طنز ادبی

وصلت ما از ازل یک وصلت ناجور بود
من که خود راضی به این وصلت نبودم زور بود

درس و دانشگاه بالکل بی بخارم کرده بود


بسکه بودم سر بزیر و در غذا کافور بود

رخت دامادی پدر با زور کرد اندر تنم


گفت باید زن بگیری وَ خود این دستور بود

چندباری خواستگاری رفته بودم بد نیود
میوه می خوردیم و کلاً سور و ساتم جور بود

این یکی گیسو کمند و وان یکی بینی بلند!
این یکی چشم آبی و آن دیگری مو بور بود

سومی هم دو برادر داشت هر جفتش خفن
اولی خر فهم بود و دومی خر زور بود

خانواده گرچه یک اصل مهم در زندگی است
انتخاب اولم ناجور و باباش مرده شور بود

تیکه‌ای بود دیدنی، هم صورت وهم سیرتش
مشکلش در آن هزاران سکه ، از مهر خانم مزبور بود

با خودم گفتم که کی داده...گرفته، بی خیال
حیف از شانس بدم کو، دامادشان مأمور بود

این غزل را توی زندان من سرودم یک نفس
شاهدم ناصر سه کلّه با کَرم وافور بود

زن عذاب است و همه‌اش درد و بلا، با این وجود
می گرفتم یک زن دیگر اگر مقدور بود

رأی دهید
Mehrdad2010 - ونکوور - کانادا
گر‌ که عقلت تا بدین حد گوهر مستور بود//خانه ات اکنون نه زندان بلکه خاک گور بود.... آزموده را دوباره آزمودن خود خطاست // گرچه عقل از روز اول نزد خوبان کور بود... آن یکی‌ مهرش ستاند لیک این کاری کند//کز برایت زهر به از شیره انگور بود.... حالیا بر من ببخشای این سخن گر‌ عاشقی // زان که شعرت یک نفس مشتی جفنگ و زور بود....
جمعه 16 دي 1390 - 06:37
Diako - کرج - ایران
باحال بودمرسی
جمعه 16 دي 1390 - 08:05
Rahsaba - کلاگنفورت - اتریش
با اینکه رعایت وزن و قافیه در شعر نشده بود.. موضوع جالبی داشت!
جمعه 16 دي 1390 - 10:16
Nur_ir - هامبورگ - المان
جای هر کسی کجاست؟. خبرنگارخارجی میاد تهران میره مسجد میبینه همه صف ایستادن واسه غذا، میگه مگه اینجا نماز نمیخونن؟. میگن نماز میخوای برو دانشگاه تهران!. میگه پس دانشجوها کجان؟ میگن اگه منظورت روشنفکرا و دانشمنداس برو زندان اوین. میگه مگه دزدا رو نمیبرن زندان؟. میگن زکی، پس مملکت رو کی اداره کنه؟.
جمعه 16 دي 1390 - 14:06
مانش رومشکانی - کرماشان - ایران
جملگی حرفهایت ز راستی به دور بود//میل به زن هرگز نکند آنکه خوراکش کافور بود//در چند بیت حرفت چندین تناقص بود//کی تا حالا در مهد مردسالاری ازدواج مرد به زور بود؟//ایراد تو ز دختران چیزی جز هوس و وسواس نیست//آنکه سیرت و صورت یکجا بخواست خود سیرتش کور بود//وقتی در میوه و شیرینی خوران خوش بودی//ز هوس و خیال آن زیبا روی روحت ز دنیا دور بود//آنروز بهر وصال امضای هزاران سکه دادی//حالا در زندان بخواب چرا که چشم عقلت کور بود//
جمعه 16 دي 1390 - 14:34
nazoknarenji - اسلو - نرو‍‍ی
مهرداد۲۰۱۰: من بیشتر ازجواب شما لذت بردم! عالی بود!
جمعه 16 دي 1390 - 17:42
saasaan - شيراز - ايران
Nur_ir - هامبورگ - المان. سلام، عزیزم می‌شه بگید الان این چیزی که شما گفید چه ربطی‌ به متن بالا داشت؟
شنبه 17 دي 1390 - 01:43
shahram407 - تهران - ایران
در عین طنز بودن ولی واقعیت داره!!!!. به جوانان تذکر میدم : بسیار مواظب باشن در ازدواج !. اتفاقا این روزها مهریه رو هم میدن هم میگیرن! واگه ندن تشریف میبرن زندان!. خیلی مواظب باشین چه دختر چه پسر !! هیچ کس رو به زور نمیبرند دفتر خونه برای عقد اما وقتی دفتر عقد رو امضاکردی خودت خودتو به اندازه اون مهریه بدهکار عروس خانوم کردی! .توصیه میکنم:1) واقعا با کسی ازدواج کنن که هم شان خودشون باشه از لحاظ فرهنگی و وذهبی.2) اگه توان پرداخت مهریه رو ندارن زیاد سکه مهر نکنن مثلا دویست سکه بنظر من خوبه نه بیشتر! 3) اگر مجبور شدن به قبول مهر به تعداد زیاد حتما قید عند الستطاعه رو در متن عقدنامه قید کنن! دختر و پسر نباید گول ظاهر ؛ تیپ؛ موقعیت اجتماعی؛ ثروت؛. رو بخورند خودم دیدم چه زوجهایی که مهندس بودن دکتر بودن موردی شوهره. خلبان بود و زنه استاد دانشگاه یا شوهره پزشک بود و زنه مدیر دبیرستان با مدرک. بالای دانشگاهی ....ولی اخرش تو دادگاه خانواده مشگلشون حل شد.!!!
شنبه 17 دي 1390 - 10:27
Mehrdad2010 - ونکوور - کانادا
nazoknarenji - اسلو - نرو‍‍ی.سپاسگزارم هموطن
شنبه 17 دي 1390 - 18:27
Royan - بوخوم - آلمان
مانش رومشکانی - کرماشان - ایران/ مرسی جوابت خیلی قشنگ بود.
شنبه 17 دي 1390 - 18:46
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.