رهروان مهر و کین 11 : روابط تهران- واشینگتن؛ آمریکایی زیبا، آمریکایی زشت!

رهبران کشورهای متفق در جنگ جهانی دوم علیه هیتلر در کنفرانس سال ۱۳۲۲ تهران.

از راست: وینستون چرچیل، نخست وزیر بریتانیا، فرانکلین روزولت، رییس جمهور آمریکا و ژوزف استالین، رهبر اتحاد جماهیر شوروی

علیرضا طاهری
جهان در آتش دومین جنگ بزرگ می سوزد. نیروهای بریتانیا و شوروی در پی تهاجمی فراگیر، ایران را اشغال کرده اند. از ارتش یکصد و بیست هزار نفری پادشاه برکنار شده، رضا شاه پهلوی، نشانی هم بر جای نمانده است.

نیروهای آمریکایی نیز از راه می رسند. ایران در اشغال، برای میزبانی ناگزیری آماده می شود. هر چند انگلیسی ها به حفظ سلطنت خاندان پهلوی در ایران علاقه ای ندارند، بندبازی های سیاسی محمد علی فروغی- رئیس الوزراء یا نخست وزیر وقت- با تاکید و همراهی مهرآمیز آمریکا، محمد رضا، ولیعهد جوان ِ شاه ناگزیر کناره گرفته را بر تخت طاووس – که البته دیگر جلوه ای ندارد- جانشین پدر می کند.

سر دنیس رایت، سفیر پیشین لندن در تهران در کتاب «ایرانیان در میان انگلیس ها» از بی علاقگی بریتانیا و روسیه به تداوم سلطنت خاندان پهلوی یاد می کند.

سر دنیس رایت: «هنگامی که رضاشاه زیر فشار رویدادها، از مقام پادشاهی به سود بزرگترین پسرش کناره گیری کرد، دولت بریتانیا، پس از رایزنی با مسکو، پسر بیست و یک ساله او، محمد رضا را به عنوان شاه جدید ایران، به رسمیت شناخت، هر چند گمان می کردند که او نیز با سفارت آلمان ارتباط نزدیکی داشته است»

با این همه، نمایندگان دیپلماتیک بریتانیا و روسیه از شرکت در مراسم ادای سوگند محمد رضا پهلوی به عنوان شاه جدید ایران، سر باز زدند. همین غیبت دو غول بزرگ متفقین، در مراسم یاد شده، نشان می دهد که تنها آمریکایی ها با ادامه سلطنت خاندان پهلوی مخالفتی نداشته اند.

از سوی دیگر، متفقین، باز هم زیر فشار آمریکا، ایران اشغال شده را نیز رسماً به جمع خود راه دادند. تهران نیز به دشمنان متفقین رسماً اعلان جنگ داد. در حالی که خود، شکست خورده، ناتوان و فقرزده، به سختی می توانست بر پای ایستد و گامی، ولو لرزان، بردارد.

قصه ایران دیگر شده بود.

شهرزاد: «.... و اما ای ملک جوانبخت، شهریار شهر سنگستان، با چشم گریان هنگامی رهسپار مرگ در تبعید شد که در حفظ اورنگ پادشاهی در دودمانش، تنها به یاری خداوندگاران ینگه دنیا دل بسته بود....»

رضا شاه برای به تخت پادشاهی نشاندن فرزندش از رئیس جمهوری آمریکا یاری می خواهد

امید رضا شاه به تداوم پادشاهی خاندانش در پاسخ نامه ای ریشه داشت که او به فرانکلین روزولت، رئیس جمهوری آمریکا نوشته و در آن از او خواسته بود که به تجاوز بریتانیا و شوروی در ایران پایان دهد.

پرزیدنت روزولت، روز دوم سپتامبر ۱۹۴۱، یازدهم شهریورماه ۱۳۲۰، هشت روز پس از لشکر کشیدن روس ها و انگلیس ها به ایران، در تلگرامی در پاسخ به رضاشاه، و در پی مقدمه یی درباره خطر تسلط هیتلر بر جهان، این چنین نوشت:

«دولت من نظریات دولت ایران را با دولتین بریتانیا و اتحاد شوروی در میان گذاشته است، و آن ها اطمینان داده اند که نظری به استقلال و تمامیت ارضی ایران ندارند. دولت من با توجه به روابط دیرین دوستی میان دو کشور ما، با دولتین بریتانیا و شوروی تماس گرفته و از برنامه های کوتاه مدت و دراز مدت آنها درباره ایران، اطمینان حاصل کرده است. با وجود این ، به هر دو دولت مذکور توصیه شده است که درباره اطمینان هایی که قبلاً برای حفظ استقلال و تمامیت ارضی ایران به دولت آن اعلیحضرت داده شده، اعلامیه ای رسمی منتشر کنند...»

