واکنش رضا منصوری به ایرج حسابی : درباره دکتر حسابی، بزرگنمایی شده است
عصر ایران - رضا منصوری، استاد دانشکده فیزیک دانشگاه صنعتی شریف، نخستین رئیس و از مؤسسین انجمن فیزیک ایران است. وی همچنین از بنیانگذاران پژوهشگاه دانش های بنیادی و مرکز نشر دانشگاهی، معاون پژوهشی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری در دولت محمد خاتمی و نیز خواهرزاده آیت الله محمود طالقانی است.
رضا منصوری، شاید مهم ترین منتقد "غلو در توصیف مقام علمی دکتر محمود حسابی" باشد.
او در این زمینه، مقالاتی نوشته و در مجموع معتقد است فرزند دکتر حسابی، ایرج حسابی، با انگیزه های گوناگون، سخنانی را به عنوان "واقعیت زندگی دکتر حسابی" به خورد جامعه ایران می دهد که به هیچ وجه صحت ندارند.
وی همچنین از بزرگنمایی دکتر حسابی در کتب درسی آموزش و پرورش نیز انتقاد می کند و تحویل دادن "دروغ های علمی" به دانش آموزان ایرانی را نکوهش می کند.
عصر ایران چندی قبل با ایرج حسابی درباره مساله "غلو در مقام دکتر حسابی" گفتگویی داشت که در آن گفتگو، ایرج حسابی اتهامات متعددی را متوجه دکتر منصوری کرد. به همین دلیل به سراغ رضا منصوری رفتیم تا او نیز درباره دکتر حسابی، مقام علمی وی و البته اتهامات مطرح شده از سوی ایرج حسابی علیه خودش، سخن بگوید.
ظاهراً شما معتقدید درباره مقام علمی دکتر حسابی در جامعه ایران، غلو شده است. کمی درباره جایگاه علمی دکتر حسابی در ایران و جهان توضیح می فرمایید؟
متاسفانه واژه غلو درباره دکتر حسابی، خیلی کم است. آنچه در جامعه ما رخ داده، خیلی بیش از غلو است. مثلاً در کتب درسی آموزش و پرورش، دکتر حسابی را در حد نیوتن و اینشتین و یا حداقل در حد ابن سینا در تاریخ علم ایران معرفی کرده اند.
دکتر حسابی فیزیک مدرن را به ایران آورد و خدمات ارزنده ای کرد، اما آن خدمات به هیچ وجه به این معنا نیست که ایشان فیزیکدانی بودند در حد و اندازه ای که در جامعه ما مطرح شده اند. دکتر حسابی متخصصی بود که در اپتیک خدمات ارزنده ای در ایران انجام داد و در زمانی که ما در علم به شدت عقب افتاده بودیم، شاگردان خوبی پرورد و آزمایشگاه خوبی راه اندازی کرد.
این ها همه جزو خدمات دکتر حسابی است؛ ولی اگر دکتر حسابی را به عنوان فیزیکدان بررسی کنیم، می بینیم که ایشان در عین اینکه فیزیکدان خوبی بودند، هیچ کار علمی ارزنده ای که در دنیا بتوان به آن استناد کرد، انجام نداده اند. پس خدمات دکتر حسابی یک چیز است و دانشمند طراز اول بودن ایشان درعلم فیزیک در سطح جهان، چیزی دیگری است.
ادعاهای ما درباره مقام علمی دکتر حسابی، باید مستند باشد. چنین مستنداتی هم وجود ندارند. برعکس، ما مقالات منتشر شده ایشان را داریم و می توانیم با مطالعه آن مقالات، به راحتی بگوییم که ایشان فیزیکدان برجسته ای در جهان علم نبودند. حتی مقالاتی که دکتر حسابی برای مجلات علمی فرستاده، موجود است. داور مقالات دکتر حسابی، غلط های مقالات ایشان را گرفته است و ما همه این ها را به شکلی مستند در ایران منتشر کرده ایم. گزارش داور مقاله دکتر حسابی، که در اواسط جنگ جهانی دوم نوشته شده، استخراج شده و غلط راه یافته در محاسبات ایشان به صورت کاملاً مستند منتشر شده است.
