در حد موزه باشد. دوست دارم به دو زبان انگلیسی و فارسی باشد. امیدوارم به زودی بتوانیم راه اندازی اش کنیم.
برنامه های فرهنگی هنری خاصی در موزه تان برگزار می کنید؟
در حوض خانه موزه جلسات حافظ خوانی داریم. شاهنامه خوانی در حیاط موزه برگزار می شود. جشن مهرگان را برگزار می کنیم. امسال هم قصد داریم با همکاری آقای رضا بهرامی نژاد و دوستان هنرمندشان جشن شب یلدا را برگزار کنیم. از نظر کاری با دانشگاه هنر اصفهان ارتباط داریم. دانشجویان مرمت به موزه مراجعه می کنند و ما سفال، مفرغ، خنجر یا تابلوهای نقاشی را در اختیارشان می گذاریم و برای تزشان روی اینها تحقیق می کنند و کارشان که تمام شد اجناس را برمی گردانند.
مشکلی در استرداد اجناس برایتان به وجود نیامده است؟
مشکل که هست، مثلاً یک بار مفرغ مان گم شد. ولی با این حال این کاری است که باید انجام شود. باید روی فرهنگ و اشیای باستانی تحقیق شود. شیوه های حفظ و نگهداری را به امانت گیرندگان آموزش می دهیم که به شیء کمتر آسیب وارد شود. جالب اینجاست که خودِ میراث فرهنگی اشیای تاریخی را در اختیار دانشجویان نمی گذارد و اعلام می کنند که اجازه چنین کاری را ندارند.
جایی خواندم شما پیشنهاد وام 30 میلیارد ریالی را برای انتقال موزه تان به تهران نپذیرفته اید. چرا؟
بله. چنین پیشنهادی داشتم. حتی پیشنهاد دادند علاوه بر این مبلغ، مکان هم برای موزه در اختیارم می گذارند. اما من حس ناسونالیستی ام گل کرد و گفتم من اگر می خواهم قدمی بردارم باید در شهر خودم و در محله پدری ام باشد. محلی که اکنون موزه در آن قرار دارد جزو قدیمی ترین محله های اصفهان است و در بافت قدیمی شهر قرار دارد. من دو خانه بسیار قدیمی را خریدم و با هزینه شخصی آن ها را مرمت کردم.
میراث فرهنگی برای مرمت خانه ها به شما کمک کرد؟
بله. ما را معرفی کردند تا بتوانیم وام بگیریم. 500 میلیون وام گرفتیم. بیش از یک میلیارد هزینه مرمت خانه ها شد. 700 میلیون اش را گفتند خودمان باید بپردازیم؛ 500 میلیون اش هم که وام بانکی بود. 500 میلیون هم هزینه خرید خانه ها کرده بودیم و خودمان پرداختیم. حالا هم قسط های بانک عقب افتاده اند و به مشکل شدیدی برخورده ایم. میراث فرهنگی هم هیچ حمایتی نمی کند. البته سه ماه پیش استاندار اصفهان برای بازدید از موزه تشریف آوردند و قریب به چهار ساعت وقت گذاشتند.
دکتر ذاکر اصفهانی وقتی متوجه مشکلات ما شدند، به معاون شان دستور دادند که 100 میلیون بودجه از تهران درخواست کنند تا میراث فرهنگی اصفهان از ما خرید کند. بودجه اختصاص یافت و ما خیلی خوشحال شدیم. اما سرپرست موقت میراث اصفهان به استانداری رفت و بودجه را صرف میدان انقلاب اصفهان کرد و گفت از ردیف بودجه دیگری به آقای حسین پناه بدهید. به ما چیزی تعلق نگرفت.
من می خواستم اجناسی را که به جان ام بسته اند به میراث فرهنگی بفروشم و قسط وام بانکی را بپردازم اما متاسفانه محقق نشد چون دغدغه میراث فرهنگی ایران را ندارند و تخصص لازم برای این کار را ندارند.
یعنی ترجیح دادید موزه تان در اصفهان باشد تا اینکه در تهران باشد ولی از اندک حمایت میراث برخوردار باشید.