به یاری همین تلگرام بود که محمد علی فروغی، رییس الوزراء یا نخست وزیر، در روزهای آینده توانست اصل استقلال و تمامیت ارضی ایران را چهار میخه کند.

همزمان، همین تلگرام و دیداری که رضا شاه با وزیر مختار آمریکا در تهران، در پی آن داشت، احتمالاً عامل تسریع تلاش های لندن در راه وادار ساختن رضا شاه، به واگذاشتن تخت و تاج پادشاهی شد.

نصرالله انتظام، دیپلمات کهنه کار ایران در دوران رضاشاه و محمد رضا شاه پهلوی معتقد است که اگر رضا شاه مرتکب سه اشتباه از جمله اشتباه قطع روابط ایران با آمریکا نشده بود، بر سریر پادشاهی می ماند.

نصرالله انتظام، که نامش در فهرست بنیادگزاران سازمان ملل متحد ثبت شده است، سه اشتباه عمده رضا شاه را این چنین می داند:

« اشتباه اول در روابط با آمریکا بود. که اهانت به غفار جلال، وزیر مختار تهران در واشنگتن را بهانه قرار داد و با وجود این که معلوم شد توقیف وی عمدی نبوده است، و وزارت خارجه آمریکا یا والی ایالت ماساچوست، کتباً و شفاهاً از رفتار پلیس عذرخواهی نمودند، باز هم از اشاراتی که پاره ای از جراید افسار گسیخته به گذشته رضا شاه نمودند، عصبانی شد و روابط سیاسی ایران را با آمریکا قطع نمود. و به مساعی ای که دولت روزولت و وزیر خارجه اش کُردل هال، برای جبران امر و جلب رضایت رضا شاه به کار بردند، وقعی نگذارد. چه قدر ناگوار است که چند سال پس از آن واقعه، کسی که به اتکای قدرت خود با آن همه سر و صدا، روابط با آمریکا را قطع کرده، به همان رییس جمهوری متوسل بشود و در روز مبادا از او مدد بخواهد. و مجبور باشد از اطمینان های جوانمردانه یی که روزولت راجع به تضمین استقلال و تمامیت ایران داده، رسما از وزیر مختارش سپاسگزاری نماید.»

نصرالله انتظام، دومین اشتباه عمده رضا شاه را بر افروختن او از شوخی مطبوعات فرانسه با صاحب تاج و تخت سلطنت در ایران می داند.

مطبوعات فرانسه، با بهره گیری از جناس صوتی واژه «شا»ی (۱) فرانسوی به معنای گربه، با واژه شاه (۲) ، شوخی مختصری با سردودمان پهلوی کرده بودند. رضا شاه این شوخی را نیز برنتافت و فرمان به قطع روابط تهران و پاریس داد.

سومین اشتباه عمده رضا شاه، از دیدگاه نصرالله انتظام، فشاری بود که او برای دریافت مطالبات ایران از بابت نفت، به لندن آورد.

زیر همین فشارها، لندن زمانی مطالبات چند میلیونی رضا شاه را پرداخت که هیتلر، فرانسه را اشغال کرده و بریتانیا تنها کشوری بود که یک تنه با آلمان نازی می جنگید.

آمریکایی زیبا، آمریکایی زشت!

در تاریخ از آمریکاییان با دو چهره یاد می شود، یکی با قلم دشمن، به گونه «آمریکایی زشت»، و دیگری با قلم دوست، به گونه «آمریکایی زیبا».

آمریکایی، از دیدگاه ایرانیان از آغاز روابط واشینگتن و تهران در دوران پادشاهی ناصرالدین شاه قاجار تا روزهای سقوط دکتر محمد مصدق از کرسی نخست وزیری، صرفاً آمریکایی زیباست. نشانی از زشتی ندارد.


هر چه دارد، مهر است و همدلی با ایران و ایرانیان.... تا روزهای سرنوشت ساز آخر مردادماه ۱۳۳۲، ایران و آمریکا دوشادوش یک دیگر در شاهراه مهر پیش می روند.

رییس جمهوری آمریکا امیدوار بود به ایران بازگردد و به احیاء جنگل ها یاری دهد

نیمه نخست آذرماه ۱۳۲۲ سران متفقین در تهران گرد می آیند: فرانکلین روزولت، رییس جمهور آمریکا، وینستون چرچیل، نخست وزیر بریتانیا و ژوزف استالین، رهبر اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی.