در این مورد دوم، حرف ما این است که نباید شخصیت و موقعیت علمی دکتر حسابی را در حد بزرگان علم فیزیک در سطح دنیا، بالا برد. این کار بسیار اشتباهی است و لطمه سنگینی به شخصیت ایشان، که یکی از خادمان این کشور بودند، زده است.
متاسفانه، بعضی از اعضای خانواده دکتر حسابی، نقشی بسیار اساسی در این زمینه داشته اند.
دکتر حسابی نظریه ای در علم فیزیک داشت؟
دکتر حسابی در این باره، دو مقاله نوشته است. البته آن نوشته ها، مقاله هم نیستند بلکه در حد چکیده یک کنفرانس است که در همان دوران در مجلات چاپ شده است.
در مقاله ای که مرتبط با یکی از محاسبات دکتر حسابی درباره ماده است، اشتباه محاسباتی وجود داشته و داور مقاله هم مقاله ایشان را رد کرده است.
وقتی این مقاله دکتر حسابی را مقایسه کنیم با بیش از هزار مقاله ای که دانشجویان و استادان فیزیک ما هر سال می نویسند، می بینیم که این مقاله اهمیت ویژه ای نداشته است. مقاله ای بوده حاوی اشتباه محاسباتی، و "پس فرستاده شده" از سوی داور مقاله.
بنابراین آقای دکتر حسابی در هیچ زمینه علمی، نظریه ای نداشتند. ایشان فقط در زمینه اپتیک، تحقیقات صورت گرفته در دنیا را نسبتاً خوب درک کرده بودند و به دانشجویانشان در دانشگاه تهران منتقل کردند. خود این کار خیلی ارزشمند است.
ولی من یادم است که مجله دانشمند هم در اوایل دهه 1370 به نظریه دکتر حسابی در علم فیزیک اشاره کرده بود.
مجله دانشمند یک مجله علمی – همگانی است. شما درباره کارهای علمی نمی توانید به مجله دانشمند استناد کنید. در این زمینه باید به مجلات علمی دنیا و یا حداقل به مجلات علمی داخل کشور استناد کنید. کدام یک از مجلات فیزیک در داخل یا خارج کشور به چنین نظریه ای اشاره کرده اند؟ من به عنوان یک فیزیکدان حرف می زنم نه به عنوان یک سیاستمدار! آنچه مجله دانشمند در این خصوص نوشته است، سند علمی نیست.
دکتر حسابی خودش درباره خودش غلو نمی کرد؟
نه. من هیچ وقت از ایشان چیزی در این زمینه نشنیدم. او هیچ وقت از نظریه خودش در علم فیزیک ذکری به میان نیاورد. من حداقل هفت هشت سال بعد از انقلاب با دکتر حسابی دمخور بودم و مرتب به منزل ایشان رفت و آمد می کردم و هرگز چیزی از ایشان در این زمینه نشیندم.
به غیر از مقاله ای که رد شده و – به قول شما - از طرف بعضی افراد به عنوان نظریه دکتر حسابی مطرح می شود، دیگر چه غلوهایی درباره دکتر حسابی شده است؟
ملاقات دکتر حسابی با اینشتین، اینکه اینشتین را به منزلش دعوت می کند و درباره نوروز و چرخیدن سیب و ماهی ها برای اینشتین حرف می زند، و نیز حضور بزرگان دیگری مثل شرودینگر در منزل دکتر حسابی، همه غلوهایی است که دروغ بودن آنها به لحاظ تاریخی اثبات شده است.
مستند این حرف شما چیست؟
برای اینکه دکتر حسابی و اینشتین و شرودینگر و دیگر افرادی که به نام آنها به عنوان میهمانان نوروزی دکتر حسابی اشاره شده است، همزمان در پرینستون نبوده اند.
ایرج حسابی
ولی آقای ایرج حسابی می گویند دکتر حسابی و اینشتین همزمان در پرینستون بودند.
ایشان سندی دارند؟
ایرج حسابی می گوید پروفسور ماسینی در تفرش بالای قبر دکتر حسابی خاطرات خودش از رابطه اینشتین و دکتر حسابی را بیان کرد و نوار آن هم در دانشگاه امیرکبیر موجود است.
