"من فقط هماهنگکننده بودم. من وقتی دانستم که در محکمه انقلابی اسلامی محاکمه میشوم خوشحال شدم و دانستم که در این محکمه عدالت هست. بنابراین سعی کردهام با شهامت و صداقت سخنم را بگویم. به همین جهت هم با جسارت میگویم که اینگونه که شما صحبت میکنید انگار، من پادشاه بودهام و پادشاه نخستوزیر. پادشاه طبق قانون اساسی، رئیس قوه مجریه بود و ما همه، حتی شاید شما هم، از او اطاعت میکردیم."اینها آخرین گفته های امیر عباس هویدا، نخست وزیر ۱۳ ساله و بی رقیبی بود که پس از ترور حسنعلی منصور دوست دیرینش، به جای او نخست وزیر شد و در دوره درخشش اقتصادی ایران در دوره پهلوی، در این سمت بود.گرچه ایران را حکومتی یک نفره می دانست که در اختیار شاه است، اما در طول سال های صدارت به امید بازتر شدن فضای سیاسی همراه با رسیدن رفاه اجتماعی ناشی از بالا رفتن قیمت نفت، در مقام نخست وزیری عملا "رئیس دفتری اعلیحضرت" می کرد و از برنامه ها و فکر های لیبرال مسلک اش تا رسیدن روزگاری که هرگز نیامد، چشم پوشی می کرد.سیاستمداری که عصا، پیپ و گل ارکیده ای هم رنگ کراوات را مشخصه ظاهری اش ساخته بود، در آخرین روز عمر در ۱۸ فروردین ۱۳۵۸ در زندان قصر تهران، نشانی از تجمل روزگار سپری شده را با خود نداشت. حذف نابهنگام و غافلگیرانه او، ابهامات حل نشده یکی از طولانی ترین صدارت ها در تاریخ ایران را به معماهایی تبدیل کرده است.استعفا در بزنگاه انقلابامیر عباس هویدا، پس از پایان دوران وزارت ۱۳ ساله اش، به وزارت دربار منصوب شد و تا یک روز پس از حوادث ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ در میدان ژاله که از سوی مخالفان شاه "جمعه سیاه" نامگذاری شد، این منصب را در اختیار داشت.عباس میلانی، نویسنده کتاب "معمای هویدا" نوشته است که او بعدها در نامه ای که از زندان به خارج فرستاد، ادعا کرد که استعفایش در اعتراض به کشتار میدان ژاله بوده است.در عین حال از قول برخی از دوستان هویدا نقل می کند که کناره گیری اش از وزارت درباره نتیجه مستقیم تحریکات اردشیر زاهدی، داماد سابق شاه و وزیر امور خارجه سابق بوده است.عباس میلانی در کتابش از قول یکی از اقوام هویدا نقل می کند که در آخرین ملاقات با او در زندان، شنیده است که او معتقد بود زاهدی شاه را متقاعد کرده که تنها راه توافق و تفاهم با روحانیون میانه رو، همانا برکناری هویدا از وزارت درباره است.اردشیر زاهدی وزیر امور خارجه در کابینه امیرعباس هویدا گرچه بخشی از تحولات سیاسی منجر به انقلاب اسلامی را ناشی از برخی از سیاست های هویدا می داند اما درباره ادعایی که به او نسبت داده و دلایل اختلافات شدیدش با او سکوت پیشه کرده و هنوز حاضر به سخن گفتن نیست.شاه پس از پذیرش استعفای هویدا از وزارت دربار، پیشنهاد سفارت بلژیک را به او داد اما هویدا این سمت را نپذیرفت و علیرغم هشدار های پی در پی درباره احتمال بازداشتش، رغبتی به خروج از ایران نشان نداد.نگهداری از مادر و نگرانی از وضعیت کشور که هر روز بی ثبات تر می شد دلایل اصلی مقاومت هویدا برای خروج از ایران بوده است.شایعه داغ بازداشت نخست وزیر ۱۳ ساله با آغاز صدارت جعفر شریف امامی هر روز داغتر می شد، به خصوص که شریف امامی پی در پی از نیاز کشور به یک "صمیم قاطع" و لزوم برخورد با "منادیان فساد" سخن می گفت. هوشنگ نهاوندی، رئیس وقت دانشگاه تهران و از مشاوران دربار می گوید که رفتار سیاسی هویدا را نمی پسندید اما او را از نظر اداری و اقتصادی فردی سالم می دانست و کم و بیش همین تلقی هم از او در افکار عمومی وجود داشت.