نیروهای سیاسی ایران چگونه دسته بندی شده اند

نیروهای سیاسی ایران چگونه دسته بندی شده اند

با فرا رسیدن هر دوره انتخاباتی در ایران و مطرح شدن نام نامزدها، و همزمان، با فعال تر شدن احزاب و گروه های سیاسی موجود یا شکل گیری و پیدایش احزاب و ائتلاف های جدید، که عموما عمری کوتاه و مقطعی دارند، بحث در باره آرایش نیروهای سیاسی در جمهوری اسلامی ایران و نحوه تقسیم بندی آنها بالا می گیرد.

هرچند در سال های گذشته، معیارهایی برای دسته بندی جناح ها و گروه های سیاسی مختلف درون حاکمیت مطرح و بر اساس آنها، تقسیم بندی ها و نامگذاری هایی صورت گرفته، اما به نظر می رسد که هیچ یک از این تقسیم بندی ها و نامگذاری ها، توان تبیین و توضیح شرایط و معرفی دقیق بازیگران را ندارند و مبنایی قابل سنجش برای تمایز گروه ها و جناح ها از یکدیگر به دست نمی دهند.

دلایل و موانع

به هر روی، به دلیل مجموعه عوامل و موانعی که ریشه در ساختار قدرت از یک سو، و ماهیت بازیگران سیاسی در جمهوری اسلامی از سوی دیگر دارد، عرصه سیاست در ایران از شفافیت لازم برای صورتبندی جریان های عمده و بازشناسی آنها از یکدیگر برخوردار نیست.

نحوه توزیع قدرت در جامعه، ساختار نظام سیاسی، تعدد مراکز تاثیر گذار بر فرآیند کنش سیاسی، نگاه منفی به تحزب و فضیلت شمردن موقعیت و رفتار فراجناحی و غیر حزبی، غلبه نقش و جایگاه فرد بر کارکرد و ماهیت تشکیلات، خالی کردن میدان رقابت یا محدود کردن رقابت، انعطاف ناپذیری در کنش سیاسی در قبال احزاب یا چهره هایی که بر اساس معیارها، "غیر" و "دیگری" و "بیگانه" محسوب می شوند، ساز و کار درونی و ضعف ساختاری تحزب و مشکلات تاریخی و تشکیِلاتی که احزاب و گروه های سیاسی در تاریخ معاصر ایران با آن درگیر بوده اند، وابستگی مالی و عدم استقلال مالی احزاب با اتکا به اعضا و ضعف جامعه مدنی را می توان از جمله دلایلی دانست که یک نتیجه آن، مبهم شدن رویکردها و ماهیت ها، سیالیت در مواضع و برنامه ها و یافتن خصلتی ژله ای و جایگاهی پر نوسان در صحنه سیاسی است.

چنین ابهامی، که در اولین گام در نامگذاری جناح ها و جریان ها نمود می یابد، در عمل نیز موجب می شود که چه در سطح افراد و نامزدهای انتخاباتی و چه در سطح احزاب و جریان های حامی، وجوه تمایز کمرنگ تر شود و در مواردی، جریان های رقیب، شعارها و برنامه هایی کم و بیش یکسان دست کم در برخی از حوزه ها ارائه کنند؛ وضعیتی که به سردرگمی های موجود می افزاید و امکان ارایه تصویری دقیق از صف بندی ها و آرایش نیروهای سیاسی را کمتر می کند.

در حقیقت، بسیاری از صف بندی ها یا معیارهای تمایز و تفکیک گروه ها و فعالان سیاسی در جمهوری اسلامی، یا در عمل و پس از روشن شدن نتایج یک رویداد، به عنوان نمونه انتخابات، ارایه شده اند و یا در واکنش به گروه ها و جریان های رقیبی که اهداف و برنامه های خود را دنبال می کرده اند، شکل گرفته اند.

