پایان امید: اعلام جنگ علیه زندگی، عشق، تلاشگری و شادی - بخش دهم و آخر

پایان امید: اعلام جنگ علیه زندگی، عشق، تلاشگری و شادی
 بخش دهم و آخر
در سلسله مقالات دهگانه‌ به ابعاد و وجوه حکومت جمهوری اسلامی پس از تحولات مابعد انتخابات دهم ریاست جمهوری و تحولات ماهوی در حکومت و دولت در ایران می پردازم. به اعتقاد نویسنده، جمهوری اسلامی پس از خرداد ۱۳۸۸ نظام سیاسی نوینی است که تنها عناصری از نظام پیشین را وام گرفته است: حکومتی دینی است اما با مشخصه‌ها و مولفه‌ها و روش‌هایی دیگر.
 
 
 
مقاله چهارم : حکومت شعبده باز و خواب‌هایی که برای جامعه دیده‌اند

مقاله پنجم : خلعت می‌دهند، سیلی می‌زنند

مقاله ششم : نسل امروز دیکتاتورهای نفتی: خامنه‌ای، پوتین، چاوز

مقاله هفتم : بازگشت به عصر طلایی امپراطوری اسلامی: توهمات اسلامگرایان امپریالیست

مقاله هشتم : مجلس رسما کاره‌ای نیست

مقاله نهم : ناهمزمانی حکومت با جامعه سرگشته میان اصلاح مذهبی و روشنگری - بخش

مجید محمدی - جامعه شناس

حکومتی که پس از رخدادهای انتخابات دهم ریاست جمهوری شکل گرفت سیستمی است که بسیاری از بنیانگذاران جمهوری اسلامی با آن احساس فاصله و غربت می کنند و از رفتارهای آن شگفت زده می شوند. این رفتارها در باورها و دیدگاه‌های حاکمان امروز ریشه دارند. گروه حاکم به عنوان کسانی که قبلا نیز در این حکومت مشارکت داشته‌اند در گفتمان‌های حاکم بر آن یعنی مرگ باوری، مبارزه با عشق و محوریت بخشی به ماتم اشتراک دارند و این باورها را به حد نهایی آن رسانده‌اند اما تغییراتی جدی نیز در گفتمان حاکم به وجود آمده است. رمز برآمدن جمهوری اسلامیجریان اسلامگرا هنگامی قدرت گرفت که اولا اشتیاق نیروهای مذهبی مکتبی و مارکسیست برای نابود سازی و مرگ بسیار قدرتمندتر از اشتیاق نیروهای لائیک و غیر مکتبی برای زندگی بود، ثانیا عشق به عنوان بی حیایی و بی بند و باری، و تنفر به عنوان غیرت و عفت و حیا در جامعه مطرح شدند، ثالثا کار و تلاش فردی و ملامت خود برای شکست‌ها و مشکلات جای خود را به طمع درآمدهای نفتی باد آورده و توزیع آن میان شهروندان و ملامت دولت و قدرت های جهانی برای عقب ماندگی‌ها دادند، و رابعا غم و حزن به عنوان اموری جدی و اصیل در برابر شادی به عنوان اموری مبتذل و بی ریشه قوت گرفت. وقتی که مرگ، تنفر، طلبکاری و ماتم در کنار یکدیگر قرار گرفتند نمایندگان برایند این چهار یعنی روحانیت شیعه در آن دوره مورد توجه قرار گرفته و رهبری را به خود اختصاص دادند. پایان جنگ و بازگشت به زندگیدر دهه‌ی دوم جمهوری اسلامی و پس از پایان جنگ، اندک اندک شادی و عشق و زندگی و کار داشتند جای عناصری را که موجب بر آمدن جمهوری اسلامی شدند به حاشیه می بردند. در دوران موسوم به اصلاح طلبی (امید به اصلاح حکومت بدون بر اندازی آن) تصور بر این بود که شور و شوق عناصر فوق می تواند سیاهی و تباهی رژیم را کنار زده و آن را از درون تغییر دهد. روی کار آمدن خاتمی این امید را تقویت کرد. اما همه‌ی تلاش دستگاه رهبری در نیمه‌ی دوم دهه‌ی هفتاد و نیمه‌ی اول دهه‌ی هشتاد مصروف اثبات این نکته شد که "شادی و عشق و زندگی و کار" ره به جایی نخواهند برد و مردم خواهان این امور گول بیگانه را خورده‌اند. ولایت فقیه چه در دهه‌ی اول و چه در دهه های بعد خود را نماینده‌ و حافظ مرگ و تنفر و تباهی و ماتم تلقی کرده است. پایان امیدبا سرکوب جنبش سبز پایان امید به اصلاح در درون حکومت و توسط حاکمان رسما اعلام شد. مبلغان مرگ، ماتم، تنفر و مصرف بدون تولید در دوران اول احمدی نژاد مشغول محکم کردن جای پای خود در حکومت بودند اما پس از انتخابات دهم و به دست گرفتن خشن حکومت ایده‌های خود را به تمامه در عرصه های مختلف به اجرا گذاشتند. اگر امروز اثری از زندگی و عشق و شادی و تلاش در جامعه دیده می شود اینها ظهورات جنبش مقاومت و اعتراض مردم در سراسر کشور هستند. حکومت با واردات انبوه و سرکوب جامعه را اداره می کند و به افسردگی عمومی در جامعه‌ی ایران خوشامد می گوید.