شنبه ۲۴ بهمن ۱۳۸۸ - ۱۳ فوریه ۲۰۱۰
درسی که خمینی به روشنفکران ایرانی داد: به روحانیت اعتماد نکنید
مجید محمدی (جامعهشناس)
روشنفکران ایرانی (اندیشمندانی که در حوزه عمومی فراتر از کلاس درس و تحقیق آکادمیک فعالیت داشتهاند) در آستانه انقلاب بهمن ۱۳۵۷ با برخی بر هم افتادگیها به شش گروه قابل تقسیم هستند: ۱) روشنفکران مذهبی (با نمونههایی مثل کاظم سامی، ابوالحسن بنی صدر، و مهدی بازرگان و نیز درگذشتگانی مثل علی شریعتی و جلال آل احمد) که در پی همگرایی روشنفکران با روحانیت مبارز و دادن تفسیری نوین و نسبتا مد روز از دین در دنیای معاصر بودند؛ ۲) روشنفکران هویت گرا (با نمونههایی مثل احسان نراقی، داریوش شایگان و سید حسین نصر) که شرق فرهنگی را بر غرب ترجیح داده و به دنبال نوعی هویت ایرانی یا شرقی می گشتند تا به نیاز بازگشت به خویش در آن عصر پاسخ دهند، ۳) روشنفکران شیفتهی قدرت مطلقه (مثل احمد فردید و رضا داوری) که به دنبال معادل «پیشوا» در ایران انقلابی می گشتند، ۴) روشنفکران تجدد گرای دمکرات و آزادیخواه (مثل رضا براهنی، احمد اشرف، داریوش آشوری، ناصر پاکدامن، مصطفی رحیمی، و احمد شاملو) که حاکمیت مردم و آزادی بیان می خواستند، ۵) روشنفکران ملی گرا (با نمونههایی مثل پرویز ناتل خانلری و غلامحسین صدیقی) که در پی تقویت فرهنگ و ادبیات ملی بودند؛ و ۶) روشنفکران مارکسیست (مثل مهدی خانبابا تهرانی، سعید سلطانپور، محمود اعتماد زاده) که در پی ترویج ادبیات و فرهنگ خلقی بودند. روحانیت مبارز و سپس حاکم در کنار روحانیت غیر مبارز که اکنون به حاکمان پیوسته بود با گروههای مختلف روشنفکران ایرانی چه رفتاری در پیش گرفت و نتیجهی این رفتار چه بود؟ روشنفکران مذهبیروشنفکران مذهبی بیش از همه شیفته خمینی بودند چون وی را نماد سنت دینی ایستاده در برابر استبداد و استعمار می دانستند. آنها می خواستند از رابطه با خمینی و روحانیونی مانند وی برای پر کردن شکاف سنتی میان خود و تودهها استفاده کنند و از این نکته غافل بودند که خمینی در قم نخواهد ماند و به جای بهره گیری از این رابطه، پلههای قدرت گرفتن روحانیون و بالا رفتن آنها از نردبام قدرت واقع خواهند شد. این روشنفکران نقشی کلیدی در سوق دادن نسل جوان و تحصیل کرده با گرایش مذهبی به سوی خمینی و ولایت فقیه وی داشتند. شریعتی با «امت و امامت»اش توجیهات آنروزین را برای استبداد دینی در دنیای معاصر فراهم می آورد (دمکراسی متعهد)، آل احمد با «در خدمت و خیانت روشنفکران» و «غربزدگی»اش روحانیت سنتی کمتر شناخته شده برای عموم را در برابر روشنفکران شناخته شده تر (فراتر نهادن جهل نسبت به علم) مشروعیت می بخشید و بازرگان و دوستان وی زمینه انتقال قدرت سیاسی به روحانیت را فراهم آوردند. اما خمینی و دیگر مقامات جمهوری اسلامی با روشنفکران مذهبی چه کردند: بازرگان و دوستانش به سرعت خانه نشین شدند و برخی از آنها سالهایی از عمر خود را در زندان گذراندند؛ برخی از آنها مثل کاظم سامی مورد ترور واقع شدند. آثار شریعتی مرتبا مورد سانسور قرار گرفت، بسیاری از آنها ممنوع الانتشار شدند، و بسیاری از هواداران وی بازداشت، زندانی و اعدام شدند. نسل بعدی روشنفکران مذهبی یعنی عبدالکریم سروش و همفکرانش که در دوره پس از مرگ خمینی به بازنگری در اندیشههای روشنفکری دینی پرداختند مورد آزار واقع شده و در نهایت کشور را ترک کردند.