اعتصاب غذای یک خانواده ایرانی پناهجو در ترکیه
رادیو زمانه : از صبح روز سهشنبه، اول ماه ژوئن ۲۰۱۰، لیلا سلطانپناه و همسرش، اقبال بینیاز بههمراه دختر هفت سالهشان دریا، در مقابل دفتر کمیساریای عالی پناهندگان شهر وان ترکیه، دست به اعتصاب غذای خشک زدهاند.
بر اساس گفتههای لیلا، او در سال ۲۰۰۵ بهعلت فعالیتهای سیاسی- اجتماعی در حوزهی زنان و ارتباط با حزب دمکرات کردستان، تحت تعقیب نیروهای امنیتی در ایران قرار میگیرد و مجبور به ترک کشور میشود: «در سال ۲۰۰۵ در اینجا با ما مصاحبه کردند. بعد ازششماه، در مصاحبهی اول رد شدیم. بعد از ۲۲ ماه انتظار، مجدداً با ما مصاحبه کردند و یکماه بعد از آن هم پرونده بسته شد.»
وی دلیل اصلی اعتصاب غذای خود را اینگونه توضیح میدهد: «الان سیماه است که پروندهی ما در سازمان ملل بسته است. وکیل داریم و مرتب از طریق او، نامه و مکاتبه، با سازمان ملل در ارتباط هستیم. متأسفانه تاکنون هیچ جوابی بهما ندادهاند. این آخرین کار و راه چارهی ما بود. از دیروز به اینجا آمدهایم و حالا در اعتصاب غذا بهسر میبریم.»
با توجه به این که پروندهی شما بسته شده است، چه امکانی برای اقامت در ترکیه برایتان وجود دارد؟ آیا مجبورید خاک ترکیه را ترک کنید؟
الان بیش از پنجسال است که ما در ترکیه هستیم. هرلحظه ممکن است برگهی دیپورت برایمان بیاید. در سال ۲۰۰۷ هم زمانی که پروندهام بسته شد، به دلیل ترس از دیپورت و خطراتی که در انتظارمان بود، با دختربچهی چهارسالهام یک مسیری را به شکل قاچاق سفر کردیم.
متاسفانه در کشور سوریه ما را گرفتند. یکماه در زندان بودیم و با کلی مشکلات و دردسرهای زندان، مجدداً از طریق سازمانهای دفاع حقوق بشری و سازمان ملل، به ترکیه بازگشت داده شدیم. الان هم بهدلیل خطراتی که در ایران در انتظارمان است، مجبوریم اینجا بنشینیم.
شما اعتصاب غذای خشک کردهاید. درست است؟
بله ...
از دیروز صبح؟
بله از دیروز صبح.
میتوانم بپرسم کجا مستقر هستید؟
ما جلوی دفتر سازمان ملل در شهر وان ترکیه هستیم.
از دیروز تا به امروز موفق شدهاید با مقامات این سازمان دیداری داشته باشید؟
بهما میگویند: بروید. اینجا ننشینید. پروندهتان بسته است و هیچکاری نمیتوانید بکنید. صدایتان بهجایی نمیرسد. تا بهحال با دو نفر صحبت کردهایم. امروز صبح پلیس آمد و بهما گفت که باید از اینجا برویم. دیروز هم با خانمی در داخل یو.ان. (سازمان ملل) صحبت کردیم.
او هم همین حرفها را میزد که اینجا ننشینید. فقط بهخودتان ضرر میرسانید. هیچکاری نمیتوانید بکنید، چون پروندهتان بسته است و از نظر سازمان ملل شما پناهنده محسوب نمیشوید، اما صحبت خاصی در زمینهی پرونده، یا کمک به کار ما مطرح نشد.
خانم سلطانپناه، شما یک دختر هفتساله دارید. همینطور است؟
بله او هم اینجاست. دختر من در زندان آسم گرفته. دیروز تا ساعتهای حدود هشت شب اینجا بود. منتها بعد حالش بههمخورد، تنگی نفس گرفت. دوستان ما او را با خود بردند و دوباره از صبح او را به اینجا آوردهاند.
دخترتان که در اعتصاب غذا بهسر نمیبرد؟
خیر...
