دردهایی که ریشه در ذهن دارند

دردهایی که ریشه در ذهن دارند

ما هر وقت به تو می‌رسیم، همه جای بدنت درد می‌کند ... همیشه مریضی ... فکر کنیم، پیر شدی ،مدام درد داری...»

درد یک واکنش هیجانی است و می‌تواند علل متفاوتی (علل جسمی، اجتماعی و روان‌شناختی) داشته باشد.

دردهایی که جسمی‌اند، معمولا حاد هستند و اگر مزمن شوند، دلیل کاملا واضحی از نظر علم پزشکی دارند.

چگونگی احساس درد در مغز ما پردازش می‌شود و کاملا با وضعیت روحی و عاطفی ما ارتباط دارد.

دردهایی که علل روان‌شناختی دارند، اکثرا مزمن هستند و بدون علت خاص به سمت مزمن شدن می‌روند، زیرا مسایل درونی فرد با مکانیسم جا به جایی و به دلیل عدم بروز هیجانات در افرادی که درون‌ریز و خودخور هستند، ارتباط دارد.

من معمولا به خانواده هایی که یکی از اعضای خود را با جملاتی که در ابتدای یادداشتم آورده‌ام توصیف می‌کنند، می‌گویم این عضو خانواده شما درد دل‌های فراوانی دارد که به دلیل شخصیت خاصش و یا به دلیل‌ اهمال‌کاری شما اطرافیان، پنهان مانده اند و این درد دل‌ها، به مرور خود را به صورت مردم ‌پسندتر، یعنی همان درد‌های جسمی مختلف، نشان می‌دهند. گویا شخص با بیان این دردهای جسمی، راحت‌تر می‌تواند توجه دیگران را جلب کند. این حالت در گروه‌هایی که از نظر فرهنگی در سطح پایینی هستند، بیشتر دیده می‌شود.

پس بهتر است به جای طعنه‌زدن، به کسی که از درد مزمن خود شکایت دارد، با او رابطه دوستی برقرار کنیم و دریابیم با زبان بی‌زبانی به ما چه می‌گوید.

گاهی دو نفر با شرایط جسمانی یکسان و تشخیص بیماری یکسان داریم که یکی دردش مزمن شده و دیگری بهبود می‌یابد، چون شخص دوم از منابع عاطفی، شغلی و اجتماعی خوبی برخوردار بوده و او را درک کرده‌اند، یعنی با محبت کردن به بیمار، پرداخت خسارت مالی به فرد پس از سانحه، موافقت مرخصی برای بهبود درد و بسیاری کارهای دیگر به فرد کمک می کنیم تا زودتر بهبود یابد.

روان‌درمانی، توان‌بخشی، شناخت درمانی، وسایل کمکی مانند بیوفیدبک و در نهایت دارودرمانی از اقداماتی است که ما برای این بیماران انجام می‌دهیم.

دکتر محمدرضا خدایی - روان‌پزشک

عضو هیات علمی دانشگاه علوم بهزیستی و توان‌بخشی

ayeneh - دانمارک - کپنهاک
مطلب بسیار جالبی بود و من خودم به شخصه این حالت را در خود دیدم کخ وقتی نتوانستم آنچه درونم هست را بازگو کنم و از آن دروناْ رنج میبردم این مشکل به صورت درد مضمن نمایان شد و هرگاه در رابطه با آن صحبتی میشد دردهای من بیشتر میشد چون نمیتوانستم آن را به زبان آورم از طریق درد در بدن ناراحتیم نمایان میشو و صد افسوس که عزیزم و اطرافیانم با نهایت بیرحمی با این مشکل من برخورد کردند و تنهایم گذاشتند.
یکشنبه 8 آذر 1388

sa_soroush - ایران - تهران
تمامی دردها ریشه روحی و ذهنی دارند. تمامی شون.
یکشنبه 8 آذر 1388

i.am.the.world - لوگزامبورگ - اش
هیچ دردی ریشه در ذهن ندارد؛ ذهن درد را مومیایی میکند و از ان برای خودش هویت و تجربه میسازد. ذهنی که هر روز از روزی که گذرانده می میرد و تعلق نمی پذیرد؛ هیچ تجربه و ریشه ایی را نمیشناسد. این ذهن با طلوع هر افتاب؛ متولد میشود و با هر غروب میمیرد. شادباشید.
یکشنبه 8 آذر 1388

flora_germany - آلمان - دوسلدورف
من فکر می‌کنم هر کسی‌ خودش باید به فکر سلامت جسم و روح خودش باشه و کسی‌ منتظر این نباشه که دیگران بهش توجّه دارن یا نه، اصلا چه دلیلی‌ داره که ما متوقع باشیم که دیگران به فکر سلامتی ما باشن (به جز پدر و مادر که تا سن ۲۰ سالگی مسول سلامت بچه هستند) در ضمن وقتی‌ کسی‌ در مورد سلامتی خودش قصور میکنه، از بقیه چه توقعی می‌شه داشت، وقتی‌ سالمتر میمونیم که منتظر دلسوزی و غمخواری بقیه در مسائل زندگیمون نباشیم، برداریم آن‌ باری که بر دوش داریم و ادامه دهیم راهی‌ را که در پیش داریم...
یکشنبه 8 آذر 1388

blueberry64 - ایران - تهران
خیلی جالب بود و کاملا درست. منم هر وقت ناراحتی داشته باشم که به کسی هم نگم یه جورایی مریض میشم. :(
یکشنبه 8 آذر 1388

advance - امارات - دبی
چه فایده وقتی همه قضاوت میکنن به جای همدلی
دوشنبه 9 آذر 1388

رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.