زنگ تفریحی برای شاد بودن

کوتاهترین کتابهای دنیا


کتابهای زیر به عنوان کوتاهترین کتابهای دنیا شناخته شده اند:

- آنچه مردان درباره زنان می دانند

- حقوق بشر در ایران

- سالهای پر افتخار جمهوری اسلامی ایران


 نسخه جدید آموزش ردشدن از خیابان


 

نسخه جدید آموزش ردشدن از خیابان برای کودکان:


اول به سمت چپ که محل عبور ماشینهاست نگاه میکنیم، بعد به سمت راست که محل عبور موتورهاست نگاه میکنم، بعد به سمت بالا نگاه میکنیم که محل سقوط هواپیماست. سپس با روحی سرشار و قلبی مطمئن پا به خیابان می گذاری.


 تاکسی


بسیجیه سوار تاکسی میشه، به راننده میگه: این رادیو را خاموش کن، چون در مذهب ما شنیدن موسیقی حرام است، در زمان پیغمبر رادیو و موسیقی نبود، مخصوصا" موسیقی فرنگی که مال کفار است.

راننده رادیو را خاموش میکنه، تاکسی را متوقف میکنه و درب تاکسی را باز میکنه میگه: در زمان پیغمبر تاکسی نبود، شما بفرمایید پایین منـتظر شُتر بشید.


 ناخدا


یه کشتی داشت رو دریا می‌رفت، ناخدای کشتی یهو از دور یه کشتی دزدای دریای رو دید. سریع به خدمه‌اش گفت: برای نبرد آماده بشین، ضمنا اون پیراهن قرمز من رو هم بیارین. خلاصه پیراهنه رو تنش کرد و درگیری شروع شد و دزدای دریایی شکست خوردن!

 

کشتی همینطوری راهشو ادامه می‌داد که دوباره رسیدن به یه سری دزد دریایی دیگه! باز دوباره ناخدا گفت واسه جنگ آماده بشینو اون پیراهن قرمز منم بیارین تنم کنم!! خلاصه، زدن دخل این یکی دزدا رو هم آوردنو باز به راهشون ادامه دادن.

یکی از ملوانا که کنجکاو شده بود از ناخدا پرسید: ناخدا، چرا هر دفعه که جنگ می‌شه پیراهن قرمزتو می‌پوشی؟ ناخدا می‌گه: خوب برای اینکه توی نبرد وقتی زخمی می‌شم، پیراهن قرمزم نمی‌ذاره خدمه زخمای منو خونریزیمو ببینن در نتیجه روحیه‌شون حفظ می‌شه و جنگ رو می‌بریم.

خلاصه، همینطوری که داشتن می‌رفتن، یهو 10 تا کشتی خیلی بزرگ دزدای دریایی رو که کلی توپ و تفنگ و موشکو تیر کمونو اکلیل سرنج و از این چیزا داشتن می‌بینن. ناخداهه که می‌بینه این دفعه کار یه کم مشکله، داد می‌زنه: خدمه سریع برای نبرد آماده بشین ضمنا پیراهن قرمز منو با شلوار قهوه‌ایم بیارین!


 زردآلو


مشتری: آقا لطفاً یه نصفه زردآلو بدین
فروشنده: عمده ببر به صرفه تره ها، یه دونه زردآلوی کامل ببر هسته شم نصف قیمت باهات حساب میکنیم!


 تفاوت روزای هفته در بهشت و جهنم
تفاوت روزای هفته در بهشت و جهنم:

بهشت: شنبه - شب جمعه - دوشنبه - شب جمعه - چهارشنبه - شب جمعه - بازم شب جمعه

جهنم: عصر جمعه - 22 بهمن - عصر جمعه - عصر ِ 13 به در - عصر جمعه - 1 مهر - بازم عصر جمعه....


 کولر


دست مخترع کولر درد نکنه چون:
اگه به ما بود الان
یا میگفتیم مشیتِ خدا در اینه که هوا گرم باشه و حتما یه حکمتی
هست،باید تحمل کرد و نباید تو کارِ خدا دخالت کرد!!
یا اینکه یه دعا ساخته بودیم و میگفتیم باید
روزی 70 بار از روش خوند تا خنک شد...!
اگرم میخوندیم و خنک نمیشدیم،میگفتن با اخلاص نخوندیو
فقط بنده های واقعی و با تقوا خنک میشن ...!!!