معیارهای موجود برای دسته بندی نیروها

به این ترتیب در سال های اخیر، ملاک ها و معیارهای متعدد و متفاوت و در پی آن، اصطلاحاتی مطرح شده اند که گاه حتی در صدد توصیف یک پدیده واحد بوده اند.

چنین وضعیتی موجب شده است بسته به اینکه کدام یک از این ملاک ها و معیارها، مبنای تقسیم بندی قرار گیرد، دسته بندی هایی متفاوت و در مواردی متعارض از مجموعه واحدی از گروه ها و جناح های موجود در نظام سیاسی ایران به دست داده شود.

خودی و غیر خودی (انقلابی و ضد انقلاب یا برانداز)

پیش از پرداختن به دسته بندی نیروهای سیاسی داخل حاکمیت، باید از معیاری برای شناسایی و تمایز بازیگران سیاسی در ایران یاد کرد که به عنوان یک مبنای بنیادین در تفکیک و تشخیص گروه ها و فعالان سیاسی در دوران جمهوری اسلامی عمل کرده است.

بر اساس این معیار، نیروهای سیاسی جمهوری اسلامی که وفادار به قانون اساسی، رهبری نظام و ارزش ها و آرمان های انقلاب هستند، به عنوان نیروهای خودی جملگی در یک سو و تمامی دیگر نیروها، فعالان و یا تشکل های نیمه رسمی و غیرقانونی به عنوان نیروهای غیر خودی در سوی دیگر قرار می گیرند.

طبق این دسته بندی، تنها نیروهای خودی مجاز و محق هستند که به طور رسمی فعالیت کنند و در قدرت سهیم شوند.

در سال های اخیر ملی گرایان، نیروهای سکولار، روشنفکران، برخی تشکل های دانشجویی و کارگری، فعالان زنان و چپگرایان مارکسیست که امکان فعالیت رسمی و علنی نیز ندارند، از جمله مصادیق نیروهای غیر خودی محسوب شده اند.

با وجود این در مواجهه با این مبنای دسته بندی، دو رویکرد متفاوت در داخل حاکمیت وجود داشته است.

یک رویکرد معتقد به گسترش مرزها در این تعریف و افزودن بر دامنه نیروهای خودی با کاستن از میزان سختگیری ها است و در واقع شعار" تبدیل دشمن به مخالف و مخالف به موافق" را دنبال می کند. اصلاح طلبان خود را مدافع این رویکرد می دانند.

جامعه مدرسین حوزه علمیه قم از عمده ترین تشکل های جناح محافظه کار یا اصولگرا محسوب می شود

اما رویکرد دیگر، دایره خودی ها را تنگ تر و تنگ تر می بیند تا آنجا که حتی بخش قابل توجهی از نیروهای درون حاکمیت را نیز در شمار غیر خودی ها به حساب می آورد. منتقدان بر این باورند که محافظه کاران یا اصولگرایان چنین نگاهی دارند.

از نیروهای غیر خودی، با تعابیر دیگری نظیر "ضدانقلاب" و "برانداز" نیز یاد می شود.

به این ترتیب، بسته به اینکه نیروهای خودی و غیرخودی چگونه تعریف شوند، در تقسیم بندی کلی و آرایش نیروهای درون حاکمیت، تفاوت های چشمگیری می تواند دیده شود.

مدافعان وضع موجود و خواستاران وضع بهتر

این محور، تازه ترین مبنای تقسیم بندی نیروهای سیاسی مجاز به فعالیت در جمهوری اسلامی است که البته نیم نگاهی نیز به جلب آرا مردم و جریان ها و تشکل هایی دارد که قادر به فعالیت مستمر قانونی و علنی نیستند.

