بررسی روزنامههای تهران؛ سهشنبه یازده بهمن
صفحه اول قدس و دیدار جوانان حاضر در همایش تهران با رهبر جمهوری اسلامی
روزنامههای امروز صبح گفتههای سخنگوی قوه قضاییه را در بالای صفحات اول خود نقل کردهاند. تهران امروز نوشته "اعتراف مسئولان اجرائی به دریافت رشوه" و اعتماد از "اعترافات تازه شماری از متهمان اختلاس" خبر داده است. "ابلاغ احمدینژاد، در انتظار امضای هاشمی" موضوع دیگری است که در تیتر یک ابتکار آمده و در عین حال بازار باز هم در تلاطم ارز در همه روزنامهها موضوع مقالات و گزارشهائی است.
روزنامههای مختلف امروز صبح با تیترهائی مانند "پیروزیهای به دست آمده پایان راه نیست" و "بیداری اسلامی مقدمه مبارزه با استکبار جهانی است" سخنان آیتالله خامنهای را در جمع جوانانی که برای همایش بیداری اسلامی از کشورهای مختلف مسلمان به تهران دعوت شدهاند منعکس کردهاند. شرق در تیتر اصلی خود از "واکنش سعودیها به سخنان ناطقنوری" در همایش بین المجالس اسلامی خبر داده است.
خراسان در مقالهای که شبیه آن کمتر در روزنامههای ایران دیده میشود نوشته افق تحولات در سوریه روشن به نظر نمیرسد، هرچند نمیتوان با قطعیت در این باره سخن گفت. دولت بشار اسد مانند دولت بن علی، در تونس، آنچنان سست نبود که 2 هفتهای از هم بپاشد. مخالفان داخلی بشار اسد هم هیچگاه نتوانستند خاطره "میدان التحریر" قاهره را در دمشق زنده کنند. روسیه و چین هم تاکنون نگذاشتهاند مدل لیبی در سوریه اجرا شود. نوبتی هم باشد، نوبت به آزمودن مدل یمن، برای تغییر در سوریه است."
نویسنده سرمقاله خراسان تاکید کرده اما شرایط در سوریه به گونهای نیست که کشورهای عرب منطقه بتوانند مدل یمن را برای سرنگونی بشار اسد پیاده کنند. کسی در سوریه حاضر نیست جای بشار اسد را بگیرد. اختلاف موافقان و مخالفان بشار اسد هم، که برآمده از اختلافات شدید سیاسی و مذهبی است، به اندازهای است که تصور نشستن آنها زیر سقف یک کابینه دور از ذهن است. قطر و عربستان بهتر از هرکسی این را میدانند.
این روزنامه در نهایت نوشته قطر و عربستان، در اقدامی خارج از توافقات اتحادیه عرب، پیشنویس قطعنامهای را به وسیله مراکش به شورای امنیت ارائه دادند که روسیه آن را "گذر از خط قرمزها" اعلام کرده است. به نظر میرسد که پس از عدم امکان تحقق مدلهای لیبی و یمن در سوریه، مخالفان بینالمللی و منطقهای بشار اسد به دنبال مدل جدیدی برای سوریه هستند.
پلیس گشت شبانه اینترنت
"گشت شبانه پلیس اینترنت" در صدر اخبار روزگار آمده است و گیسو کمندی طنزنویس این روزنامه، در چت فرضی خود با پلیس فتا، روبهرو شده، وقتی فهمیده او نوعی لبنیات نیست و پلیس است این گفتگو بینشان گذشته:
فتا: بله. من فتا هستم. پلیس فضای تولید و تبادل اطالعات. شما را حین چت غافلگیر کردیم. دستها بالا.
گیسو: الان دستهام را ببرم بالا؟
فتا: بله.
[پنج دقیقه بعد] فتا: کوشی گیسو؟ [ده دقیقه بعد] فتا: گیسو جان رفتی؟ [نیم ساعت بعد]: فتا: چرا جواب نمیدی آخه؟ [دو روز بعد] فتا: عجب. جواب بده. راهی برای فرار نداری. جواب من رو بده. زود باش. دلم پکید. چرا چیزی نمی نویسی آخه؟
گیسو: بگم واقعاً؟
فتا: بله.
گیسو: خب شما گفتی دستها بالا. من وقتی دستهام بالاست چطوری چت کنم؟ الان دو روز بود که داشتم سعی میکردم با نوک دماغم تایپ کنم که نتونستم.