ایران، پیش از این گردهمایی تاریخی، با پایمردی آمریکا به صف متفقین می پیوندد، و به آلمان رسما اعلان جنگ می دهد.

محمد رضا پهلوی، پادشاه جوان ایران از حضور این رهبران بهره می گیرد تا راهی به عرصه سیاست بگشاید. خود او سالها بعد، در کتاب «ماموریت برای وطنم»، نوشت:

«در آذرماه ۱۳۲۲ کنفرانس تاریخی تهران، با شرکت روزولت، استالین و چرچیل تشکیل گردید. طی مدت (این) کنفرانس، روزولت، به دلایل نامعلومی، در سفارت شوروی که محل توقف استالین بود، اقامت گزید و چرچیل هم در سفارت انگلیس، که پس از انعقاد کنفرانس به سفارت کبری ارتقاء یافت، سکونت اختیار کرد. روزولت به علت ضعف مزاج قادر نبود که از محل خارج شود. و این مساله وضع عجیبی پیش آورده بود. بدین کیفیت که من برای ملاقات او به سفارت شوروی رفتم و حال آنکه استالین، شخصاًً به ملاقات من آمد.»

محمد رضا شاه، سپس از دیدارش با پرزیدنت روزولت یاد می کند:

«روزولت طی مذاکراتی که با من کرد اظهار داشت که پس از انقضای دوره ریاست جمهوریش میل دارد به عنوان متخصص احیاء جنگل ها به ایران مراجعت کند. علاقه وی به این رشته، بر همه کس معلوم و آشکار بود. و اشتیاقی که در جریان صحبت پیرامون این مساله ابراز داشت بر همه کس معلوم و آشکار بود. روزولت در نظر من یک باختری ممتاز و برجسته آمد. و بنا به سنت دیرینه دانشمندان، شیفته و فریفته ایران و فرهنگ این سرزمین بود.

با وجود آن که با سیاست خارجی روزولت کاملاً مخالف بودم، وی را از جهات دیگر به چشم تحسین و تکریم نگاه می کردم. و بسیار متاسفم که مرگ ناگهانی او مجال عملی ساختن آرزویی را که برای ما مغتنم بود، به وی نداد...»

در پی همین دیدار با پادشاه جوان ایران، روزولت به چرچیل و استالین پیشنهاد می دهد که با صدور اعلامیه ای مشترک، به ایرانیان اطمینان دهند که چشم طمع به سرزمینشان ندوخته اند.

این اعلامیه، با پافشاری پرزیدنت روزولت، روز دهم آذرماه ۱۳۲۲ منتشر شد: در این اعلامیه از جمله می خوانیم:

«دولت های ایالات متحده آمریکا، اتحاد جمهوری های شوروی سوسیالیستی و ممالک متحده سلطنتی (بریتانیا)، یاری هایی را که ایران در پیشرفت جنگ با دشمن مشترک، و مخصوصاً در قسمت تسهیل وسایل حمل و نقل مهمات از ممالک ماوراء بحار به اتحاد جمهوری های شوروی به عمل آورده است ، تصدیق دارند. سه دولت نامبرده تصدیق دارند که جنگ برای ایران، دشواری های مخصوص اقتصادی ایجاد کرده است؛ و موافقت کردند که هر گونه مساعدت اقتصادی که امکان داشته باشد، برای دولت ایران فراهم کنند....»

درباره «مساعدت های اقتصادی»، سران متفقین، جز استالین، وعده روشنی ندادند. محمد رضاشاه پهلوی، در همان کتاب، می نویسد:

«استالین مخصوصاً در هنگام ملاقات با من مودب و قاعده دان بود و ظاهراً می خواست خاطره خوشی از خود در ذهن من باقی بگذارد، و حتی پیشنهاد اهداء یک هنگ، تانک تی -۳۴ و یک گروه هواپیمای جنگنده نمود.

از آن جا که از حیث مهمات، سخت در مضیقه بودیم نزدیک بود که پیشنهاد او را قبول کنم. ولی چند هفته بعد که از جزئیات اطلاع حاصل شد، معلوم گردید که آن هدیه، متضمن شرایط دشواری هم هست. بدین کیفیت که افسران و درجه داران روس باید با این هدیه به ایران بیایند، و محل نگاهداری تانک ها باید فقط در قزوین و هواپیماهای جنگنده فقط در مشهد باشد و تا پایان دوره آموزشی، که مدت آن معلوم و مشخص نشده بود، تانک ها و هواپیماها باید تحت فرماندهی مستقیم ستاد روسیه در مسکو باشد. البته نه تنها هدیه استالین را با این شرایط نمی توانستم قبول کنم، بل که اگر چنین پیشنهادی از طرف هر کشور دیگری هم می شد، آن را رد می کردم. از این رو از پذیرفتن هدایای مزبور، با اظهار سپاسگذاری، معذرت خواهی کردم.»

