عشق پیرزن ۶۰ ساله به انباشت زباله در خانه

عشق پیرزن 60 ساله به انباشت زباله در خانه

پیرزن 60 ساله 21 سال است که سطلهای زباله شهر را خالی می کند و به خانه اش می آورد. با وجود اینکه کارگران شهرداری چند سال پیش حدود 12 کامیون آشغال از خانه اش خارج کردند هنوز هم عاشق زباله است و در خانه خود موزه ای از دور ریختنی ها جمع آوری کرده است.

 

پیرزن فقط پول و لوازم دور ریز خانه ها را انبار می کند

به گزارش خبرنگار مهر، در خانه به سختی باز می شود و بوی تعفن از آن بیرون می آید. دختری 30 ساله با چشمانی برق زده و صورتی خنده رو در را باز می کند. پشت در انبوهی از کارتن و مقوا، لباسهای کثیف و پاره، پلاستیکهای انباشته شده و ظرفهای شیشه ای و حلبی شکسته، در میان آنها پیت روغنهایی که تاریخ انقضای آن سالها پیش تمام شده بود خانه پیرزن را به سطل زباله ای بزرگی در کلانشهر تهران تبدیل کرده است.

دختر دیگری در میان زباله های خانه خوابیده است. موشهایی که از روی پایش رد می شوند هم او را بیدار نمی کنند. حتی مگسها و شپشهایی که لابه لای موهای بلندش لانه کرده اند باعث خارش سر او نمی شوند چون مدتهاست با این موجودات همخانه است. پیرزن از سر کار روزانه اش یعنی سر زدن به سطلهای زباله و جمع آوری آشغالهای شهر همیشه دست پر به خانه بر می گردد. گاهی لباس پاره ای، ظرف شکسته ای گاهی هم ...

می گوید آشغالهایی که مردم جلوی در خانه یا توی سطل می ریزند جمع می کنم تا خرج بچه های یتیمم را بدهم اما همسایه ها نمی گذارند به زندگی ام برسم. می گویند آشغال بو می دهد. آخر نگاه کنید من زن تمیزی هستم. کجای خانه ام کثیف است! تازه فامیلهایم از شهرستان برایم یخچال و تلویزیون فرستاده اند!

در میان اتاق به سختی می توان قدم برداشت چون اتاق تا سقف پر از وسایل مستعملی است که از سرکوچه ها، دم در خانه ها و سطلهای زباله جمع کرده است.

پنج سال پیش در چنین روزی ... !

تا پنج سال پیش در میان همه این وسایل مستعمل و زباله های خشک، میوه های گندیده و پوست هندوانه و زباله های تر دیگر هم پیدا می شد. وقتی همسایه ها شکایت او را به دلیل ایجاد فضای نامطلوب ناشی از جمع آوری زباله در خانه به شهرداری و نیروی انتظامی بردند، کارگران شهرداری تنها حدود 12 کامیون زباله تر و خشک از خانه این زن خارج کردند.

همسایه ها هنوز آن روز را به خاطر دارند که ماموران شهرداری وقتی درهای کابینت اجاق گاز خانه را باز کردند موشهایی به اندازه گربه بیرون دویدند و باعث وحشت ماموران شدند! آنها تعریف می کنند که ماموران شهرداری با بیل به جان دیوارهایی که از وجود سوسکها سیاه شده بود، افتاده بودند تا جنازه سوسکهایی را که سالها در این خانه بال و پر گرفته بودند با خود ببرند!

آن روز تعداد زیادی گربه و بچه گربه زنده و مرده، لاشه موشهایی که زیرزمین خانه قبرستان چند ساله آنها شده بود از خانه این زن سالخورده بیرون آمد اما در میان همه این چند تن زباله، یک صندوق پر از پول نیز وجود داشت که مادر این خانه از کمکهای مردم و همسایه ها جمع کرده بود. اما فقط جمع کرده بود که داشته باشد نه آنکه روزی از آن پولها استفاده کند و زندگی اش را بسازد.