اما بر خلاف این برداشت به نظر می رسد که در آن دوره امیر عباس هویدا در چشم افکار عمومی ایران آرام آرام به یکی از نمادهای فساد در کشور تبدیل می شد، امری که سرانجام باعث قربانی شدن او شد.دستگیری هویدا؛ تصمیم شاه با صحنه سازی رای گیری؟روایتی که تاکنون از تصمیم گیری برای بازداشت امیرعباس هویدا وجود دارد، مربوط به جلسه ای است که شاه با چند نفر از مشاورانش، درباره بازداشت نخست وزیر سابق مشورت و تصمیم گیری می کند."در هفدهم آبان ۱۳۵۷ شاه تنی چند از مشاورانش را به جلسه ای احضار کرد. ملکه هم حضور داشت. به علاوه مهدی پیراسته، جواد شهرستانی، هوشنگ نهاوندی، رضا قطبی، حسن پاکروان و علی قلی اردلان که تازه به وزارت درباره منصوب شده بود نیز در جلسه شرکت داشتند."به روایت عباس میلانی، جلسه با موضوع نوسازی تشکیلات بنیاد پهلوی آغاز شد. سپس فعالیت اقتصادی خاندان سلطنت، مورد بحث قرار گرفت و از ضرورت شفافیت هرچه بیشتردر این زمینه صحبت شد... این مباحث هیچکدام وقت چندانی نگرفت. شاه ناگهان دستور جلسه را تغییر داد. می گفت مدتی است مشاورانش به خصوص فرماندهان ارتش، خواستار بازداشت هویدا شده اند. آنگاه از جمع خواست که این درباره بحث و رای زنی کنند".بر اساس این روایت، در گرماگرم صحبت، تلفن زنگ می زند و شاه گوشی را بر می دارد و برای چند لحظه سکوت می شود. شاه حرفی نمی زد و فقط گوش می داد. سپس بی مقدمه گفت: "اتفاقا گروهی اینجا جمع اند و درباره همین موضوع صحبت می کنند."هوشنگ نهاوندی می گوید که ناصر مقدم، رئیس سازمان امنیت کشور (ساواک) پشت خط تلفن بود.شاه پس از چند لحظه سکوت، در حالی که لبخندی تلخ بر گوشه لبانش نشسته بود، دست روی دهانی تلفن گذاشت و گفت: "او هم فکر می کند بازداشت هویدا از شام شب واجب تر است."بر اساس روایت میلانی، دقایقی بعد از این گفت و گو شاه از مشاورانش خواست که هر یک در مورد پیشنهاد بازداشت هویدا نظر خود را اعلام کنند.نهاوندی می گوید که دیدگاه های مختلفی در جمع وجود داشت، از جمله علی نقی اردلان می گفت چطور می شود نخست وزیر ۱۳ ساله اعلیحضرت را به زندان انداخت. با این همه رای اکثریت، بازداشت هویدا بود.این روایت ظاهرا نشان می دهد که تصمیم بازداشت هویدا در جریان رای گیری مشاوران شاه انجام شد، اما سند تازه ای که عباس میلانی به آن دست یافته نشان می دهد که شاه از مدتی پیش تصمیم به بازداشت امیر عباس هویدا و نعمت الله نصیری رئیس پیشین ساواک گرفته بود.این سند، محتوای نامه ای که اخیرا از آنتونی پارسونز سفیر وقت بریتانیا به دست آمده است.آقای میلانی می گوید که شاه تصمیم خودش را گرفته بود و جلسه ای که برای تصمیم گیری درباره وضعیت هویدا برگزار کرد، تنها یک صحنه سازی بود؛ چرا که مثل خیلی از تصمیم های دیگر، نمی خواست خودش به تنهایی تصمیم بگیرد و کاسه و کوزه ها را بر سر هویدا بشکند.هوشنگ نهاوندی می گوید که شاه از سوی افراد مختلف برای بازداشت هویدا تحت فشار بود. عباس میلانی هم در کتاب اش می نویسد که از اواخر سال ۵۶ که شاه می خواست نخست وزیری را عملا خودش بر عهده بگیرد، استمزاجی از آمریکایی ها کرد که نظر آنها را در این باره بداند، اما آمریکایی ها مخالفت کردند.