این تقسیم بندی بر شرایط پیش از دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری استوار است و می کوشد چتری فراگیر برای کنار هم نشاندن تمامی نیروهایی باشد که منتقد دوران چهار ساله محمود احمدی نژاد هستند و به دور از پرداختن به ریشه ها و عوامل شکل گیری "وضعیت موجود"، نوک پیکان انتقادهای خود را تنها متوجه دولت نهم و رویکردها و عملکردهای این دولت می کنند و بر این باورند که با جلوگیری از پیروزی دوباره آقای احمدی نژاد، شرایط برای تحقق "وضع بهتر" میسر می شود.

اتکا به چنین اصل فراگیری موجب می شود که طیفی متنوع و متشتت از جناح ها، گروه ها و تشکیلات و چهره های شاخص سیاسی از خواستاران تغییرات اندک تا هواداران تغییرات بنیادین در ساختار نظام سیاسی در یک سو و طرفداران محمود احمدی نژاد در سوی دیگر قرار گیرند.

با این حال، اگر چه ممکن است که تمامی گروه هایی که بر اساس این تقسیم بندی، زیر عنوان کلی "خواستاران وضع بهتر" جای می گیرند، در انتقاد از محمود احمدی نژاد، دولت و حامیان او با یکدیگر هم سخن باشند، اما ضرورتا دامنه انتقاد همه آنها به این اندازه محدود نمی ماند.

به این ترتیب، به نظر نمی رسد که چنین مبنایی برای صورتبندی نیروهای سیاسی، به ویژه پس از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری همچنان معتبر باقی بماند و قدرت ترسیم چهره ای دقیق و شفاف از آرایش نیروهای سیاسی ایران را داشته باشد.

اصلاح طلب و محافظه کار یا اصولگرا

تقسیم بندی جناح های داخل حاکمیت به اصلاح طلب و محافظه کار، پس از پیروزی غیرمنتظره محمد خاتمی در دوم خرداد سال 1376 صورت گرفت.

جناح اصلاح طلب، به طور عمده شامل نیروهایی می شد که پیش از آن بر اساس یک ملاک دیگر در تقسیم بندی ها، به عنوان جناح چپ جمهوری اسلامی شناخته می شدند. مجمع روحانیون مبارز، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، حزب مشارکت ایران اسلامی، حزب کارگزاران سازندگی، مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم، حزب اسلامی کار و خانه کارگر از اصلی ترین این تشکل ها هستند هرچند شمار این گروها بسیار است و از جمله احزاب کوچک تر یا کم اهمیت تری مانند حزب همبستگی، مردمسالاری و اعتدال و توسعه را در بر می گیرد.

همزمان، تشکل های دیگری که بر مبنای تقسیم بندی های دیگر غیر خودی قلمداد می شدند، به صورت نیمه رسمی بخشی از پشتوانه جناح اصلاح طلب تصور می شدند. نهضت آزادی ایران و نیروهای ملی - مذهبی، از جمله این نیروها هستند.

طیفی از روشنفکران و روزنامه نگاران که فاقد تشکل های پایدار و عمدتا مبتنی بر افراد بوده اند، فعالان زنان و دانشجویان، که به ویژه در دفتر تحکیم وحدت پس از تحولات درونی آن تشکل می یافتند، نیز بخشی از بدنه جنبش اصلاحات محسوب شده اند. این طیف از نیروها نیز در تقسیم بندی های دیگر تحت عناوین دیگری شناسایی شده اند.

به رغم اختلاف نظرهای جدی در پیشینه و دیدگاه ها در زمینه های سیاسی، فرهنگی و افتصادی، تاکید بر شعارهای محمد خاتمی مبنی بر تحقق و تقویت جامعه مدنی، دفاع از آزادی های سیاسی و شهروندی، حقوق بشر، اعمال اصلاحاتی در ساختار قدرت و قوانین و تنش زدایی در سیاست خارجی مهم ترین سرفصل ها و شعارهای اصلاح طلبان را تشکیل می دهد.