شما و همسرتان دست به اعتصاب غذای خشک زدهاید. عواقب این کار برای دختر شما چه میتواند باشد؟ آیا نگران نیستید که بهخطر افتادن سلامتی شما، زندگی دخترتان را تحت تاثیر قرار بدهد؟
چرا نگران هستیم، اما از زمانی که اینجا هستیم، با مشکلات زیادی روبهرو شدهایم و به این دلیل دختر من شرایط روحی و جسمیاش خوب نیست. الان هم از دیروز نگران است و میگوید چرا اینجا نشستیم؟ از اینجا برویم. دیروز بهزور به داخل ساختمان یو.ان آمد. آنقدر اضطراب و ترس داشت که داخل ساختمان نمیآمد.
منتها زمانی که هیچ چاره و راهحلی نباشد... فکر نکنم هیچ انسانی تا به او فشار نیاید، تا به نقطهی صفر نرسد، بیاید اینجا بنشیند و اعتصاب غذا بکند.
فکر میکنید چه راهکارهایی وجود دارد برای این که شما از این بنبست خارج شوید؟
این آخرین کاری است که ما توانستیم انجام بدهیم. چون با توجه بهشرایطی که اینجا وجود دارد، راه دیگری پیدا نکردیم. ما تمام راهها را امتحان کردیم و متأسفانه حتی راه قاچاق را هم رفتیم. این هم آخرین کاری است که توانستهایم انجام بدهیم. داخل دفتر یو.ان هم گفتم که ما مجبور شدیم دست به این کار بزنیم... من چیز زیادی هم از سازمان ملل نمیخواهم من…
الو... الو...
اقبال بینیاز: ببخشید؛ شرایط روحی همسرم زیاد مناسب نیست. من بهجای ایشان ادامه میدهم.
اتفاق خاصی برای ایشان افتاد؟
نه... بغض گلویش را گرفت و دیگر نتوانست صحبت کند.
آقای بینیاز، وضعیت جسمی شما و همسرتان چطور است؟
در حال حاضر خوب هستیم. ولی دو روز غذا و آب نخوردن، کمکم دارد اثر خود را نشان میدهد.
آیا گروههای امدادی در آنجا هستند که در صورت وخیم شدن حالتان، بتوانند به شما کمک کنند؟
هیچ امکانی اینجا نیست. مگر این که ما خودمان خبر بدهیم. یا دوستانمان خبر بدهند. ما با سازمان حقوق بشر ترکیه که یک شعبهاش در اینجا باز شده است و همینطور نمایندهی عفو بینالملل صحبت کردهایم. اگر مشکلی پیش بیاید با آنها درمیان میگذاریم.
من نگران وضع همسرتان شدم. ولی یک سئوال را که از همسرتان پرسیدم، میخواهم از شما هم بپرسم: شما اعلام کردهاید قصد دارید تا زمانی که به حقوقتان نرسیدهاید، دست از اعتصاب غذا برندارید. با توجه به این که این اعتصاب غذا، یک اعتصاب غذای خشک است، آیا به این فکر کردهاید که بهخطر افتادن سلامتی شما، چه تأثیری منفیای میتواند در زندگی دخترتان داشته باشد؟
ما چون دیگر خسته شدهایم و به انتهای خط رسیدهایم این کار را کردیم. انتهای خط فقط این نیست که ما هدفمان این باشد که از این کشور خارج شویم یا به اروپا، امریکا یا هر کشور دیگری برویم. ما بهعنوان یک انسان حق زندگی کردن داریم.
اینجا هم ما حق پناهندگیمان را خواستیم. کار خیلی بزرگی از سازمان ملل نخواستهایم که نتواند انجام بدهد. این که یک زن سرکیس است، مسئلهی خیلی مهمی برای این سازمان است، اما اگر این مسئله را هم درنظر نگیرند، دیگر واقعاً نمیشود به هیچ چیز امید داشت...
الان یک دختربچه اینجا نشسته است، اما کارمندان یو.ان میآیند رد میشوند، سوار ماشینشان میشوند و حتی بهما نگاه هم نمیکنند. اصلاً نمیپرسند که اینها چرا اینجا نشستهاند و چه میخواهند.
خُب ما بهکجا پناه ببریم؟ وقتی وارد خاک ترکیه میشوی، به دفتر سازمان ملل پناه میآوری. بالاخره از شرایطی فرار کردهای و آمدهای خودت را اینجا معرفی کنی. اگر اینجا هم فریاد ما را نشنوند، دیگر به کجا پناه ببریم؟!