ایالات متحده اعتقاد داشت در صورتی که شاه منصب نخست وزیری را هم در اختیار بگیرد، آنگاه عملا سرنوشت او با رژیم یکی می شود و تغییر موقعیت او می تواند دوام سلطنت را هم تهدید کند.دفاع از حضور جبهه ملی در عرصه سیاسیشاه سال بعد با همین استدلال کوشید با دستگیری شماری از مقام های دولتی، از عملکرد آنها فاصله بگیرد و از این طریق تداوم سلطنت را تضمین کند. عباس میلانی می گوید که در میان بازداشت شدگان، هویدا، شاه کلید بود.عصر روز هفدهم آبان ماه شاه به وسیله تلفن هویدا را از تصمیم خود مطلع کرد و گفت: "برای حفظ سلامت شما، دستور دادیم چند روزی شما را به محل امنی ببرند."ساعاتی بعد در زمانی که فرستادگان شاه برای جلب نخست وزیر پیشین حاضر شده بودند، در حضور برخی از مقام های سیاسی وقت، هویدا اجازه پیدا کرد با اتومبیل پیکان آبی رنگ معروف اش، خانه مادری در خیابان دروس را ترک کند. هوشنگ نهاوندی می گوید هویدا در اقامتگاه سازمان امنیت در خیابان فرشته با کیفیت خاصی در بازداشت بود که می توانست رفت و آمد کند و حتی سفرای خارجی به دیدارش بروند.عباس میلانی در کتاب تازه اش "شاه" اسنادی به میان آورده که نشان می دهد هویدا پس از نخسین جرقه های مخالفت جدی با حکومت شاه، در صدد وارد کردن جبهه ملی به کارزار سیاست و جلب نظر شاه به این منظور بوده و این خود می توانسته برخی از چهره های بانفوذ سیاسی را که با این طرح مخالفت بودند، به تحریک علیه هویدا وادارد.هویدا دوستانی در میان اعضای جبهه ملی داشت و در دوره ای تلاش می کرد که نوعی حسن رابطه میان شاه و جبهه ملی به وجود آورد.هوشنگ نهاوندی می گوید: "در آن زمان برخی از ما تلاش هایی برای نزدیک کردن جبهه ملی و شاه انجام دادیم از جمله اینکه روابط شاه با کریم سنجانی گرم تر شده بود."این دوره با نخست وزیری جمشید آموزگار مقارن بود و بازداشت هویدا عملا فرصت ادامه این طرح را از او گرفت.کتابی که نوشته نشدشعله های آتش انقلاب در حالی زبانه می کشید که شاه همراه خانواده اش در ۲۶ دی ماه ۱۳۵۷ ایران را ترک کرد. با پیروزی انقلاب اسلامی در اواخر بهمن این سال وضعیت بازداشت هویدا هم نامعلوم بود. برخی از نزدیکانش از جمله هوشنگ نهاوندی می گویند که او در عصر ۲۲ بهمن عملا آزاد بود و هر اقدامی می خواست می توانست انجام دهد.این شاید آخرین فرصت هویدا برای جان به در بردن از مهلکه بود، اما حاصل گفت و گوی او با داریوش فروهر، از اعضای دولت موقت، و همچنین مشورت با مهدی بازرگان، تن دادن به دور تازه ای از بازداشت بود.امیرعباس هویدا با آمبولانس به مدرسه رفاه برده شده که آیت الله خمینی پس از بازگشت از پاریس در آن اقامت کرده بود. پس از ترک مدرسه از سوی آیت الله خمینی، هویدا هم به زندان قصر منتقل شد.نخسین جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات آقای هویدا پیش از نوروز ۱۳۵۸ در همین محل برگزار و دومین جلسه آن به ۱۸ فروردین موکول شد.در آخرین لحظاتی که دادگاه انقلابی برای تعیین سرنوشت امیر عباس هویدا به شور نشسته بود و دقایقی پیش از اعلام رای داد گاه، روزنامه اطلاعات گفت و گویی با او انجام داده که هویدا در آن از این که "به دست دادگاه عدل اسلامی" محاکمه می شود اظهار خوشحالی کرده بود و حدس زده بود که در مورد او "عدل اجرا خواهد شد."در پاسخ به آخرین پرسش خبرنگار روزنامه اطلاعات که پرسیده بود: "خواسته ای دارید"؟ جواب داد: "بله در طول زندگی ام شبی نبوده که بدون مطالعه خوابیده باشم، از قول من خواهش کنید یک سری کتاب تازه برایم بفرستند."ابراهیم یزدی وزیر امور خارجه دولت موقت می گوید که وقتی هویدا را از پادگان جمشیدیه به مدرسه رفاه آوردند به من گفت که فلانی من حرفهای زیادی دارم که باید بزنم.آقای یزدی می گوید این خیلی طبیعی بود که فردی که ۱۴ سال نخستوزیری یک نظام را کرده است اطلاعات بسیار گستردهای از درون نظام داشته باشد. "پیشفرض من این است که میخواست راجع به نظام گذشته حرف بزند. من با توجه به این که اطرافیان شاه یک عداوت خاصی با هویدا پیدا کرده بودند و به همین دلیل او را به زندان انداخته بودند، نگران بودم که در آن اتاقی که همه فرماندهان نظام قبل در آن بودند او را در آن اتاق خفهاش بکنند. بنابراین من در مدرسه رفاه یک اتاق دیگری را ترتیب دادم که هویدا را آن جا تنها نگهداری کنند. من به آقای خمینی گفتم که هویدا اسرار زیادی دارد. زمانی میشود که ما میگفتیم خاندان پهلوی فاسد بودند و روابط کثیفی داشتند، خب ما مخالف بودیم و میتوانستیم هر حرفی را بزنیم. اما نخستوزیری که ۱۴ سال مسئول بوده است میخواهد حرف بزند. باید بگذاریم حرفش را بزند. آقای خمینی پیشنهاد من را پذیرفت. به خلخالی گفت همان جور که فلانی میگوید عمل کنید."در یکی از آخرین جملاتی که هویدا در دادگاه می گوید، خوستار یافتن مهلتی برای نوشتن خاطرات دوران نخست وزیری اش شده بود. "من نمی گویم بی تقصیر بودم. کارهای مفیدی هم کردم. سبک سنگین بکنید. می خواهم تاریخ ۲۵ ساله ایران را بنویسم."صادق خلخالی، قاضی دادگاه و حاکم شرع در خاطرات اش می نویسد: "گفتم بعد از این تاریخ نویس زیاد خواهد بود و سبک سنگین کردیم. جزای شما همان جزای مفسد فی الارض است."امیر عباس هویدا که تصور می کرد فرصت گرفتن برای نوشتن خاطرات می تواند جانش را نجات دهد، هرگز چنین فرجه ای نگرفت و بخشی از تاریخ معاصر ایران که می توانست به قلم او روایت شود، از تاریخ نگاری کم جان معاصر دریغ شد.تحقیق مفصلی که حاصل آن کتاب "معمای هویدا" است بخشی از این تکه تاریخ را کامل کرده است. با این همه هنوز اسرار و معماهایی از زندگی هویدا به جا مانده که از مذهب و روابط شخصی او تا صورت جلسات کابینه او و نحوه تصمیم گیری و رابطه اش با شاه را در بر می گیرد.آن چه که از اسناد و روایت های منتشر شده بر می آید، ابراهیم یزدی به پشتوانه گفته های آیت الله خمینی تلاش برای نجات دادن هویدا از خطر اعدام را در آخرین روزها ادامه داد، اما حاکم شرع دادگاه های انقلاب نیز در روایت خواندنی اش نشان می دهد که در خنثی کردن این تلاش ها چه انگیزه ای داشته و چگونه پس از محاکمه هویدا در زندان قصر، درهای زندان را روی خبرنگاران می بندد و سیم های تلفن را قطع می کند تا مانع به نتیجه رسیدن تلاش ها برای نجات جان هویدا شود. "پس از اعدام من داخل زندان آمدم. افراد مسئول از جمله نراقی به من گفتند چه باید بکنیم؟ گفتم درباره چه چیزی و چه کسی صحبت می کنید؟ گفتند درباره هویدا. گفتم کار او تمام است. هویدایی دیگر در عالم وجود ندارد."هوشنگ نهاوندی که پس از آخرین خروج شاه از ایران با او چندین ملاقات داشته است، می گوید شاه خبر کشته شدن هویدا را در زمانی که در باهاما اقامت داشت از رادیو شنیده بود. "وقتی به دیدارش رفتم چیزی نگفت اما آثار عذاب وجدان در چهره اش نمایان بود."