وقتی سرپرست خانواده فوت کرد

پیرزن سال 1368 شوهرش را از دست داد. زندگی سخت و سرپرستی پنج فرزند او باعث شد تا فشار زندگی به حدی باشد که او را به بیماری تبدیل کند که تنها با جمع آوری زباله در خانه اش آرامش می گیرد. او زباله های خانه اش را همه ثروتش می داند درحالی که آنها را نمی فروشد و به کسی اجازه نمی دهد آنها را از خانه خارج کند.

سه تا از بچه هایش توانخواه و تحت پوشش بهزیستی هستند و در این خانه زندگی می کنند. آنها هم بیشتر وقتها همراه مادرشان به جمع آوری زباله های اطراف محل زندگی شان می روند و خانه را از وسایل مستعمل و به درد نخور پر می کنند.

فرزند بزرگ خانواده مدتها پیش معتاد شده بود و در پارک نزدیک خانه شان با دوستانی که مانند خودش شیرین عقل بودند بر سر اینکه چه کسی می تواند سوسکهای زنده بیشتری قورت بدهد مسابقه می داد. کسی نمی داند او اکنون کجاست.

پسر دیگر پیرزن در آسایشگاه بیماران روانی بستری است و دو دختر این زن از 12 سال پیش به عضویت طرح اکرام در آمده اند و تحت سرپرستی دو حامی هستند اما با مادرشان زندگی می کنند. فرزند آخر پیرزن 27 ساله به نظر می رسد و کمی بهتر از اعضای دیگر خانواده  سرد و گرم روزگار را می فهمد او مدتی در میوه فروشی کار می کرد. گاهی اوقات میوه های خراب را به خانه می آورد و به موزه زباله خانه شان اضافه می کرد.

پیرزن فقیر نیست. چون از سالها پیش صاحبکار شوهرش ماهانه به حساب او پول واریز می کند. کمیته امداد هم هر دوماه 50 هزار تومان و بهزیستی 33 هزار تومان به آنها می دهند. هر چند که طبق قانون فرد تحت پوشش تنها می تواند از یکی از این دو سازمان مستمری دریافت کند.  با وجود این کمکها آنها برای تهیه غذای خانوده از پس مانده غذاهای دور ریخته شده منازل استفاده می کنند.

معلوم نیست مواد غذایی خانواده چه مدت مانده است

پیرزن مالک خانه 50 متری است. پنج سال پیش مسولان کمیته امداد و بهزیستی خانه اش را تمیز و تعمیر کردند. برایش حمام و سرویس بهداشتی ساختند و دیوارهایش را رنگ زدند و با وسایل نو آن را به یکی از خانه های معمولی تبدیل کردند. جلسات مشاوره برای هر کدام از افراد خانواده گذاشتند اما بی فایده بود. چون اکنون دیوارهای سفید دوباره از وجود سوسکها پر شده و لابه لای زباله های خانه اش گربه ها و موشهای جدید متولد می شوند!

بعد از اینکه خانه او از زباله تخلیه شد. مددکاران بهزیستی با او صحبت کردند تا دیگر زباله جمع نکند به خصوص زباله های تر را که بعد از مدتی باعث می شود خانه اش بوی تعفن بگیرد. همچنین به فرزندانش یاد دادند که چطور خود را تمیز کنند اما آنها بچه های با ادبی هستند که فقط به حرف مادرشان گوش می دهند!

عشق به زباله همسایه ها را آزار می دهد

اگرچه اکنون پیرزن باز به جمع آوری زباله مشغول است اما از ترس ماموران شهرداری زباله های تر را کمتر به داخل خانه می آورد و بیشتر به دنبال وسایل مستعمل تمیزتر است. ولی گاهی زباله های تر را در کابینتهایی که داخل آشپزخانه اش نصب شده پنهان می کند. برخی از اقوامش به تازگی به دیدارش آمده اند و برایش وسایل نو خریده اند. گاهی برخی از آنها دور از چشم زن وسایل و خانه اش را تمیز می کنند!

اما هنوز بوی بد خانه همسایه ها را می آزارد. زهرا خانم یکی همسایه های پیرزن می گوید به دلیل هوای کثیف این محله و خانه سردرد و تنگی نفس گرفته است. او تا زمان فوت همسرش زنی بسیار تمیز و وسواسی بود. دستپخت بسیار خوبی هم داشت اما اکنون نه تنها با این رفتارهایش خود را دیوانه کرده بلکه بچه هایش هم یکی یکی تا ده دوازده سالگی دیوانه شدند.

