جمعه ۳۰ مرداد ۱۳۸۸ - ۲۱ آگوست ۲۰۰۹
محمدرضا نیکفر: دین فروشى سر تا پاى جامعه را در بر گرفته
عرصه عمومى جامعه ایرانى شاید هیچ گاه عارى از تهمت ها، دروغ ها و فسادهاى مختلف نبوده است. اما به گفته برخى منتقدان شاید در هیچ دوره تاریخ اجتماعى و سیاسى ایران نمى توان روزگارى همچون این روز ها را سراغ گرفت که دروغ، تهمت و افترا در چنین حجمى از تریبون هاى عمومى جارى و سارى باشد. همین ناظران منتقد روزگار ما مى گویند صاحبان تریبون هاى رسمى منتقدان را به راحتى و آسانى به هر چه مى خواهند متهم مى کنند و آنها را با چوب هر افترایى که مى پسندند، مى رانند. دستگاه قضایى دست کم در بخشى از جامعه که هم نوا با دولت نیست، کارآیى و اعتبار خود را از دست داده است.
فساد ادارى، اقتصادى و سیاسى به استناد گزارش هاى سازمان هاى بین المللى و به گواه برخى دستگاه هاى نظارتى داخلى رو به گسترش است و این همه چهره اى مخدوش از اخلاق در جامعه اى را به تصویر مى کشد که در بیش از سه دهه گذشته مدعى اخلاق گرایى در سیاست، اقتصاد و بالاخره تمام شئون زندگى بوده است. صاحب نظران این بحران اخلاقى در جامه را در کنار بحران هایى از جنس هاى دیگر بحرانى واقعى و تمام عیار مى دانند و دیگران آن را سیاه نمایى منتقدانى تلقى مى کنند که سعى دارند با این انتقاد ها کارآیى حکومت را زیر سئوال ببرند. محمد رضا نیکفر، اندیشمند و از ناقدان جریان روشنفکرى دینى میهمان این هفته گفت و گوى ویژه رادیو فردا است تا با او درباره اخلاق، بحران اخلاقى و آینده اخلاقى جامعه ایرانى سخن بگوییم. آقاى نیکفر! این روزها فراوان مى شنویم که جامعه دچار بحران اخلاقى است و اخلاق در جامعه سقوط کرده است. آیا شما اصلاً این بحران اخلاقى یا سقوط اخلاق را مى پذیرید، این گزاره را قبول دارید یا خیر، با این موافق نیستید؟محمدرضا نیکفر: طبعاً این بحران اخلاقى وجود دارد و علائم و شواهد بسیارى دیده مى شود. مى توانیم به جرات بگوییم که دست کم در عصر جدید هیچ گاه دروغ و فساد این قدر در این خاک لانه نکرده که امروز کرده. یعنى در این شکى نیست و حتى در میان حکام هم کسانى هستند که به نوعى به این اعتراف مى کنند.
ولى مسئله را باید همه جانبه دید و تصور نکرد که وقتى مى گوییم بحران اخلاقى وجود دارد، به این معنا است که مردم موعظه اخلاقى کم شنیده اند یا مثلاً رادیو و تلویزیون در این مورد کوتاهى کرده که به اندازه کافى وعظ اخلاقى بکند. یا نویسندگان و هنرمندان در این زمینه کوتاهى کرده اند. نه. ریشه ها خیلى عمیق تر است و دست کم مى توانیم یکى از عوامل آن را دین فروشى بدانیم و فساد عمومى دستگاه بدانیم که تمام مناسبات را به هم ریخته و ترکیب مهوعى از سرمایه دارى و دین ایجاد شده.شما از دین فروشى در حوزه عمل حاکمان صحبت مى کنید. اما فارغ از اینکه حاکمان مذهبى هستند یا حکومت مذهبى است، جامعه ایرانى، جامعه اى دین دار است. چرا این جامعه دین دار دچار بحران سقوط ارزش هاى اخلاقى شده؟دین فروشى سر تا پاى جامعه را در بر گرفته. یعنى ابتدا دین تبدیل به یک ارزش شد. یعنى یک ارزشى که خودى و غیر خودى را از هم متمایز مى کرد و بر مبناى آن امتیاز داده شد و وقتى این را جامعه دید، آموزش دادند در عمل به جامعه که براى طى سلسله مواهب، گرفتن امتیاز مى بایست این ارزش را به نمایش بگذارند. این تظاهر کردن و به نمایش گذاشتن شروع شد. حکام تحمیل کردند این مسئله را به مردم و مردم دورویى و ریا را از این سیستم فرا گرفتند. قبلاً هم در طول تاریخ سابقه داشت. یعنى شما اگر به ادبیات فارسى نگاه کنید، جاهایى که انسان هاى آزاده اى مثل حافظ از دست دورویى و ریا شکوه مى کنند، درست همان جایى است که فقیهان ومحتسبان عرصه را بر مردم تنگ کرده اند.