ازروزقتل ناجوانمردانه این انسان شریف خاطره ای دارم یادم می آید پدرم که در آن روزگار انقلابی تند و آتشینی بود وقتی عکس اعدام شده وی را دید بشدت متأثر شد ووقتی پرسیدم برای چه متأثر شدی گفت برای نخست وزیری که اینچنین کشته شد بهرحال 13سال نخست وزیر بود ولی تاوان ظلم های شاه را دادحالا که فکر می کنم می بینم اگر شاه قدری با مدارارفتارمی کرد مصدق را سرنگون نمی کردآخوندها ها را این همه بالا نمی برد ما حالا گرفتار این آخوندهای خونخوار وروانی نمی شدیم که سگ شاه پیش اینها شرف دارد
مرد بزرگی بود بسیار روشنفکر تحصیلکرده اشنائی کامل به زبان و فرهنگ فرانسه که قربانی کور و کچلهای اسلامی و عننننننقلا بی شد...ننگ بر شما که امثال او فرخرو پارسای جنانبانی و دیگران را کشتید هورا هم کشیدید تا تعدادی قاتل حرفه ای این دین خونریز را به جای انها اورید.مرگ بر شورش شما.
روحش شاد. ان قلاب یعنی همین. اخراج باید گردد.. اعدام باید گردد .. تا خمینی جنایتکار حاکم گردد و ادامه ماجرا ... نابود باد حکومت فاسد و جنایتکار ولی وقیح
من تا امروز خیال میکردم که فقط ما مردم بودیم که اعتقاد برافت اسلامی داشتیم و من تا امروز خیال میکردم که فقط ما را از بسیاری از امور روزمره دور نگهداشته و بی اطلاع از بسیاری از امور بودیم . اما میبینم انسان صدیق و پاک و خدمتگزاری مانند هویدا هم از بسیاری از مسائل دور بوده و بنحوی که خیال میکرد هر کس این عبا و ردا و دلق و جلق را یدک میکشد از عدالت و فتوت اسلامی که یک عمر در گوش ما خوانده اند بهر ه مند بوده و بان اعتقاد دارد. اما زهی خیال باطل. نه تنها مرحوم هویدا بلکه یک ملت در این خیال خام بودند. عدالت اسلامی .عطوفت اسلامی. چه کلمات زیبائی اما بسیار بی محتوی. عدل اسلامی . رافت اسلامی. حجاب اسلامی. صداقت اسلامی سلامت اسلامی. ما نان را مجانی میکنیم ما اب را مجانی میکنیم ما بشما عزت نفس میدهیم که نفس شما از کار نماند. ما بشما قبرستان خواهیم داد. این محمد رضا قبرستان های ما را ویران کرد . این محمد رضا ناموس اسلام را بر باد داد. ما ناموس ما را بشما خواهیم داد.ما بشما خواهیم داد ان چیزی را که شما میخواهید
sourena.de - آلمان - اشتوتگارت . دوست عزیز هنگام عنقلاب-- 90 در صد عنقلابیون از همه ی طیفهای سیاسی فقط عاشق خون بودند و از اعدام افسران شجاع و ایرادوست وهویدا چنان خوشحال می شدند که گوئی هیتلر اعدام شده و حتی به مرد ازاده و شجاعی چون بختیار هم به همان صورت که اگر از ایران نرفته بود اعدام او را هم می خواستند که این ارزوی انها را کثافتهای رژیم در فرانسه تحقق بخشیدند یاد تمام ان افسران هویدا و بختیار در قلب ایرانیان باقی خواهد ماند.