حکومت نوین جمهوری اسلامی از حیث مرگ باوری، محوریت ماتم و مبارزه با عشق بسیار با حکومت جمهوری اسلامی در دهه‌ی اول شباهت دارد اما تفاوتی که این حکومت نوین با حکومت دهه‌ی اول دارد حذف امید است. جناح چپ یا اصلاح طلب درون حکومت در دهه‌ها‌ی اول و دوم منفذی را برای امید به تغییر در درون حکومت برای برخی اقشار اجتماعی باز می گذاشت. حذف این جناح اگر برای حکومت به معنی خلاصی از گیر و دار و دشواری‌های رقابت سیاسی است، برای مردم پایان امید به اصلاح شدن حکومت از درون است. همچنین حذف جناح اصلاح طلب برای جامعه‌ی جهانی به معنی دشوار شدن کار با دولت ایران و آمادگی بیشتر برای مقابله با حکومتی یاغی و تنش زاست. البته در مورد ظرفیت و توان جناح اصلاح طلب درون حکومت برای پاسخ به این امید به اصلاح از درون شک و تردیدهای جدی وجود داشته است اما مردمی که دستشان از همه جا کوتاه است به هر امامزاده‌ای برای بر آوردن حاجات خود رو می کنند. کارکرد مهم این امامزاده ها زنده نگاه داشتن امید به نجات است. حکومت تنفر، مرگ، ماتم و تباهیجریانی که امروز در برابر حکومت دینی و اسلامگرایی مقاومت می ورزد نه اصلاح طلبی دینی یا سوسیال دمکراسی بلکه برایند زندگی خواهی، تلاشگری، عشق و شادی است. امروز بر خلاف سال‌های ۱۳۵۵ تا ۱۳۵۷ طلب زندگی و حیات بسیار قدرتمند تر از طلب مرگ و نیستی است؛ جنبش اعتراضی زندگی باور است و اسلامگرایی مرگ باور. همچنین کسانی که در برابر حکومت به مقاومت می پردازند عشق را بر تنفر ترجیح می دهند و در صورت تن در دادن حکومت به دمکراسی و آزادی و کنار رفتن از قدرت آماده‌ی بخشش ( نه فراموشی) سرکوبگرانند. کسانی که علیه حکومت‌اند در مهمانی‌ها به شادی می پردازند و حکومت مراسم عزاداری برگزار می کند. حاکمان از قِبَل درآمدهای نفتی زندگی می کنند و می اندوزند و مردم معترض اگر قوتی می خورند از قبل کار و تلاش خودشان است. آشفتگی و توهم فزاینده در میان مرگ باوران اسلامگرایان در مجموعه‌ی پراکنده‌ای از ایده‌های نامرتبط، غیر واقعگرایانه و تخیلی مثل مدیریت جهانی، دولت صالح، مناظره با رهبران بین المللی، شکست سرمایه داری (در عین آن که در ایران نظامی اقتصادی بد ترین نوع سرمایه داری است)، اداره جهان توسط صهیونیست‌ها و نفی واقعیات روشن مثل حمله‌ی القاعده در ۱۱ سپتامبر گرفتارند که تنها گروه‌های حاشیه‌ای و تروریست در منطقه‌ی خاور میانه و کشورهای اروپایی و امریکا را به خود جذب می کند. این ایده ها اصولا در میان نسل جوان ایرانی که به دنبال زندگی و عشق و شادی هستند طرفداری پیدا نمی کند. شکاف اشتیاقمهم تر از شکاف‌های سیاسی (میان مردم و حکومت، میان روحانیت سنتی و حکومت، میان جناح‌های سیاسی) و اجتماعی (فرادست و فرودست، خوی و غیر خودی) شکاف اشتیاق در جامعه‌ی ایران است. شور و انرژی حکومت نوین جمهوری اسلامی از مرگ، تنفر، حرص و آز، و ماتم، و شور و اشتیاق معترضان از زندگی، عشق، کار و آموزش، و شادی نشات می گیرد. شبکه‌ها‌ی اجتماعی متصل به روحانیت و حکومت که همه‌ی منابع کشور را در اختیار دارند از فساد مالی و دروغ و تقلب و ریاکاری تغذیه می شوند و شبکه های اجتماعی مخالفان از همدلی و غمخواری و درک متقابل. اشتیاق به زندگی و عشق در نسل جوان امروز با سد اشتیاق به چپاول منابع کشور از سوی حاکمان مواجه شده است. طرح‌ها و آیین نامه‌هاحکومت نوین جمهوری اسلامی در دوران پس از انتخابات به بازنگری و تنظیم دوباره‌ی آیین نامه‌های مربوط به گستردن فضای مرگ و سیاهی و تباهی در جامعه مشغول بوده است (مثل آیین نامه‌های کمیته‌های انضباطی در دانشگاه‌ها یا دستورالعمل‌های مربوط به حجاب یا جداسازی). همچنین طرح‌های مربوط به این اعمال به طور گسترده در جامعه به اجرا در آمده‌اند، مثل طرح حجاب و عفاف یا طرح پاکسازی دانشگاه‌ها از اساتید و دانشجویان معترض. حاکمان در بازنگری در این گونه آیین نامه‌ها یا اجرای این گونه طرح‌ها در واقع دارند جمهوری اسلامی به قرائت خود را از نو می نویسند.

رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.