شما خودتان این نوار را شنیده اید؟
نه، ولی گفتند می توان این نوار را از دانشگاه امیرکبیر تهیه کرد.
آقای ایرج حسابی باید این نوار را به عنوان مستند حرف خودش به همه ارائه کند. شما که کتاب "استاد عشق" آقای ایرج حسابی را با حرفهای ماسینی تطبیق دهید و بعد این نکته را هم بررسی کنید که آیا ماسینی خودش آن زمان در پرینستون بوده است. آیا خود ماسینی هم دروغ نگفته است؟
شما مدعایتان دقیقاً این است که دکتر حسابی و اینشتین با هم تعاملی نداشتند؟
بله. دکتر حسابی هیچ وقت دانشجوی اینشتین نبود. اینشتین در سال های آخر عمرش، یعنی حدود سی سال پس از انتشار نظریه نسبیت، استاد پیری در پرینستون بوده و در اتاقش به روی همه باز بوده است. دکتر حسابی هم زمانی که در پرینستون بوده، رفته با او حرف زده است. اما این به معنای تعامل نیست. هزاران نفر دیگر هم در این حد با اینشتین صحبت کرده اند.
ولی آقای ایرج حسابی می گفت خود دکتر حسابی در تک مصاحبه تلویزیونی اش از لطف و توجه اینشتین به خودش حرف زده است.
این لطف و توجه به چه معنی است؟
یعنی یک رابطه ویژه بین دکتر حسابی و آلبرت اینشتین.
چطور می توان این مدعا را ثابت کرد؟
یعنی شما می خواهید بگویید خود دکتر حسابی هم دروغ گفته است؟
از کجا معلوم که دکتر حسابی چنین حرفی به پسرش زده است؟
فقط به پسرشان که نگفته اند؛ ظاهراً در تلویزیون ایران این حرفها را گفته اند.
من تا سندی نبینم، این حرفها را باور نمی کنم. من هر حرفی بخصوص از پسر دکتر حسابی بشنوم، فرضم بر نادرست بودن آن حرف است! از بس که ایشان در این زمینه غلو کرده است! من با خانواده دکتر حسابی حشر و نشر داشتم و خیلی هم به آنها کمک کردم.
من در دهه 60 کمک کردم تا دستگاه شیردوشی که دکتر حسابی ساخته است، مورد توجه دانشگاهها واقع شود. بعد از آن هم تا مدتی به آقای ایرج حسابی کمک کردم تا کارهای تجاری اش را پیش ببرد. اما پس از مدتی متوجه شدم ایشان راه دیگری دارد می رود و به همین دلیل دیگر به او کمکی نکردم.
آقای ایرج حسابی تا دو سه سال پیش، همه ساله روز تولد بچه های من، که خود من گاهی فراموشم می شد، ساعت 10 شب می آمد دم منزل ما و برای بچه های من شیرینی می آورد. الان دو سه سالی است دیگر این کار را نمی کند!
این حُسن ایرج حسابی بود یا عیبش؟
حسن او بود. من واقعا ایشان را تحسین می کنم که این قدر پیگیر هستند!
چرا فرض شما درباره آدمی که این قدر با خانواده شما مهربان بوده، این است که او غلو می کند؟
برای اینکه آدم وقتی این همه غلو را می بینید، با خودش فکر می کند که شاید مهربانی این آدم هم نوعی رشوه دادن به دیگران است.
ایرج حسابی می گوید در کتاب "استاد عشق" این ادعا را مطرح کرده است که دکتر حسابی سفره هفت سین انداخته و اینشتین و یکی دو نفر دیگر هم مهمان او بودند. چرا این حرف از نظر شما غیر قابل باور است؟
آن کسانی که ایشان نام برده، در آن زمان در دانشگاه پرینستون نبودند.
شما از کجا می دانید که آن اشخاص در آن سال در پرینستون نبودند؟
برای اینکه سال حضور آنها در پرینستون معلوم است. این قصه ها به مذاق ما خیلی خوشایند است اما شما باید از کسی که چنین ادعایی کرده، سند بخواهید.
ما علی القاعده، حرف دیگران را باید حمل بر صحت کنیم مگر اینکه خلافش ثابت شود.
