فقر همچنان قربانی می‌گیرد

جام جم آنلاین: صبح یک روز گرم تابستانی بود که خبر دادند دو جنازه در چاهی در شهریار پیدا شده ‌است. بلافاصله همراه تیم تحقیق به آنجا رفتم؛ جسد متعلق به دو دختر نوجوان بود که ظاهرشان نشان می‌داد بین چهارده تا شانزده ساله هستند.


                                                         

اجساد را به پزشکی قانونی منتقل کردیم و کار تحقیق آغاز شد. هیچ سرنخی وجود نداشت و کسی هم اعلام مفقودی نکرده‌ بود، بنابراین پیدا کردن عاملان قتل این دو دختر کار بسیار دشواری بود.

دو ماه از این ماجرا گذشته بود و من فکر می‌کردم در یک بن‌بست قرار گرفتم که یک روز زنی وارد اتاقم شد. او گفت می‌خواهد در مورد پرونده قتل دو دختر صحبت کند. ظاهرش نشان می‌داد زن بسیار فقیری است. او گفت فکر می‌کند این اجساد متعلق به دخترانش باشد.

او گفت: چند ماه است دخترانم گمشده‌اند. هرچه به شوهرم می‌گویم دنبال آنها بگرد قبول نمی‌کند و می‌گوید هرجا باشند خودشان می‌آیند. دیشب در زیر بالشش روزنامه‌ای پیدا کردم که در مورد پیدا شدن جسد دو دختر نوشته بود. از شوهرم در مورد این روزنامه پرسیدم پرخاشگری کرد و از من خواست دیگر ادامه ندهم.

این زن گفت شوهرش شب‌ها در خواب هذیان می‌گوید و او فکر می‌کند باید در مورد بچه‌ها از شوهرش تحقیق شود.

عکس‌هایی را که از اجساد گرفته شده ‌بود به زن میانسال نشان دادم. تائید کرد اجساد متعلق به فرزندانش است. شوهر این زن را بازداشت کردیم و از او پرسیدیم چرا مفقود شدن بچه‌هایش را مخفی کرده‌است. این مرد اعتراف کرد قتل دخترانش کار او بوده‌ است چراکه می‌ترسید فقر آنها را به فلاکت بیندازد.

این مرد گفت: کارگر یک کفاشی بودم. در یک اتفاق دست راستم را از دست دادم و دیگر نتوانستم کار کنم. شرایط خیلی برایم سخت شده‌ بود و نمی‌توانستم هزینه زندگی خانواده‌ام را بپردازم. فقر آنقدر به ما فشار آورد که خانه و زندگی خود را از دست دادیم و در چادری کنار خیابان زندگی می‌کردیم.

فصل سرما که شروع شد، مردی در همسایگی ما گفت اجازه می‌دهد در شوفاژخانه‌اش زندگی کنیم. یک ماه آنجا بودیم و من و همسرم کارهای ساختمان را انجام می‌دادیم. یک روز آن مرد که سن او از من بیشتر بود خواست دختر بزرگم را به عقدش در بیاورم.

دخترم 16 ساله بود و آن مرد از من بزرگ‌تر. نمی‌دانستم باید چه کنم اصلا باورم نمی‌شد چنین حرفی به من زده ‌باشد. وقتی مخالفت کردم از من خواست شوفاژخانه را تخلیه کنم و دیگر آنجا نمانم. فقر من دخترانم را داشت نابود می‌کرد و چاره‌ای جز قتل آنها نداشتم. در غذایشان مرگ موش ریختم و نیمه شب بود که فهمیدم مرده‌اند. صبح خیلی زود زنم را به بهانه‌ای بیرون از شوفاژخانه فرستادم و بعد اجساد را از خانه بیرون بردم و در چاهی انداختم.

وقتی این مرد داشت به قتل دخترانش اعتراف می‌کرد، بشدت گریه می‌کرد و می‌گفت بعد از قتل آنها بارها تصمیم به خودکشی گرفته اما نتوانسته تصمیم نهایی بگیرد. متهم بازداشت شد و دستور دادم تحت مراقبت ویژه باشد چون حدس می‌زدم دست به خودکشی بزند.

وقتی کار بازپرسی پرونده تمام شد او را به زندان فرستادیم؛ روز اولی که به زندان رفته ‌بود در آنجا از غفلت مامور زندان استفاده کرده وخودش را دار زده ‌بود.