فتا: راست میگویی. خب باید کارشناسهای ما جایگزین مناسبی برای "دستها بالا" در اینترنت پیدا کنند.
گیسو: الان من چی کار کنم؟
فتا: ما به عنوان فتا گشت زنی شبانهروزی از طریق نرم افزارهای خزنده در اینترنت داریم.
گیسو: وای پس شما بودید؟ من دیشب داشتم توی اینترنت میچرخیدم دیدم یک چیزی دارد نصفه شبی روی صفحه مونیتورم میخزدها. پس شما بودید.
فتا: بله. ما همیشه هستیم. بیست و چهار ساعته. محسوس و نامحسوس.
گیسو: بله. حاال چی کار کنم؟
فتا: ما به عنوان فتا "به مجرمان حرفهای و غیرحرفهای هشدار میدهیم".
گفتگوی طنزنویس روزگار با پلیس فتا به آن جا میرسد که:
گیسو: ولی تا حالا به من هیچ هشداری ندادید که. چرا؟
فتا: مگه شما مجرمی؟
گیسو: اگر من مجرم نیستم چرا بیست و چهارساعته میآیی توی کامپیوترم و گشتزنی میکنی؟ لابد من یک کاری کردم دیگر. لابد یک کار بدی کردم که خودم نمیدانم. چی کار کردم آقای پلیس؟ به من بگویید. بگویید من چی کار کردم؟ بگویید. بگویید من تحملش را دارم.
فتا: خودت اعتراف کن. باشه؟
بازار همچنان در تلاطم، مشکل جای دیگرست
حباب، کارتون جمال رحمتی، شرق
روزنامههای مختلف امروز درباره وضعیت بازار ارز گزارشهای متناقضی دادهاند، از دید برخی روزنامهها بحران پایان گرفت و بازار آرام شد ولی از دید روزنامههائی مانند جهان صنعت "نافرمانی صرافها ادامه دارد"
علی محقق در سرمقاله ابتکار نوشته، بازار پولی و مالی ایران، این روزها اصلا حال و روز خوشی ندارد و رنگ رخساره اقتصاد نیمهدولتی و نیمهخصوصی کشور، از هر زمانی پریدهتر است. ماهها پیش، اولین چراغهای خطر درباره وضعیت وخیم این اقتصاد بیمار، روشن شد و بوقهای هشدار، درباره زوال تدریجی ارزش پول ملی به گوش رسید. از آن زمان و با احساس اولین نشانههای شروع بیماری، میلیونها چشم در داخل و خارج، به چند و چون تحرکات صاحبان و متولیان این بازار در حال احتضار، خیره ماند تا شاید به سرانگشت تبحر و تجربه، این اوضاع و احوال نابهسامان، بهگونهای سامان داده شود.
به نوشته این مقاله اما زمان گذشت و نه از آنانکه باید؛ صدایی برآمد و نه دستی از آستین غیب برای کمک به علم اقتصاد رسید! از قضا، در اوج سکوت و سکون سیاستمداران و سیاستگزاران و متصدیان امور پولی و مالی کشور، فشارها و تحریمهای کمسابقه و تازهای از سوی کشورهای غربی، بر اقتصاد بیمار کشور بار شد تا پول ملی در میانه زمستان، روز به روز و ساعت به ساعت ضعیف و ضعیفتر شده و رکوردی عجیب بر جای بگذارد.
ابتکار در نهایت نوشته اما به راستی، اگر همه اجزای حاکمیت و نهادهای موثر در این پازل پیچیده، کار خود را درست انجام میدادند؛ آیا اقتصاد کشور به این روز میافتاد؟ اگر مسئولان سیاست خارجی در راستای منافع ملی عمل میکردند؛ اگر مسئولان اقتصادی کشور اقتصاددان بودند یا گوششان به هشدارهای اقتصاددانها بدهکار بود؛ اگر دولت به جای ورود به امور تصدیگری مانند: فروش ارز و پیشفروش سکه و... وظایف حاکمیتی خود را درست اجرا میکرد؛ اگر قانونگذاران کشورمان دوراندیش بودند؛ اگر به بخش خصوصی آنگونه که باید، بها داده میشد و اگر فعالان اقتصادی، آنگونه که باید به بخش دولتی اعتماد میکردند؛ اگر همه قطعات پازل اقتصاد، سر جای خودش بود و اگر...