پیروزی قاطع محمد خاتمی و انتخاب مجدد وی به عنوان رئیس جمهوری، در یک دوره هشت ساله موجب شد که گروه ها و تشکل های مختلفی که زیر نام اصلاح طلب یک جناح داخل حاکمیت را شکل داده بودند، بر نقاط افتراق و اختلافات خود چشم بپوشند؛ هر چند این وضعیت شکننده در پی ناکامی در انتخابات دور دوم شوراهای اسلامی شهر و روستا و انتخابات مجلس هفتم آشکار شد و به بروز انشعاباتی کلی و پردامنه انجامید که نتایجش در نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری نمایان شد.

در مقابل اصلاح طلبان و در یک فضای دو قطبی، دیگر نیروهای موجود در حاکمیت را بدون آنکه خود نامی بر خویش گذاشته باشند، محافظه کاران نامیدند.

در میانه مجادلات دو جناح، اصلاح طلبان از اصطلاحات دیگری نیز نظیر تمامیت خواه و اقتدارگرا برای توصیف محافظه کاران استفاده می کردند و در مقابل نیز، خود از سوی رقیب به عنوان تجدیدنظر طلبان در مبانی و ارزش های انقلاب اسلامی توصیف می شدند.

طیف نیروهای محافظه کار نیز متنوع و گوناگون بود، اما عمدتا شامل نیروهایی می شد که در تقسیم بندی دیگر، جناح راست جمهوری اسلامی را تشکیل داده بودند و در هفتمین دوره انتخابات ریاست جمهوری از علی اکبر ناطق نوری حمایت کرده بودند.

هرچند محافظه کاران به ویژه در دوره اول ریاست جمهوری محمد خاتمی، در عرصه عمومی وضعیتی نسبتا منفعل پیدا کرده بوند، اما به گفته منتقدان به دلیل نفوذ بر نهادهایی چون شورای نگهبان، قوه قضاییه و دستگاه های نظامی و امنیتی، در مواجهه با اصلاح طلبان، نقشی فعال و موثر ایفا کردند.

مقابله با برنامه های اصلاح طلبان، تاکید بر شعارها و آرمان های انقلاب و ضرورت پاسداری از این ارزش ها، مواجهه با "تهاجم فرهنگی" و ارزش های غربی و "لیبرال"، ناخرسندی از حضور پر رنگ تر نیروهای "غیرخودی" در صحنه اجتماع و رسانه ها مهم ترین محورهای فکری و عملی این جناح عنوان شده است.

محافظه کاران، پس از سپری کردن ضربه ناشی از شکست در دوم خرداد 76، کوشیدند با چهره ای تازه وارد صحنه شوند. انتخابات دومین دوره شوراهای اسلامی شهر و روستا و پس از آن انتخابات مجلس هفتم این فرصت را در اختیار آنان قرار داد.

این بار محافظه کاران، خود نامی برای خویش یافتند و به این ترتیب، اصولگرایان به نیروی تازه نفسی در جمهوری اسلامی بدل شدند که با داشتن پیشینه نظامی و امنیتی اگرچه ریشه در جناح محافظه کار داشتند، اما برخی از دیدگاه ها و تشکل های قدیمی تر در این جناح را به حاشیه راندند.

جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، جامعه روحانیت مبارز تهران، حزب موتلفه، جامعه اسلامی مهندسین، جمعیت ایثارگران، بسیج دانشجویی و ائتلاف هایی نظیر آبادگران، رایحه خوش خدمت و پیروان خط امام و رهبری از عمده ترین تشکل های جناح محافظه کار یا اصولگرا محسوب می شوند.

با توجه به تحولاتی که در هر دو جناح صورت گرفته، به نظر نمی رسد که در آستانه انتخابات ریاست جمهوری و به ویژه پس از آن، این تقسیم بندی بیش از این توان توضیح و تبیین شرایط را داشته باشد و ملاکی کارآمد برای ترسیم آرایش نیروهای سیاسی محسوب شود.