هیچ‌وقت بلایی را که فقر سر این خانواده آورده بود، فراموش نکردم و با این‌که40 سال از این ماجرا می‌گذرد، همچنان به عنوان یکی از تلخ‌ترین خاطرات قضایی برای من باقی مانده‌ است. (جام جم - ضمیمه تپش)

منصور یاورزاده ـ قاضی بازنشسته

رأی دهید
albalooo - لندن - انگلستان
مقام عظمای ولایت به سلامت باد جون مردم چه اهمیت داره یه مشت گدا گشنه رو از دنیا چمع میکنن بعنوان اجلاس و کوفت و زهرمار میلیاردها تومن هزینه میکنند اما از درد دل مردمش خبر ندارند
‌چهارشنبه 8 شهريور 1391 - 19:12
albalooo - لندن - انگلستان
این اتفاقات این روزها بیشتر شده
‌چهارشنبه 8 شهريور 1391 - 19:14
greentree - تهران - ایران
فقر ،گرسنگی ،بیکاری ،خود کشی در ایران بیداد میکنه بعد یک عده مزدور و اوباش اسلامی تمامی‌ منابع ایران رو میفرستند برای سوریه یا لبنان
‌چهارشنبه 8 شهريور 1391 - 19:20
oghab - هلسينكي - فنلاند
۴۰ سال پیش یعنی سال ۱۳۵۰ ولی فقر تنها به دلیل حاکمان دزد نیست .کمی هم خود ادم مقصراست ..توکه کاردرست حسابی نداری چرازن میگیری وبچه دار میشی /
‌چهارشنبه 8 شهريور 1391 - 19:34
baas - روتردام - هلند
منتظر نظرات ساندیس خور آن ذوب شده در رهبر نکبت حکومت اسلامی هستیم .
‌چهارشنبه 8 شهريور 1391 - 19:41
be_pa_khaste - هارلم - هلند
اینقدر هوش از سرم پرید که چشام پر اشک به جا منفی‌ مثبت زدم .
‌چهارشنبه 8 شهريور 1391 - 19:31
elinaz - مونترال - کانادا
این ماجرا مال ۴۰ سال پیش بوده یعنی‌ زمان شاه من که باور نمیکنم طفلک این قاضی بازنشسته داره خاطراتش رو مینویسه مجبوره تاریخ رو پس و پیش بگه که اجازه چاپ بدن
‌چهارشنبه 8 شهريور 1391 - 19:34
irani paak - لندن - انگلیس
قبل توجه شاه اللهی ها
‌چهارشنبه 8 شهريور 1391 - 19:42
nightman - تهران - ایران
همون؛بازنشست شدی که اینطور راحت داری در مورد فقر حرف میزنی! اگه هنوز مشغول خدمت در دادگاه نظام مقدس جمهوری اسلامی بودی میگفتی حتی یک نفر هم در ایران فقیر نیست و شب سر گرسنه بر بالش نمیذاره
‌چهارشنبه 8 شهريور 1391 - 20:19
gharib 196 - هامبورگ - آلمان
فقط دارم با خواندن این مساله گریه می‌کنم خدایا ما به کجا رسیدیم ایرانی‌ سرفراز و سربلند وای بر ما وای بر ما وای بر ما
‌چهارشنبه 8 شهريور 1391 - 20:19
yas abi - ببرسل - لز
بابا فکر کردم همین روزها شده. ۴۰ سال پیش! البته از عمق تاسف و ناراحتی‌ آدم کم نمیکند. فقر انسان را به هر کار ناشایستی میتواند بکشاند. نظام مالیاتی که حد اقل زندگی‌ را برای همه تامین می‌کند راه حل ریشه کن کردن فقر است. ایدهٔ تامین حد اقل زندگی‌ در بعضی‌ کشور‌های غربی وجود دارد. نظام اسلامی هم اگر درست اجرا شود فقر را از بین میبرد، در واقع همان خمس، زکات، صدقه، نذر و کنترل ثروتمندان، ابزار لازم برای تعادل جامعه را ایجاد می‌کند.
‌چهارشنبه 8 شهريور 1391 - 20:29
irane aziz - وین - اتریش
تو همه این قتلا ما مسئولیم،اشک دیگه امونم نمیده بنویسم
‌چهارشنبه 8 شهريور 1391 - 20:23
yas abi - ببرسل - لز
بابا فکر کردم همین روزها شده. ۴۰ سال پیش! البته از عمق تاسف و ناراحتی‌ آدم کم نمیکند. فقر انسان را به هر کار ناشایستی میتواند بکشاند. نظام مالیاتی که حد اقل زندگی‌ را برای همه تامین می‌کند راه حل ریشه کن کردن فقر است. ایدهٔ تامین حد اقل زندگی‌ در بعضی‌ کشور‌های غربی وجود دارد. نظام اسلامی هم اگر درست اجرا شود فقر را از بین میبرد، در واقع همان خمس، زکات، صدقه، نذر و کنترل ثروتمندان، ابزار لازم برای تعادل جامعه را ایجاد می‌کند.