از این نوشته چنین برمی آید که محمد رضا شاه پهلوی، ایران و ایرانیان زخم خورده از استعمار، بیش از هر چیز نگران بودند که این میهمانان ناخوانده، چندان بمانند که ادعای صاحب خانگی کنند.


بر پایه همین نگرانی بود که وقتی اعلامیه کنفرانس تهران با پافشاری پرزیدنت روزولت منتشر شد، ایرانیان ، به خصوص از این بخش آن به گرمی استقبال کردند.

«دولت های ایالات متحده آمریکا، اتحاد جماهیر شوروی و ممالک متحده (سلطنتی) انگلستان در حفظ استقلال، حاکمیت و تمامیت ارضی ایران با دولت ایران وحدت نظر دارند.»

ایرانیان، پافشاری رییس جمهوری آمریکا برای انتشار اعلامیه سران متفقین در تهران را به یاد سپردند. ایران و آمریکا به همراهانی جدی در راه مهر بدل شدند.

دکتر بهمن آقایی دیبا، استاد دانشگاه و کارشناس حقوق بین الملل، جنگ جهانی دوم را آغاز تغییر موازنه در روابط ایران و آمریکا می داند:

«از آغاز جنگ جهانی دوم و نقش مهمی که آمریکا در مسائل بین المللی بازی می کند، به خصوص بعد از آن، و آغاز «جنگ سرد» میان «اردوگاه غرب» و «اردوگاه شرق»، شاهد نقش موثرتر از آمریکا هستیم. روس ها، درست پس از پایان جنگ جهانی دوم، شمال ایران، آذربایجان را تخلیه نمی کنند؛ و این موضوع به تهدید اتمی روسیه، توسط (هری) ترومن، (رئیس جمهوری آمریکا) می انجامد. روس ها، در آن زمان، بمب اتمی نداشتند. (پرزیدنت ترومن روس ها را) تهدید می کند که اگر از خاک ایران خارج نشوند، با بمب اتمی (به روسیه) حمله خواهد کرد. (و البته، بر اثر همین تهدید)، همراه با تلاش هایی که در منطقه انجام می گرفت، روس ها آذربایجان را تخلیه کردند.»

... و چون قصه بدین جا رسید، شهرزاد لب از داستان فرو بست. دنیا زاد، خواهر کهترش گفت : ای خواهر طرفه حکایتی گفتی. اما نگفتی که آیا خداوندگاران جهان آن روزگار بر عهد خود وفادار ماندند یا نه ...؟

شهرزاد گفت: شب به سر آمده، سپیده می دمد... اگر از هلاک رهایی یابم حکایت ها ترا خواهم گفت از بازو پنجه کردن و زورآزمایی های خداوندگاران قدرت در بلاد بلا دیده ایران زمین...

لینکهای مرتبط :

رهروان مهر و کین 1: تاریخچه‌ای از روابط ایران و آمریکا

رهروان مهر و کین 2: تاریخچه‌ای از روابط ایران و آمریکا

رهروان مهر و کین 3: آمریکا، ایرانزمین

رهروان مهر و کین 4 : چه طرفه ملتی هستند این آمریکایی‌ها

رهروان مهر و کین 5 :آمریکا و نخستین پیشنهاد کشیدن راه آهن در ایران

رهروان مهر و کین 6 :یک آمریکایی شهید راه مشروطیت در ایران

رهروان مهر و کین 7: کشف نفت و آمدن شوستر به تهران

رهروان مهر و کین 8 : از آمدن میلسپو تا قتل ماژور ایمبری

رهروان مهر و کین 9 : امید میلسپو به انقلاب اقتصادی در ایران

رهروان مهر و کین 10 : تعلیق روابط با فرمان رضاشاه

رأی دهید
a.ahooraei - دوسلدورف - آلمان
امریکا از این وحشت داشت و حق هم داشت که استالین هم مانند تزارهای روسی از موقعیت سوءاستفاده کرده و قدری از خاک ایران را ضمیمه شوروی کنه. و این کار را هم میکرد اگه به پافشاری امریکن نبود که سودخودش را در تمامیت ارضی ایران میدید.
جمعه 18 فروردين 1391 - 16:01
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.