 دفترچه تلفن جنتی


دفترچه تلفن جنتی:

.
.
خونه خدا!
هابیل جون!
خاله حوا!
دایناسور فروشی !
نجاری نوح!
قصابی ابراهیم!
یوسف (مصر)!
یوسف(کنعان)!
زلیخا(ایرانسلش)!!


عوارض جانبی شکست عشق

عوارض جانبی بعد از یک شکست عشقی چیه ؟
 در آوردن گوشی از حالت سایلنت !
 نبردن گوشی به دستشویی و حمام !
 از رمز درآوردن اینباکس گوشی !
 پاک کردن آثار جرم !
 خواب راحت …
 زندگی راحت …
 آرامش همراه با گریه !
 تموم نشدن شارژ ایرانسل بعد ۶ ساعت !


گالیله

حیف نون :گالیله غلط کرد گفت زمین می‌چرخه
 اگه می‌چرخه پس چرا خنک نمیشه ؟


دعای بچه ها

به خواهرم میگم دعا کن برام ، دعای بچه ها زود اجابت میشه …
 میگه :دِ نَه دِ اگه دعای بچه ها اثر داشت
 وقتی که من شیش سالم بود و تو اون عروسکمو شیکوندی ، باید میمردی !


قبله

رفیقم اومده خونمون ! وضو گرفته میخواد نماز بخونه ! می پرسه قبله کدوم طرفه ؟!
 میگم : میخوای نماز بخونی ؟!
 میگه : پَ نه پَ میخوام دیش ماهوارتو تنظیم کنم !


صندلی کامپیوتر

رفتم صندلی بخرم واسه کامپیوتر، یارو گفت: راحت باشه؟
 میگم پــــ نه پــــ خار داشته باشه…


خوابگاه دخترا و پسرا

شب امتحان خوابگاه دخترا: واااای فقط ۴ دور کتاب خوندم به دور ۵ نرسیدم میفهمی؟
 خوابگاه پسرا:احمق مگه نمیگم شاه دسته منه رد کن !!


اگه کسی بهت گفت دوستت دارم

اگه کسی بهت گفت دوستت دارم ؛
 آروم بغلش کن ، نازش کن ، سرشو بذار روی شونت و یواش در گوشش بگو :
 خوب بسه دیگه پاشو خیلی خندیدیم !
 اونجایی که تو درس میخوندی ما مدیر مدرسه بودیم !


شناسنامه

رفیقم اسم خانومم رو توی شناسنامه دیده. میگه: زنته؟
 میگم: پ ن پ دختر همسایمونه اسمش تو شناسنامه باباش جا نشده اینجا زدن گم نشه!


دقت کردین

دقت کردین ما ایرانیا وقتی بچه هستیم، می گن بچه است، نمی فهمه!
وقتی نوجوان هستیم، می گن نوجوونه، نمی فهمه!
وقتی جوان هستیم می گن جوون و خامه، نمی فهمه!
وقتی بزرگ می شیم، می گن داره پیر می شه، نمی فهمه!
وقتی هم پیر هستیم می گن پیره، حالیش نیست! نمی فهمه!
فقط موقعی که می میریم میان سر قبرمون و می گن عجب انسان فهمیده ای بود!


پیرمرد و وصیت نامه

پیرمردی مشکل شنوایی داشته و هیچ صدایی رو نمی تونسته بشنوه.
بعد از چند سال بالاخره با یک دارویی خوب می شه.
دو سه هفته می گذره و می ره پیش دکترش که بگه گوشش حالا می شنوه.
دکتر خیلی خوشحال می شه و می گه: خانواده شما هم باید ظاهرا خیلی خوشحال باشن که شنوایی تون رو بدست آوردید.
پیرمرد می گه: نه، من هنوز بهشون چیزی نگفته ام! هر شب می شینم و به حرف هاشون گوش می کنم… فقط تنها اتفاقی که افتاده اینه که توی این مدت تا حالا چند بار وصیت نامه ام رو عوض کرده ام!