محمد تقوی در مقالهای در روزگار نوشته اتفاقی که این روزها در حوزه بازار سکه و ارز میافتد و تمامی فعالان اقتصادی و مردم نظارهگر آن هستند ناشی از عدم استقلال بانک مرکزی در ایران است. اگر بانک مرکزی در اعمال سیاستهای خود از دولت مستقل بود و هر آنچه بر اساس شرایط و مقتضیات روز جامعه برای اقتصاد کشور مفید مینمود، بدون دخالت دولت اجرا میکرد، شرایط بازار ارز و طلا این گونه دچار نوسان نمیشد.
به نظر این کارشناس اقتصادی اگر سیاستزدگی از اقتصاد ایران رخت بر میبست، سیاست این گونه بر اقتصاد کشور چنبره نمیانداخت و بازار طلا و ارز کشور نیز این گونه تحت تاثیر خبرها و خط و نشانها از خود واکنش نشان نمیداد. با این حال تمامی شرایط پیش آمده در بازار طلا و ارز کشور هم اکنون امنیت روانی جامعه را تحریک کرده و بیاعتمادی را در درون تمامی مردم رشد داده است.
مقاله روزگار در نهایت نوشته هجوم مردم به بازار طلا و ارز و تبدیل سرمایههای خود به طلا و دلار خود گویای سلب اعتماد از مردم است. مردم اگر به وعدهها و سیاستهای دولت اعتقاد و اعتماد داشته باشند، باید امیدوار به بازگشت آرامش به بازار بود در غیر این صورت اگر مردم به وعدهها و سیاستهای دولت اعتماد و اعتقادی نداشته باشند باید به انتظار نوسانهای دیگر در بازار ارز و طلا و یا بازارهای دیگر کشور نشست.
مردم سالاری در سرمقاله خود به پاسخ نظر دولتمردان پرداخته که رسانهها را یکی از عوامل آشفتگی بازار طلا و ارز دیدهاند و نوشته اطلا عرسانی لحظهای اگر باعث پرواز عمودی سکه و ارز شده باشد اثری از بورسهای خارجی همچون داکس، وال استریت، نیکی، داوجونز، فوتسی و دیگر غولهای بورس جهان باقی میماند؟ در جریان سقوط زنجیرهای بورسهای جهان هیچ کس از رسانهها انتقاد نکرد، زیرا اطلا عرسانی لحظهای یک امر عادی تلقی میشود.
به نوشته این مقاله بر فرض که برخی رسانهها با دولت عناد داشته باشند؛ در مقابل، رسانههای دولتی که از تجهیزات هنگفت و سرمایههای کلا ن بهره میبرند چرا اقدام آنها را بیاثر نکردند؟ آیا اوضاع اقتصادی ایران آنقدر ضعیف شده است که یک رسانه میتواند حرکت سرمایههای مردم را کنترل کند؟ اگر سقوط تاریخی ریال را ین ژاپن تجربه میکرد، مقامات پاستور هنوز هم میتوانستند دیگران را مقصر اعلا م کنند؟
مردم سالاری پرسیده: آیا وزیر محترم اقتصاد در هوای دود گرفته تهران بهتر از هوای آفتابی کاراکاس نمی توانست به کنترل بحران ریال کمک کند؟ سقوط ارزش بورسهای جهان رهبران اقتصادی غرب را وادار میکند که بیش از 17 مرتبه در طول 2 سال گذشته دور یک میز برای نجات اقتصاد جهانی با یکدیگر چانه زنی کنند اما گربههای جریان انحرافی با کلا ف مشکلات مردم آن چنان بازی میکنند که در زندگی مردم گره افتد. در بلبشویی که به پا شده جریان انحرافی، بازی موش و گربه را هم به راه انداختهاند!
زهرا کاویانی در سرمقاله دنیای اقتصاد نوشت: اعلام خبر افزایش نرخ سود بانکی بالاخره توانست ترمز افزایش قیمت دلار و سکه را کشیده و قیمت سکه را با کاهشی قابلتوجه مواجه کند. تنها یک خبر که نشان از یک سیاست اقتصادی صحیح بود، باعث کاهش التهابات بازار شد و کارآیی ابزارهای اقتصادی را به نمایش گذاشت؛ تصمیم درستی که هرچند باید زودتر اعمال میشد و هزینههای بسیاری از بابت تاخیر در اجرای این سیاست پرداخته شده است.