دکتر حسابی و اینشتین قطعاً در پریسنتون دیدار داشته اند اما این اصلاً چیز مهمی نیست؛ هزاران نفر دیگر هم با اینشتین دیدار داشته اند. افسانه سازی حول وحوش این دیدار، دیگر حرف راست نیست؛ دروغ است.
حالا چرا این حرف غیر قابل باور است که دکتر حسابی در ماه مارس، که مصادف با نوروز ماست، اینشتین را به آزمایشگاه دعوت کرده باشد تا او در مراسم مختصر عید نوروز، شرکت کند؟
آقای ایرج حسابی در کتابش نوشته است اینشتین به خانه دکتر حسابی رفته.
ولی به من گفتند سفره هفت سین و مراسم عید نوروز را در آزمایشگاه دانشگاه پرینستون برپا کرده اند.
در کتابشان گفته اند مراسم در منزل دکتر حسابی بوده.
سوال اصلی من این است که حضور اینشتین در مراسم نوروزی مختصر دکتر حسابی، منطقاً غیر قابل پذیرش است؟
نه، اصلاً چیز غریبی نیست. ولی اینکه بگوییم دکتر حسابی چه تئوری مهمی داشته که اینشتین و فرمی و شرودینگر همزمان به خانه او می رفتند، ادعایی کاذب است. شما باید اجزای این قصه را کنار هم بگذارید.
بعضی ها می گویند اینشتین و دکتر حسابی اصلا در یک زمان در دانشگاه پرینستون نبودند؛ ولی مدعای شما این نیست.
نه، همزمان در پرینستون بودند. اینشتین سال ها در پرینستون بوده و دکتر حسابی هم چند سالی آن جا بوده و با اینشتین صحبت کرده است. این بدیهی است.
حالا اگر بپذیریم که بخشی از این حرفها غلوآمیز است، شما انگیزه این غلوها را چه می دانید؟
چند انگیزه می تواند داشته باشد. یکی، سوءاستفاده شخصی است. انگیزه دوم می تواند این باشد که پسری می خواهد پدرش را بزرگ کند. اینکه فرزندی بخواهد پدرش را محترم تر از حد واقعی نشان دهد، اشکالی ندارد. مشکل از جایی آغاز می شود که این فرزند بخواهد سوءاستفاده علمی، سیاسی و تجاری کند. سوءاستفاده سیاسی و تجاری به من ربطی ندارد ولی من حق دارم نسبت به سوءاستفاده علمی هشدار بدهم.
سوءاستفاده سیاسی دقیقاً یعنی چه؟
یعنی کسی از محترم بودن پدرش برای امتیاز گرفتن از دولت و نمایندگان مجلس و سایر نهادها استفاده کند.
می توانید مصداقا درباره یکی از این امتیازها توضیح بدهید؟
بله، همین که وام می گیرند.
اما وام مورد اشاره شما، ظاهراً برای پیشبرد کارهای "بنیاد دکتر حسابی" دریافت شده است.
بنیاد دکتر حسابی، نهاد علمی نیست و هیچ کار علمی ای نمی کند. این نهاد مجوز علمی ندارد. مجوز علمی را وزارت علوم باید صادر کند و این بنیاد چنین مجوزی ندارد.
پس کدام نهاد مجوز تاسیس بنیاد دکتر حسابی را صادر کرده است؟
نمی دانم. فقط می دانم که وزارت علوم چنین مجوزی صادر نکرده است.
حالا چرا می فرمایید این بنیاد یک نهاد علمی نیست؟ مگر آن جا کار علمی انجام نمی شود؟
قطعا کار علمی انجام نمی شود.
پس چه کار می کنند؟
هیچ! اصلاً بنیاد دکتر حسابی محققی ندارد. رسانه های ما ساده لوحانه فکر می کنند چون اسم آن جا "بنیاد پروفسور حسابی" است، پس لابد آن جا تحقیقات علمی هم صورت می گیرد.
بالاخره نفرمودید دقیقا چه کار می کنند آن جا!
هیچ. کتاب هایی مثل "استاد عشق" می نویسند! حرف من فقط این است که این بنیاد یک مرکز علمی نیست.