او ادامه می دهد: سالها در میان زباله زندگی کردن و از سطلهای زباله غذا خوردن و بوی متعفن استشمام کردن فقط این خانواده را آزار نمی دهد بلکه همسایه ها نیز ناراحتی اعصاب گرفته اند. هیچکدام دل خوشی از این همسایه نداریم. زمانی که شهرداری خانه اش را تخلیه کرد سیده خانم فریاد می کشید و می گفت که جهازم را بردند! خدا از همسایه هایم نگذرد که همیشه باعث عذابم هستند. ما را نفرین می کرد چون از او شکایت کردیم. اما چاره ای نداشتیم. هر وقت که مهمانی به خانه ما می آید به دلیل بوی بد محله و خانه هایمان از رویش خجالت می کشیم.

همسایه دیوار به دیوار پیرزن می گوید: فصل تابستان بدترین روز و شبها را سپری می کنیم. شبها سوسکها مثل موشک به خانه هایمان حمله می کنند. پنجره ها را می بندیم تا از داخل اتاق فیلم ترسناک پرواز سوسکها بر فراز خانه مان ببینیم!

زهرا خانم می گوید شهرداری، کمیته امداد و بهزیستی آب پاکی را روی دستمان ریخته اند و گفته اند که حریف این زن نمی شوند. پنج سال پیش هم مددکاران بهزیستی با او حرف زندند که اگر به جمع آوری زباله ادامه بدهد حقوق مستمری اش قطع می شود اما او گوشش بدهکار نبود و از فردای آن روز دوباره کوهی از زباله در خانه اش ساخت.

او می گوید: نمی دانیم باید دیگر چه کار کنیم از چند سال پیش تا حالا به دلیل شکایتی که از او کردیم هر وقت ما را می بیند فقط نفرینمان می کند. ماموران شهرداری و بهزیستی هم فقط همان یکبار خانه اش را تمیز کردند و رفتند که رفتند و ما ماندیم و یک خانه بد بو در همسایگی مان!

saitama - ژاپن - توکیو
سلام من عضو جدید هستم درود برهمه توکیو
شنبه 18 دی 1389

juvel - نروژ - اسلو
این زنه ایده اله احمدی نژاده .
شنبه 18 دی 1389

khosh bavar - ایران - یزد
ایشان تنها نیستند که دچار این بیماری هستند که بنام Compulsive hoarding معروف است °!°
شنبه 18 دی 1389

shahab46 - المان - هانوفر
درودبر تو saitama - ژاپن - توکیو ول کام
شنبه 18 دی 1389

mo.miyai - نروژ - اسلو
امید وارم خداوند تمام مریض ها رو شفا بده و فرزندان این زن هم خوشبخت بشن و هر کس هر گیر و گرفتاری تو زندگیش هست خداوند کمک کنه تا زود تر هل بشه به امیدخداوند بزرگ و مهربان.
شنبه 18 دی 1389

Mehriran - سوئد - مالمو
این زن بیچاره یکبیمار شدید روحی است که به کمکهای بیشتری از دور ریختن زباله ها دارد. در اینجا چنین بیمارانی بصورت روزانه توسط کادر متخصص شهرداریها تحت کنترل و کمک رسانی هستند.
شنبه 18 دی 1389

mashady - انگلیس - منچستر
مادر زن خل و چل من یه چیزی تو همین مایه هاست . ظرف خالی ماست و ساعتی که 10 سال پیش شکسته و شیشه های ادکلن تموم شده رو دور نمیندازه میگه حیفه.
شنبه 18 دی 1389

TOROBCHE - استرالیا - سیدنی
اه اه... حالم بد شد :(
شنبه 18 دی 1389

haghighatgo - آلمان - برلین
من باید به مادرم بگم که. ای داد بیداد که یه رقیب برات پیدا شده !!!!!
شنبه 18 دی 1389

