روکش طلایی بستنی؛ آشکار سازی راز پوشیده
روکش طلایی بستنی؛ آشکار سازی راز پوشیده
بستنی ۴۰۰ هزار تومانی با روکش طلا
فرج سرکوهی
روزنامهنگار
ممنوع شدن عرضه بستنی حدود ۴۰۰ هزار تومانی با روکش طلا در رستوران گردان برج میلاد تهران، نموداری دیگر از تضاد بین ارزش های رسمی مکتبی و واقعیت های جامعه را به دست داد. نمونه هایی از این تضاد، به وِیژه از دوران پس از جنگ ایران و عراق به بعد، بارها و در موارد گوناگون تکرار شده است.
ممنوع کردن عرضه و مصرف یک کالای تجملی، نمایشی، لوکس و گران بها، در حالی که عرضه و مصرف کالاهای مشابه و از جمله "غذای ۱۶۷ هزارتومانی" همچنان ادامه دارد، بعد دیگری از برخورد جمهوری اسلامی را با پدیده "نمایش ثروت با واسطه مصرف کالاهای تجملی" به نمایش گذاشت و نشان داد که این برخورد نه بر حل مساله، که بر مخفی کردن و پوشاندن واقعیت عینی و پاک کردن صورت مساله بنا شده است.
نمایش عمومی ثروت با واسطه مصرف
انباشت ثروت و نقدینگی، به ویژه در جوامعی که بخش عمده ثروت از مشارکت در روندهای تولید و توزیع و خدمات کسب نشده و حاصل رانت های دولتی، سهم نابرابر از منابع ملی و درآمدهای ناگهانی است، نظام ارزشی را در ساختار فرهنگی دگرگون کرده، تمایل به مصرف و تمایل به نمایش ثروت با واسطه مصرف کالاهای تجملی گران بها را در لایه های ثروتمند افزایش می دهد.
ثروتمندانی که ثروت خود را در چرخه تولید، توزیع و خدمات واقعی سرمایه گذاری نمی کنند، می کوشند تا با مصرف کالاهای گران بها، از ساختمان های مسکونی مجلل و خودروهای سفارشی شخصی گران بها گرفته تا میهمانی ها، لباس ها و خوراک های فانتزی، هویت متمایز خود را تعریف، پایگاه اجتماعی خود را تثبیت و بر تمایز خود با طبقه متوسط و اکثریت محروم تاکید کنند.
تحقیقات جامعه شناسی نشان می دهند که پایگاه اجتماعی ثروتمندان برخوردار از رانت های دولتی در ایران را نه میزان سهام آنان در چرخه تولید و توزیع، که نمایش عمومی ثروت با واسطه مصرف کالاهای تجملی تعیین و تعریف می کند.
اما نمایش عمومی ثروت با واسطه مصرف، با ارزش های مکتب رسمی جمهوری اسلامی، که بر هواداری از فقرا و عدالت اجتماعی بنا شده، در تضاد افتاده و با آشکار کردن واقعیت ساختار اقتصادی، اکثریت محروم جامعه را نسبت به صداقت حکومت و پایبندی آن به شعارهای اعلام شده بدبین می کند.در مکتب رسمی و نظام ارزشی حکومتی که خود را حکومت مستضعفان، هوادار فقرا و بی چیزان و مجری عدالت اجتماعی معرفی می کند، ساده زیستی، تقسیم عادلانه ثروت های ملی، عدالت اجتماعی و حفظ تعادل در توزیع درآمدهای ملی، ارزش هایی مثبت معرفی می شوند اما ساختار اقتصادی متکی بر توزیع درآمدهای نفتی ایران، انباشت ثروت و نقدینگی انبوه را نزد لایه های نازکی از جامعه، که به قدرت سیاسی نزدیکند، ممکن و اکثریت محروم از این رانت ها را به زیستن در فقر محکوم می کند.
پوشاندن واقعیت با اهرم ممنوعیت
مجازات گناه پوشیده در اغلب مکاتب فقه شیعه از مجازات گناه آشکار کم تر و گناه پوشیده در برخی موارد از مجازات دنیوی معاف است.
دیدگاهی که پوشاندن واقعیت را تغییر بار مثبت و منفی آن تلقی می کند، مخفی کردن واقعیت های اجتماعی را نیز توجیه و شیوه ای موفق ارزیابی می کند.