بعد از انقلاب اسلامى هم همین رخ داد و دین را تبدیل به یک امتیاز کردند و این امتیاز شروع شد به خرید و فروش و این خرید و فروش ابعاد وحشتناکى پیدا کرد و همه شروع کردند به نقش بازى کردن. شما تصور کنید بچه اى که در خانواده به او یاد مى دهند که در کوچه یک جور رفتار کند و در مدرسه یک جور رفتار کند. چه نقشى بازى کند که بالاخره بتواند نمره بهترى بگیرد، از کنکور رد شود، از مصاحبه ها رد شود و بتواند جایگاهى، شغلى پیدا کند و بعد همه این نقش ها را بازى مى کند و مى آید توى خانه و توى مهمانى و در جمع خلوت همه شروع به دشنام دادن مى کنند و شروع به رفتارهاى دیگر مى کنند... کل این آموزش ما در این سى ساله، آموزش یک نسل تمام و آموزش حتى نسل هاى کهن تر تبدیل شد به این نقش بازى کردن و به این ریاکارى و این ریاکارى به همین گونه ادامه پیدا کرد و مردم یاد گرفتند. در گذشته مى گفتند الناس على دین ملوکهم (مردم بر دین پادشاهان خودشان هستند) در اینجا در این عبارت مشهور کل آن منش و آن رفتار است. وقتى مردم این دروغ ها و این ریاها را دیدند، این برایشان آموزش شد و از طرف دیگر سرکوب را دیدند. دیدند هر کس صداقت داشت، هرکس فکر مى کرد، هر کس انتقاد داشت، هرکس عقل مستقلى داشت، به زندان افتاد، اعدام شد، به تبعید رانده شد. این مى رود توى ناخودآگاه ملت که کتاب خواندن بد است، فکر کردن بد است، اندیشیدن بد است. یک رو بودن بد است. صادق بودن بد است. چى خوب است؟ دورویى خوب است. ریا خوب است. دوز و کلک خوب است. این چیزى است که این حکام به ما یاد دادند و چوبش را مى خورند. چون این ریاکارى به سمت خودشان بر مى گردد. در جاى جاى تحلیل شما رد و نقش حاکمان و تاثیر عمل آنها بر جامعه در حوزه اخلاق به چشم مى خورد. نگاه شما آقاى نیکفر نگاهى بالا به پائین است. شما معتقدید حاکمانى بودند و هستند که دین فروشى کردند، ارزش هاى اخلاقى را رعایت نکردند، دورویى را ترویج کردند و غیره. آیا نمى توان جامعه اى را متصور بود که حاکمان در آن اخلاق گرا نیستند و اخلاق گرا نباشند اما جامعه رفتارى اخلاقى پیشه کند. اخلاق جامعه تا چه حد مى تواند تابعى از رفتار حاکمان یا حکومت مستقر در آن جامعه باشد؟به طور کلى به طور تاریخى مى توانیم بگوییم از ماست که بر ماست. مردم حکومتى را بر فراز سر خود مى نشاند که در خور آن است. این یک حکمت تاریخى تکان دهنده است. این رژیم و این حکام از دل کویر در نیامده اند. از آسمان نیامده اند، از دل همین مردم در آمده اند. اینکه توانستند این مدت ادامه بدهند بدون همدستى میسر نمى شد. یعنى ملت باید بپرسد که من کجا همدستى کردم با این حکام که وضع این گونه شد؟ کجا از خودم ضعف نشان دادم؟ چرا و چگونه حاضر به ایفاى نقش شدم که اینها توانستند این تئاتر را ادامه دهند؟ آنها کارگردانى کردند و ما هم بازى کردیم. این ورش را هم فراموش نکنیم. یعنى وقتى که من اینجا در صحبت پیشین انتقاد را متوجه حکام کردم، به هیچ وجه این نیست که جامعه را مصون نگاه دارم از انتقاد. این یک نکته. نکته دیگر اینکه آیا مى تواند جامعه اخلاقى باشد و حکام غیر اخلاقى؟ در مقاطعى مى تواند. بعضى وقتها یک جنبش، یک حرکت، یک اعتراض مردم را پیراسته مى کند. آنها را به لحاظ اخلاقى پاکتر مى کند. فراموش نکنیم سال ۵۶ و ۵۷ را. مردم در اوج آن مبارزه علیه شاه، بسیار مهربان تر شده بودند. بسیار متین تر شده بودند. ترافیک تهران قابل تحمل شده بود. مردم در اولین روزهاى بعد از انقلاب به همدیگر در خیابان تعارف مى کردند و حق تقدم را همواره به دیگرى مى دادند. ولى این یک دوره کوتاهى بود. بعد مردم این پاکیزگى اخلاقى را که انقلاب ایجاد کرده بود، و امیدهایشان ایجاد کرده بود، از دست دادند. و روایت فراوان است، خاطره فراوان است، شاهدان عینى بسیار گفته اند که در روزهاى