Parastoo06 - استرالیا - سیدنی
اینو باید "احمدی نژاد " ببرد و صیغه اش کند صواب داره چون باعث میشه که زن تمیزی بشه تا آبروی شوهرش حفظ بشه
شنبه 18 دی 1389

niagara - ایران - تهران
اینجاش دیگه آخرشه این زنه فقیر نیست چون کمیته امداد هم هر دوماه 50 هزار تومان و بهزیستی 33 هزار تومان به آنها می دهند.ورشکست نشن بابا واسه اینهمه جمعیت تو یه خونه 50 متری
شنبه 18 دی 1389

saitama - ژاپن - توکیو
شهاب64 سپاسگزارم اولین دوست خوب من در ایرانیان یوکی پایدار باشی . توکیو
شنبه 18 دی 1389

porharfi - هلند - آرنم
*فاگیـــــن* در لندن از این زن تمیز تر بود!!!....
شنبه 18 دی 1389

waaaay - اتریش - سالزبورگ
سلام من یک رفیق دارم عینهو این پیر زنه است ادرسی ازش ندارین بدین برم برای دوستم خواستگاریش کنم
شنبه 18 دی 1389

avinam - سوئد - استکهلم
اگه کسی ادرس جنتی رو داره با این خانم تماس بگیره تا واسه جمعاوریش اقدام کنه
شنبه 18 دی 1389

iranazadiran - ایران - تهران
آخه این زن بیچاره روانی بایه مشت خل و چل تر از خودش که دور و بر خودشن مگه میتونه اموراتش رو بگذرونه و طبیعی کار روزمره کنه. این نیاز به پزستاری و مراقبت داره. دو ماهی یکبار 50 تومان و 30 آنهم غیرقانونی چه دردی از ناتوانی های جسمی روانی او درمان میکند.
شنبه 18 دی 1389

hafeze shirazi - ایران - تهران
ببینید که کمیته امداد و بهزیستی چه بریز و بپاشی می کنند . این زن ثروتمنده !!!! دوباره بخونید :پیرزن فقیر نیست. چون از سالها پیش صاحبکار شوهرش ماهانه به حساب او پول واریز می کند. کمیته امداد هم هر دوماه 50 هزار تومان و بهزیستی 33 هزار تومان به آنها می دهند. هر چند که طبق قانون فرد تحت پوشش تنها می تواند از یکی از این دو سازمان مستمری دریافت کند. با وجود این کمکها آنها برای تهیه غذای خانوده از پس مانده غذاهای دور ریخته شده منازل استفاده می کنند. پس روانشناس و روانپزشک چه کاره اند؟ بچه های عقب مانده همراه این مادر زندگی کنند ؟ تف به قوانین نوشته شده به وسیله جمهوری اسلامی
شنبه 18 دی 1389

SHIRZAN48 - بلژیک - بروکسل
حالم بد شد سه سال بود سوسک ندیده بودم وای خدا اینقدر می ترسم که دوست ندارم برم ایران .
یکشنبه 19 دی 1389

a.ahooraei - المان - کلن
همینجا هم فراوونه, مگه فقط ایران هست. اینها هم دارند و ایرانیهایی هم هستند که اینجان و میکنند.
یکشنبه 19 دی 1389

pelle - سوئد - استکهلم
اگر مثل گمشدن مجسمه ها بزودی خبر گمشدن خرمن ای ،مجتبی خر من ای ، مموتی وجنتی را شنیدید باید در بین آشغالهای این زن پیداش کرد.
یکشنبه 19 دی 1389

Larkiden - لوکزامبورگ - لوکزامبورگ
آخه یک چیزی بنویسید بگنجه.. 12 کامیون از یک خونه 50 متری آشغال بیرون میاد؟ 12 کــــــــــــــــــــامیـــــــــــــــــــــون. هر کامیون رو اگه تنها 5 تن ظرفیت حساب کنیم میشه چقدر؟ نه وزنش اجازه میده نه حجمش در یک خونه 0 متری
یکشنبه 19 دی 1389

shown - امریکا - دیترویت
SHIRZAN48 - بلژیک - بروکسل دوست عزیزتوکه اینقدرازسوسک میترسی چطوراسمتوگذاشتی شیرزن(شوخی بودبه دل نگیری شیرزن)
یکشنبه 19 دی 1389

