از خنده وزیر تا گریه اوباما
اشک های باراک اوباما در سوگ کودکان کشته شده در جریان تیراندازی در یکی از مدارس این کشور را اگر در کنار نیشخند و جملات تمسخرآمیز وزیر آموزش و پرورش کشور خودمان در قبال آتش سوزی در یکی از دبستان های دخترانه ایران اسلامی بگذاریم، چه می توانیم گفت؟
عصر ایران؛ هومان دوراندیش - اشک های باراک اوباما در سوگ کودکان کشته شده در جریان تیراندازی در یکی از مدارس این کشور را اگر در کنار نیشخند و جملات تمسخرآمیز وزیر آموزش و پرورش کشور خودمان در قبال آتش سوزی در یکی از دبستان های دخترانه ایران اسلامی بگذاریم، چه می توانیم گفت؟
چرا باراک اوباما پس از واقعه تیراندازی در مدرسه ابتدایی ساندی هوک در نیو تاون، با 20 کشته، منفور نشد اما وزیر آموزش و پروش ایران پس از آتش سوزی در مدرسه شین آباد در پیرانشهر، با یک کشته، این همه مورد بغض مردم ایران قرار گرفته است؟
کافی است سری به شبکه های اجتماعی اینترنتی بزنیم و ببینیم که جوانان و میانسالان فعال در این شبکه ها، با چه ادبیاتی از وزیر آموزش و پرورش انتقاد می کنند. پاسخ سوال فوق را باید در اومانیسم راستین و مهرورزی قلابی جستجو کرد!
فارغ از نحوه واکنش این دو رجل سیاسی به مصیبت های ملتشان در این سو و آن سوی جهان، که تا حد زیادی به شخصیت و تیپ روانی آنها برمی گشت، به نظر می رسد در واکنش دولت مهرورز احمدی نژاد، عنصر عقلانیت هم مفقود بود.
دولت احمدی نژاد، به غیر از واکنش عجیب وزیر آموزش و پرورش، کلاً در قبال حادثه پیرانشهر سکوت کرد. رئیس این دولت، که خودش را نوکر مردم می داند، حتی نیازی ندید یک پیام همدردی دو خطی در واکنش به آتش گرفتن دختربچه های پیرانشهری بنویسد. این سکوت، فارغ از اینکه اخلاقی است یا غیراخلاقی، بی تردید عقلانی نبود. بازدید از زندان اوین پیشکش، لطفاً سری به کودکان آتش گرفته بزنید!
اما از این نکته هم که بگذریم، تسلیت رامین مهمانپرست به مردم آمریکا بابت حادثه مدرسه ساندی هوک نیز در نوع خود جالب توجه است. با توجه به نحوه رفتار دولتمردان ایران در برابر مصیبت مدرسه شین آباد پیرانشهر، هیچ کس جنبه انسان دوستانه تسلیت جناب مهمانپرست به مردم آمریکا را باور نمی کند و این تسلیت، فقط سیگنال بی فایده دیگری برای گشوده شدن باب مذاکره ایران و آمریکا تا پیش از غروب خورشید عمر دولت دهم قلمداد می شود.
بی اعتنایی دولت احمدی نژاد به درد و رنج مردم پیرانشهر در حالی رخ داد که اعضای این دولت و تمام تحلیلگران حامی این دولت، معتقدند روستاییان و مردم شهرهای کوچک و محروم، در سال های 84 و 88 جزو رای دهندگان به احمدی نژاد بودند. یعنی والدین کودکان آتش گرفته پیرانشهری، مطابق تحلیل خود دولتمردان ایران، جزو کسانی بوده اند که احمدی نژاد را به ریاست جمهوری رسانده اند.
دولتی که قرار بود "به میان مردم برود"، اینک که دیگر به رای مردم فقیر و روستایی نیازی ندارد، این گونه از کنار داغ دیدگی آنان بی اعتنا می گذرد.
الان به رای مردم مرفه شهرهای بزرگ نیاز بیشتری است. قرار است جناب مشایی به عنوان یک عارفِ لیبرالِ ناسیونالیست (!)، مردم شهرهای بزرگ را به پای صندوق های رای بکشانند تا دولت مهرورز در قالبی دیگر، ادامه حیات بدهد. یعنی اگر به جای مدرسه شین آباد، خدای نکرده، مدرسه ای در نیاوران تهران آتش گرفته بود، واکنش متفاوتی از دولت احمدی نزاد می دیدیم؟!
عمر دولت احمدی نژاد رو به پایان است ولی این دولت، به شهادت بسیاری از مخالفان و حتی موافقان و حامیان سرسختش، تقریباً به هیچ یک از شعارهای خود پای بند نمانده است.
فقیر نوازی برای این دولت، طریقیت دارد نه موضوعیت. حادثه مدرسه شین آباد، موید این مدعاست. به جای پروراندن سودای خام مدیریت جهانی، بهتر است کمی از دولتمردانی یاد بگیریم که از صبح تا شب مشغول انتقاد از آنهاییم.