ترجیح می دادم. ولی حالا دیگر نه. من با سیاست کاری نداشته ام و هیچ وقت دنبال رابطه با مسؤولان نبوده ام. ولی حالا دلم می خواهد کسی پیدا شود که عرق ملی داشته باشد و دغدغه پیشینه تاریخی و میراث فرهنگی ایران را داشته باشد این مصاحبه را بخواند و جایی را در اختیار من بگذارند، من موزه ای را در تهران تاسیس می کنم که نه تنها در ایران بلکه در خاورمیانه حرفی برای گفتن داشته باشد هر تعهدی هم بخواهند، می دهم.
از درآمد موزه هم چیزی نمی خواهم فقط مدیریت اش با من باشد. مجوز کافی شاب و چایخانه سنتی و ... هم داریم که پولسازند. اما من هیچ وقت دنبال شان نرفته ام چون کارم فرهنگی ست و دغدغه ام چیز دیگری است. این مدت تنها هزینه کرده ام. موزه من 5-4 نفر نگهبان شب دارد که بالاخره هزینه دارند.
دو سال پیش به موزه دستبرد زدند. نگهبان های شب را کتک زدند و از موزه سرقت کردند، خیلی شانس آوردیم که برای نگهبانان اتفاقی نیفتاد. به پلیس آگاهی و سازمان میراث فرهنگی مراجعه کردم و اعلام کردم از من سکه و اسکناس دزدیده اند، سفال 5هزار ساله را برده اند. برای کارشناسی به موزه آمدند و گفتند آقای حسین پناه خیلی شانس آورده اید. با اجناسی که شما دارید تا حالا 10 بار باید از شما سرقت می کردند! شما سه میلیون و 700 هزار تومان ماهانه به ما بپردازید تا 2 نفر نگهبان مسلح برای شما بفرستیم. سؤالی که از مسسولان دارم این است که من که کار فرهنگی می کنم و زندگی و سرمایه ام را در این راه گذاشته ام آیا برای تامین امنیت موزه هم باید هزینه بپردازم. استانداری و فرمانداری، نیروی انتظامی و میراث فرهنگی این همه نیرو دارند، نمی توانند حداقل در تامین امنیت موزه یاری ام کنند؟ آیا من باید از نگرانی خودم هم شب ها در موزه بمانم؟
در این سال ها سعی نکردید با مسؤولان ملاقاتی داشته باشید تا از فشار مشکلات شما کاسته شود؟
دو سه بار تقاضای ملاقات با رئیس جمهور کرده ام. نامه نوشته ام. اما حتی جواب نامه ام را هم نگرفته ام. آقای احمدی نژاد کسی هستند که خیلی پشتکار دارند. باید منصف باشیم. خیلی فعال هستند. من تا به حال سه بار نامه نوشته ام آخرین نامه ای که نوشتم یک ماه پیش بود؛ آقای احمدی نژاد برای بازدید از مسجد جامع اصفهان آمده بودند که در یونسکو ثبت جهانی شده است. من از ایشان انتظار دارم. من در حد خودم دِین خودم را به مملکت ام ادا می کنم. رئیس جمهور در قبال رایی که مردم به او می دهند باید کار کند. نامه آخری که برای رئیس جمهور نوشتم، روی پاکت درشت نوشتم" تو رو خدا جواب بدید" واقعاً دیگر نمی دانم باید چکار کنم.
تقاضای شما از آقای احمدی نژاد چیست؟
من مشکلات مالی دارم. جنس هم خیلی زیاد دارم. صغیر نیستم و انتظار صدقه هم ندارم. من اجناس ام به جان ام بسته اند، دلم نمی آید بفروشمشان. کمکم کنند. من دست به دامان ریاست جمهوری شدم که بزرگ ترین قدرت اجرایی کشور است، اما تاکنون هیچ جوابی نگرفتم.
تا به حال پیش آمده کسی از شما بپرسد چرا فلان مجموعه را ندارید؟
سال گذشته با من تماس گرفتند و گفتند کلاس چهارم ابتدایی را برای بازدید به موزه شما خواهیم آورد. پرسنل موزه ما فوق لیسانس تاریخ و باستان شناسی هستند مرا بر حذر داشتند که بچه ها ممکن است خسارت بزنند و خرابی به بار آورند. من گفتم هیچ اتفاقی نخواهد افتاد، روزی که بچه ها می آیند هم هیچ کدام تان را لازم ندارم. خودم می خواهم برای تک تک شان توضیح بدهم، صاحبان اصلی این موزه این بچه ها هستند. این ها آینده سازان فردای ایران هستند.