اعتراض در تهران در سال ۱۳۸۸ یعنى با برآمدن این جنبش اعتراضى مردم بسیار مهربان تر شده بودند. بسیار باصفا تر شده بودند. یک نزاکت بیشترى پیدا کرده بودند. پس مردم مى توانند یک باره با شور و امید از این روزمرگى آلوده در بیایند، افق هاى بهترى در برابر خود بگذارند، جهان را بازتر ببینند و امیدوار تر نگاه کنند و از این حلقه دعواها و فسادهاى روزمره که خارج شوند، طبعاً اخلاقى تر مى شوند. من امیدوارم که چنین شود و جامعه بتواند با شور و امید لایروبى کند این خاک را و این فساد را بتواند بزداید. اما آقاى نیکفر، چرا این اتفاق نمى افتد؟ شما معتقدید که دوست و دشمن به وجود بحران اخلاقى در جامعه اذعان دارند. مى گویید که جامعه مى فهمد و مى داند که بحران دارد. البته مردم هم مدام و روزمره از ضعیف شدن اخلاقیات و سقوط ارزش هاى اخلاقى در جامعه گلایه مى کنند. شما البته از امیدوارى هایتان هم براى روزگارى بهتر در آینده صحبت مى کنید. چرا جامعه حرکتش را اصلاح نمى کند؟بالاخره بر مى گردد. یا یک جامعه زوال پیدا مى کند و به فسادى دچار مى شود که آن ورش ناپیدا باشد و وجود داشته اند این جوامع که به این فساد درغلتیده اند، و آخرش هم از دلشان جنگ داخلى در آمده و انواع فتنه هاى دیگر. ولى من هنوز در این جامعه آن پتانسیل فرهنگى را مى بینم که تکان بخورد و در بیاید و همین مردم در دوره هاى مختلفى این کار را داشته اند. کى در مى آید؟ وقتى که یک مردمى به تجربه روزمره بفهمد که دیگر نمى تواند زندگى اش را نجات بدهد، نمى تواند پیش ببرد، و هرچقدر هم نقش بازى کند، ریاکارى کند، خودش را نمى تواند روى آب نگاه دارد. یک جایى هست که تحمل ها تمام مى شود و آنجا مى فهمند که از دل این روزمرگى دربیایند. الان مشهور است که درون خانواده هاى ایرانى اختلاف زیاد هست. الان دادگسترى پر از پرونده است برادر علیه برادر، خواهر علیه برادر حتى فرزند علیه پدر و برعکس. چنین چیزى در جامعه ایران بى سابقه بود. هرکس کوشش مى کند چیزى شود از طریق درگیرى شدن با این محیط تنگ اطرافش. یک جا هست ممکن است روزنه اى گشاده شود و بفهمد هر انسانى که راه نجاتش در این است که این سیستم عوض شود. برادرش، خواهرش، رئیس اش، همکارش مقصر نیست. بلکه کل سیستم عوض شود. سال گذشته مردم لحظات درخشانى به سمت این حرکت کردند و هنوز هم این تجربه و فکر را دارند با خودشان تکرار مى کنند، به بحث مى گذارند و امیدوارم که این چراغ روشن بماند و بتوانند از این روزمرگى در بیایند و افق را روشن ببینند. آن موقع، وقتى چنین شد، دست به شجاعت بیشترى از خودشان خواهند زد، فداکارى هاى بیشترى خواهند کرد.
sapho - ایران - اصفهان
|
تقصیر جامعه مذهبیه که توش هنجارهای مذهبی با ارزشای انسانی گره میخوره.یکی از اعتراضای زیگموند فرویدم به دین همین بوده. |
چهارشنبه 20 مرداد 1389 |
|
zebelkhan - آمریکا - سن خوزه
|
ما که هر چی توی این وب سایت میگیم که اینها بساط دین فروشی است به مزاج برادران و خواهران اسلامی خوش نمیاد. شما بگید شاید مقبول واقع شود! |
چهارشنبه 20 مرداد 1389 |
|
milanahwaz - سوئد - نورشاپینگ
|
این مهندس تازه فهمیده. از رهبر تا فرد عادی به دین به عنوان ابزاری برای پیشبرد اهداف مادی تا دنیوی عقیده دارند.یکی از نمونه هاش تو ایران تازگی مد شده. |
چهارشنبه 20 مرداد 1389 |
|
Black Chador - امریکا - ولدن
|
دروغ و فساد همیشه از بالای جامعه به پایین جامعه سرازیر میشه. این رژیم کثیف مردم را از روز اول وادار کرد دروغ بگن. زمانی میرسه که فاصله دروغ گویی و حقیقت گویی کم میشه. الان مردم ایران به جایی رسیدن که حتی اگر لازم به دروغ گفتن هم نداشته باشن دورغه رو میگن. بامید اغز یک جنگ داخلی وسقوط علی که ای و جانماز خیسش. |
پنجشنبه 21 مرداد 1389 |
|