پریستوک - ایران - تهران
اینو یا باید تحت مراقبت شدید بزارن و ببرن تیمارستان یا بجای اون اعدام های مزخرفشون این و اعدام کنن که زندگی یه محله رو جهنم کرده!
یکشنبه 19 دی 1389

iranazadiran - ایران - تهران
علاوه بر اینکه مانند همیشه این مسائل به عهده این حکومت نالایق است که کثیفی و سوسک و شپش در ذاتشان است واقعا انسان حیرت میکند از برخورد محله. بعد می خواهید این حکومت سوسک و شپش در ایران جا خوش نکند. یعنی چه که حریف شهرداری نمی شوید. همه جمع شده و هر روز اعتراض خود را برسانید تا همه خبردار شده و فکری به حال شما و آن زن کنند. دم بهزیستی را که مامور نگهداری اینگونه افراد نیست را باید گل گرفت. آخر او مشاوره می فهمد وقتی تمام مغزش بهم ریخته. حیرت انگیز است صبوری ذلیلانه ما و طاقت بی انتهای ما در برابر معضلات. ای وای برما.
یکشنبه 19 دی 1389

SHIRZAN48 - بلژیک - بروکسل
shown - امریکا - دیترویت دوست عزیز باور کنید نمی دونم کدوم فصل ایران برم که سوسک نبینم , خیلی فکر کردم زمستون بهتره ولی یادمه زمستون هم سوسکها بال داشتند و در خانه ها پر می زدند که اونا خیلی خیلی وحشتناکترند همش می ترسیدم بیاد سرم بشینه حالا از وقتی که ایران را ترک کردم تا حالا نرفتم ایران فکر کنم سال بعد یا دو سال دیگه نمی دونم ولی از سوسک بیشتر از فرودگاه و بازرسی می ترسم پیشنهاد شما چیه چطور برم ایران با این مشکل اگه یدونه تو جایی ببینم می میرم تو بلژیک که اصلا نیست خدارو شکر ولی یکی از آشنایان ما که در شیکاگو زندگی می کرد و به ایران آمده بود میگفت در آمریکا هست ولی خیلی ریزند سوسکهای ایران خیلی بزرگند
یکشنبه 19 دی 1389

iranazadiran - ایران - تهران
SHIRZAN48 - بلژیک - بروکسل. دوست عزیز شما چه شیر زنی هستید که از سوسک می ترسید. من که مثل شما ادعای شیر زنی ندارم. میدونین چرا از سوسکها و شپش های حکومتی نه ترسی دارم اما از سوسک بزرگ کوچک ریز درشت طلایی سیاه قهوه ای تا جائیکه دلتون بخواد چندشم میشه و انگار گودزیلا دیدم شایدم بدتر. سوسکهای ایران از همه مدل هستند اون بزرگهای خرس گنده با اون پاهای خار دارشون وای !!! این وای رو شما هم با جیغ بگید از قاضلابهای قدیمی هستند که در تهران به وفور است. سوسکهای . امریکایی که طلایی هستند و تو خالی دوباره وای!!!! سوسکهای ریز ژاپنی هستند که خدا نکنه بیفته وگرنه زندگی رو به گند میزنه. تو بیمارستانها زیاد یافت میشه. وای !!!!! اینقدر تو دلم آشوب شده که نمی تونم بهتون بگم چکار کنین در اصل هیچکار هم نمی تونین بکنین.
دوشنبه 20 دی 1389

shown - امریکا - دیترویت
SHIRZAN48 - بلژیک - بروکسل دوست گرامی اینجاتودیترویت هم بااین هوای سردسوسک هست دیگه حساب کن توایران چه خبره
دوشنبه 20 دی 1389

raha1984 - المان - هامبورگ
وای توی المان هم یک خانم که شاغل هم بود و سر ووضع درستی هم داشت بعد از فوت پدر ومادرش به مدت ۱۰ سال خونه رو تمیز نکرده بود و هیچ اشغالی رو هم دور نمیریخت تازه5 تا هم گربه داشت و خونه رو بیشتر به کثافت کشیده بودنند ! tv توی خونش رو نشون داد خانمه تا کمرش تو اشغال بود و از وسط اشغالها یک راه باریکه برای رفت و امد درست کرده بود !
دوشنبه 20 دی 1389

Pezhman - اتریش - وین
saitama - ژاپن - توکیو درود برشما خوش آمدید.
سه‌شنبه 21 دی 1389

رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.