رهبر ایران، مسئول کودتای انتخاباتی است
رهبر ایران، مسئول کودتای انتخاباتی است
آیتالله علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی
دویچه وله : در طول بیست سال رهبری آیتاللهخامنهای در ایران، وی همیشه نقش پررنگی در تحولات سیاسی در ایران داشته است. نوشابهامیری روزنامهنگار مقیم پاریس معتقد است که مسئولیت سرکوب و کشتار منتقدان مستقیما برعهده رهبر ایران است.
سیدعلی خامنهای که در دوره اول ریاست جمهوری احمدی نژاد بارها حمایت قاطع خود را از دولت وی اعلام کرده بود، پس انتخابات نیز این حمایت را تا آنجا پیش برد که در اولین نمازجمعه پس از انتخاباتریاست جمهوری دهم، مردم معترض و جناح های سیاسی منتقد را تهدید به "برخوردی شدید که عواقبش متوجه معترضان است" کرد.
اما این رفتار رهبر ایران واکنشهای تندی را در جامعه ایران در پی داشت. درحالی که معترضان در خیابانها نوک پیکان شعارهای خود را متوجه رهبر ایران مینمودند، فعالان سیاسی منتقد نیز دست به نگارش نامههای انتقادی نسبت به عملکرد و تدابیر وی بردند. انتقاداتی که البته با برخوردهای قضایی و امنیتی پاسخهایی کوبنده و بعضا خونین یافت.
در همین حال برخی همچنان معتقدند که نقش علی خامنهای ازآنچه که گفته و دیده میشود کمرنگتر است. این تحلیلگران سیاسی رهبر ایران را مطیع خواستههای برخی فرماندهان سپاه و محمود احمدینژاد میدانند. برای بررسی این موضوع و همچنان نقش رهبر ایران در حوادث پس از انتخابات با نوشابه امیری روزنامهنگار مقیم پاریس گفتگو کردیم.
• مصاحبه با نوشابه امیری
نوشابه امیری، روزنامهنگار
دویچهوله: خانم امیری نقش آقای خامنهای را به عنوان رهبر جمهوری اسلامی در اتفاقاتی که پس از انتخابات ۲۲ خرداد سال گذشته رخ داد، به چه میزان پررنگ میبینید؟
نوشابه امیری: گرچه دیکتاتورها تنها مسئول رخدادهایی که در زمان حکومت شان اتفاق می افتد نیستند و دنبالشان چاکران و نوکرانی هستند که فضا را پیش میبرند، ولی در واقع شخص دیکتاتور است که کارها را به مسیری میبرد که میخواهد.
در مورد آقای خامنهای به طور مشخص باید بگویم که اصولاً ایشان را به عنوان مسئول کودتای انتخاباتی در ایران میشناسم. برای این که ایشان علاوه بر این که بر همهی قوا نظارت دارند، فرماندهی کل قوا هستند. همچنین ایشان فرماندههای سپاه و ارتش را چند ماه یکبار بُر میزنند و در جاهایی میگذارند که مأموریتشان پیش برود.
در نتیجه بهنظر من ایشان پررنگترین نقش را در ماجرای بعد از انتخابات ۲۲ خرداد دارند و در واقع فرد اصلی کودتایی هستند که در کشور ما روی داد و فرد اصلی و مسئول اصلی اتفاقاتی هستند که بعد از آن پیش آمد. ازجمله دستگیریها، زندانها، شکنجهها و تجاوزها و این سرکوبی که امروز میبینیم در سطح جامعهی ما چه اندازه گسترده شده است.
در زمان ریاست جمهوری احمدینژاد نقش سپاه در سیاست ایران پررنگتر شده است
بعضیها خلاف این نظر را دارند و میگویند آقای خامنهای در دست احمدینژاد و سپاه به عنوان یک ابزار است و نقش پررنگ را به سپاه و احمدینژاد میدهند. پس شما با این نظر مخالف هستید؟
در دورهی رژیم قبلی هم رایج بود که میگفتند شاه خودش تقصیر ندارد، اطرافیانش بد هستند. من این دو را از هم تفکیک نمیکنم. من این طور میبینم که در یک نظام دیکتاتوری و در حضور یک دیکتاتور است که بالهای مافیایی قدرت، ثروت و جنایت مثل آقایان احمدینژاد، سعید مرتضوی، احمدی مقدم و همهی این آقایان شکل میگیرند.