اما پوشاندن روند انباشت ثروت حاصل از رانت های دولتی در جامعه ایرانی به تقریب ناممکن است و از جمله به این دلیل که نمایش عمومی ثروت از شاخصه های مهم تعریف و تمایز پایگاه اجتماعی است و ثروت همواره با تمایل به نمایش عمومی خود همراه است.
جمهوری اسلامی بسیاری از مفرهای نمایش عمومی ثروت با واسطه مصرف را بسته است، اما نقدینگی که از چرخه تولید حاصل نشده و به چرخه تولید بازنمی گردد، راه های گریز از محدودیت های شرعی و قانونی را به سرعت کشف و ابداع می کند.
انباشت ثروت و نقدینگی با واسطه رانت های دولتی، تا آنجا که مخفی مانده و مفرهای مصرف خود را در کشورهای دیگر جست و جو می کند، مجاز و تضمین شده است اما آن گاه که ثروت در مصرف کالاهای تجملی و گاه فانتزی خود را به نمایش عمومی می گذارد، اهرم ممنوع کردن به کار گرفته می شود.
روان شناسی جمعی و ثروت
بخش اصلی ساختار اقتصادی ایران نه بر چرخه تولید و توزیع، که بر تقسیم درآمدهای نفت و گاز شکل گرفته و دولت نه فقط مدیریت سیاسی که مدیریت توزیع درآمدهای ملی را نیز بر عهده دارد.
مردم منابع نفت و گاز را ثروت ملی خود تلقی می کنند و خواستار تقسیم عادلانه این درآمدها هستند و حکومت نیز در سی سال گذشته این برداشت را در تبلیغات خود تقویت کرده است.
پژوهش های روان شناختی از این واقعیت حکایت می کنند که در روان شناسی و شعور جمعی اکثریت مردم، که با فقر دست به گریبان هستند، ثروت لایه های ثروتمند نه از مشارکت آنان در چرخه تولید و توزیع و خدمات، که از سهم نابرابر آنان از درآمدهای ملی حاصل شده است.
در این ذهنیت، سهم نابرابر از رانت های دولتی را نه شایستگی ها و نقش واقعی لایه های برخوردار، که نزدیکی آنان به قدرت سیاسی سبب شده است. در این روان شناسی ثروت اقلیتی کم شمار مشروعیت نداشته و نوعی "دزدی" از سهم اکثریت تلقی می شود.
چرخه انباشت سرمایه در نظام های پیشرفته سرمایه داری بر سود حاصل از تولید، توزیع و خدمات کالا استوار است و مشارکت سرمایه در این سه عرصه نوعی مشروعیت برای سود را در ذهنیت اکثریت مردم شکل می دهد.
این مشروعیت، کاذب یا راستین، زمینه تحمل نمایش ثروت با واسطه مصرف کالاهای تجملی را در اکثریت به وجود می آورد.
در این نظام ها اکثریت جامعه را طبقه متوسط شکل می دهد و بیمه بیکاری و دیگر دستاوردهای جنبش سوسیال دموکراسی اروپای غربی حدی از زندگی را برای فقرا و بی چیزان تضمین می کند.
اما اکثریت جامعه ایرانی را لایه های کم درآمد، فقیر، بی چیز و محرومی شکل می دهند که از حمایت نهادینه شده برخوردار نیستند. حتی بخش های مهمی از طبقه متوسط نیز از امنیت اقتصادی محرومند.
تبلیغات رسمی در سی سال گذشته به این اکثریت آموخته است که آنان صاحبان اصلی ثروت های عمومی جامعه هستند، اما ساختار واقعی رو به سمت دیگری داشته است.
تمایل به مصرف و نمایش عمومی ثروت، به ویژه از دوران ریاست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی به بعد، به پدیده ای جاری بدل شد.
آقای رفسنجانی کوشید تا ارزش های نخستین دوره انقلاب را، که بر حمایت از مستضعفان، تمجید فقر و ساده زیستی بنا شده بود، در ذهنیت عمومی جامعه دگرگون کند و در چندین خطبه نماز جمعه خود در باره محاسن کسب ثروت و مصرف سخن گفت.