همسرم هم همین را میگوید. ما حق پناهندگیمان را میخواهیم. بازگشایی پرونده و وقت مصاحبه میخواهیم. واقعاً حق خودمان را میخواهیم. اگر حق خودمان نباشد، چرا باید اینجا زجر بکشیم؟ چرا باید راه قاچاق برویم؟ چرا باید اینهمه اذیت شویم؟ چرا اصلاً باید خاک کشورمان را ترک کنیم؟ خب برمیگشتیم کشور خودمان. حتماً مشکلی هست که همهی خطرات را پذیرفتهایم و اعتصاب غذا کردهایم.
آقای بینیاز دخترتان میداند که شما و همسرتان الان در چه وضعیتی هستید؟
بله تا حدی میداند. حس کرده و بههمین دلیل وقتی چیزی میخورد، میرود آنطرفتر میخورد که ما نبینیم.
دخترتان الان پیش شماست؟
بله الان پیش من است.
میتوانم با او صحبت کنم؟
اگر صحبت کند، حتماً.
سلام دریا جان!
سلام
اسم من شکوفه است. خوبی؟
آره
وضعیت مامان و بابا چطوره الان؟
…
اقبال بینیاز: صحبت نمیکند.
مسئلهای نیست. پس تقاضای مشخص شما، بازگشایی پروندهتان و رسیدگی دوباره به آن است. درست است؟
بله و یک مصاحبهی مجدد. ما بیش از این چیزی نمیخواهیم. مسئلهای که الان سیماه است، با وکیل شخصی منتظر آن هستیم. وقتی حتی جواب وکیل را ندادند، جواب ما را هم نمیدهند. درنتیجه ما تصمیم گرفتیم دست به اعتصاب غذا بزنیم.
khorshid-khanoom - آلمان - آلمان |
تف به ذات کثیف دولتمردان کشور ما که هموطن های ما نیازمند و پناه جو در کشوری شپشو مثله ترکیه هستند. |
پنجشنبه 13 خرداد 1389 |
|
abdozdak - آلمان - کلن |
چرا اصلاً این دفتر کمیساریای عالی پناهندگان را نمیبندند که این همه مردم به خاطر پناهندگی آواره و سرگردان نشوند اینها که به هیچکی جواب نمیدهند درش را ببندند و خیال خودشون را راحت کنند. |
پنجشنبه 13 خرداد 1389 |
|
minna - فنلاند - هلسینکی |
تو یو .ان ترکیه با ادم مثل خلافکارها برخورد میکنن. از بس که پناهنده ها دروغ گفتن, فکر میکنن همه دروغ میگن. زندگی پناهنده ها تو ترکیه سخته خیلی . خدا کمکشون کنه. |
پنجشنبه 13 خرداد 1389 |
|
خانه به دوش - سوئد - استکهلم
|
ارزو می کنم هیچ مردی جلوی خانوادش خجالت زده نشه..از پژمردن یک شاخه گل، از نگاه ساکت یک کودک بیمار،از فغان یک قناری در قفس،. از غم یک مرد در زنجیر ، حتی قاتلی بر دار. اما مسئله مهمتر اینکه در عین حال از کشورهای مختلف آسیایی مثل عراق و سومالی وافغانستان و ... مثل ما افرادی آواره می شوند و خود را به کمیساریای پناهندگان سازمان ملل در ترکیه می رسانند ولی بدون اینکه لحظه ای در انتظار بمانندبه آنها برگه قبولی داده شده و بعد از مدت کوتاهی از 2 ماه تا 8 ماه سلام اروپا- «ادارک و احساس » انسانی در وجودش می میرد، قلبش وارونه می شود. آنچه فهمیدنی است نمی فهمد، در برابر آنچه باید احساس داشته باشد، ندارد; از رنج محرومان احساس رنج نمی کند و در مرگ مظلومان قاه، قاه، می خندد;این گونه انسان، انسان طبیعی نیست. انسانی سالم نیست.سازمان ناملل بخصوص درترکیه چرا حتی به این دختر بچه نازرحم انسانیت نمی کنه به مقدسات انگار بچه خودمه...چون من هم زجر زیاد کشیدم چی بگم ارزوی موفقیت برای این هم میهن بزگوار |
جمعه 14 خرداد 1389 |
|
vaghe bin - ایران - تهران
|
