سه شنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۹ - ۰۴ می ۲۰۱۰
هلند در جایگاه دوم پذیرش پناهجویان ایرانی
از هفتههای گذشته، به بهانهء گذشتن تعداد ایرانیان مقیم هلند از سی هزار نفر به بررسی جنبههای گوناگون زندگی این جامعه مهاجر مشغول شدهایم. در یکی از برنامههای پیشین در این زمینه، در گفتگو با مینا حسینینژاد، در مرکز آمار هلند، جامعه ایرانی را از نگاه آماری مورد بررسی کوتاهی قرار دادیم.
در همان برنامه اشاره شد که جامعه ایرانی در هلند «یکی از تازهواردترین و در عین حال، بزرگترین جوامع مهاجر ایرانی در اروپا بهشمار میآید.» اما چه موضوعی، دلیل تمرکز این تعداد ایرانی در کشور کوچک و شانزده میلیون نفری هلند بوده است. احمد پوری، فعال امور پناهندگان در سازمان پرایم میگوید: «واقعیت این است که هلند هیچ چیز استثنایی ندارد که عدهی زیادی به اینجا بیایند. بیشترین تعداد ایرانیان در اواخر دههی ۱۹۸۰ و اوایل دهه ۱۹۹۰ به طور سنتی در اروپا به آلمان میرفتند. نه تنها ایرانیان بلکه بیشترین تعداد پناهندگان جهان به آنجا میرفتند. بزرگترین مثال آن هم مربوط به سال ۱۹۹۲ است که حدود یک میلیون نفر در عرض یک سال از آلمان تقاضای پناهندگی کردند.» احمد پوری میافزاید: «پس از آلمان، متقاضیان پناهندگی به ترتیب به انگلیس و فرانسه و بعد هم به هلند مهاجرت میکردند. یعنی هلند در آن زمان جزو پنج کشورِ نخستِ پناهندهپذیر در میان کشورهای اروپایی بود. بنابراین آمار کمیساریای عالی پناهندگان، این شایعه که همه به هلند میآیند و سیاستمداران هلندی نیز به آن دامن میزنند را تایید نمیکند.» پرسش ولی روی پناهجویان ایرانی متمرکز است. بر پایه آمار کمیساریای پناهندگان سازمان ملل، هلند رتبه دوم را در پذیرش پناهجویان ایرانی در آن زمان داراست و در یک فاصله مشخص، یکباره تعداد زیادی از ایرانیان، وارد هلند شدند... احمد پوری: «مسالهای که میتوان گفت در اوایل دههی ۱۹۹۰ تاثیر داشت این بود که هلند سیاستی به عنوان مراقبت و مواظبت از گروهی خاص داشت تا به آنها ضربه وارد نشود. بر این اساس و با توجه به این که معتقد بودند که برگرداندن متقاضیان پناهندگی به ایران برایشان خطر جانی دارد. در عین این که به ایرانیان پاسخ نمیدادند اما آنها را اخراج نمیکردند. به همین دلیل در این سالها میتوان گفت که ایرانیان زیادی به هلند آمدند. اما باز هم آمار نشان میدهد که تعداد کسانی که به کشورهای دیگر مثلاً به آلمان میرفتند، سه برابر هلند بود. این سیاست تا سال ۱۹۹۴ حاکم بود. در سال ۱۹۹۴ معاون وقت وزیر دادگستری هلند، خانم اشمیت بود و برآمد تظاهرات بزرگی که ما برگزار کردیم یک پناهندگی بزرگ در هلند بود. در آن زمان، خانم اشمیت اعلام کرد ما این قانون را لغو میکنیم و ایرانیان را میتوان به ایران برگرداند. از سال ۱۹۹۴ شروع کردند به برگرداندن اجباری پناهندگان ایرانی که بسیاری قربانی این سیاست شدند. پیش از لغو این قانون، با توجه به این که وکلا فکر میکردند ایرانیان در هر صورت اخراج نمیشوند، نه با آنها به طور جدی مصاحبه میشد و نه روند حقوقیشان خیلی جدی گرفته میشد. اما یکباره در سال ۱۹۹۵ که قوانین عوض شد، با مصاحبههایی سطحی که از ایرانیان شده بود برای همیشه پروندهشان بسته شد و میخواستند آنها را به ایران برگردانند.» این فعال امور پناهندگان از یک تحصن شصت و هشت روزه در برابر پارلمان هلند