"با ۴۰۰ هزار تومان که مبلغ یک عدد بستنی با روکش طلا است، می توان چهار هزار نان لواش تهیه کرد، یعنی ۴۰۰۰ گرسنه را برای یک شب از خطر مرگ نجات داد"
یکی از نمایندگان مجلس ایران
توصیه های او لایه های ثروتمند و بخش کم شمار بالای طبقه متوسط را خشنود کرد، اما بر نارضایتی اکثریت محروم افزود. به دوران دوم ریاست جمهوری اقای رفسنجانی نمایش ثروت با واسطه مصرف در شهرهای ایران مجاز گردید و اکبر هاشمی رفسنجانی، حتی در ذهنیت غالب توده های هوادار نظام، به نماد ثروت برآمده از غارت درآمدهای ملی بدل شد.
رای محمود احمدی نژاد در هر دو دوره انتخابات ریاست جمهوری، از تمایل اکثریت به تغییر ساختار اقتصادی حکایت می کرد، هرچند این تمایل با حمایت از برنامه های پوپولیستی آقای احمدی نژاد ناکام ماند.
یک ماجرای تکراری یا زنگ خطر ؟
چهار ماه پس از آن که محمد باقر قالیباف، شهردار تهران، اعلام کرد که بر اساس یک طرح تحقیقاتی، شمار بالایی از ساکنان تهران "پول خرید نان در حد ضروریات خود را هم ندارند"، رسانه ها از "سرو غذاهایی با قیمت ۱۶۸ هزار تومان در رستوران گردان برج میلاد، و سرو بستنیهایی با روکش طلا با قیمتی حدود ۴۰۰ هزار تومان در این رستوران" که به شهرداری تهران تعلق دارد، خبر دادند. خانم گل رخسار، مسئول رستوران گردان برج میلاد، روز سیزدهم شهریور ماه در گفت و گو با خبرگزاری فارس "با بیان اینکه سرو بستنی طلای حدودا ۴۰۰ هزار تومانی از هفته آینده در رستوارن گردان برج میلاد آغاز می شود"، گفت:"باید بخشی از ظروف این بستنی را از خارج کشور وارد کنیم."
وی افزود:" ۲ گرم و ۳۰ سوت طلای خوراکی در این بستنی استفاده می شود و با توجه به اینکه قیمت طلا بالا رفته است این بستنی نیز گران تر شده است."
به گفته او"طلای خوراکی فقط در کشور آلمان تولید می شود و باید آن را وارد کشور کنیم."
به گفته خانم گل رخسار "سایر کشورها از پودر طلا استفاده می کنند، اما ایران دومین کشور است که از برگه طلا استفاده می کند."انتشار این خبر بلافاصله واکنش منفی رسانه های دولتی و نیمه دولتی را برانگیخت.
یک نماینده مجلس گفت:"با ۴۰۰ هزار تومان که مبلغ یک عدد بستنی با روکش طلاست، می توان چهار هزار نان لواش تهیه کرد، یعنی ۴۰۰۰ گرسنه را برای یک شب از خطر مرگ نجات داد."
روند پوشاندن به سرعت آغاز شد. فتوایی مبنی بر حرام بودن بستنی حاوی طلا صادر شد و شهرداری تهران به پیمانکار رستوران برج میلاد دستور داد که عرضه این نوع بستنی را متوقف کند، اما عرضه غذاهایی با بهای ۱۶۷ هزار تومان ادامه یافت.
همزمان علی رضا محجوب، دبیرکل خانه کارگر و نماینده مجلس با انتقاد از تعطیلی کارخانه ها و واحدهای تولیدی از افزایش بیکاری خبر داد و گفت:"چنانچه منابع ایجاد اشتغال درست مدیریت نشود، در دو سال آینده با بحران بیکاری یک میلیون و ۵۰۰ هزار کارگر مواجه خواهیم شد."شورش های شهری در کشورهایی چون ایران با مشارکت توده های فقیر، کم درآمد، بی کار و حاشیه نشین به رخدادهای بزرگ منجر می شوند و علی رضا محجوب هشدار می دهد:"در آینده باید شاهد جنبش های بیکاری به جای جنبش های کارگری باشیم."
|
|
|
|
|