تا زمانی که روسا وتصمیم گیرندگان u.n در ترکیه سوئیسی باشند.شانسی برای پناهندگان ایرانی وجود ندارد.حتی در کشور سوئیس بدترین رفتار فقط با پناهندگان ایرانی انجام میشود.بدلیل دوستی این کشور ظاهرا بیطرف با رژیم پولدار ایران است..افسوس به سرانجام این ملت بی صاحب.... |
جمعه 14 خرداد 1389 |
|
rojan_d - بریتانیا - گلاسگو
|
یکی میگه من گی هستم زود بهش جواب میدن یکی میگه من لزبین هستم بهش جواب میدن اما یکی مثل این بدبختها که واقعا دچار دردسر شدن رو به حال خودشون رها میکنند اقلا به خاطر اون دختر کوچولو کمکشون کنند اما همین یو ان هم دنبال ادمای کثیف میگردند که بهشون جواب بدند.. لعنت به اون رژیم اخوندی که مملکتو غارت کردند و مردم را اواره |
جمعه 14 خرداد 1389 |
|
zartusht67 - المان - المان |
لعنت به اخوندهای کثیف 30 ساله خون همه رو توی شیشه کردن و کلی را اواره |
جمعه 14 خرداد 1389 |
|
رفیق - روسیه - مسکو
|
از خوندن این مطلب بد جور دلم گرفت علی خصوص اونجایی که اقبال بی نیاز گفت:(الان یک دختربچه اینجا نشسته است، اما کارمندان یو.ان میآیند رد میشوند، سوار ماشینشان میشوند و حتی بهما نگاه هم نمیکنند. اصلاً نمیپرسند که اینها چرا اینجا نشستهاند و چه میخواهند.)خدا لعنت کنه امام دجال رو که باعث شده امروز ایرانی انقدر خاعب و خاصر بشه. |
جمعه 14 خرداد 1389 |
|
آنتی اسلام - ایران - اهواز |
sangdel - انگلستان - لندن. مگه دعوتشون کرده بودن که برن ترکیه یا هرجای دیگه همون ایران می موندن هاهاها}} تو با جمهوری اسهالی چه فرقی داری "سنگ دل"؟! لابد توی انگلستان داری کف سفارت جمهوری اسهالی رو T میکشی! پس همونجا مشغول باش |
جمعه 14 خرداد 1389 |
|
ARTEMIS-SW - فرانسه - .پاریس |
sangdel - انگلستان - لندن . .. خودت در خارج تمرکیدی نسخه برای این خانواده??????ننگ بر تو. در ضمن ترکیه به جای فرستادن کشتی برای تروریستهای حماس که هموطنان فلسطینی خود را می کشد فکری برای ایتان کند چه دنیای تهوع اوری!!! |
جمعه 14 خرداد 1389 |
|
zagros_finland - فنلاند - هلسینکی |
sangdel - انگلستان - لندن از حرف زدنت و طرز فکرت معلومه که چقدر می فهمی و انسانیتت چقدر است هم وطن ما با زن و بچه کوچک حالا بهر دلیلی از خانه و کاشانه خود آواره شده ،باهاش همدردی نمی کنی هیچ ،بهش طعنه هم می زنی!! واقعا برات متاسفم.مگر نمی دانی که ایرانمان به دست یک مشت قاتل و جنایتکار و جنایتگر افتاده که از کشتن و اعدام هیچ ابایی ندارند اگر اینها رو هم توجیه کنی باید بگم تو هم مزدور رژیمی وگر خودت پنا هنده باشی ، که شک دارم باشی.پس همان کسی که تو رو دعوت کرده اونها رو هم دعوت کرده. افرادی مثل موسویان *که در ترور میکونوس دست داشت*عسکری ،اشکوری ،گنجی و ............ خیلی های دیگر که امروزه چپ و راست بعنوان پژوهشگر و محقق!!! در دانشگا های امریکا مشغولندو در باطن برای رژیم جمهوری اعدام کار میکنند. همین افراد دیروز مردم رو می کشتند و با سپاه و انقلاب بودند، پناهندگی می گیرند. اونوفت اینها و خیلی افراد دیگر که با خطر مرگ مواجهند باید دیپورت بشن.!!! |
جمعه 14 خرداد 1389 |
|
nader46 - انگلیس - لندن
|