سخن میگوید که شرایط را به نفع متقاضیان ایرانی بهبود بخشید. احمد پوری میگوید: «تحصن و اعتراضها منجر به آن شد که بالاخره در ۲۰ اکتبر ۱۹۹۷ دولت هلند برای نخستینبار یک جلسهی شنود، ویژهء ایرانیان سازماندهی کرد، متخصصان امور ایران را دعوت کرد تا وضعیت ایرانیان را بررسی کنند. در نهایت، دولت هلند پذیرفت که به همه ایرانیانی که پیش از ۲۵ ژوئن ۱۹۹۶ به هلند آمده بودند - چنانچه پرونده خلافکاری در هلند نداشته باشند - اقامت بدهد. حدود دو هزار ایرانی در آن زمان اقامت گرفتند. یکی از دلایل عقبنشینی دولت هلند این بود که ما توانستیم ثابت کنیم چند ایرانی را که دولت هلند به ایران برگردانده بود، در ایران کشته بودند. خود وزارت امور خارجهی هلند در این مورد تحقیق کرد. از سه نفری که ما اسمشان را به این وزارتخانه داده بودیم کالبد شکافی پزشکی انجام دادند و وزارت امور خارجه اعتراف کرد که اینها در ایران به طرز مشکوکی کشته شدهاند و کالبد شکافی پزشکی حاکی از آن است که این افراد قبل از کشته شدن هم زخمهایی داشتهاند که «عادی» نیست، یعنی شکنجه شدهاند.» در سال ۱۹۹۵ چه اتفاقی در هلند افتاد که دولت هلند تصمیم گرفت متقاضیان پناهندگی از ایران را به کشورشان برگرداند؟ در هلند اتفاق خاصی نیفتاد، اما از مدتها پیش در هلند در نتیجهی تغییراتی که در کل جهان رخ داد که من نام آن را جهانیشدن سرمایهداری و رشد نژادپرستی در سراسر اروپا میگذارم، این بحثها در جریان بود که باید جلوی پناهندگان را گرفت. سیاست هلند در نجات دادن یک گروه خاص که پیش از این توضیح دادم، تنها ویژهء ایرانیان نبود؛ کُردهای ترکیه و عراق را نیز در بر میگرفت. به این شکل که ملتهایی که در کشورشان جنگ حاکم است و شرایط خطرناکی دارد، در روند مصاحبههای خیلی سریع پذیرفته میشدند که موقتاً در هلند بمانند و به کشورشان برگردانده نشوند. در مورد ایرانیها هم همینطور بود. اما از سال ۱۹۹۵ به این نتیجه رسیدند که وقتی در نتیجهی این قانون، شهروندان یک کشور به طور کلی بتوانند در هلند بمانند، به قول خودشان «خاصیت مکندگی» و جذابیت خواهد داشت و همه به اینجا میآیند. به همین دلیل، جلوی این سیاست را گرفتند. مشکل هم این بود که کسانی که پیش از لغو این سیاست آمده بودند، چون مصاحبههای خیلی دقیق نشده بودند، با سیاست سختگیری تازه چیزی برای گفتن نداشتند و همه پاسخ منفی میگرفتند. اعتراض ما این بود که این عده هم باید شانس عادلانهای مانند دیگران داشته باشند و قربانی سیاستهای تازه نشوند. ولی در میان برخی از افرادی که مانند شما در زمینه حقوق پناهندگان فعال هستند، این صحبت نیز مطرح میشود که تعدادی از ایرانیانی که به عنوان پناهندهی سیاسی وارد هلند شده بودند و به دولت هلند اعلام کرده بودند در صورت بازگشت به ایران با خطر اعدام یا شکنجه مواجه خواهند شد، پس از این که موفق به دریافت گذرنامه هلندی شدند، به ایران سفر کردند و این موجب بیاعتمادی شدیدی در دستگاه اداری - قضایی هلند نسبت به ایرانیان متقاضی پناهندگی شد... این یکی از دلایل این مساله بود اما تنها دلیل آن نبود. این حرف درست است. در مصاحبههایی که من آن زمان با نمایندگان مجلس هلند داشتم، آنها میگفتند: «آیا فقط آنهایی که به ایران برگشتهاند، دروغ میگفتند و بقیه همه راستگو هستند؟!». این شک عمومی پدید آمده بود ولی لغو سیاست حمایتگرایی گروهی، تنها در ارتباط با ایرانیها برداشته نشد، در مورد بقیهی ملیتها هم اجرا شد. یعنی لغو این سیاست در پرتو تغییر سیاست کلی دولت هلند در ارتباط با پناهندهها بود. از سال ۱۹۹۵ که پس از تحصن، در نهایت به تقاضای اقامت بسیاری از ایرانیان پاسخ مثبت داده شد، تا کنون چه دگرگونیهایی را در هلند برای پذیرش مهاجران، به ویژه مهاجران ایرانی میبینید؟ سیاست دولت هلند زمین تا آسمان تغییر کرده است و به شکلی باورنکردنی سختگیری بیشتر شده است. در نهایت تاسف، این اخبار به ایران نرسیده چون ایرانیها اصولاً اخبار خوب را میگویند و از دورانی میگویند که کسی از هلند اخراج نمیشد. تصور خیلیها از پناهندگی در هلند هنوز همان است، در حالی که الان دولت هلند بسیار سختگیر شده است. در این ارتباط مثالی میزنم؛ در سال ۱۹۹۶ دولت هلند در مجموع ده هزار گذرنامه پناهندگی داد. علتاش هم حضور متقاضیان پناهندگی بوسنیایی در آن زمان در هلند بود. بالاترین رقم مهاجرت پناهندگان به هلند مربوط به همان سال ۱۹۹۶ است که پنجاه و شش هزار نفر تقاضای پناهندگی کرده بودند. پانزده هزار نفر هم پناهندگی انسانی گرفتند. اما در سال ۲۰۰۲ هلند به صد و سه نفر گذرنامه پناهندگی داده شده است. آقای پیم فورتاین، سیاستمدار هلندی که توهین به خارجیها و زیر علامت سؤال بردن خارجیها را مُدِ روز کرد، یک هفته پیش از آن که کشته شود گفت: «ده هزار پناهنده در سال برای هلند کافی است». پرسش من همیشه از هلندیها این است او چرا گفت ده هزارتا کافی است؟ او که مهربانترین هلندی نبود. برای این که فکر میکرد همهی دنیا تنها به هلند میآیند پناهنده شوند. همهی هلندیها این توهم را دارند. جالب اینجاست که این طرز فکر تنها ویژهء هلندیها نیست. در همهی اروپا شایع است؛ انگلیسیها فکر میکنند همهی پناهندگان به انگلیس میروند، فرانسویها و هلندیها هم همینطور. فکر میکنید این شیوه نگرش از کجا میآید؟ یکی از دلایل آن آمارهای غلط و دستکاری شدهای است که ادارهی مهاجرت منتشر میکند. احزاب راست از این آمارها سوءاستفاده میکنند و متاسفانه نمایندگان مجلس که مسئول مسائل پناهندگی هستند، به این مسائل دقت نمیکنند و میدان به دست راستها میافتد. پیم فورتاین وقتی گفت ده هزار پناهنده در سال برای هلند کافی است در ذهن خودش میخواست جلوی سیل پناهندگان را بگیرد. جالب این است که همان زمان حتی خیلی از نمایندههای چپ مجلس، پیشنهاد پیم فورتاین را با این استدلال رد میکردند که «ما نمیتوانیم یک شماره تعیین کنیم و بگوییم ده هزارتا کافی است. چون ممکن است میزان پناهندگان در یک سال بیشتر باشد». در حالی که در همان سال در هلند تنها به ۱۰۳ نفر گذرنامه پناهندگی داده شده بود. این نشان از شکاف میان توهم و واقعیت دارد. یعنی مردم هلند از چیزی ترسانده میشوند که وجود خارجی ندارد. سیاست پناهندگی بیش از این که یک مسالهی حقوق بشری و حقوقی صادقانه باشد، یک مسالهی کاملا سیاسی است که با منافع سیاسی و اقتصادی کشورها رابطه دارد. در گفتوگوهایی که با شماری از ایرانیانی که بیش از بیست سال است در هلند زندگی میکنند داشتهایم، اشاره میکردند که برخوردی که در آن سالها با مهاجران خارجی در هلند رواج داشت، به هیچ وجه قابل مقایسه با رفتاری که الان وجود دارد، نیست. آیا فکر میکنید تغییراتی که در رفتار مردم هلند با خارجیها پدید آمده، تحت تاثیر تبلیغات دولت در این زمینه است؟ کاملاً درست است. ما در سال ۱۹۸۵ به هلند مهاجرت کردیم و جزو نخستین گروه پناهندگان دعوت شده به هلند بودیم. با چنان احترام و رفتار انسانیای با ما برخورد شد که بیشتر بچههای گروه ما فکر میکردند به بهشتی در روی زمین آمدهاند. برای هر خانواده در عرض دو ماه یک خانه آماده شد و بعضی وقتها سه خانوادهی هلندی به عنوان رابط اجتماعیِ یک خانوادهی ایرانی تعیین میشدند که ما را با محیط اجتماعی هلند آشنا کنند و به ما در حل مشکلات و مسایل اداری و ... کمک کنند. همه این مسئولیتها را داوطلبانی از درون اجتماع و خود مردم به عهده میگرفتند. این مساله برای ما بینهایت حیرتانگیز بود که این ملت چقدر مهربانند و چه برخورد انسانی و خوبی با خارجیها دارند. الان مساله کاملا برعکس شده، برای نمونه، قبلاً وقتی من در قطار یا اتوبوس کتاب فارسی میخواندم، برای هلندیها جذابیت داشت. متنی بود که تا به حال ندیده بودند. جلو میآمدند و میپرسیدند که این متن را از راست به چپ میخوانید؟ چطوری میخوانید؟ و .… خودِ این موضوع، بهانهای برای آشنایی و باز کردن سر صحبت بود. اما الان زمانی که میبینند متنی را میخوانی که آنها نمیتوانند بخوانند، زود میروند جای دیگری مینشینند. انگار یک متن تروریستی است و وحشت میکنند از این که من متنی را میخوانم که آنها نمیفهمند. این موضوع را به زبان هم میآورند؛ یعنی تحملپذیری جامعه به گونهای باور نکردنیای پایین آمده است. نقش مهاجران خارجی را در این زمینه چگونه ارزیابی میکنید؟ فکر میکنید این تغییرات تنها در درون مردم هلند اتفاق افتاده یا این که خود خارجیها هم در پدید آوردن این نگرش تاثیر داشتهاند؟ همیشه میتوانیم دو مثال بد پیدا کنیم و بگوییم به خاطر این که مثلا سه نفر سوء استفاده کردند، اینطور شد. یکی از مسایلی که زمانی اینجا خیلی سروصدا بهپا کرد، این بود که پناهندهای در مرز سه کشور آلمان، بلژیک و هلند زندگی میکرد و از هرسه کشور پناهندگی داشت. این مساله بسیار بزرگ شد و زیر ذرهبین رفت که بله عدهای هستند که از سه کشور همزمان حقوق میگیرند. در حالی که ممکن است در میان دو سه میلیون نفری که طی ۲۰ سال گذشته در اروپا گذرنامه پناهندگی گرفتهاند، سه نفر بتوانند این کار را بکنند. به خاطر سه نفر که نمیتوان سه میلیون نفر را زیر علامت سؤال برد. واقعیت این است که بدون تردید عدهای حتما سوءاستفاده میکنند. در ارتباط با هر قانونی ممکن است این مساله پیش بیاید. جوهر قانون، پشتیبانی از منافع یک گروه عمومی است. چنین استثناهایی هم همیشه وجود دارند. برای استثناها همیشه راهحلهای استثنایی پیدا میشود. ولی وقتی این سه نفر را مرتب به رادیو تلویزیون میآورند و به عنوان سوءاستفاده کنندهها از محبت اجتماعی جامعه مطرح میکنند، طبیعی است که رفتار اجتماعی تغییر میکند. به بحث ایران برگردیم؛ ناآرامیهای اخیر ایران چه تاثیری در تعداد متقاضیان پناهندگی ایرانی در هلند داشته است؟ هنوز در این مورد آمار دقیقی داده نشده است. اما به نظر من، توهمی که بازهم در اروپا دامن زده میشود که سیل مهاجرت ایرانیان شروع شده، اشتباه است. در این مدت، ایرانیان شناخته شده و روشنفکر از ایران خارج شدهاند و به همین دلیل صدایش زود شنیده میشود. ولی خب طبیعی است که با توجه به نگرانیهایی که در ایران وجود دارد، تعدادی مهاجرت میکنند. یعنی معتقدید الان بیشتر روزنامهنگاران و فعالان اجتماعی - سیاسی از کشور خارج میشوند؟ بله، چون آدمهای شناخته شدهای میآیند و با توجه به این که ایرانیان در استفاده از اینترنت یکی از بالاترینها در جهان هستند، خیلی سریع این اطلاعات در همه جای دنیا پخش میشود. میزان ایرانیهایی که به اروپا میآیند، از سال ۲۰۰۰ به بعد، سالانه تقریبا به ده هزار نفر میرسد. از بابت مشکلات خود ایرانیان در هلند چطور؟ از نظر مسایل اجتماعی، روانی و… چطور؟ فکر میکنید مشکلاتشان ویژهی خودشان است یا شبیه مهاجران کشورهای دیگر است؟ من تحقیقات مشخصی در این زمینه انجام ندادهام و نظر دادن در اینباره بسیار مشکل است. ولی میتوانم با توجه به تجربهی خودم به یک سری مسایل کلی اشاره کنم. آنچه در هلند خیلی روشن به چشم میخورد، این است که تقریبا همهی ایرانیان در اینجا از هم جدا شدهاند و خانوادهها از هم پاشیدهاند. چرا؟ به نظر من، در درجهی اول به این دلیل که ایرانیان در هلند با تغییر محیطی بسیار شدیدی روبرو میشوند. مثلا در ایران، مرد مسئول و همهکارهی خانواده بوده، اما اینجا اصولا نمیتوانند به سرعت در جامعه ریشه بدوانند. خانمها اما در هلند کوچکترین تفاوتی با آقایان ندارند و میتوانند مستقل زندگی کنند. زن و مرد ایرانی در برابر تلاطمات تازه، محرومیتهایی که در ایران داشتهاند و آزادیهایی که در اینجا وجود دارد، نمیتوانند برخورد درستی داشته باشند و این تغییرات سریع بالاخره موجب جدایی آنها میشود. از نظر من، ایرانیها هم در ایران و هم در خارج، تا به حال، چند ویژگی برجسته داشتهاند که یکی از آنها «ناباوری به خود و دیگری» است. ایرانیها تنها ملیتی هستند که وقتی همدیگر را میبینند، به سمت دیگر خیابان فرار میکنند که مبادا چشمشان به چشم هم بیفتد و با هم سلام و احوالپرسی کنند. در همین شهر لاهه صدها قهوخانهء ترکها و یا ملیتهای دیگر وجود دارد، اما یک نمونه از چنین جایی برای گردهم آمدن ایرانیان نیست. علت آن هم سیستمی دیکتاتوری است که پس از حاکمیت جمهوری اسلامی به مردم ایران تحمیل شد. به همین دلیل، به خود و دیگران اعتماد ندارند. همین «ناباوری» دلیل وفق پیدا کردن سریع ایرانیان با جامعهی تازه نیست؟ اتفاقا یکی از دلایل موفقیت ایرانیها در «انطباقپذیری» همین است. وقتی با ملیت خودشان چنین ارتباطی ندارند، سعی میکنند این ارتباط را با جامعهی جدید برقرار کنند و چون به دلیل ِهمین ناباوری، تنها ماندهاند، باید روی خودشان حساب کنند. اما جنبش جدید – که من نام آن را «رستاخیز دمکراسیخواهی در ایران» میگذارم − امیدی به ایرانیان داد و موجب شد که دوباره همبستگی ملی، گروهی و همبستگیهای گستردهتری را که پیش از این شاهد آن نبودیم، تجربه کنیم. میتوان گفت که این جنبش اخیر، آن ضعف بزرگ ایرانیها را برطرف کرد. - عکس و گزارش: پژمان اکبرزاده منبع: رادیو زمانه
h.k - دانمارک - اودا
|
خوشحالم.که انسانوارهمه حقایق رادرموردخارج نشینان گفته شد.مگریکمورد.گرایش وتغییردین دربین هموطنان. پراکندگی,,بخاطر اینکه خودبرتربین هستیم.وهمدیگررادوستنداریم,غرورکاذب داریم.چون اروپایی ,امریکایی شدیم.خانواده 90 درصدپاشیده چون زن ومردمساوی هستیم.,,درکلام,,نمیشداین مساوی بودن وباهم بودن راداشته باشیم.?وبچه هامان تقسیم بندی نشوند.دراخرهم دیپرشن میگیریم.وبی هدف خیابانها رامترمیکنیم.وخودبخودحرف میزنیم.چون تنهاهستیم.ازازادی ودموکراسی حرف میزنیم.امامردهاسعی میکنندسرزنهاشیره بمالند.وزنهای مساویخواه همدرهرازدواج ایرانی فکرمیکنند,,اینجادیگه یادشان میره که ایران نیست.درصورتیکه درخفاهردودروغ تحویل هم میدهند.دویاسه ماه ,قاراشمیش,,میشه.درنهایت کسی حرف کسیراباورنمیکنه.وهمه ولومیشوند.ببخشیدخواستم مصابحه راتکمیل کرده باشم. |