به عبارت روشنتر بازار دوباره منطق اقتصادی خودش را به رخ سیاستگذاران اقتصادی کشید و نشان داد که تنها یک سیاست اقتصادی؛ یعنی ایجاد بازار موازی تا چه اندازه میتواند تاثیرگذارتر از بگیر و ببندهای پلیسی و قاچاق اعلام کردن معاملات و غیره باشد.
محمدحسین نجاتی در گزارشی در شرق نوشته افزایش نرخ ارز در ایران، تنها بر زندگی شهروندان داخل کشور اثر نگذاشته است. در کنار مردمی که بنا بر دلایل مختلف در کشور اقدام به خرید ارزهای خارجی میکنند، زندگی و تحصیل دانشجویان ایرانی در کشورهای دیگر دنیا نیز متاثر از همین نوسان ارزی است، بهخصوص دانشجویانی که از نظر مالی به خانوادهشان در ایران وابستهاند و خانوادههای آنها هر روز چشم به قیمتهای نجومی ارز خارجی نگران تامین فرزندان خود هستند.
به نوشته این گزارشگر قیمت ارزهای خارجی همچون دلار، یورو و سایر ارزهای خارجی به شکلی طی چند ماه اخیر افزایش یافته است که هزینههای مالی خانوادههایی که فرزندانشان در سایر کشورهای دنیا تحصیل میکنند را تا دو برابر افزایش داده.
شرق با تاکید بر خروج سالانه 70 تا 80 هزار جوان ایرانی از کشور به قصد تحصیل یا زندگی در کشورهای دیگر دنیا نوشته بررسی وضعیت زندگی دانشجویانی که در خارج از کشور برای ادامه تحصیل چشم انتظار هزینههای ارسالی از سوی خانوادههایشان در ایران هستند نشان میدهد که افزایش قیمت ارز در کشور و مقایسه آن با ارزش پول تومان، زندگی و تحصیل آنها را در کشورهای دیگر طی چند ماه اخیر متلاطمتر از قبل کرده است. به طوریکه برخی از این دانشجویان سودای بازگشت به کشور را در سر دارند و برخی دیگر نیز هنوز دچار سرگردانی هزینههای هنگفت تحصیل با توجه به کاهش ارزش پولی کشور شدهاند.
این فقط یک احتمال است
کیهان با عنوان "این فقط یک احتمال است" اول فاش کرده در آشفته بازار سکه و ارز طی چند روز گذشته، 50 نفر، خریدار کلان بودهاند که فقط یکی از آنها 17 میلیارد تومان طلا خریده است! و در همین مدت کوتاه بیش از 15 تن سکه پیش فروش شده بود.
حسین شریعتمداری بر همین اساس احتمال داده که "گروهی متشکل از بهاییها- مرتبط با محافل صهیونیستی- با همکاری افرادی از انجمن حجتیه" در آشفته کردن بازار سکه و دلار طی دو هفته اخیر نقش موثری داشته باشند. این گروه از کلان سرمایهداران یا دلالهای وابسته به آنان، از یکسو با بهرهگیری از عوامل میدانی خود در داخل کشور و حمایت و پشتیبانی محافل بیرونی، مردم را به خرید سکه و دلار تشویق میکردند و با توهم پراکنی و شایعهسازی از آنها میخواستند که خانهها و املاک خود را نیز بفروشند و سکه بخرند! و از سوی دیگر، با فروش سکه و دلار که به بهای کمتر خریده و با قیمت بیشتر میفروختند، به خرید خانه و مستغلات میپرداختند!
موضوعی که مدیر روزنامه کیهان در یادداشت خود بر آن تاکید کرده این است که عوامل اصلی، نفوذیهایی هستند که هنوز در پشت پرده حضور دارند و برای آن که کماکان در سایه بمانند، اقدام بعدی آنها، انتساب پروژه پلشت یاد شده به یکی از مراکز و کانونهای مورد وثوق و اعتماد مردم است. اما، کدام کانون؟!... سپاه؟! شاید! وزارت اطلاعات؟! بعید نیست! فلان مرکز دولتی یا قضایی یا... احتمال دارد! باز هم تاکید میشود که «این فقط یک احتمال است».