رأی دهید
soroush12 - بردا - هلند
تاکسی و خوابگاه دختر ا و پسرا از همشون باحال تر بود
‌پنجشنبه 11 خرداد 1391 - 14:35
parandeh_shargh - كرمان - ايران
هرکی‌ اینو فهمید واسه ماهم توضیح بده دوستان : : مشتری: آقا لطفاً یه نصفه زردآلو بدین. فروشنده: عمده ببر به صرفه تره ها، یه دونه زردآلوی کامل ببر هسته شم نصف قیمت باهات حساب میکنیم!
‌پنجشنبه 11 خرداد 1391 - 15:24
AFGPersian - مالمو - سوئد
آخریه چقد غم انگیز بود. کلا بانمک و جالب بودن. مرسی از ایرانیان یو کی
‌پنجشنبه 11 خرداد 1391 - 16:49
*Fanoos* - ايران - ايران
دفتر چه تلفن جنتی واقعا بینطیر بود از خنده رودبر شدم ((((((((((((
‌پنجشنبه 11 خرداد 1391 - 16:56
mamal amrikai - دانکرک - فرانسه
غضنفر تو سینما دست میکنه تو دماغش. میده به بغل دستیش میگه دست به دست کن بمالن به دیوار !. /////غضنفر رو صدا میکنن میگن پاشو سحره. بیدار میشه میبینه سحر نیست ! سانازه !.
‌پنجشنبه 11 خرداد 1391 - 17:10
mamal amrikai - دانکرک - فرانسه
. سال 1391 تو تاکسی. :. راننده: آقا لطفاً پول خورد بدین! ربع سکه! نیم سکه! ندارین؟… مسافر: شرمنده، من فقط طرح قدیم دارم!. راننده: این تراول مال کی بود؟ آقا گوشه نداره! لطف کن عوضش کن!… این یک میلیونی رو کی داد؟! من که گفتم خورد ندارم!… .. مسافر: آقا من هر روز دارم این مسیرو می-آم! روزی صدهزارتومن گرون می-شه! شما دویست تومن گرونش کردین؟!. راننده: خانوم کرایه-ش همینه! قبل از پل هشتصد تومن، بعد از پل یه میلیون. اینجا تعرفه-ش تو موبایلم هست، بذار آپدیتش کنم. یه مسافر دیگه: آقا واسه صدتومن ارزش نداره، فشارتو می-بری بالا! بده بهش بره. من حساب می-کنم!. راننده: برو خانوم! برو بقیه شو بنداز صندوق صدقات!. مسافر درو محکم می-بنده، می-گه: برو گم شو! دهاتی!. راننده یه آهی می-کشه می-گه: ببین چجوری جلو این همه مسافر من-و سکه-ی بهار آزادی یه پولم کرد .
‌پنجشنبه 11 خرداد 1391 - 17:11
mamal amrikai - دانکرک - فرانسه
. تو جاده شمال بودم، یه دفه یه گاو پرید وسط جاده منم محکم زدم رو ترمز و خیلی عصبی شروع کردم بوق زدن که بره ، دیدم نه همینجوری وایساده وسط جاده داره چپ چپ نگام میکنه ، یه جوری نگام میکرد انگار منتظر بود پیاده شم روشو ببوسم ازش عذرخواهی کنم ، یعنی درگیر جذبش شده بودم ، بعد دو سه دیقه دیدم دیگه خیلی بد داره نگا میکنه، اومدم پیاده شم دیدم گاوه یه نگا به من کرد یه نگا به تابلوی محل عبور حیوانات اهلی اونور جاده، بعد با افسوس سرشو انداخت پایینو رفت، یعنی این حرکتش از فحش خوارو مادر بدتر بود، کلی خجالت زدمون کرد، فقط مونده بود قبل رفتن یکم نصیحتم کنه.
‌پنجشنبه 11 خرداد 1391 - 17:12
eqqe - بوگوتا - کلومبیا
یعنی اکش از چشام سرازیر شد. چقدر تو بیمزه ای پسر.
‌پنجشنبه 11 خرداد 1391 - 17:23
cantona - شاهین شهر - ایران
اینقد تکون نخور بچه! خطا بزنم، نسل انسان منقرض میشه. . . . . .. . . . . . . . . جنتی در حال ختنه حضرت آدم ;)
‌پنجشنبه 11 خرداد 1391 - 22:10
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.