چپ و راست

این دسته بندی که در دوران ریاست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی کمرنگ تر و در واقع با انتخابات دوم خرداد 1376 عملا از ادبیات سیاسی ایران خارج شد، عمدتا برای توصیف گروه بندی های سیاسی از هنگام استقرار جمهوری اسلامی تا هنگام درگذشت آیت الله خمینی به کار می رفت.

مبنای این دسته بندی، عمدتا بر رویکردهای اقتصادی و نیز موضع گیری ها در سیاست خارجی استوار بود.

چپگرایان که در دوران جنگ، دولت را به نخست وزیری میر حسین موسوی در اختیار داشتند، از اقتصاد دولتی حمایت می کردند، خود را حامی مستضعفان می دانستند و دارای مواضعی ضد امپریالیستی یا ضد استکباری بودند.

بخش عمده دانشجویان پیرو خط امام که در سال 1358 سفارت آمریکا را تصرف کردند و موجب سقوط دولت موقت مهندس مهدی بازرگان شدند، طیف فعال جناح چپ جمهوری اسلامی را شکل می دادند.

در مقابل، جناح راست عمدتا مرکب از روحانیون سنتی و برخی تشکل های سیاسی بود که به ویژه پایگاه آنان بازار بود.

با تحولاتی که در جامعه پس از اعلام آتش بس در جنگ با عراق روی داد، به ویژه با شکل گیری طیفی از نیروهای تکنوکرات در دوران معروف به سازندگی، به تدریج چرخش هایی بنیادین در مبانی این تقسیم بندی صورت گرفت.

نیروهای جناح چپ، به حمایت از خصوصی سازی پرداختند و در حوزه سیاست خارجی مواضع نرم تری اتخاذ کردند. در مقابل جناح راست بر شدت حساسیت های خود در حوزه های فرهنگی و نتایج سیاست تعدیل اقتصادی افزود، به اقشار محروم یا مستضعف توجه بیشتری نشان داد و در عرصه سیاست خارجی به دشمنی سرسختانه با آمریکا و هر نوع تلاش برای مذاکره و ایجاد رابطه با این کشور پرداخت.

چند دسته بندی فرعی

درواقع، دسته بندی چپ و راست و سپس اصلاح طلب و محافظه کار را می توان، اصلی ترین نوع دسته بندی جریان ها و جناح های سیاسی داخل حاکمیت در جمهوری اسلامی دانست؛ هر چند امروز به نظر می رسد که همین معیارها نیز قادر به توضیح همه جانبه این نیروها، رویکردها و عملکرد آنان نیست.

در عین حال، و در کنار این محورهای عمده، نیروهای سیاسی جمهوری اسلامی بر اساس چند معیار به نسبت فرعی تر نیز دسته بندی شده اند:

جمهوریت و اسلامیت

با بالا گرفتن بحث ها بر سر نحوه تاثیر گذاری رای مردم و دخالت حاکمیت بر نحوه انتخاب نمایندگان و رئییس جمهوری بر اساس رای مردم، نیروهای درون حاکمیت به دو طیفی تقسیم شدند که از آن دو یکی همزمان با اسلامی دانستن نظام، بر جمهوریت آن نیز تاکید می کرد و دیگری، با تاکید بر اسلامیت نظام، گاه تا آنجا پیش می رفت که به جای "جمهوری اسلامی" از "حکومت اسلامی" سخن می گفت.

این تقسیم بندی، در واقع بیان دیگری از تقسیم بندی اصلاح طلب و محافظه کار، با برجسته تر کردن یکی از محورهای اصلی اختلاف است.

تندرو و میانه رو

این معیار به ویژه در دوران ریاست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی رواج یافت؛ هرچند امروزه نیز در توصیف برخی از نیروهای سیاسی، از صفت تندرو یا میانه رو استفاده می شود.

