نهضت نامه‌نگاری به رهبر: نشانه‌های ذوب ولایت؟

حسین علیزاده:
 


مهم‌ترین رکن قدرت در نظام جمهوری اسلامی تا چه اندازه دارای مقبولیت عمومی است؟ فقدان مقبولیت عمومی و در پی آن فقدان مشروعیت قانونی کار هر نظامی را با بحران مواجه می‌سازد. در نبود هرگونه انتخابات آزاد که بیانگر میزان مقبولیت رهبر در جامعه باشد، این مولفه در جمهوری اسلامی چگونه قابل بررسی است؟

 
جایگاه تئوریک ولایت فقیه
 
۱- اهمیت جایگاه «نظریه ولایت مطلقه فقیه» در نظام سیاسی جمهوری اسلامی بر کسی پوشیده نیست. این اهمیت تا به آنجاست که آیت‌الله مصباح یزدی آن را «عمود خیمه نظام» دانسته ولی در عین حال اظهار تعجب کرده‌است که: «بعد از گذشت ۳۳ سال از انقلاب اسلامی در رده‌های بالای کشور اعم از روحانی و غیرروحانی کسانی باشند که هنوز ولایت فقیه را به طور کامل قبول ندارند، در حالی‌که ولایت فقیه عمود خیمه نظام است.» (مصباح یزدی ۱۸ تیر ۹۰).
 
از سوی دیگر فرمانبرداری از ولایت فقیه تا بدانجا در نسوج نظام سیاسی حاکم بر ایران رسوخ کرده که «التزام عملی  به ولایت مطلقه فقیه» شرط بسیاری از مناصب مهم کشوری به شمار می‌رود. اما مسئله فقط در حد صاحب‌منصبان بلندپایه کشور نیست که باید التزام عملی به ولایت فقیه داشته باشند. روزگاری پیشتر از این، حبیب‌الله عسگراولادی گفته بود که همگان باید «ذوب در ولایت» شوند. آیت‌الله خامنه‌ای خود نیز بر این باور است و با ذکر خاطره‌ای همین را القا کرده‌است. او می‌گوید: «روزی که شهید صدر گفت «در امام خمینی ذوب شوید؛ همچنانکه او در اسلام ذوب شده‌است»، تنها شاخص صحت راه، شخص امام بود؛ نه قانون اساسی بود، نه جمهوری اسلامی بود، نه نظامی بود، نه دستگاهی بود.» (خامنه‌ای ۲۲ تیر ۹۰).
 
نظریه ذوب در ولایت آنگاه اهمیت خود را دو چندان نشان می‌دهد که بدانیم در اندیشه سیاسی ولایت فقیه، جمهوری اسلامی «ام‌القرای» جهان اسلام است. (نظریه‌ای که سال‌ها پیش توسط جواد لاریجانی اعلام شد). بنا بر این نظریه، امت اسلامی دایره‌هایی هم‌مرکز به شمار می‌روند و در نتیجه مرکز دایره باید با توسعه و ساختن خود، این الگو را به دیگر دوایر پیرامونی گسترش دهد.
 
 ۲- می‌دانیم که اکثریت جمعیت مسلمانان جهان را اهل تسنن تشکیل می‌دهند. از این رو شاید در نگاه نخست موجب شگفتی باشد که چگونه دستگاه نظریه‌پردازی جمهوری اسلامی، رهبر خود را «ولی امر مسلمین جهان» قلمداد می‌کند؟  ولی واقعیت این است که این تصور تا به آنجا به یک باور در نزد رهبری جمهور اسلامی تبدیل گردیده که او هر ساله خطاب به مسلمان جهان «پیام حج» ارسال می‌کند. بنا بر نظریه ولایت مطلقه فقیه، رهبر، «نائب امام زمان» است که ولایت او همان ولایت پیامبر است.
 
ذوب ولایت یا ذوب در ولایت
 
به شرحی که گفته شد جمهوری اسلامی، سه دهه را مصروف نظام سیاسی مبتنی بر ولایت فقیه به عنوان الگویی برای راهبری «امت اسلامی» کرده‌است. اگر پرسیده شود اولویت سیاست خارجی جمهوری اسلامی چیست پاسخ آن بی‌درنگ، محقق ساختن «آرمانشهر ام‌القرای اسلام در ایران به محوریت ولی فقیه» شنیده می‌شود؛ ولایت فقیهی که همگان باید ذوب در ولایت او و شکرگذار نعمت او باشند.
 
مصباح یزدی تا به آنجا پیش رفته که نعمت رهبری را از همه نعمت‌ها برتر دانسته و توصیه می‌کند که «..اگر شب و روز بخواهم خدا را به خاطر این نعمت شاکر باشم باز هم نمی‌توانم.» جالب اینکه وی خود ملاک خوبی برای این شکرگذاری به دست می‌دهد و می‌گوید ".. اگر این نعمت نبود ما نمونه دیگری از افغانستان و شاید هم بدتر می‌بودیم، وجود این رهبر، جان میلیون‌ها نفر را نجات داد و شرف و عزت و افتخار را برای کشور و مردم به ارمغان آورد. (مصباح یزدی۲۷ مهر ۱۳۹۰).
 