انتی اسلام- ایران-اهواز دوست عزیز وخونگرم اهوازی امیدوارم حالت خوب باشه وگرما هم زیاد اذیت نکنه.با cmهات خیلی حال میکنم .این sangdel هم دوست نداشته از مموتی دل بکنه وبیاد انگلیس ولی چونکه خوده کوئین با دست خط خودش دعوتنامه رسمی واسش فرستادن مجبور به امدن کرد وبااینکار هم میتونه عقده های بیشمارش رو خالی کنه و هم واسه جمهوری اسهالی جاسوسی وجنایت کنه. لندن انگلیس |
جمعه 14 خرداد 1389 |
|
zagros_finland - فنلاند - هلسینکی |
https://www.youtube.com/watch?v=Zwdrygnw2hgfeature=player_embedded#!. داریوش در اردوگاه پناهندگان ایرانی |
جمعه 14 خرداد 1389 |
|
afsaneh2010 - فرانسه - نیس |
sangdel - انگلستان - لندن اسمت بهت خیلی میاد مزدور! |
جمعه 14 خرداد 1389 |
|
giareng22 - نروژ - اسلو |
با سلام.عزیزان من. بی خود عمرتان را انجا تلف نکنید این ها خیلی بی شرفند من خودم هفت سال انتظار کشیدم در ترکیه قبول هم شدم ولی اخرش از راه قاچاق به اروپا امدم هر روز بمن یه دروغ تحویل می دادند. کـثیف ترین سازمان روی زمین سازمان ملل است بعد از ان سازمان کثیف ترین کشور های اروپایی هستنند.اگر جای شما بودم زندانم در کار باشه به ایران عزیز بازمی گشتم خیلی شرافتمندانه تر است.چون کشورهای اروپایی هم از سامان ملل بی شرفترند، همه یکی هستند |
جمعه 14 خرداد 1389 |
|
giareng22 - نروژ - اسلو
|
با سلام.عزیزان من. بی خود عمرتان را انجا تلف نکنید این ها خیلی بی شرفند من خودم هفت سال انتظار کشیدم در ترکیه قبول هم شدم ولی اخرش از راه قاچاق به اروپا امدم هر روز بمن یه دروغ تحویل می دادند. کـثیف ترین سازمان روی زمین سازمان ملل است بعد از ان سازمان کثیف ترین کشور های اروپایی هستنند.اگر جای شما بودم زندانم در کار باشه به ایران عزیز بازمی گشتم خیلی شرافتمندانه تر است.چون کشورهای اروپایی هم از سامان ملل بی شرفترند، همه یکی هستند |
جمعه 14 خرداد 1389 |
|
sangdel - انگلستان - لندن
|
آنتی اسلام - ایران - اهواز - Sheida_Ca - کانادا - وانکور. دوستان عزیز عصبانی نشین. من هم برای هر مهاجری که در شرایط بدی به سر می بره متاسفم و ناراحت. این جمله رو فقط نوشتم ببینم عکس العمل اونایی رو ببینم که هر وقت خبری از ظلم جمهوری اسلامی به مهاجرین افغان نشر می شه، همین حرفا رو می زنن. در ضمن برای من هموطن و غیر هموطن نداره. هر انسانی حق داره مثل یک انسان زندگی کنه واز شرایط انسانی برخوردار باشه |
جمعه 14 خرداد 1389 |
|
iranianfarshad - ایران - تهران |
وقتی پرونده های درخواست پناهندگی بعضی از هموطنان را که به یو ان اچ سی آر تحویل میدهند را آدمی مطالعه میکند متاسفانه مشاهده میشود که بعضی هموطنان با سرهم کردن داستانهائی که آدمی از شنیدنش شاخ در میاورد قصد پناهندگی دارند و با رد شدن پرونده اشان با اقدامات نابجا و تحت فشار گذاشتن سازمان پناهندگان قصد قبولاندن خود را دارند زیرا سالها خود را دربدر کرده اند که زندگی بهتری در خارجه بسازند و نه روی بازگشت دارند و این در صورتی است که پناهجو با پر کردن فرمهای مربوطه حق هرگونه اعتراض و بوجود آوردن مسائل امنیتی را برای سازمان -در حین و در پی رد شدن در رسیدگی به تجدید نظر را از خود سلب و متعهد به التزام به تصمیمات سازمان پناهندگان می باشد |