بچه های مدرسه که آمدند در حیاط موزه مجسمه های حضرت موسی(ع) و حضرت محمد(ص) را دیدند. داشتم برایشان از قدمت محل موزه صحبت می کردم که یکی از آنها پرسید چرا تندیس امیرکبیر را نگذاشته اید؟ من باورم نمی شد که امیرکبیر را بشناسند. من آن روز از آن پسربچه خجالت کشیدم. بازدید بچه ها که از موزه تمام شد با همکار نقاش ام تماس گرفتم و از او خواستم تا فردای آن روز قبل از ظهر برای موزه تابلویی از امیرکبیر بکشد. بعد با مدیر مدرسه تماس گرفتم و از او خواستم به موزه بیاید. وقتی مدیر تابلوی نقاشی را دید، شوکه شد و رفت و بچه ها را دوباره با خودش آورد. ما با این نسل طرفیم.
برای کسی که ابتدای راه است و می خواهد موزه خصوصی راه اندازی کند، چه پیامی دارید؟
اگر واقعاً بدانم آن فرد با تمام دلش می خواهد این کار را انجام دهد و همدرد خودم است و دغدغه فرهنگ ایران را دارد با تمام توان کمک اش می کنم. راه هایی را که خودم رفته ام و انتهای اش چیزی جز بن بست نبوده برایش تشریح می کنم تا او راه های دیگر را امتحان کند. کوتاه ترین مسیر را به او نشان می دهم. هر شهری که باشد برایم فرقی ندارد، اگر بدانم یک موزه خصوصی دیگر در این کشور راه اندازی می شود، با تمام وجودم یاری اش می کنم.
کدام مجموعه تان را خودتان بیشتر دوست دارید؟
نمی توانم بگویم. هر کدام را بگویم در حق بقیه شان اجحاف کرده ام. شما سفال های ما را ببینید، سفال هایی با قدمت هفت هزار سال! با یکسری از اساتید و دانشجویان فوق لیسانس تاریخ و باستان شناسی در حال مستندسازی تاریخ این سفال ها هستیم تا همه دنیا بدانند که قدمت این سفال ها چقدر است. سؤال سختی پرسیدید. شاید بتوانم بگویم رادیوها را بیشتر دوست دارم.
برای چند سال آینده چه فکرهایی برای موزه تان دارید؟ این مجموعه چه سرانجامی خواهد داشت؟
خودم به شخصه علاقه داشتم موزه ام در اصفهان بماند. ولی حالا که اینجا هستم دلم می خواهد موزه ام را به تهران بیاورم. با توجه به مشکلات و فشارهای مختلفی که بر من وارد شده، اگر شهرداری کمک کند و جایی را در اختیارم بگذارد و به من اجاره بدهد، موزه را به پایتخت منتقل می کنم. هیچ هم نمی خواهم. حاضرم با مشارکت شهرداری این موزه را تاسیس کنم، حتی حاضرم نام حسین پناه را هم بردارم. فقط دل ام می خواهد مدیریت موزه را به خودم بسپارند. هدف من این است که این موزه وجود داشته باشد تا مردم بیایند و بازدید کنند.
اگر رئیس سازمان میراث فرهنگی بودید چه می کردید؟
پاسخ سؤال شما سخت است. من در این حد نیستم که رئیس میراث فرهنگی باشم، ولی می توانم مشاور خوبی برای رئیس باشم. حرف دل مردم را می دانم. نارسایی ها و مشکلات این حوزه را می شناسم. اگر رئیس میراث بودم تمام بودجه ام را به خرید اشیای باستانی اختصاص می دادم و بعد دنیا هنر ایران را می دید و درک می کرد و از نظر اعتبار جهانی رتبه اول به ایران اختصاص می یافت.
نمی دانم چرا این کار را نمی کنند؟ نمی دانم چرا همه چیز را با سیاست مخلوط می کنند. من اگر رئیس سازمان میراث فرهنگی بودم برجی را در حد برج میلاد موزه می کردم. هر طبقه اش را هم یک نوع شیء می گذاشتم. یک طبقه سفال، یک طبقه مفرغ، یک طبقه جواهر، موزه ای مثل لوور فرانسه و حتی از آن برتر می شد. اصلاً چنین موزه ای را به عنوان موزه خصوصی ایران تاسیس می کردم. مجموعه دارهایی را می شناسم که اجناسی دارند که حتی موزه ملی ندارد.