ارش کمانگیر 3 ایران تهران . نازنین . من عادت ندارم بکامنت های دیگران پاسخ دهم یا اظهار نظر کنم .چون معتقدم کامنت هر کس طرز تفکر ان است که حد اقل برای خود ان شخص محترم میباشد اما از نوشته سرکار مشخص است که بسیار جوان هستید و کمی هم بی اطلاع از گذشته ما ایرانیان . خلاصه و مختصر و مفید بگویم من نسبت به همه خدمتگزاران وطن خودم احترام دارم حتی بیک رفتگر ساده . اما باید بگویم جناب دکتر مصدق انطور که شما شنیدید نبوده . ایشان خودشان یک یار ملازم و جدا نشدنی ملا ها و اخوند ها بودند و یک دوست صمیمی یا توده نفتی ها . لطفا شما خاطرات انسانهای بنام انزمان مانند اقای دکتر مهدی پیراسته را مطالعه بفرمائید بعد خواهید دانست که پدر سرکار هم از ماجرا ی واقعی بی خبر بوده . اطلاعات درست را باید از تاریخ نویسان مطلع کسب نمود . اظهارات افراد معمولی فقط یک حرف معمولی است موفق باشید شما
وقتی جناب هویدا میزاره با قول و قرارهای گرگ های اروپائی "امپریالیست اروپا به سرکرده گیه انگلیس و فرانسه که صاحبان جدید مثتعمره ایران شدند در لباس میش ها براش ظاهر شدند گولش بزنن و ایشان هم باعث شدند که خیلی ها دیگر هم در ایران بمانند و کشته بشن اول خودش مرحوم میشه و بعدش هم ده ها نفر دیگه رو !!! مستر هویدا . ما به شما هم در آینده احتیاج داریم. اینها چه حرفیه و چه فکری مستر هویدا ...نه خیر..نه..نه اصلا و ابدا" بخودتان ترس راه ندهید...در ایران بمانید و به بقیه هم بفرمائید که به خارج نروند ! ما فقط نوکر امریکائی مثل شاه را نمی خواهیم که ولخرجه و پرو و قلدرو ناسیونالیسته و همش ایرانی ایرانی و هحامنشی هخامنشی و منم منم میگنه و ادای آدم های بافرهنگ غربی رو در میاره باید شاه بره یا کشته بشه !!! شما که مذهبی هستید و مشکلی با آخوند و...ارتجاع ندارید که قربون شما هم میریم بمانید در ایران و شما هم با ما بارها درد دل کردید پس اون چیزی که دوست دارید داره انجام میشه !!! آقای هویدا بارها برعلیه شاه شبیخون زده بود که شاه را از میان بردارد !
زیتون بهبهان - ایران - بهبهان . سگ بروح رهبران و جانشینان دین خونینت ----من دینی ندارم ولی سگ مسیحی یهودی زردشتی شرف دارد به دین پر از خون و جنایتت// تو که هستی که از این مرد ایراندوست و اگاه این چنین نام میبری???او را کشتید هنوز دست بردار نیستید???گوگولی ناپدید شد تو//همون// امدی?!!!!!!!