اگر چنان است که مصباح یزدی می‌گوید، ناگزیر آرمانشهر ولایت فقیه باید تحقق یافته باشد و اگر ایران به سرنوشت افغانستان مبتلا نشده‌است ناگزیر باید الگویی برای امت اسلامی باشد. آیا چنین است؟
 
برای اینکه پاسخ این پرسش را دریابیم در میان هزاران آمار و دلیل مخالف این ادعا، شاید «نهضت نامه‌نگاری به رهبر جمهور اسلامی» ملاک خوبی برای ارزیابی باشد. این ساده‌ترین و گزیده‌ترین راه برای ارزیابی کارنامه رهبری است که اگر قرار باشد همه ذوب در ولایت او باشند ناگزیر حلقه‌های نزدیک به او باید بیش از همه، نعمت وجود او را درک کرده باشند و در نتیجه عزت و شرف آنان (به گفته مصباح) مصونیت داشته باشد.
 
اگر از تعداد اندکی نامه‌نگاری علنی به بنیانگذار جمهوری اسلامی بگذریم (مثل نامه علنی نهضت آزادی در مخالفت با ادامه جنگ)، یکی از شاخصه‌های دوران رهبری علی خامنه‌ای را می‌توان سیل نامه‌های سرگشاده دانست که از زوایای گوناگون و توسط افراد مختلف به او نگاشته شده‌است. شاید یکی از ماندگارترین نامه‌ها در تاریخ انقلاب اسلامی را باید نامه سرگشاده هاشمی رفسنجانی در ۱۹ خرداد ۸۸  (سه روز پیش از انتخابات ریاست جمهوری) دانست که در آن از رهبر درخواست کرد «برای رفع فتنه‌های خطرناک و خاموش کردن آتشی که هم اکنون دودش در فضا قابل مشاهده‌است، هرگونه که صلاح است اقدام مؤثری» بنماید.
 
این نامه‌نگاری‌ها دارای دو ویژگی مهم هستند. نخست اینکه هر چه زمان بر طول رهبری علی خامنه‌ای بیشتر می‌گذرد، سیل نامه‌نگاری‌ها به او افزایش یافته و دیگر آنکه هر چه دوران رهبری او به درازا کشیده، لحن و ادبیات نامه‌هایی که او را مخاطب قرار داده‌اند، تندتر و گزنده‌تر شده‌است. اگر سال‌ها پیش اندک افرادی همچون آیت‌الله منتظری و دکتر شعله سعدی جایگاه و تصمیمات رهبری را علنا به چالش می‌کشیدند، تدریجا بر این افراد افزوده شده‌است. این روند در پی رویدادهای پس از انتخابات و سخنرانی رهبر در ۲۹ خرداد ۸۸ بی‌درنگ شتاب فراوانی یافته‌است.
 
آنچه این روزها بنا به فراخوان محمد نوری‌زاد به «نهضت نامه‌نگاری به رهبر» شهرت یافته، در طول سه دهه گذشته بی‌سابقه بوده‌است. صرف نظر از نامه‌های محمد نوری‌زاد، عبدالکریم سروش، عبدالعلی بازرگان، ابوالفضل  قدیانی، حسین علایی و.. شاید هیچ نامه‌ای به مانند نامه زهرا ربانی املشی به علی خامنه‌ای نباشد که شرح جفایی است که در حکومت خامنه‌ای بر «عموزادگان» او یعنی میرحسین موسوی و خانواده‌اش می‌رود.
 
آنچه این نامه تلویحا پرده از آن بر می‌دارد این است که اگر بر عموزادگان خامنه‌ای با چنان پیشینه‌ای در جمهوری اسلامی بدون محاکمه عادلانه چنین روا می‌شود، بر دیگر آحاد ملت که نه نامی دارند و نه نشانی چه‌ها که روا نمی‌شود؟ بخشی از این نامه چنین است: «آیا این عزیزان (میرحسین و خانواده‌اش) همان ذی‌القربای شما (خویشاوندان نزدیک) نیستند که خداوند در قرآن بعد از توحید و نیکی به پدر و مادر، نیکی به آنان را سفارش می‌فرماید؟...قبول این مسئله بسیار سخت است که جنابعالی باخبر باشید از اینکه ذی‌القربای شما بدون محاکمه، در شرایطی هستند که حتی از حقوقی همانند یک زندانی جانی و قاتل هم برخوردار نباشند.»
 
چنانچه ملاحظه می‌شود خطاب این نامه برخلاف دیگر نامه‌ها اندرز سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و انتقاد از وضعیت به شدت نابهنجار کنونی کشور نیست. نامه، اندرز دادن نخستین حقوق اجتماعی یک شهروند به رهبر و کسی است که «ولی امر مسلمین جهان» خوانده شده، «مرجعی» که می‌باید الگوی جامعه آرمانی باشد تا «امت اسلامی» بخواهد به ام‌القرای او تأسی کند؛ رهبری که باید اسوه و الگوی دیگران باشد تا همگان ذوب در ولایت او شوند.
 
بی تردید آنچه این روزها شاهدیم ذره ذره آب شدن سرمایه اجتماعی رهبری است که بر خلاف خواست جمهوری اسلامی برای ذوب مردم در ولایت او، ذوب ولایت او را شاهدند.
 

رأی دهید
salomeh_f - ساکرامنتو - آمریکا
ذوب در ولایت که نشد !، ولایت ذوب شده ، حالا هم داره تبخیر می‌شه، لول!!
یکشنبه 9 بهمن 1390 - 19:08
amirmansoor - اصفهان - ایران
ولایت یعنی تعفن یعنی استبداد کثیف
دوشنبه 10 بهمن 1390 - 04:42
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.