انحلال خانه سینما چرا؟
عباس عبدی در مقالهای در اعتماد به ماجرای انحلال خانه سینما توسط وزارت ارشاد اشاره کرده و با تاکید بر این که چنین تصمیمی به معنای مقابله با صنفی مانند سینماگران برای دولت عادی نبود نوشته واضح است که دعوای اخیر با خانه سینما بیش از آنکه متاثر از تقابل کلیت دولت یا نهادهای مربوطه با این خانه باشد، به دعوای چند نفر معدود با خانه سینما منحصر است که در پشت خاکریز دولت سنگر گرفتهاند و با هزینه کلیت دولت در حال زدن خانه سینما هستند، بدون آنکه بهطور شخصی هزینه این رودررویی را بپردازند، فقط میخواهند از منافع آن ارتزاق کنند.
به نوشته این مقاله این افراد یا به دلیل ناتوانی در رقابت هنری، یا به دلیل حسادتهای شخصی و امثال آن، اعتبار و وجهه سیاسی دولت را تبدیل به سپر خویش کردهاند و به جنگ دیگران رفتهاند. آنان قصد دارند با کوتاه کردن قد هنری دیگران، خود را بلندقامتتر از دیگران معرفی کنند. این مشکل فقط در زمینه هنر و سینما نیست، بلکه در عرصههای دیگر هم است. از گذشته شاهد این رفتار در دانشگاهها و برخورد با اساتید بودهایم که چگونه چند نفر از اساتید متوسط یا حتی کمسواد، با سپر و نیزه دین و سیاست، به جان استادان معتبر و موجه میافتادند. ولی نباید فراموش کرد که چنین کاری نه تنها موجب بلندی قامت و دیده شدن آنها نمیشود، بلکه از پیش هم کوتاهتر میشوند. زیرا محروم کردن خود از رقیب، بزرگترین لطمهیی است که میتوانند به خود بزنند.
نویسنده جامعهشناس در انتهای مقاله اعتماد نوشته: نحوه برخورد با جایزههای اخیر فیلم آقای اصغر فرهادی هم از این نوع است که با طرح مسائلی میکوشند که آن را بیاعتبار کنند (تا به نحوی برای خود اعتبار بتراشند). در حالی که واقعیت را نمیتوان تا این حد قلب کرد. اتفاقا با این نحوه رفتار، جز ضرر برای کشور نتیجه دیگری رقم نمیخورد. من به عنوان کسی که با ذهنی خالی به تماشای فیلم جدایی نادر از سیمین نشستم، نهتنها آن را نمونهیی از سیاهنمایی ندیدم، بلکه روایتی کاملا درست و حتی در مواردی مثبت و واقعی از جامعه در آن مشاهده کردم. تنها اشکال این فیلم این است که دستاندرکارانش از مجموعهای نیستند که مسلح به سپر یا نیزه دین و دولت باشند.
غرور و افتخار
ابراهیم رها با عنوان "غرور و افتخار" در اعتماد نوشته: مدتهاست به این نتیجه رسیدهام که ما هر روز که از خواب بیدار میشویم، میتوانیم مدام احساس غرور و افتخار کنیم. اشتباه نکنید، احساس غرور و افتخار گاهی واگیر پیدا میکند و در بعضی مواقع اپیدمی میشود، مثلا وقتی ما در فوتبال، استرالیا یا آمریکا یا یک جهنمدره دیگر را میبریم. اما منظور من یک احساس افتخار دائمی است. احساسی عمیق و تمامنشدنی.
به نوشته طنزنویس اعتماد: همین الان یک دلیل برای این احساس خاص میآورم تا با من همرای شوید. گمان میکنم با غرور و افتخار باید اعلام کرد که ما دیگر به تولید انبوه و صنعتی دروغ رسیدهایم. میشود روی صادرات غیرنفتی آن هم حساب باز کرد. قطعا کیفیت دروغهای ما از زعفران، پسته، فرش و... بهتر است. نکته اینجاست که آنقدر خوب دروغ گفته میشود که خود گویندهاش هم آن را باور میکند. نمیدانم چرا در مدرسه همه ما به اشتباه با خواندن درس دهقان فداکار احساس افتخار میکردیم. باید آینده را درست برایمان توضیح میدادند تا با درس چوپان دروغگو به غرور و آیندهنگری برسیم!
کارتون روز
در نکوهش تروریسم، کارتون عباس ناصری، اعتماد