سهشنبه 27 اردیبهشت 1390 |
|
klopatra7 - آلمان - دوسلدورف
|
ایرانیها خودشون مقصر بودند چون تا پاس میگرفتند سریع میرفتند ایران هنوز هم این کار را میکنند. وقتی که هر کسی رو قبول میکنند همین هم میشه |
سهشنبه 27 اردیبهشت 1390 |
|
seven11 - مجارستان - بوداپست
|
تمام صحبتهای آقای احمد پوری صد در صد درسته من 21 سال در اروپا زندگی کرده ام سیاستمداران اروپایی تمام شکستها و بی عرضه گیهای خودشون را به گردن مهاجران میاندازند و با کاشتن تخم نفرت در مردم انگیزه های نژادپرستانه بوجود میآورند بدبختانه بعضی از احزاب راستگرا برای اینکه به قدرت برسند به مهاجران فحاشی و توهین میکنند و با وعده اینکه همه مهاجران را بیرون خواهند کرد رأی اکثریت ناآگاه و خام را جذب میکنند، اکثر دولتهای اروپایی با سفاکترین حکومتها در خاورمیانه و آفریقا روابط دوستانه دارند و این صحبتهای انساندوستانه فقط عوامفریبی است. |
سهشنبه 27 اردیبهشت 1390 |
|
arashbehdin - امریکا - اتلانتا
|
h.k - شما ملا ها حرصتان گرفته که مردم ایران در خارج دینشان را عوض میکنند. هرچه در ایران به زور ان اندیشه های قرون وسطایی و دروغینتان را به مردم چپاندید، بیشتر و بیشتر مردم از دین رویگردان میشوند! آره ایرانیان در اروپا ازاد هستند و از اسارت ملایان جانی روانی به در آمده و کارهای حرام! را تجربه میکنند، نوش جانشان. دست جنایتکارتان بهشان نمیرسد . |
سهشنبه 27 اردیبهشت 1390 |
|
Pezhman - اتریش - وین
|
بخش نخست. تمام دوستانمان را از بین ایرانیان انتخاب میکنیم.اگر هم دوست اروپایی داشته باشیم بصورت تعارفی است.در ته دل حضور در جمع ایرانی را دوست داریم.شوک وارده ورنجهایی که انقلاب به ما تحمیل کرد. گهگاه بظاهر ایرانی گریزجلوه میکنیم.ونوعی احتیاط ونفی انقلاب درما این پدیده را دامن میزند.در واقع فرهنگ گریز هستیم .البته با بخش تازی آن.وفرهنگ ایران باستان را ارج می نهیم. با افتخار خود را Perser) Persian) معرفی میکنیم والبته دین گریز.. واما در مورد بدوخراب شدن جو اروپا چند نکته مهم را فراموش نکنیم.نخست فروپاشی شوروی(نیمی از جهان دوقطبی)..اتحاد دو آلمان.. بهتراست بگویم: آویزان شدن آلمان شرقی برگردن آلمان غربی. |
چهارشنبه 28 اردیبهشت 1390 |
|
Pezhman - اتریش - وین
|
بخش دوم. جنگ امریکا با عراق والقاعده وافغانستان وضربه سخت جنگ یوگوسلاوی..و اتحاد کشورهای اروپایی.کولاپس وسقوط اقتصادی امریکاو جدیدن جنگ لیبی وکولاپس اقتصادی یونان وایسلند وخطر تکرارش در پرتغال واسپانیا وبرخی کشورهای اروپایی و نهضتهای مردی درشمال افریقا وکشورهای اسلامی وانفجار در نیروگاه اتمی ژاپن..همه وهمه باعث هجوم پناهندگان وشوک اقتصادی به کشورهای پناهنده پذیر گرید.در مورد تغییر رفتار خانوادهها باید گفت:زنان حس برابری پیدا کردند.واسیران در بند زنجیرها را پاره کردند.ضعفهای فرهنگی را باید بدون تعارف کنار زد.وباحقایق رو در رو دست وپنجه نرم کرد.تماس ایرانیان باجهان آزاد سود ومنفعتی بسیار برای ایرانیان گرفتار پای منبر آخوندها وفرهنگ بسته شان دارد.تلخ است ولی لازم است. |
چهارشنبه 28 اردیبهشت 1390 |
|