اصطلاح تندرو، عموما در توصیف بخشی از جناح راست یا محافظه کاران یا اصولگرایانی به کار رفته که با ادبیاتی خشن و صریح از ضرورت اجرای برنامه ها و مقابله با رقیب سخن گفته اند. این اصطلاح به ویژه از سوی ناظران خارجی به کار برده می شود.

روزنامه هایی نظیر کیهان و گروه هایی مانند انصار حزب الله از مصادیق گروه های تندرو به شمار آمده اند و در مقابل، کسانی مانند اکبر هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی، و گروه هایی مانند حزب کارگزاران سازندگی و حزب اعتدال و توسعه، به عنوان نیروهای میانه رو شناخته شده اند.

با وجود این، گروه هایی مانند حزب مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، دفتر تحکیم وحدت (طیف علامه) و سازمان دانش آموختگان ایران اسلامی ( ادوار دفتر تحکیم وحدت) و چهره های شاخص این گروه ها، از سوی رقبا به عنوان تندرو، ساختار شکن و کسانی که در پی اعمال تغییراتی بنیادین در مبانی نظام جمهوری اسلامی هستند، توصیف شده اند.

سنتی و مدرن

این تقسیم بندی، نیز یک معیار فرعی محسوب می شود که بر اساس آن، نیروهای چپ و راست در یک دسته بندی کوچک تر، به سنتی و مدرن تقسیم شده اند.

نیروهای سنتی، معمولا بر اساس دو معیار قدمت فعالیت و پایبندی به تعاریف کلاسیک یا پافشاری بر سنت ها و اصول اولیه و نیروهای مدرن بر اساس تلاش برای هماهنگ ساختن خود با روند تحولات یا تجدید نظر در اصول و مبانی اولیه از هم متمایز شده اند.

نیروهای بیرون از قدرت

شناسایی، صف بندی و ارزیابی توان نیروهای بیرون از قدرت در ایران نیز، البته به دلایلی متفاوت، چندان خالی از ابهام نیست؛ اگرچه علت عمده این ابهام را باید در ندادن فرصت و مجال لازم از سوی حاکمیت به این گرایش ها برای طرح علنی و منسجم دیدگاه هایشان جست و جو کرد.

با وجود این، به طور خلاصه می توان از گرایش های زیر به عنوان اصلی ترین گرایش ها در میان فعالان سیاسی بیرون از دایره قدرت نام برد: ملی گرایان، نیروهای ملی - مذهبی، روشنفکران سکولار و لیبرال، و چپگرایان مارکسیست.

از آنجا که هیچ یک از این نیروها، در مجموع امکان عرضه دیدگاه و برنامه های خود، عضوگیری و فعالیت علنی را ندارند، به دشواری می توان تخمین زد که دامنه نفوذ و تاثیرگذاری آنها بر افکار عمومی در فرآیندهای سیاسی در جمهوری اسلامی و در رخدادهایی نظیر انتخابات تا چه اندازه است. اغلب ارزیابی ها در این زمینه تا حدود زیادی یا برآمده از علایق و تعصبات منتسبان به هر گروه یا ناشی از کوچک انگاری و نادیده گرفتن ها از سوی رقبا و حاکمیت بوده است.

گروه های سیاسی خارج از کشور مانند سلطنت طلبان، مشروطه طلبان، نیروهای ملی گرا، جمهوریخواهان، سازمان مجاهدین خلق، و سازمان های چپگرای مارکسیست که امکان حضور و فعالیت در داخل کشور را ندارند، اما با مخاطب قرار دادن مردم می کوشند بر فرآیندهای سیاسی در ایران اثر بگذارند، به شکل گسترده تری با همین موضوع درگیرند.

جمشید برزگر - سردبیر رادیو و آنلاین فارسی بی بی سی

sarab22 - المان - دوسلدورف
خر توخری. بقول دوستمان من تو منی. اینها قبیله ای تشگیل شدند.
چهار‌شنبه 30 اردیبهشت 1388

رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.