یعنی خروجی علمی نداشته؟
نه، اصلاً نداشته. نمی تواند هم داشته باشد؛ چون هیچ محققی آن جا ندارند.
ممکن است خروجی علمی داشته باشد و شما بی خبر باشید؟
نه، من از این موضوع مطمئن هستم.
فارغ از این بحث، شما انگار معتقدید ما ایرانی ها گرفتار یک خطای جمعی بزرگ درباره دکتر حسابی هستیم.
بله؛ بخش غیرعلمی جامعه ایران، مرتکب چنین خطایی شده است.
آقای ایرج حسابی می گویند پدرشان نقش زیادی در انتخاب شما به عنوان رئیس انجمن فیزیک ایران داشتند.
دکتر حسابی هیچ کمترین نقشی در این موضوع نداشتند و زمانی که ما انجمن فیزیک را پس از انقلاب تاسیس کردیم، دکتر حسابی اصلاً از این موضوع خبر نداشتند. من تمام اطلاعات مربوط به جامعه فیزیک ایران را از مرحوم دکتر آزاد گرفتم. اسناد مربوط به دوران قبل از انقلاب را مرحوم دکتر آزاد داشت و دکتر حسابی اصلاً خبری از کار ما نداشتند.
پس اینکه ایرج حسابی می گوید دکتر حسابی به سایر فیزیکدانان ایران توصیه کردند که به شما رای بدهند، صحت ندارد.
آقای ایرج حسابی اصلاً از چگونگی انتخاب من به عنوان رئیس انجمن فیزیک ایران خبر ندارد؛ چون دکتر حسابی اصلاً در جلسات ما حضور نداشتند. تنها کسی که با ایشان رفت و آمد داشت، خود من بودم و دکتر کاشی و دکتر توسلی. آن چند صد نفری که در آن رای گیری حضور داشتند، هیچ مراوده ای با دکتر حسابی نداشتند.
چطور ممکن است دکتر حسابی که پدر علم فیزیک در ایران بود، این همه از تحولات علم فیزیک در ایران و حتی از تاسیس انجمن فیزیک ایران بی خبر بوده باشد؟
برای اینکه ایشان قبل از انقلاب بازنشسته شده بودند و با کسی رفت و آمدی نداشتند و پس از انقلاب هم اصلاً تحولات انقلاب را درک نمی کردند. راه اندازی انجمن فیزیک ایران، از مرکز نشر دانشگاهی آغاز شد و من مسئول کمیته فیزیک مرکز نشر دانشگاهی بودم. دکتر حسابی هیچ ارتباطی با مرکز نشر دانشگاهی نداشتند.
ولی آقای ایرج حسابی می گویند شما با توصیه دکتر حسابی وارد مرکز نشر دانشگاهی شدید.
آقای دکتر حسابی چه کاری ممکن است نکرده باشد؟! شاید دکتر حسابی در ورود من به ایران هم نقش داشته اند! نکند مرکز نشر دانشگاهی را هم دکتر حسابی تاسیس کرده است؟
ایرج حسابی می گوید شما مدعی شده اید که به اتفاق دوستانتان، یک مساله ریاضی یا فیزیک را همزمان به دکتر حسابی و چند دانش آموز دبیرستانی می دادید و دانش آموزان آن مساله را حل می کردند و دکتر حسابی نمی توانست مساله را حل کند و بعد شما و دوستانتان به دکتر حسابی می خندیدید!
این حرف را از قول من گفته اند؟
بله.
واقعاً کارکرد مخیله ایرج حسابی بی نظیر است! من واقعاً تعجب می کنم مردم و رسانه های ما چطور این حرفها را گوش می کنند و لذت هم می برند.
من هم برای اینکه حقیقت این قصه روشن شود، مشغول مصاحبه با شما هستم.
آخر بعضی چیزها اصلاً نیازی به روشن شدن ندارند! واقعاً یعنی مردم ما این قدر ساده لوح اند که این حرفها را گوش می دهند؟
ولی ایرج حسابی می گوید شما این داستان را برای تحقیر دکتر حسابی، نزد وزرا و ومعاونین وزرا تعریف می کردید. مطابق ادعای ایشان، این حرفهای شما، شاهدانی هم دارد.