روشنفکران ملی گرا و روشنفکران مارکسیستگروه اول بلافاصله پس از انقلاب از مراکز دانشگاهی و فرهنگی اخراج شده و به خانهها یا تبعید فرستاده شدند. در اولین موج تصفیههای دانشگاهی حتی بسیار پیش از انقلاب فرهنگی این افراد از دانشگاهها و موسسات پژوهشی دولتی اخراج شدند. گروه دوم نیز پس از یک دوره فعالیت کوتاه مدت (۱۳۵۸ تا ۱۳۶۰) مورد سرکوب واقع شده و از صحنهی سیاسی با اعدام و تبعید حذف شدند. حکومت دینی خشن ترین برخوردها را با روشنفکران انقلابی مارکسیست از خود بروز داد اما آن دسته از روشنفکران مارکسیست تودهای که به حامیان حکومت تبدیل شدند به تدریج بازداشت و محاکمه شده و تاریخ انقلاب را در بازجوییها به روایت بازجویان نوشتند. علی رغم دفاع از حکومت دینی، حکومت هیچگاه نتوانست به این دسته از روشنفکران اعتماد کند. روشنفکران هویتگرااین دسته از روشنفکران به دلیل نزدیکی با بخشی از دستگاههای فرهنگی رژیم پهلوی که گفتمان هویت گرایی و بازگشت به گذشته باشکوه (ایرانی) و کشف زوایای فرهنگ خودی را مد نظر قرار داده بودند مورد غضب اسلامگرایان (روحانیون و روشنفکران دینی) واقع شده و علی رغم نزدیکی با گفتمان هویت گرای بخشی از طرفداران رژیم (البته هویت اسلامی) با بهانههای مختلف به حاشیه رانده شدند. از این گروه نیز بسیاری روانهی خارج از کشور شدند. روشنفکران تجددگرای دمکرات و آزادیخواهاین گروه نیز از دانشگاهها و مراکز فرهنگی تصفیه شدند اما به دلیل عدم امکان نسبت دادن اکثر آنها به رژیم سابق یا گروههای سیاسی مقابله جو امکان یافتند به کار فرهنگی خود در حوزه کتاب و نشریات خصوصی با زجر و زحمت ناشی از سانسور و تضییقات دستگاه های اطلاعاتی و فرهنگی ادامه دهند. اما همواره فشار دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی بر سر آنان وجود داشته است و مورد آزار واقع می شدهاند. در نهایت گروهی از همین دسته روشنفکران مثل محمد مختاری و محمد جعفر پوینده، احمد میرعلایی و احمد تفضلی توسط حکومت و با فتوای روحانیون همفکر با جانشین خمینی به قتل رسیدند. روشنفکران شیفته قدرت مطلقهتنها گروهی از روشنفکران که نه تنها مورد آزار و شکنجه و قتل حکومت واقع نشدند روشنفکران شیفته قدرت مطلقه بودند که به ستایش از خمینی و حکومت مطلقهاش با نقد ایدئولوژیک غرب پرداختند. این دسته اصولا با رهیافت انتقادی دیگر روشنفکران ایرانی بیگانه بودند و با سر سپردگی در خدمت دستگاههای فرهنگی و نظام تبلیغاتی حکومت دینی قرار گرفتند. فردید و داوری که پیش از انقلاب هیچ صبغهی دینی نداشتند (و در دستگاه های فرهنگی رزیم پهلوی به فعالیت مشغول بودند) بلافاصله بعد از انقلاب به طرفداران دو آتشه روحانیت و خمینی تبدیل شده و حتی فتوای وابستگی و انحراف روشنفکران دینی ایرانی و غیر ایرانی (مثل اقبال لاهوری) را صادر کردند. این گروه که دلبستهی فاشیسم اروپایی در تقابل با نظامهای لیبرال غربی بودند گمشده خود را در خمینی یافتند و حتی وی را «پیشوا» نام می نهادند. بواسطه همین رهیافت، این گروه و شاگردان و علاقه مندان مکتب آن (مرتضی آوینی، محمد رضا ریخته گران، محمد مددپور) در نهادهای فرهنگی و دانشگاهی دولتی و نیز شوراهای تصمیمی گیری و سیاست گذاری (شورای فرهنگ عمومی و شورای عالی انقلاب فرهنگی)، سانسور (فیلم، کتاب، آثار تجسمی و نمایشی) و داوری (مثل داوری کتاب سال) در کنار روحانیون و دیگر اسلامگرایان جای گرفتند. این رابطه دو جانبهی موفق و دیرپا بیانگر این نکته بوده است که روحانیت شیعه تنها اطاعت محض و شیفتگی را از روشنفکران طلب می کند و در صورت وجود این شیفتگی سوابق افراد که آن همه در تصفیهها نقش بازی کرد اهمیتی ندارد. ***سرنوشت هر شش گروه این درس را به روشنفکران ایرانی داد که تحت هیچ شرایطی نمی توانند به روحانیون از جمله روحانیون مبارز و انقلابی اعتماد کنند. (در مورد روشنفکران شیفته قدرت، هر دو طرف از ابتدا می دانستند که سر سپردگی و تفویض مقام، یک معامله دو جانبه است و بر اساس اعتماد متقابل شکل نگرفته است.) وقتی یک مرجع تقلید و رهبر یک انقلاب در حفظ وعدههایی که در فرانسه به مردم ایران و روشنفکران داد خلف وعده کرد و به شکار یک به یک روشنفکران پرداخت حساب دیگر روحانیون از ابتدا روشن است. خمینی آخرین شانس روحانیون برای همگرایی روحانیت و روشنفکران ایرانی بود که این فرصت را بر باد داد. اکثر روشنفکران ایرانی دیندار و غیر دیندار با قلبی باز آمادهی همکاری با رژیم انقلابی بودند اما خمینی و یارانش تحمل آنها را در فضای عمومی نداشتند. از همین جهت تلاش روحانیت مبارز در دهه اول جمهوری اسلامی برای وحدت حوزه و دانشگاه پس از انقلاب فرهنگی از ابتدا شکست خورده بود و نهاد مربوطه (تحت نظر محمد تقی مصباح یزدی) صرفا به تجارتخانهای برای کسب بودجه دولتی و خلق آثار ایدئولوژیک به نام علوم انسانی اسلامی تبدیل شد.
sourena.de - آلمان - اشتوتگارت
|
در آینده اعتمادی در کار نخواهد بود ولی سوال اینجاست که بعد از سرنگونی حکومت ولی وقیح آیا چیزی بنام روحانیت وجود خواهد داشت که بهش اعتماد بشه؟!!! |
شنبه 23 بهمن 1389 |
|
*پسر شجاع* - ایران - تهران
|
1)فرق انقلاب در کشورهای عربی و جنبش سبز ایران :اگر در کشورهای عربی و دیگر کشورهای اسلامی از جمله ترکیه و آذربایجان تغییر سیستم حکومت یا انقلاب انجام شود یعنی 1 -احزاب اسلامی قدرت بیشتری خواهند یافت 2 - رابطه با کشورهایی مثل اسراییل و آمریکا و اروپا تیره یا بحرانی خواهد شد 3 -برای زنان محدودیت بیشتری بوجود خواهد آمد 4 -امکان تشکیل گروههای تندرو جدید مانند اخوان المسلمین و حماس و حزب الله بوجود خواهد آمد 5 - زمینه برای ایجاد دیکتاتوری دینی بوجود خواهد آمد 6 - وضع اقتصادی بدتر خواهد شد به دلیل تحریمهای اقتصادی و فساد و هزینه های نظامی... |
شنبه 23 بهمن 1389 |
|
khosh bavar - ایران - یزد
|
روشنفکر ?! ایا تمام بدبختیهای بشریت از همین طبقه به اصطلاح " روشنفکر " ناشی نمیشود, بعنوان مثال انقلاب اکتبر لنین که فقط فقر و درد به ارمغان اورده و یا چه کسی باعث بحران اقتصادی در 2 سال پیش شده ?! بزرگترین اشتباه طبقه " عوام " در این میباشد که " فریب " ظاهری این طبقه روشنفکر که " عینکی " بر چشم دارند و یا مثل اخوند جماعت " لباس " عجیب و غریبی به تن دارند میخورند. از همه " بیسوادتر " همین طبقه روشنفکر است که معنای واقعی زندگی را نچشیده و بر پشت میز تحریرش نشسته و از بیکاری ! بفکر مردم عوام میشوند ! نباید برای زیبا کردن چشم خود, خود را کور کرد ! موضوع اصلی در هر مرحله از زندگی " تشخیص " دادن مشکلات زندگی هست که خودش یک نعمتی است که هر کسی این حس بینایی را دارا نمیباشد و قدم دوم " پیدا " کردن راه حل ان میباشد که یک انسان " عاقل و هوشیار " از بهترین روش برای پیدا کردن راه حل از " تجربه " دیگران استفاده کرده که هم خطر به اشتباه افتادن و |