‌چهارشنبه 8 شهريور 1391 - 20:29
biseda91 - سوئد - مالمو
ربطی‌ به وضع جمعه نداره توی همه‌جا هس.شما فقط قصد خراب کردن وجههٔ ایران درین ،
‌چهارشنبه 8 شهريور 1391 - 21:16
persiangulf2535 - لند‌ن - انگلیس
دروسته که جریان مال ۴۰ ساه پیشه ولی موندم یک انسان چقدرمیتونه کثیف باشه که به ا زایه جا دادن به چهارنفرادم بی پناه ازش تقاضایه دختربچه ۱۶ساله شوبکنه.بنظرمن قاطل اون دوتا دختر بچه معصوم وبیگناه صاحب اون خونه بود نه اون پدرپیچاره وعلیل.واقعآحتی فکرش هم ادم رو دیونه مکنه.
‌چهارشنبه 8 شهريور 1391 - 21:42
ana123 - اورنج کانتی - امریکا
خواهشن حمله نکنید فقط یک سوال چهل سال پیش شوفاژ بوده یا نه همین
‌چهارشنبه 8 شهريور 1391 - 22:13
shaali - سوپوت - لهستان
این داستان یک دروغ محض است من خودم یادم میاد دایی من وضع خوبی‌ نداشت با ۹تا بچه دست به دهان زندگی‌ میکرد تو خونه اجاری زندگی‌ میکردن صاحب خونه وکیل دادگستری بود از ساله ۱۳۵۱ یک ریال اجاره‌ نداد تا ساله ۱۳۶۰ اندختنش بیرون در حکومت پهلوی فقر به این شدت نبود دختر زیر ۱۸ سال فقط با دستور قاضی می‌تونست ازدواج کنه این قاضی که اینو نوشته خالی‌ بند بوده
‌چهارشنبه 8 شهريور 1391 - 22:18
love-iran - چابهار - ایران
albalooo - لندن - انگلستان. کاش یک بار حداقل میخوندی هم شما هم اونهایی که گفتن چی بودیم چی شدیم این داستان اخرش هم نوشته شده مال 40 سال پیش هست زمان شاه من طرف اخوند خمینی دیکتاتور نیستم اما خیلی ها گفتن چی بودیم چی شدیم میخوام بدونم حالا که دوباره دیدن مال 40 سال پیش هست چی میخوان بگن
‌چهارشنبه 8 شهريور 1391 - 22:26
ARTEMIS-SW - .پاريس - فرانسه
چه کسی‌ زمان شاه دیده بود در شهرها کسی‌ از فقر در خیابان چادر زده باشد؟؟؟؟؟؟؟ این مقاله بودار است!! یا تاریخ اشتباه است!! ۴۰ سال پیش!! یا اینکه آب توبه بر سر فقر ناشی‌ از حکومت اسلام و ملا!!
‌چهارشنبه 8 شهريور 1391 - 22:49
karkas - اصفهان - ایران
یاد فیلم می‌خواهم زنده بمانم افتادم اتفاق بعداز انقلاب بود ولی‌ تو فیلم نشون میدادند مال زمان شاه هست................... خودتونید
‌پنجشنبه 9 شهريور 1391 - 00:52
karkas - اصفهان - ایران
پدرم میگه الان.. زمان شاه بخشنامه از طرف فرح پهلوی هر خانواده ۷۰۰ تومن خواربار برنج روغن به روستأها میدادند ۶ ساعت بعداز زلزل طبس فرح پهلوی تنها بدونی شاه بین زلزل زدگان بود موقعی که صدام ایرانیها رو از عراق بیرون میکرد شاه رفت سر مرز خوشامد گفت بسیار کمکشن کرد ..............بازم بگم
‌پنجشنبه 9 شهريور 1391 - 01:29
Royan - کالیفرنیا - آمریکا
غلط کردی داستان بیشتر شباهت داره به داستانهای بعد از انقلاب, 40 سال پیش طرف تو خیابان چادر نمیزد بر میگشت روستا شون و با خویشاوندان زندگی میکرد.
‌پنجشنبه 9 شهريور 1391 - 07:27
yas abi - ببرسل - لز
کرکس - اصفهان - ایران زمان شاه به هر خانواده روستای ۷۰۰ تومن آقای میدادند؟؟!! این جمله چند تا غلط داره: زمان شاه به کسی‌ خار بار نمی‌دادند. روستاها جزو آدم حساب نمی‌شدند. ۷۰۰ تومن خیلی‌ پول بود، خرج یک ماه یک زندگی‌ شهری و اون گور به گور شده‌ها چنین کاری نمی‌کردند. اصلا زمان شاه، فقط شمال شهر تهران ایران بود، بقیه صفر. روستاها آب لوله کشی‌ نداشتند، ۹۵ % روستاها برق نداشتند. شما چی‌ میگین؟؟ فکر کنم بابت دستت انداخته.
‌پنجشنبه 9 شهريور 1391 - 13:51
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.