شما می توانید یک نفر را پیدا کنید که این داستان را تایید کند؟ گوبلز، وزیر تبلیغات هیتلر، می گفت دروغ هر چه بزرگتر باشد، مردم آن را راحت تر باور می کنند. این حرفهای خیلی مسخره و شرم آور است و حتی شنیدنش هم برای خسته کننده است. من بیشتر نگران رسانه ها هستم که مبادا چنین حرفهایی را باور کنند.
من از آقای ایرج حسابی پرسیدم که غلوهای مربوط به دکتر حسابی از کجا نشات گرفته است. ایشان هم گفتند این غلوها کار جنابعالی و دوستانتان است و شما هدفی جز تخریب شخصیت دکتر حسابی نداشته اید.
چرا کسانی که در رسانه ها هستند، حرف یک آدم عامی معمولی را با حرف انجمن فیزیک ایران یکسان می دانند؟ شما باید از جامعه علمی ایران بپرسید که دکتر حسابی چه جایگاهی در علم فیزیک داشت. ایرج حسابی اصلاً صلاحیت اظهار نظر در این زمینه را ندارد. حرف او درباره جایگاه پدرش در علم فیزیک، هر چه باشد، در حد یک شوخی است نه بیشتر.
آخر این جا بحث علمی در میان نیست. بحث غلو و دروغگویی مطرح است.
آقای ایرج حسابی، چند سال پیش مقاله ای در روزنامه شرق منتشر کرد و در آن مقاله، عکس گودل و اینشتین را به عنوان عکس دکتر حسابی و اینشتین به خورد خوانندگان شرق داد. اصلاً این بحث که آن عکس عکس دکتر حسابی نیست، پس از انتشار مقاله ایرج حسابی در روزنامه شرق، مطرح شد. حالا این آقا می گوید غلو و دروغگویی در تجلیل از دکتر حسابی، زیر سر من است؟! واقعاً خجالت دارد. باند من که در روزنامه شرق به نام ایرج حسابی مقاله منتشر نکرده است!
یعنی ایرج حسابی در آن مقاله، مدعی شد آن عکس گودل، عکس دکتر حسابی است؟
بله. بحث های مربوط به آن عکس، پس از انتشار آن مقاله ایرج حسابی مطرح شد.
ایرج حسابی این را هم گفت که شما در انتهای ویکیپدیا، در صفحه معرفی دکتر حسابی، نوشته اید دکتر حسابی به آلینوش طریان بورس تحصیلات تکمیلی نداد و به او گفت تو یک زن هستی و تا همین جا هم، یعنی تا مقطع لیسانس، زیادی درس خوانده ای.
(خنده) من در عمرم یک کلمه در ویکیپدیا ننوشته ام. این ادعاهای ایشان خیلی مضحک است. ایشان چطور می تواند اثبات کند که من آن جملات را در ویکیپدیا نوشته ام؟ من درباره خودم هم چیزی در ویکیپدیا ننوشته ام.
حالا شما از صحت و سقم روایت مربوط به آلینوش طریان اطلاعی دارید؟
نه. من تنها چیزی که می دانم این است که دکتر حسابی قبل از انقلاب در گروه فیزیک دانشگاه تهران، به مرحوم دکتر خمسوی میدان نمی داد. دلیلش هم این بود که خمسوی فیزیکدان بسیار برجسته ای بود. در سطح جهانی برجسته بود. ولی در ایران نتوانست چنانکه باید و شاید شکوفا شود و یکی از علل این امر، نحوه برخورد دکتر حسابی با او بود.
چرا می فرمایید دکتر خمسوی فیزیکدان برجسته ای در سطح جهانی بود؟
مقالات ایشان گواه این امر است. دکتر خمسوی در حوالی سال 1940 دو مقاله در مجله نیچر منتشر کرد. ما هنوز هم نمی توانیم مقالاتی بنویسیم که نامزد انتشار در مجله نیچر باشند ولی دکتر خمسوی در هفتاد سال قبل، دو مقاله در مجله نیچر منتشر کرد.