جمعه 14 خرداد 1389 |
|
exparti_top - استرالیا - پرت |
انگلستان-لندن. کور چشمت رو باز کن ببین چی نوشته مشکل سیاسی میفهمی?ولی میدونم انقدر طرز فکر ..پایین هست که نمیتونی درک کنی همه مثل تو کیس ( .. ) ندادن. امیدوارم هرچه زود تر جوابشون بیاد من براشون دعا میکنم. |
جمعه 14 خرداد 1389 |
|
markopolo vic - استرالیا - ملبورن |
sangdel - انگلستان - لندن دوست عزیز این بدون اگه مشکل نداشت هیچ وقت خود وخانوده اش را دربدر نمیکردو تاحالاحتما برگشته بودند. پس حتما مشکلی دارند که ماندن. و خودت میدونی که تو غربت اهو به بچه اش شیر نمیده. ببین چه حالی دارن ان خانواده. اونم ترکیه که با ایرانی ها لج هستن. |
جمعه 14 خرداد 1389 |
|
خانه به دوش - سوئد - استکهلم
|
اشک در چشمان و بغضم در گلوست وندرین ایام،زهرم در پیاله، زهر مارم در سبوسبت.مرگ او را از کجا باور کنم؟صحبت از پژمردن یک برگ نیست،وای! جنگل را بیابان می کنند.دست خون آلود را در پیش چشم خلق پنهان می کنند! هیچ حیوانی به حیوانی نمی دارد روا آنچه این نامردان با جان انسان می کنند!صحبت از پژمردن یک برگ نیست.فرض کن:مرگ قناری در قفس هم مرگ نیست.فرض کن:یک شاخه گل هم در جهان هرگز نرست.فرض کن:. جنگل بیابان بود از روز نخست.در کویر سوت و کور در میان مردمی با این مصیبت ها,در حدود سال ۱۲۸۵ خورشیدی .به هنگام کاوشهای باستانشناسی در بابل در میانرودان.استوانهٔ سفالین موسوم به کوروش کبیر را یافتند.و دور تا دور آن در حدود ۴۰ خط به زبان اکدی و به خط میخی بابلی نوشته شدهاست. بررسیها نشان داد که نوشتههای استوانه در سال ۵۳۹ پیش از میلاد مسیح به دستور کوروش بزرگ..منظورازکامنت این بودکه اولین فردایرانی اولین کشورایران فقط شهرت این افتخار برای ایران به جامانده عملش خشک وخاموش الان هم این استوانهٔ سفالین موسوم به کوروش کبیر درموزه الیزابت دوم انگلیس نگهداری میشود,کوروش کبیر،پدر صلح و حقوق بشر. |
جمعه 14 خرداد 1389 |
|
sir.amir - انگلستان - منچستر |
sangdel - انگلستان - لندن. این از کجا امدن لعنت... که همچنین تازی را تربیت کرد که خوشحال بشه از درد غربت هموطنش گرچه این حرامی از تبار تازی ها هست ایرانی نیست .هم وطنم امیدوارم اهورا مزدا به شما و خانوادت صبر وطاقت بده گرامی زنده باد ایران و ایرانی ننگ بر تازیان حاکم در ایران |
یکشنبه 16 خرداد 1389 |
|
shervin54 - ترکیه - وان |
دلم میسوزه وقتی میبینم دوستی ازسره بیدردی نظرمیده.منم با همین شریط دارم نفس میکشم و کمک نمیخواهم .لطفکرده نمک رو زخم نریزین.همه از سره گشنگی یا ماجراجوی ترک وطن نکردن و نمیکنند. |
یکشنبه 16 خرداد 1389 |
|
Azadikhah - هلند - تکسل |
sangdel - انگلستان - لندن:گریه داره نه خنده. |
یکشنبه 16 خرداد 1389 |
|
آنتی اسلام - ایران - اهواز |
sangdel - انگلستان - لندن.. این جمله رو فقط نوشتم ببینم عکس العمل اونایی رو ببینم که هر وقت خبری از ظلم جمهوری اسلامی به مهاجرین افغان نشر می شه، همین حرفا رو می زنن.}} این لینک رو نگاه کن و ببین نظر ملت ایران راجع به ظلم به ملت مظلوم افغانستان چیه؟!. https://www.iranianuk.com/article.php?id=50564 |
یکشنبه 16 خرداد 1389 |
|