ARTEMIS-SW - فرانسه - .پاریس دوست عزیز. اعدام هویدا و خیلی از افسران دلیر و شجاع شاه بدستور مستقیم خمینی(بسفارش غربیها) صورت گرفت و حتی امثال مهندس بازرگان هم با این حرکات مخالف بودند. هیچکس (بغیر از امثال قطب زاده ها که رابط مستقیم غرب با خمینی بودند) فکر نمیکرد که طرح سقوط رژیم شاه توسط غربیها ریخته شده و خمینی عامل اجرای آنست. همین عدم آگاهی باعث شد که همه رودست بخورند. بقول شهبانو فرح که میگفت: پس چرا غربی ها 30 سال در قبال جنایتهای حکومت ایران سکوت کردند ولی بر ما مدام فشار میاوردند تا فضای باز سیاسی اعلام کنیم؟!!! اصل قضیه این بود که رژیم شاه نابود و خمینی کثافت و احمق بقدرت برسه و بقیه حوادث حواشی محسوب میشوند. شاد و سربلند باشی عزیز.
danial nabi - سوئد - استکهلم . سگ زنجیری شاه?????شرف داشت به بی شرفها تفاله ها جاسوسان رجاله ها نکبت ها که از طرف ملایان برای جاسوسی به خارج امده و پول خون ملت حقوق انهاست.شرم کن ....
یادش به خیر و روحش شاد. یک بهائی واقعی ودرست کار بود. هموطنان عزیزی که به بهائیت دشنام میدهند اگر جهان بینی بهائی را مطالعه میکردند / هرگز قضاوتشان این چنین نبود. من حدود 25 سال است که دین موروثی خودم را که شیعه بود بامطلعه و آگاهی نسبتا کامل ترک کرده ام. در مطالعاتی در مورد ادیان مختلف انجام میدادم/ جهان بینی دین بهائی را بسیار مترقی ومنطقی یافتم. کینه و دشمنی جوانان مذهبی ما نتیجه تبلیغات مغرضانه ملاهای دروغگو میباشد. پس از آشنائی به مسلک بهائی ها دانستم که ملا ها واسلامی ها در مورد بهائیت چقدر بی پایه ودروغ گفته اند. من خودم بهائی نیستم ولی ارادت واحترام خاصی به بهائیت و اهل بهائی دارم.
دوست بزرگوارم آقا یا خانم bawafa1385 ممنون از توضیحات شما ولی فکر می کنم مرحوم مصدق ملی ترین فرد معاصر درایران است که خود شما نیز به آن اذعان دارید احترام به عقاید دیگران هرگز به معنی سرسپردن به آنهانیست مصدق در سختترین شرایط آزادی های هیچ گروهی را مسدود و حتی محدود نکرد عمل به شعار زنده باد دشمن من توسط این رادمرد بزرگ درعرصه سیاست ایران که می دانم چه عرصه ای است انجام شد ولی افسوس و صد افسوس که حکومتش دیری نپایید انرا بدانید اگر او هم همانند روحانیون و توده ای ها سرسپرده بود هرگز و هرگز در خاطره ها نمی ماند . در ضمن بنده تاکنون در متون تاریخ معاصر به نام دکتر پیراسته برنخورده ام شاید از کم اطلاعی اینجانب باشد ولی خداکند جناب ایشان همانند مظفربقایی وبعضی نزدیکان مصدق بزرگ نباشد که وی را تنها گذاشتند بقول دوست عزیزمان khosh bavar ایرانی و مصدقی باشیم مصدق نه بعنوان شخصیت حقیقی مصدق بل بعنوان تفکر مصدقی
ارش کمانگیر ایران تهران. اقای دکتر مهدی پیراسته ار قضات شریف و پاک دامن ایران بودند . برای اطلاع شما باید عرض کنم سرکار میتوانید خاطرات ایشان را در کتابفروشی های خارج از ایران پیدا کنید و اگر ممکن نشد لطفا بسایت روزنامه عصر امروز چاپ لوس انجلس در قسمت ارشیو ان متعلق بسال 1388 را میتوانید مقالات ایشان را مطالعه بفرمائید موفق باشید
زیتون بهبهان - ایران - بهبهان حیف از واژه ی زیبای زیتون که برای خودت انتخاب کردی. حیون بیشتر بهت میاد تویی که انسانیت ادمهارو زیر پا میذاری به علت عقاید دینی شون. حیا کنید بی مغزان.
چهارشنبه 24 فروردین 1390
رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.