ترکیبی که آقای خامنهای دور خودشان جمع کردهاند و در همهی سالهایی که میتوانستند ترکیب دیگری را در کنار خودشان داشته باشند، نشاندهندهی تمایلات ایشان است. یعنی مجموعهای دست به دست هم داده و این نظام دیکتاتوری به این شکل درآورده و در رأسش هم آقای خامنهای نشسته است. وگرنه آقای خامنهای در خرداد ۷۶ فرصت داشتند به جناح دیگری از همین حکومت (نزدیک شود)، یعنی اصلاحطلبانی مانند آقای خاتمی، که در واقع هیچ چیز نمیخواستند جز این که همین قانون را در قانون اساسی موجود و جمهوری اسلامی را در کانال قانون قرار دهند، (اما ایشان) به آنها پشت کردند. هر نه روز یک بحران ایجاد کردن برای آقای خاتمی، امروز ایستادن در برابر آقای موسوی، نشاندهندهی انتخاب ایشان است.
با این توضیحات، به نظر شما مشکل از ساختار نظام جمهوری اسلامی و ولایت فقیه است، یا مشکل را در رفتار ولی فقیه میبینید؟
نمیشود به این صورت ساده کرد. یعنی واقعیتاش این است که ما در یک جامعهی استبدادزده زندگی میکنیم که استبداد در آن سابقهی دیرینه دارد. یک جامعه مستبد خودش هم مستبد پرورش میدهد. اما به هرحال موضوع این است که یک انقلاب بزرگ در کشور ما اتفاق افتاد که خواستهای مشخصی هم داشت.
البته اگر از روز اول نگاه کنیم، میبینیم که آن جناح واپسگرا که امروز در قالب طالبان شیعی خودشان را نشان میدهند، با برنامهریزی روز به روز کشور را بردند به سمتی که در این کشور قرار است یک نظام مطلقهی فقیه حاکم باشد.
طبیعی است که من امروز انگشت اشارهام را سوی کسی میگیرم که نمایندهی این نظام استبدادی است. ولی فقیه، آقای خامنهای و کسانی که از ایشان حمایت میکنند. آنهایی که در حوزهی علمیهقم نشستهاند و به خاطر منافع اقتصادیشان به ایشان رتبت و مرتبت ولی فقیه را میدهند.
اما واقعیت این است که قضیه پیچیدهتر از اینها است و ما به زمان احتیاج داریم. یکی از چیزهایی که در جنبش سبز اتفاق افتاده و خیلی مشهود است، همین است که در واقع داریم نیشتر میزنیم به زخمهای دیرین جامعهیمان تا ببینیم کجاست ریشهها و جاهایی که به رشد مستبدین کمک میکند و زمینه را برای نظامهای استبدادی فراهم میکند.
ولی در این مرحلهی خاص چون نمیشود در یک لحظه به همهی مسائل پرداخت، من انگشت اشارهام به سوی نظام ولی فقیه، نظام آمیختهی دین و سیاست به رهبری آقای خامنهای است.
سرکوب خونین اعتراضات مردمی خشم از رهبر ایران را افزایش داده است
الان ما میدانیم که جمهوری اسلامی با یک بحران روبهرو است. بحرانی که بخشی از حاکمیت که قبلاً در ساختار قدرت حضور داشت و بخشی که هنوز هم حاضر است، مثل آقای هاشمی رفسنجانی، برآن تأکید میکنند. شما فکر میکنید برای خروج از این بحران نقش آقای خامنهای به چه صورت است؟
آقای خامنهای یا میتواند همین راهی را که در پیش گرفته است و به خیال این که رهبر مسلمانان جهان است و نظام اسلامی نظام موفقی است و آقای احمدینژاد رئیس جمهور موفقی است و سیاست خارجی ایران خوب است را همین طور ادامه دهد، که شک نکنید پایان این راه شکست وحشتناکی است.
اما آقای خامنهای هنوز این فرصت را دارد که از خودش نام بهتری باقی بگذارد و آن به نظر من تنها راه همان است که آقای موسوی هم پیشنهاد کردند، آقای کروبی و آقای خاتمی هم گفتند، بازگشت به قانون و بازگشت به مقطع قبل از انتخابات است. تن دادن به رأی مردم و پذیرفتن برگزاری یک انتخابات آزاد بدون دخالت باندهای نظامی، اقتصادی.و در آنصورت میتوانند شاید کمی از نام خودشان را نجات دهند و حتماً میتوانند کمک کنند که ایران یک دوران توفانی وحشتناکی را که حتماً از درون آن آزادی در نخواهد آمد، طی کند.
هنوز هم آقای خامنهای این فرصت را دارند. اما نمیدانم که این زمان چه قدر زیاد خواهد بود، تنها چیزی که میدانم این است که هرچه جلوتر میرویم، این فرصت تنگتر و تنگتر میشود.
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|