شنبه 23 بهمن 1389 |
|
khosh bavar - ایران - یزد
|
قسمت 2): یا بطور کل باعث نابود شدن خود و اصل مسئله نخواهد شد ( انقلاب مصر که با هوشیاری کامل مواظب هستند که به دام افراطیها نیافتند و انگلاب 57 ما, بدون مطالعه تاریخ قبل از رنسانس, دودستی انگلاب را تقدیم این قشر کردیم ). و در این مرحله تاریخی و حیاتی ایران, هستند افرادی ( روشنفکر ) که خواهان " شدت عمل " تظاهرکنندهگان نیستند و حرف از " تبادل نظر " و ارامش میزنند, با توجه به اینکه ما بمدت 32 سال از این کانال با ان وارد تبادل نظر شدیم که جواب عربی انان سنگسار , تجاوز و اعدام بود ! پس هموطن مبارز و همیشه در نبرد, بپا خیز و گوش فرا مده بر این طبقه روشنفکر, زیرا انان فرسنگها از درد و امید ما دورند و تاریخ نشان داده و خواهد داد, که هر حرکت مردمی که بدون برنامه بوقوع بپیوندد باعث " غافلگیری " این ددمنشان خواهد شد, همانند نیروهای بسیار مجهز ارتش اسرائیل و usa در مقابل صدای معترضین ( به حق یا ناحق ) مساوی صفر است, زیرا اراده " اهنین و اتشین " هر یک از ماها هزاران بار قویتر از فکرهای " پوسیده " روشنفکران و " ارتش " قوی دشمن است. شاد و کاوه اتشین باشیم ! |
شنبه 23 بهمن 1389 |
|
iranazadiran - ایران - تهران
|
حتی در درگیری های بین اعتقادات و ادیان. همواره جدال و جنگ بین حق و ناحق بوده است. مردم ایران می توانند هر شعاری را که دهان یاوه گویان ریار کار را ببندد بگویند بی واهمه ی مجدد دیکتاتوری به ظاهر اسلامی. این حکومت کاری کرد که تخم دین کنده شد البته جای خوشوقتی دارد سره از ناسره شناخته شد و قیامت در همین جا بر پا. از این پس هر فرد خود می داند با خدای یکتا نه بتهای ولایت فقیه امام جمعه شورای نگهبان اراذل و اوباش و دیگران. دفاع از خود بر گردن ماست. هیچ کس حق تعرض و بی احترامی ضرب و شتم یا دستگیری با هر لباس یا نامی ندارد. اگر تعرض بود یا قصد دستگیری همه وظیفه دفاع از خود یا دیگران به صورت گروهی داریم . مظلوم گناهش به اندازه ظالم است. تمام دلها در اختیار خداوند است. سونامی را از رسانه ها دیده ایم که چگونه همه چیز را در هم خرد کرده نابود می کند. حرکت مردم باید مانند سونامی باشد و تا زمانی که ظلم ریشه کن نشده از حرکت نایستد . خوشبختانه کشور ما مملو از جمعیت ناراضی ستمدیده ست .تمام شهرها همگام با تهران سونامی براه اندازند. همه ظاهری و باطنی بسوی گسستن بندهای اسارت پیش می رویم. |
شنبه 23 بهمن 1389 |
|
ARTEMIS-SW - فرانسه - پاریس
|
یک روشنفکر هیچگاه اسلامی و مذهبی نخواهد بود مگر برای سواری از ملت با پالون دین!!.در1357 اگر روشنفکری بود یا به شاه فرصتی برای بهبود می داد یا رهبری را انتخاب می کردند از او روشنفکر تر و میهن دوست تر نه اینکه از چپ و مجاهد و مذهبی زیر عبای ملا و عمامه ی او در طلب دموکراسی و یک بیشرف قاتل و کثافت که در کتابش رابطه با کودک شیرخواره توصیه می شود. را با اماما اماما انتخاب کند ///کم ملت را سر کار بگذارید// |
شنبه 23 بهمن 1389 |
|
*پسر شجاع* - ایران - تهران
|