دکتر حسابی چرا به خمسوی میدان نمی داد؟
این را باید از دیگرانی بپرسید که در آن سال ها در کنار این دو نفر بودند. ظاهراً حسابی از خمسوی خوشش نمی آمد. اما خمسوی قطعاً یک فیزیکدان برجسته بین المللی بود.
خمسوی مگر شاگرد دکتر حسابی نبود؟
نه.
ولی ایرج حسابی می گفت خمسوی جز اولین شاگردان دکتر حسابی در دانشگاه تهران بوده.
به این معنا بله. یعنی در دوره لیسانس شاگرد دکتر حسابی بود. ولی وقتی می گوییم فلان فیزیکدان شاگرد فلانی است، منظور این است که در دوره تحقیقات عالی اش شاگرد آن استاد بوده باشد. تحقیقات خمسوی در اروپا و آمریکا انجام شد. خمسوی در ایران آدم بسیار تلخی شده بود. البته این امر علل متعددی داشت ولی یکی از علل آن، میدان ندادن دکتر حسابی به او در گروه فیزیک دانشگاه تهران بود. ما در تاریخ علم فیزیک در ایران، کسی شبیه دکتر خمسوی را نداشته ایم.
پسر دکتر حسابی می گفت شما با حضور مکرر در خانه آنها و بردن هدایای گوناگون مثل فرش و ... برای دکتر حسابی، موفق شدید رئیس انجمن فیزیک شوید.
چنین حرفهایی خیلی گفته می شود؛ ولی همه کسانی که مرا از نزدیک می شناسند، می دانند که من در آن سال ها، آن قدر وضع مالی ام خراب بود که در طول هفته حتی یک کوکاکولا هم برای فرزندم نمی توانستم بخرم چه برسد به اینکه بخواهم فرش برای کسی کادو ببرم. تنها هدیه ای که من به دکتر حسابی دادم، قاب عکسی است که انجمن فیزیک به مناسبت شصت سالگی این نهاد تهیه کرد.
این ادعا را هم علیه شما مطرح کردند که شما برای مراسم عروسی تان می خواستید برخی از مقامات سیاسی را دعوت کنید ولی دکتر حسابی و بخصوص خود ایرج حسابی، آدرس این مقامات را به شما نداده اند و همین مبنای دشمنی شما با دکتر حسابی شده است.
این حرفها واقعاً مسخره است . عروسی من در سال 1372 برگزار شد و دکتر حسابی سال 1371 فوت شد. چطور من می توانستم یک سال پس از مرگ دکتر حسابی به سراغ او بروم تا آدرس رجل سیاسی را از او بگیرم برای دعوت کردن آنها در مراسم عروسی ام؟! این حرفهای مبتذل، در بهترین حالت، شوخی است.
فارغ از این حرفها، شما در مجموع معتقدید که دکتر حسابی ...
من همان زمان که در مطبوعات ایران اعلام شد دکتر حسابی مرد علمی سال 1990 در رشته فیزیک شده است مقاله ای در این باره نوشتم و گفتم که با این حرفهای دروغ، وجهه دکتر حسابی را مخدوش نکنید.
البته ایرج حسابی می گوید کسب عنوان مرد علمی سال 1990، ادعای آنها نیست و در موزه دکتر حسابی هم نشانی از این ادعا وجود ندارد.
نه، این ها ادعاهایی است که مطرح شده و پس از اثبات دروغ بودنشان، پس گرفته شده است. دکتر حسابی انسان بسیار خدمتگزاری بود. من در سال 65 در دانشگاه شیراز، در تجلیل از خدمات دکتر حسابی سخنرانی کردم و در عین حال، در همان سخنرانی گفتم که دکتر حسابی، سناتور انتصابی زمان شاه بوده است. مرا تهدید کردند که مبادا از دکتر حسابی تجلیل کنی. چونکه دکتر حسابی آن موقع محبوب حکومت نبود. بعد از مراسم سال 1365 در دانشگاه شیراز، به تدریج دکتر حسابی برای رسانه ها شناخته شد. خلاصه در خدمات دکتر حسابی به علم فیزیک تردیدی نیست.