2)اگر در ایران تغییر حکومت یا انقلاب انجام شود 1 - بطور مسلم دین از سیاست جدا خواهد شد و محدود به حریم خصوصی افراد خواهد شد 2 -دموکراسی به معنای واقعی در ایران شکل خواهد گرفت و اتخابات کاملا آزاد خواهد شد3 -رابطه با کشورهایی مثل آمریکا و اسراییل و اروپا عادی خواهد شدو با برداشته شدن تحریمها زمینه برای جهش اقتصادی ایران فراهم خواهد شد 4 -از فعالیت گروههای تندرو دینی جلوگیری خواهد شد5 -زنان به حقوق خود خواهند رسید 6 -ایران وارد دوزاههای تمدن و پیشرفت خواهد شد |
شنبه 23 بهمن 1389 |
|
shemiranian - ایران - تهران
|
درسی که خمینی به روشنفکران ایرانی داد: به روحانیت اعتماد نکنید. کلمه (هرگز) فراموش شده که بدین وسیله تصحیح میشود:. هرگزبه روحانیت اعتماد نکنید.!!!!! . |
شنبه 23 بهمن 1389 |
|
kasra persia - انگلیس - لندن
|
با کمال تاسف خمینی این درسها رو به تمام دنیا داد نه فقط به ایرانیها. اگر توجه کنید بعد از یورش آخوندی در سال ۵۷ هیچ کشور دیگری تمایلی به حکومت مذهبی نداشت و و فهمیدند که اعتماد به روحانیت هرگز هرگز هرگز . |
شنبه 23 بهمن 1389 |
|
bluestar - ایران - تهران
|
((به روحانیت اعتماد نکنید. بخاطر احمدینژاد به دکترها اعتماد نکنید. بخاطر حسنی مبارک و مشرف و .. به نظامیان اعتماد نکنید. به چپ اعتماد نکنید. به راست اعتماد نکنید. در کل به هیچ سیاستمداری اعتماد نکنید.)) مطلب تفرقه افکنانه ای که این مثلا جامعه شناس اینجا نوشته آدم را یاد داستان (( سه گاو ))میندازه. داستان روباهی که ابتدا دو تا از گاوها را نسبت به گاو سوم و بعد گاو دیگر را نسبت به دومی بدبین کرد و همه را طعمه شیر ساخت. چه روحانی چه غیر روحانی همه ملت ایران هستند و به یک اندازه سهم دارند. |
یکشنبه 24 بهمن 1389 |
|
bawafa1385 - المان - هامبورگ
|
امام راحل ما در تمام ایام درسهای پر محتوائی بما دادند از انجمله که فرمودند من تو دهان این ملت میزنم من امت تعیین میکنم و یا در بهشت زهرا فرمودند رزیم قبلی ناموس ملت مسلمان ما را بر باد داد .و ما انرا بشما پس خواهیم داد . ما بشما عزت نفس خواهیم داد . امام راحل ما فرمایشات گهر بار زیادی فرمودند که متاسفانه نمیشود همه ان فرمایشات را در این چند سطر گنجاند . این فرمایش ایشان که شما بروحانیت اعتماد نکنید یکی از هزاران فرمایشات گهر بار ایشان بود. در بسیاری از دیدار هائی که داشتند مدعوین قبل از ایراد سخرانیهای گهر بار توسط امام راحل زار زار گریه میکردند . بله عزیزان نمیشود همه فرمایشات را در اینجا نوشت |
یکشنبه 24 بهمن 1389 |
|
arashbehdin - امریکا - اتلانتا
|
bawafa1385 - دیدیم چگونه ناموستان را پس دادند!! اصلا ناموس یعنی چه؟ ناموس اسلامی چه معنی دارد؟ اینکه مردم ندار و بدبخت باشند، معتادان روزبروز بیشتر شوند، جوانان خودکشی کنند، زنان بیچاره برای گذران زندگی تن فروشی کنند، در جنگ یک میلیون کشته و له و لورده شوند؟ اینها ناموس از دست رفته تان بودند که بهتان برگردانده شدند؟ بابا دست بردارید از مزخرف بافی و دروغگویی، بسیاری از خود رژیمی ها که دیگر پستی ندارند هم از این وضع مینالند و میگویند اینرا نمیخواستیم. شما دارید ماله کشی میکنید که چی؟ از فرمایش های امامتان هم یکیش این بود: اقتصاد مال خر است. اینرا یادت رفت بگویی، چقدر ارزنده بود این فرمایش!! |
یکشنبه 24 بهمن 1389 |
|