کسی که دانشمند نباشد، چطور می تواند به علم فیزیک خدمت کند؟
دانشمندان در سطوح گوناگونی قرار دارند. این همه عضو هیات علمی در دانشگاههای کشور هستند و به علم فیزیک هم خدمت می کنند. بعضی از آنها سالی ده تا مقاله بین المللی هم می نویسند. دکتر حسابی در طول عمرش ده تا مقاله هم ننوشت. ولی این فیزیکدان های عضو هیات علمی این یا آن دانشگاه، در حد نیوتن و اینشتین و ابن سینا که نیستند.
در واقع شما می فرمایید خدمات دکتر حسابی، بیشتر جنبه عملی داشته است.
بله، راه اندازی رشته فیزیک در ایران، نشان می دهد که حسابی علم فیزیک را می شناخت اما این دال بر نظریه پرداز بودن او در علم فیزیک نیست.
در جامعه ایران این تصویر از دکتر حسابی وجود دارد که او فیزیکدانی بوده که شیمی را هم خوب می شناخت و پزشک و ادیب و موزیسین بود و در حوزه های گوناگون مهندسی نیز تخصص داشت. این تصویر تا چه حد مطابق با واقع است؟ این سوال را به این دلیل می پرسم که شما دکتر حسابی را از نزدیک می شناختید.
چنین تصویری اصلاً واقعیت ندارد. خود دکتر حسابی هم چنین ادعایی نمی کرد. دکتر حسابی فیزیکدان بود نه ادیب. البته به زبان فارسی و واژه گزینی علاقه داشت ولی واژه هایی که ایشان انتخاب کرد، در زبان فارسی چندان جا نیفتاد. به هر حال دکتر حسابی در حوزه واژه گزینی قطعاً زحمت کشید و ما الان بعضی از واژه های او را به کار می بریم. اما دکتر حسابی پزشک نبود، راهساز نبود ...
راهساز نبودند؟ عکس هایی از ایشان در حین راهسازی وجود دارد. البته اگر آن عکس ها مثل عکس با آلبرت اینشتین نباشد!
آن عکس مربوط به راهسازی احتمالاً درست است ولی توجه کنید در آن زمانی که دکتر حسابی وارد ایران شد، واقعاً قحطا الرجال بود و هر کس هر کاری که در هر زمینه ای از دستش برمی آمد انجام می داد.
دکتر حسابی مهندس نبود؟
درس های مهندسی هم در حین تحصیلش گذرانده بود ولی اینکه مدرک مهندسی گرفته باشد، من جداً در این امر تردید دارم. من هیچ وقت چنین چیزی ندیدم و خودش هم هیچ وقت چنین ادعایی نداشت. در تمام مدتی که من به خانه دکتر حسابی رفت و آمد می کردم، او درباره فیزیک بویژه مبحث اپتیک و زبان فارسی به ویژه مبحث واژه گزینی حرف می زد. حوزه علائقش این ها بود.
دکتر حسابی شخصاً چطور آدمی بود؟
انسانی متین و موقر و اشرافزاده بود. یعنی سبک زندگی اش اشرافی بود. البته واژه "اشرافی" را صرفاً برای توصیف به کار می برم نه برای داوری. من تا همین اواخر، با وجود همه حرفهای ایرج حسابی، هیچ تردیدی در صداقت علمی خود دکتر حسابی نداشتم. اما دو سال پیش برای اولین بار عکسی از دکتر حسابی در یکی از روزنامه های سال 1332 دیدم که تیترش این بود: "مردی که اینیشتین هم حرفهای او را نمی فهمید."
این عکس مرا کمی دچار تردید کرد که نکند خود دکتر حسابی وانمود کرده که اینشتین هم برخی حرفهای او را نمی فهمید. یعنی ممکن است خود دکتر حسابی حرفی شبیه تیتر آن روزنامه را بیان کرده که آن روزنامه چنان تیتری زده است. البته این فقط یک تردید است ولی به هر حال تیتر آن روزنامه موجب شد که من با خودم بگویم که شاید غلو در خود دکتر حسابی هم تا حدی بوده است.
منهای این تردید جزئی، دکتر حسابی از نظر شما، در مجموع آدم شریف و سلیم النفسی بود؟
بله، کاملاً. من به هیچ وجه دکتر حسابی را با پسرش یکی نمی گیرم.
لینک مرتبط :